پروژههای عمرانی رژیم در دوران حکومت 8ساله احمدینژاد که از حمایت کامل ولیفقیه برخوردار بودند، یکی بعد از دیگری به قول معروف تقشان درمیآید. اقتصاد مقاومت ولیفقیهی و پروژههای احمدینژادی نه تنها برای مردم ایران و برای مناطقی که این پروژهها در آنها اجرا میشد هیچ نتیجهیی عاید نکرد، بلکه بر عکس ضرر و زیان آنها دامنگیر مردم شده است.
یکی از این قبیل بلایا که رژیم تحت عنوان پروژه عمرانی بر سر مردم آورده است، پروژه سد سازی است. سدهایی که ساخته شده است بهاصطلاح برای استفاده بهینه از آب و جلوگیری از هرز روی آب رودخانهها ساخته شدهاند، اما اکنون که آثار آنها بیش از پیش بارز میشود، بیشتر معلوم میشود که این سدها بلای جان محیط زیست و فاجعهیی برای امرار معاش مردمان مسیر رودخانهها و حاشیه تالابها شدهاند. هماکنون حوضههای آبی دریاچه ارومیه، بختگان، هامون، زاینده رود و کارون نمونههایی هستند که یا در حال محو شدن و یا در حال احتضار هستند و نابودی و مرگ تدریجی آنها نتیجه سیاستهای ضدمردمی نظام و خصوصاً زدن سدهایی در مسیر و یا در حوضه آنها است.
اضافه بر خساراتی که این سدهای بدون حساب و کتاب ساخته احمدینژاد بر رودها و تالابها وارد میکنند، اساساً ساختن بسیاری از این سدها بهلحاظ هزینه اقتصادی آنها مقرون به صرفه نبودهاند. نمونهیی از این سدهای ساخته شده سد منگول است که در زمینه ساخت این سد روزنامه حکومتی اعتماد 18 دی92 مینویسد: ”خسارت مخزن سد منگل بهتنهایی معادل هزینه ساخت چندین سد است و به همین دلیل بدنه کارشناسی دفتر فنی آب وزارت نیرو ساخت این سد را رد کرد. تنها هزینه تغییر مسیر جاده اصلی تهران-آمل که در مخزن سد قرار میگیرد آنچنان زیاد است که میتواند جلوی ساخت هر سد پردرآمدی را نیز بگیرد چه رسد به این سد که اصلاً درآمدی بر آن متصور نیست. این سد بخش قابل ملاحظهیی از جنگلهای بکر مازندران را ویران میکند... این سد میتواند به نابودی شاید نزدیک به 10هزار هکتار جنگلهای بکر مازندران چه در مخزن و چه در اطراف و در بالادست و پایین دست سد بهانجامد“.
با توجه به هشداری که کارشناسان محیط زیست و سد سازی و مردم منطقه به مقامات رژیم دادهاند که ساخت سد منگول اساساً به صرفه نیست و پیامدهای ویرانگری برای محیط زیست منطقه و مردم آن دارد، اما مقامات رژیم بیتوجه به این هشدارها و بدون توجه به منافع مردم منطقه، فقط بر اساس منافع باندی و چپاولگرانهٴ خود، اقدام به زدن سد کردهاند و به قول روزنامه اعتماد آنها اوامر لابی پرپول و قدرت سدساز را اجرا میکنند، روزنامه اعتماد در این زمینه مینویسد: ”بزرگواران وزارت فخیمه نیرو، خود را به خواب زدهاند و منافع کلان، آنها را از بیدار شدن باز میدارد. در 15سال گذشته شمار زیادی از خبرگان، کوهنوردان، خبرنگاران، فعالان محیطزیست و... با مشاهده پیامدهای بسیار ناسازگار خشکیدن پیکرههای آبی کشور به دستگاههای مسئول هشدار دادند. مقالات علمی متعددی در نقد این روند در رسانهها به چاپ رسید. اما در ذهن بتونی منتفعان سدسازی تغییری پدید نیاورد. نامههایی با شمار زیادی امضای اهالی دانش برای مسئولان رده بالا و رؤسای سه قوه ارسال و دستور امعان نظر به آن ابلاغ شد. اما همه اینها نادیده ماند و لابی پرپول و قدرت سدساز به کارهای نا پاسخگو و مخرب خود ادامه داد“.
اعتماد در ادامه مطلب خود به سیاستهای ضدمردمی رژیم در زمینه سدسازی میپردازد که اساساً زدن سدهای زیاد در مسیر رودخانهها و حوضه آبخیزها، هیچ توجیه و دلیل مردمی ندارد بلکه تنها بهخاطر منافع باندی و به قول اعتماد به فرموده آقازادهها و صاحبان قدرت صورت گرفته است و در این زمینه مینویسد: ”داستان فراموشی خود و اصالت دانش بومی آب پایدار و درخشان ایرانی است. حدیث باز ماندن از اصل خویش است. حکمرانی بد در منابع طبیعی و مدیریت سازهیی در بخش آب است. تا دهه نخست دیماه 1392 بیش از 1329 سد در این سیاهه جا داده شده که نزدیک به 647 سد آن ساخته شده، 146 سد با لجاجت شگفتیبرانگیز در دست ساخت است. 536 سد نیز در فرقت هرچه بیشتر از دانش حقیقی در دست مطالعه! است تا با اشاره هر وزیر یا وکیل یا آقازادهیی پا در عرصه ساخت و ساز سودآور بگذارد“.
نویسنده مطلب اعتماد به آثار مخرب سد منگول بر زندگی مردم و بهخصوص مردم آمل میپردازد و مینویسد: ”منگل اما جایگاهی ویژه دارد. این سد آنچنان غیرقابل توجیه بود که حتی سینه چاکان سدسازی با احتیاط با آن برخورد میکردند. نزدیک به دو دهه خبرگان آب کشور در برابر ساخت این سد مضر مقاومت کردند. سدی که بخش مهمی از جنگل هیرکان و نیز جاده سراسری آمل را زیر آب میبرد و از آن مهمتر اینکه هیچ زمین بدون آب که نیاز به آبیاری داشته باشد در پایین دست آن نیست. کارشناسان دفتر فنی آب بارها از ساختگاه سد و نیز اراضی پایین دست آن بازدید کردند. مخزن سد خسارت بسیار سنگینی را بر محیط زیست و بر اموال عمومی و خصوصی وارد میکند. در پایین دست که قرار است سد برایش درآمدزا باشد همه اراضی به کشت برنج و مرکبات اختصاص یافته و نشانی از اراضی بیآب دیده نمیشود. گردآوری باران در آببندانهای سنتی به خوبی آب مورد نیاز کشاورزان را تأمین میکند که شیوهیی بومی، مشارکتی- جماعتی و با کمترین هزینه تأمین آب در شمال ایران است“.
سدمنگول را میتوان نمونهای از اقتصاد مقاومتی ولیفقیه و پروژههای احمدینژادی دانست که در سایه شوم اقتصاد مقاومتی ولایت مردم ایران به خاک سیاه نشستهاند طوری که کارگزاران و رسانههای حکومتی نیز نمیتوانند به عواقب زیانبار و ویرانگر آن بیتوجه باشند و بهخاطر تأمین منافع باندی خود در حکومت و در تقابل با باند ولیفقیه ناگزیر به اعتراف و افشای گوشهیی از ویرانگری نظام ولایت هستند.
یکی از این قبیل بلایا که رژیم تحت عنوان پروژه عمرانی بر سر مردم آورده است، پروژه سد سازی است. سدهایی که ساخته شده است بهاصطلاح برای استفاده بهینه از آب و جلوگیری از هرز روی آب رودخانهها ساخته شدهاند، اما اکنون که آثار آنها بیش از پیش بارز میشود، بیشتر معلوم میشود که این سدها بلای جان محیط زیست و فاجعهیی برای امرار معاش مردمان مسیر رودخانهها و حاشیه تالابها شدهاند. هماکنون حوضههای آبی دریاچه ارومیه، بختگان، هامون، زاینده رود و کارون نمونههایی هستند که یا در حال محو شدن و یا در حال احتضار هستند و نابودی و مرگ تدریجی آنها نتیجه سیاستهای ضدمردمی نظام و خصوصاً زدن سدهایی در مسیر و یا در حوضه آنها است.
اضافه بر خساراتی که این سدهای بدون حساب و کتاب ساخته احمدینژاد بر رودها و تالابها وارد میکنند، اساساً ساختن بسیاری از این سدها بهلحاظ هزینه اقتصادی آنها مقرون به صرفه نبودهاند. نمونهیی از این سدهای ساخته شده سد منگول است که در زمینه ساخت این سد روزنامه حکومتی اعتماد 18 دی92 مینویسد: ”خسارت مخزن سد منگل بهتنهایی معادل هزینه ساخت چندین سد است و به همین دلیل بدنه کارشناسی دفتر فنی آب وزارت نیرو ساخت این سد را رد کرد. تنها هزینه تغییر مسیر جاده اصلی تهران-آمل که در مخزن سد قرار میگیرد آنچنان زیاد است که میتواند جلوی ساخت هر سد پردرآمدی را نیز بگیرد چه رسد به این سد که اصلاً درآمدی بر آن متصور نیست. این سد بخش قابل ملاحظهیی از جنگلهای بکر مازندران را ویران میکند... این سد میتواند به نابودی شاید نزدیک به 10هزار هکتار جنگلهای بکر مازندران چه در مخزن و چه در اطراف و در بالادست و پایین دست سد بهانجامد“.
با توجه به هشداری که کارشناسان محیط زیست و سد سازی و مردم منطقه به مقامات رژیم دادهاند که ساخت سد منگول اساساً به صرفه نیست و پیامدهای ویرانگری برای محیط زیست منطقه و مردم آن دارد، اما مقامات رژیم بیتوجه به این هشدارها و بدون توجه به منافع مردم منطقه، فقط بر اساس منافع باندی و چپاولگرانهٴ خود، اقدام به زدن سد کردهاند و به قول روزنامه اعتماد آنها اوامر لابی پرپول و قدرت سدساز را اجرا میکنند، روزنامه اعتماد در این زمینه مینویسد: ”بزرگواران وزارت فخیمه نیرو، خود را به خواب زدهاند و منافع کلان، آنها را از بیدار شدن باز میدارد. در 15سال گذشته شمار زیادی از خبرگان، کوهنوردان، خبرنگاران، فعالان محیطزیست و... با مشاهده پیامدهای بسیار ناسازگار خشکیدن پیکرههای آبی کشور به دستگاههای مسئول هشدار دادند. مقالات علمی متعددی در نقد این روند در رسانهها به چاپ رسید. اما در ذهن بتونی منتفعان سدسازی تغییری پدید نیاورد. نامههایی با شمار زیادی امضای اهالی دانش برای مسئولان رده بالا و رؤسای سه قوه ارسال و دستور امعان نظر به آن ابلاغ شد. اما همه اینها نادیده ماند و لابی پرپول و قدرت سدساز به کارهای نا پاسخگو و مخرب خود ادامه داد“.
اعتماد در ادامه مطلب خود به سیاستهای ضدمردمی رژیم در زمینه سدسازی میپردازد که اساساً زدن سدهای زیاد در مسیر رودخانهها و حوضه آبخیزها، هیچ توجیه و دلیل مردمی ندارد بلکه تنها بهخاطر منافع باندی و به قول اعتماد به فرموده آقازادهها و صاحبان قدرت صورت گرفته است و در این زمینه مینویسد: ”داستان فراموشی خود و اصالت دانش بومی آب پایدار و درخشان ایرانی است. حدیث باز ماندن از اصل خویش است. حکمرانی بد در منابع طبیعی و مدیریت سازهیی در بخش آب است. تا دهه نخست دیماه 1392 بیش از 1329 سد در این سیاهه جا داده شده که نزدیک به 647 سد آن ساخته شده، 146 سد با لجاجت شگفتیبرانگیز در دست ساخت است. 536 سد نیز در فرقت هرچه بیشتر از دانش حقیقی در دست مطالعه! است تا با اشاره هر وزیر یا وکیل یا آقازادهیی پا در عرصه ساخت و ساز سودآور بگذارد“.
نویسنده مطلب اعتماد به آثار مخرب سد منگول بر زندگی مردم و بهخصوص مردم آمل میپردازد و مینویسد: ”منگل اما جایگاهی ویژه دارد. این سد آنچنان غیرقابل توجیه بود که حتی سینه چاکان سدسازی با احتیاط با آن برخورد میکردند. نزدیک به دو دهه خبرگان آب کشور در برابر ساخت این سد مضر مقاومت کردند. سدی که بخش مهمی از جنگل هیرکان و نیز جاده سراسری آمل را زیر آب میبرد و از آن مهمتر اینکه هیچ زمین بدون آب که نیاز به آبیاری داشته باشد در پایین دست آن نیست. کارشناسان دفتر فنی آب بارها از ساختگاه سد و نیز اراضی پایین دست آن بازدید کردند. مخزن سد خسارت بسیار سنگینی را بر محیط زیست و بر اموال عمومی و خصوصی وارد میکند. در پایین دست که قرار است سد برایش درآمدزا باشد همه اراضی به کشت برنج و مرکبات اختصاص یافته و نشانی از اراضی بیآب دیده نمیشود. گردآوری باران در آببندانهای سنتی به خوبی آب مورد نیاز کشاورزان را تأمین میکند که شیوهیی بومی، مشارکتی- جماعتی و با کمترین هزینه تأمین آب در شمال ایران است“.
سدمنگول را میتوان نمونهای از اقتصاد مقاومتی ولیفقیه و پروژههای احمدینژادی دانست که در سایه شوم اقتصاد مقاومتی ولایت مردم ایران به خاک سیاه نشستهاند طوری که کارگزاران و رسانههای حکومتی نیز نمیتوانند به عواقب زیانبار و ویرانگر آن بیتوجه باشند و بهخاطر تأمین منافع باندی خود در حکومت و در تقابل با باند ولیفقیه ناگزیر به اعتراف و افشای گوشهیی از ویرانگری نظام ولایت هستند.