سایت خبری تاون هال در مقالهیی به قلم کن بلکول به تاریخ چهارشنبه دوم خرداد با بررسی مرگ رئیسی و تأثیر آن بر تحولات در درون ایران و معنایی که میتواند برای جهان داشته باشد نوشت: «آخر هفته گذشته، رژیم ایران با کشته شدن ابراهیم رئیسی رئیسجمهور و امیرعبداللهیان وزیر خارجه در سقوط هلیکوپتر در ایران دچار آشوب شد.
این نشاندهنده یک شکست مهم برای علی خامنهای ولیفقیه است که اکنون با یک بحران تشدیدشده و تسلط مخاطرهآمیزتر بر قدرت مواجه است».
مقاله در ادامه با اشاره به چگونگی روی کار آمدن رئیسی در هرم قدرت در ایران تحت حاکمیت ولیفقیه مینویسد: «خامنهای بهقدرت رسیدن رئیسی در سال ۲۰۲۱ را مهندسی کرده بود و حتی نیروهای وفادار در جناحهای خودش را برای تضمین انتخاب رئیسی حذف کرد. رئیسی فقط یک چهره نبود.
او به اطاعت بیدریغ از خامنهای شهرت داشت. مرگ او اکنون خلایی ایجاد میکند که پر کردن آن بسیار دشوار خواهد بود، زیرا یافتن فردی که وفاداری مطلق و بیرحمی را با هم ترکیب میکند، برای خامنهای کار دلهرهآوری خواهد بود.
پیشینه رئیسی با نقش او در برخی از وحشیانهترین سرکوبهای رژیم مشخص شده است. رئیسی بهعنوان معاون دادستان تهران در قتلعام ۱۹۸۸، نقش کلیدی در اعدام هزاران زندانی سیاسی ایفا کرد که بیشتر آنها از اعضای مجاهدین خلق بودند.
مقاله در ادامه اضافه میکند: «ارتقاء سریع او در رتبهها گواهی بر اثربخشی او در اجرای وحشیانهترین جنایات رژیم علیه بشریت بود. او مظهر اقدامات نسلکشی رژیم بود.
خامنهای بهدنبال تحکیم قدرت از طریق ساختاری یکپارچه بود که بتواند هم مخالفان داخلی و هم فشارهای خارجی را تحمل کند. رئیسی بهعنوان کاندیدای ایدهآل برای پاکسازی مخالفان و تضمین اطاعت مطلق از دیدگاه خامنهای تلقی میشد».
کن بلکول در ادامه با بررسی شرایط پس از مرگ این جلاد و مبارزات جوانان ایرانی بالاخص کانونهای شورشی پرداخته و ادامه میدهد: «مرگ رئیسی بهعنوان یک کاتالیزور برای جمعیتی خواهد بود که از شرایط سیاسی-اجتماعی و اقتصادی حاکم سرخورده شدهاند.
بهویژه در میان نسل جوان، نسبت به تمام آنچه رئیسی مظهر آن بود، بیزاری عمیقی وجود دارد و مرگ او را بهعنوان نقطهعطف مهمی تلقی میکند.
تظاهرات مستمری که در سراسر ایران شاهد آن بودیم، بر اشتیاق محسوس برای عدالت و پاسخگویی تأکید میکند. علاوه بر این، ظهور هزاران فعال شجاع در سراسر کشور که بهعنوان تیمهای کوچک کانونهای شورشی فعالیت میکنند، چالش بزرگی را برای ماشینهای سرکوبگر رژیم ایجاد کرده است.
در این برهه حساس، اتخاذ موضعی قاطع در برابر حکومت دینی ایران برای جامعه بینالمللی ضروری است.
پاسخ تاریخی رژیم به مماشات با تشدید تجاوز و سرکوب مشخص شده است و بر ضرورت حمایت بیدریغ از مردم ایران در تلاش برای آزادی آنها تأکید میکند.
چنین حمایتی یک ضرورت استراتژیک برای مقابله با اقدامات بیثبات کننده رژیم است. اختلالی که پس از مرگ رئیسی رخ داد، رژیم را به میزان قابل توجهی تضعیف کرد و در معرض فشارهای داخلی و خارجی قرار داد.
مقاله در پایان اضافه میکند: «در حالی که رئیسی ممکن است از عدالت طفره رفته باشد، تمرکز جامعه جهانی اکنون باید به خامنهای و دیگر رهبران همدست در تداوم دههها جنایت علیه بشریت معطوف شود.
این لحظه مهم فرصتی نادر برای حمایت از آرمانهای مردم ایران برای یک جمهوری دموکراتیک است.
جامعه بینالمللی موظف است این لحظه را هدر ندهد، بلکه از ظهور یک ایران جدید - ایرانی که بر اصول سکولاریسم، آزادی، مسئولیتپذیری و حقوقبشر بنا شده است - استوار حمایت کند.
با متحد شدن در این تلاش، میتوانیم راه را برای آیندهای روشنتر برای نسلهای آینده هموار کنیم».