وقتی قافیهٔ موعظهدرمانی بهتنگ میآید، حتی آخوند روحانی که میخواست با امیددرمانی نظام را حفظ کند، زبانش باز میشود که: «من دارم به شما اعلام میکنم در سختترین شرایط هستیم من فردی هستم که هم در جنگ بودم هم بعد از جنگ بودم هم قبل از جنگ بودم هم در انقلاب بودم همه فراز و نشیب را من دیدم و در هر مقطعی یک نوع مسئولیتی داشتم هیچ دورانی و هیچ سختی مثل این سالها نبوده».(روحانی - قطار گلشهر به هشتگرد ۱۰دی ۹۸)
البته زبان شیخ شیاد را نه تنگناهای سیاسی نظام که سیلی قیام باز کرد.
یکی از پاسداران باند خودش ضمن تأکید بر اینکه دیگر با موعظه نمیشود جلو آتش قیام را گرفت میگوید: «وقتی ۷۰درصد جامعه به لحاظ معیشتی دچار مشکل است، نمیتوانید به آن جامعه بگویید «تحمل کنید!» مردم باید چه چیز را تحمل کنند»؟(محسن صفایی فرهانی ـ روزنامه اعتماد ۸دی ۹۸)
و دیگری از شرایط انفجاری و بیفایده بودن حرفدرمانی گفت: «مجموعا فشار در جامعه داره میترکه اگه برای این جامعه فکری نکنین پس فردا این بحثهای نظری یک قرون فایده نداره».(یحیی آل اسحاق، وزیر اسبق بازرگانی)
اما یک آخوند حکومتی تعارف را کنار گذاشت و با مقایسه کارکرد و سرنوشت شاه و شیخ گفت: «علامت شاهی اگر دلبستگی به القاب بود که ما هم این دلبستگی را داریم، اگر بیتوجهی به معیشت مردم بود که ما هم بیتوجهیم... و اگر ایجاد کارخانه مستضعفسازی بود که ما هم در حال حاضر رسماً میگوییم ۶۰میلیون مستضعف داریم».(مسیح مهاجری، مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی ـ سایت تابناک ۸دی ۹۸)
البته! همانطور که شاه در آتش خشم مردم سوخت، شرایط برای آتش و سقوط شیخ هم کاملاً مهیا و آماده است.