مصاحبه با الهه ارجمندی
عضو کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت
در سالروز8مارس هستیم به نظر شما آیا سرکوب زنان در رژیم آخوندی پدیدهای گره خورده با سایر بحرانهای رژیم است و در نتیجه کیفیت و سطح عوض میکند یا باید آن را در روال جاری سرکوب رژیم دید؟
الهه ارجمندی: نوک تیز پیکان حمله رژیم زنستیز آخوندی از فردای پاگرفتن این حکومت استبدادی در ایران علیه زنان بوده و همچنان نیز هست. رژیمی که در وحشیگری علیه زنان نه تنها هیچ آتشبس، محدودیت و کوتاه آمدنی را نمیپذیرد و نمیتواند بپذیرد، بلکه در زمینه جنایت علیه زنان سقفها و رکوردهای تازه و هولآوری را به جای گذاشته که تازهترین پدیدهای که در جنایت علیه زنان در ایران امروزی، آن هم در قرن بیست و یکم یعنی قرن آزادی و برابری با آن مواجهیم، اسید پاشی به چهره زنان جوان و چاقو زدن به آنهاست این البته فیالبداهه نبوده. در واقع اسید پاشی به چهره زنان، آن روی سکه فتوای اجباری خمینی در 36سال پیش و ادامه قانونمند مسیری است که همواره با مقاومت زنان آزاده ایرانی روبهرو شده است.
البته دست زدن به جنایت اسیدپاشی که بهصورت حملات زنجیرهیی صورت گرفت، واکنش یک رژیم درماندهٴ بنیادگرا در برابر زنان میهن ما بود. عملی شقاوتبار که انعکاسات و عواقبش به سرعت چون موجی به سمت خود رژیم برگشت و روی سرش خراب شد. چرا که در عصر آگاهی و در قرن بیست و یکم جایی برای این قبیل اعمال قرونوسطایی وجود ندارد.
واکنش زنان ایران در مقابل رژیم آخوندی که قلب بنیادگرایی است چه روندی را طی کرده؟
الهه ارجمندی: بنیادگرایی برای زن هیچ ارزش انسانی قائل نیست و همواره از هر فرصتی برای سرکوب زنان استفاده میکند. 35ساله که بعد از اجباری شدن حجاب توسط خمینی در ایران، سرکوب آزادی پوشش همچنان حربه اصلی رژیم ولایتفقیه هست. هر چند در برابر این توحش مقاومتها هر روز رنگی تازهتر به خودش میگیره. چرا که زنان آزادهٴ ایرانی هیچگاه تن به مقررات ارتجاعی آخوندها نداده، نمیدهند و نخواهند داد.
اگر بخوام به یک نمونه از تازهترین جنایات این رژیم درحق زنان آزاده ایرانی اشاره کنم باید از اعدام ریحانه جباری بگویم. رژیم ایران از ابتدا قصد اعدام ریحانه را داشت. چرا که ریحانه در دفاع از حیثیت خودش در منطق ارتجاعی رژیم یک مرز قرمز رژیم را رد کرده بود: کشتن یک مزدور کثیف اطلاعاتی رژیم! به همین دلیل هم رژیم باید با اعدام ریحانه، سرنوشت او را درس عبرتی برای جامعه و بهخصوص زنان و دخترانی میکرد که در برابر عوامل سرکوبگر و عناصر اطلاعاتی رژیم میایستند، و نه تنها مرعوب آنها و جنایتهایشان نمیشوند و در مقابل و در دفاع از حقوق خودشون دست بهعمل میزنند.
به نظر شما چرا زنان هدف اصلی حمله بنیادگرایی هستند؟
الهه ارجمندی: ایدئولوژی بنیادگرایی مذهبی از تبعیض جنسی و زنستیزی برای سرکوب و مهار انرژی و پتانسیل عظیم نهفته در جامعه استفاده میکند. اگر زنستیزی نفی شود، دیگر روبناهای مذهبی مربوط به آن هم موضوعیتی ندارد و در نتیجه حاکمیت آخوندها و بنیادگرایان هیچ تکیهگاه نظری پیدا نمیکند. در این صورت آنچه که میماند یک دیکتاتوری پلیسی و نظامی مثل سایر دیکتاتوریهاست که از هر گونه توجیه مذهبی خلعسلاح شده. آخوندها زن را منشأ فساد و گناه میدانند و با این تلقی ضدانسانی، به حذف و سرکوب و تحقیر زنان میپردازند و این سرکوب دریچه سرکوب کل جامعه است. این جاست که میگوییم زنستیزی، ویژگی اخص رژیم ولایتفقیهی است و بنیادگرایی هرگز نمیتواند از آن دست بردارد.
به نظر شما راهحل در رویارویی با بنیادگرایی چیست؟
الهه ارجمندی: جنبش مقاومت ایران با هدایت و راهبری خانم مریم رجوی، آنتیتز رژیم بنیادگرا و زنستیز آخوندهاست. جنبشی که پرچمدار یک برداشت دموکراتیک و بردبار از اسلام در مقابل برداشتهای بنیادگرایانه است، این جنبش رودرروی بنیادگرایان حاکم در رویکردی بهغایت ترقیخواهانه به برابری زن و مرد با هژمونی و رهبری زنان پاسخ داده امری که حتی در پیشرفتهترین کشورها به شکل تک ستاره نمود دارد و جریانی از رهبران زن را متأسفانه هنوز نتوانستهایم شاهد باشیم. ولی مقاومت ایران در این زمینه بیش از سه دهه تجربه عملی را از سرگذرانده یعنی زنان در رهبری جنبشی قرار دارند که با جنایتکارترین دشمن با ویژگی بنیادگرایی در حاکمیت مواجه و چنگ در چنگ است. ایدئولوژی اسلام بردبار در این مقاومت عنصر تعیینکننده در به شکست کشاندن بنیادگرایی در پهنهٴ اجتماعی و فرهنگی در داخل ایران داشته است و امروز همین نقش در سطح جهانی و منطقهیی با باور جهان به اینکه بنیادگرایی تهدید قرن است؛ مورد توجه قرار گرفته است. چرا که چه در منطقه و چه در سطح جهان رژیم آخوندی بهعنوان قلب تپنده بنیادگرایی در تمامی جنایات ضدبشری و مصائب مبتلا به جوامع انسانی؛ دخالت فعال و ریشهیی دارد و جریانهای بنیادگرا را تولید و هدایت میکند.
بنظر شما چرا باید زنان در مقابل بنیادگرایی در نوک پیکان رهبری باشند؟
الهه ارجمندی: سفاکیت و شرارت بنیادگرایی در اصل، واکنش تدافعی نیروهای عقب مانده در برابر نیروهای پیشرو و بالندهٴ اجتماعی است، که در دوران ما، زنان بهدلیل پتانسیل موجودشان برای مقابله با ستم و تبعیض و توان تغییر شرایط منجر به تحمیل نا برابری؛ نیروی عمده تغییر هستند. بنیادگرایی مذهبی یک هدف مشخص داره و آن هم خانهنشین کردن زنان و حذف آنها از صحنه اجتماع است. از اینرو باید در نقطهٴ مقابلش، با ایدئولوژی اسلام بردبار و دموکراتیک، برای پیشرفتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، زنان در نوک پیکان رهبری قرار بگیرند. صلح، توسعه و دموکراسی، مشروط به این امر، یعنی برابری زن و مرد و مشارکت زنان در رهبری سیاسی است. اگر به این مسأله بیتوجهی یا کمتوجهی بشود، لاجرم، جنگ، خشونت، دیکتاتوری و عقبماندگی، شدت و گسترش خواهد یافت.
در جنبش مقاومت ایران این اسلام بردبار و دموکراتیک در برابر هجوم و ایلغار ارتجاع حاکم بر ایران با یک سد و مانع تاریخی و بالنده به مدت36سال با بهایی خونین حفاظتشده و مهمتر از آن، بهعنوان تئوری عمل در برابر شقاوت فاشیسم دینی بهکار گرفته شده است. این اسلام بردبار و دموکراتیک راهنما و تئوری عمل مقاومت ایران با 120هزار شهید از بهترین فرزندان این میهن است که اکنون در رئیس جمهور برگزیده این مقاومت بهعنوان الگو و سخنگوی مقاومتی با آرمان برابری و سراپا معتقد به اسلام دموکراتیک و بردبار، سمبلیزه شده و بر اساس این الگوست که نسلی از زنان رهبر ساخته شدهاند و پا به عرصه مبارزه با فاشیسم دینی گذاشتهاند. آن هم در رأس مقاومتی خونبار و چنگ در چنگ با مهیبترین نیروی ارتجاعی تاریخ میهن ما. رهبرانی که هرلحظه باید با بسیج تمام قوای دشمنی که درحاکمیت است و البته با بند و بستهای خائنانه و جنایتکارانه حامیان بینالمللیاش که تلاش برای نابودی مقاومت ایران دارند مقابله کنند. این نسلی است که با رهبری مریم رجوی، رودرروی ارتجاع و واپسگرایی که زن را درکنج خانهها مطرود میخواهد؛ پیامش و دستورالعمل اعلام شدهاش برابری زن و مرد و لزوم مشارکت زنان در رهبری سیاسی است. امری که وجدانهای بیدار در سراسر جهان امروز را به حمایت از خودش برانگیخته است.
امروز به یقین میشود گفت که مقاومت دورانساز زنان ایران که تا کنون در رویارویی با استبداد مذهبی حاکم بر ایران دهها هزار شهید و اسیر شکنجه شده تقدیم کرده و بیش از دوازده سال است که در اشرف و لیبرتی پایداری و مقاومت میکند، تجلی ارادهاش در نهاد شورای مرکزی مجاهدین دیده میشود. نهادی متشکل از زنان ذیصلاح و پیشتاز مجاهد و مبارز، که زن ایرانی را در جایگاه نیروی آزادیستان و نجاتبخش ایران و خاورمیانه قرار داده و تجلی ارادهٴ مقاومت برای نبرد صدچندان با هیولای بنیادگرایی مذهبی است. زن پیشتاز مجاهد خلق در شورای مرکزی مجاهدین، پیکاری بر اساس یک آرمان رهاییبخش را برمیانگیزد؛ چرا که مبارزه زنان رها از ناباوریهای و نمیتوانها، باطلالسحر ولایتفقیه و ارتجاع زنستیز حاکم و مبشر رهایی است و فراخوانی است به همهٴ زنان برای کسب آزادی و برابری.
عضو کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت
در سالروز8مارس هستیم به نظر شما آیا سرکوب زنان در رژیم آخوندی پدیدهای گره خورده با سایر بحرانهای رژیم است و در نتیجه کیفیت و سطح عوض میکند یا باید آن را در روال جاری سرکوب رژیم دید؟
الهه ارجمندی: نوک تیز پیکان حمله رژیم زنستیز آخوندی از فردای پاگرفتن این حکومت استبدادی در ایران علیه زنان بوده و همچنان نیز هست. رژیمی که در وحشیگری علیه زنان نه تنها هیچ آتشبس، محدودیت و کوتاه آمدنی را نمیپذیرد و نمیتواند بپذیرد، بلکه در زمینه جنایت علیه زنان سقفها و رکوردهای تازه و هولآوری را به جای گذاشته که تازهترین پدیدهای که در جنایت علیه زنان در ایران امروزی، آن هم در قرن بیست و یکم یعنی قرن آزادی و برابری با آن مواجهیم، اسید پاشی به چهره زنان جوان و چاقو زدن به آنهاست این البته فیالبداهه نبوده. در واقع اسید پاشی به چهره زنان، آن روی سکه فتوای اجباری خمینی در 36سال پیش و ادامه قانونمند مسیری است که همواره با مقاومت زنان آزاده ایرانی روبهرو شده است.
البته دست زدن به جنایت اسیدپاشی که بهصورت حملات زنجیرهیی صورت گرفت، واکنش یک رژیم درماندهٴ بنیادگرا در برابر زنان میهن ما بود. عملی شقاوتبار که انعکاسات و عواقبش به سرعت چون موجی به سمت خود رژیم برگشت و روی سرش خراب شد. چرا که در عصر آگاهی و در قرن بیست و یکم جایی برای این قبیل اعمال قرونوسطایی وجود ندارد.
واکنش زنان ایران در مقابل رژیم آخوندی که قلب بنیادگرایی است چه روندی را طی کرده؟
الهه ارجمندی: بنیادگرایی برای زن هیچ ارزش انسانی قائل نیست و همواره از هر فرصتی برای سرکوب زنان استفاده میکند. 35ساله که بعد از اجباری شدن حجاب توسط خمینی در ایران، سرکوب آزادی پوشش همچنان حربه اصلی رژیم ولایتفقیه هست. هر چند در برابر این توحش مقاومتها هر روز رنگی تازهتر به خودش میگیره. چرا که زنان آزادهٴ ایرانی هیچگاه تن به مقررات ارتجاعی آخوندها نداده، نمیدهند و نخواهند داد.
اگر بخوام به یک نمونه از تازهترین جنایات این رژیم درحق زنان آزاده ایرانی اشاره کنم باید از اعدام ریحانه جباری بگویم. رژیم ایران از ابتدا قصد اعدام ریحانه را داشت. چرا که ریحانه در دفاع از حیثیت خودش در منطق ارتجاعی رژیم یک مرز قرمز رژیم را رد کرده بود: کشتن یک مزدور کثیف اطلاعاتی رژیم! به همین دلیل هم رژیم باید با اعدام ریحانه، سرنوشت او را درس عبرتی برای جامعه و بهخصوص زنان و دخترانی میکرد که در برابر عوامل سرکوبگر و عناصر اطلاعاتی رژیم میایستند، و نه تنها مرعوب آنها و جنایتهایشان نمیشوند و در مقابل و در دفاع از حقوق خودشون دست بهعمل میزنند.
به نظر شما چرا زنان هدف اصلی حمله بنیادگرایی هستند؟
الهه ارجمندی: ایدئولوژی بنیادگرایی مذهبی از تبعیض جنسی و زنستیزی برای سرکوب و مهار انرژی و پتانسیل عظیم نهفته در جامعه استفاده میکند. اگر زنستیزی نفی شود، دیگر روبناهای مذهبی مربوط به آن هم موضوعیتی ندارد و در نتیجه حاکمیت آخوندها و بنیادگرایان هیچ تکیهگاه نظری پیدا نمیکند. در این صورت آنچه که میماند یک دیکتاتوری پلیسی و نظامی مثل سایر دیکتاتوریهاست که از هر گونه توجیه مذهبی خلعسلاح شده. آخوندها زن را منشأ فساد و گناه میدانند و با این تلقی ضدانسانی، به حذف و سرکوب و تحقیر زنان میپردازند و این سرکوب دریچه سرکوب کل جامعه است. این جاست که میگوییم زنستیزی، ویژگی اخص رژیم ولایتفقیهی است و بنیادگرایی هرگز نمیتواند از آن دست بردارد.
به نظر شما راهحل در رویارویی با بنیادگرایی چیست؟
الهه ارجمندی: جنبش مقاومت ایران با هدایت و راهبری خانم مریم رجوی، آنتیتز رژیم بنیادگرا و زنستیز آخوندهاست. جنبشی که پرچمدار یک برداشت دموکراتیک و بردبار از اسلام در مقابل برداشتهای بنیادگرایانه است، این جنبش رودرروی بنیادگرایان حاکم در رویکردی بهغایت ترقیخواهانه به برابری زن و مرد با هژمونی و رهبری زنان پاسخ داده امری که حتی در پیشرفتهترین کشورها به شکل تک ستاره نمود دارد و جریانی از رهبران زن را متأسفانه هنوز نتوانستهایم شاهد باشیم. ولی مقاومت ایران در این زمینه بیش از سه دهه تجربه عملی را از سرگذرانده یعنی زنان در رهبری جنبشی قرار دارند که با جنایتکارترین دشمن با ویژگی بنیادگرایی در حاکمیت مواجه و چنگ در چنگ است. ایدئولوژی اسلام بردبار در این مقاومت عنصر تعیینکننده در به شکست کشاندن بنیادگرایی در پهنهٴ اجتماعی و فرهنگی در داخل ایران داشته است و امروز همین نقش در سطح جهانی و منطقهیی با باور جهان به اینکه بنیادگرایی تهدید قرن است؛ مورد توجه قرار گرفته است. چرا که چه در منطقه و چه در سطح جهان رژیم آخوندی بهعنوان قلب تپنده بنیادگرایی در تمامی جنایات ضدبشری و مصائب مبتلا به جوامع انسانی؛ دخالت فعال و ریشهیی دارد و جریانهای بنیادگرا را تولید و هدایت میکند.
بنظر شما چرا باید زنان در مقابل بنیادگرایی در نوک پیکان رهبری باشند؟
الهه ارجمندی: سفاکیت و شرارت بنیادگرایی در اصل، واکنش تدافعی نیروهای عقب مانده در برابر نیروهای پیشرو و بالندهٴ اجتماعی است، که در دوران ما، زنان بهدلیل پتانسیل موجودشان برای مقابله با ستم و تبعیض و توان تغییر شرایط منجر به تحمیل نا برابری؛ نیروی عمده تغییر هستند. بنیادگرایی مذهبی یک هدف مشخص داره و آن هم خانهنشین کردن زنان و حذف آنها از صحنه اجتماع است. از اینرو باید در نقطهٴ مقابلش، با ایدئولوژی اسلام بردبار و دموکراتیک، برای پیشرفتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، زنان در نوک پیکان رهبری قرار بگیرند. صلح، توسعه و دموکراسی، مشروط به این امر، یعنی برابری زن و مرد و مشارکت زنان در رهبری سیاسی است. اگر به این مسأله بیتوجهی یا کمتوجهی بشود، لاجرم، جنگ، خشونت، دیکتاتوری و عقبماندگی، شدت و گسترش خواهد یافت.
در جنبش مقاومت ایران این اسلام بردبار و دموکراتیک در برابر هجوم و ایلغار ارتجاع حاکم بر ایران با یک سد و مانع تاریخی و بالنده به مدت36سال با بهایی خونین حفاظتشده و مهمتر از آن، بهعنوان تئوری عمل در برابر شقاوت فاشیسم دینی بهکار گرفته شده است. این اسلام بردبار و دموکراتیک راهنما و تئوری عمل مقاومت ایران با 120هزار شهید از بهترین فرزندان این میهن است که اکنون در رئیس جمهور برگزیده این مقاومت بهعنوان الگو و سخنگوی مقاومتی با آرمان برابری و سراپا معتقد به اسلام دموکراتیک و بردبار، سمبلیزه شده و بر اساس این الگوست که نسلی از زنان رهبر ساخته شدهاند و پا به عرصه مبارزه با فاشیسم دینی گذاشتهاند. آن هم در رأس مقاومتی خونبار و چنگ در چنگ با مهیبترین نیروی ارتجاعی تاریخ میهن ما. رهبرانی که هرلحظه باید با بسیج تمام قوای دشمنی که درحاکمیت است و البته با بند و بستهای خائنانه و جنایتکارانه حامیان بینالمللیاش که تلاش برای نابودی مقاومت ایران دارند مقابله کنند. این نسلی است که با رهبری مریم رجوی، رودرروی ارتجاع و واپسگرایی که زن را درکنج خانهها مطرود میخواهد؛ پیامش و دستورالعمل اعلام شدهاش برابری زن و مرد و لزوم مشارکت زنان در رهبری سیاسی است. امری که وجدانهای بیدار در سراسر جهان امروز را به حمایت از خودش برانگیخته است.
امروز به یقین میشود گفت که مقاومت دورانساز زنان ایران که تا کنون در رویارویی با استبداد مذهبی حاکم بر ایران دهها هزار شهید و اسیر شکنجه شده تقدیم کرده و بیش از دوازده سال است که در اشرف و لیبرتی پایداری و مقاومت میکند، تجلی ارادهاش در نهاد شورای مرکزی مجاهدین دیده میشود. نهادی متشکل از زنان ذیصلاح و پیشتاز مجاهد و مبارز، که زن ایرانی را در جایگاه نیروی آزادیستان و نجاتبخش ایران و خاورمیانه قرار داده و تجلی ارادهٴ مقاومت برای نبرد صدچندان با هیولای بنیادگرایی مذهبی است. زن پیشتاز مجاهد خلق در شورای مرکزی مجاهدین، پیکاری بر اساس یک آرمان رهاییبخش را برمیانگیزد؛ چرا که مبارزه زنان رها از ناباوریهای و نمیتوانها، باطلالسحر ولایتفقیه و ارتجاع زنستیز حاکم و مبشر رهایی است و فراخوانی است به همهٴ زنان برای کسب آزادی و برابری.