یکی از علائم پایانی در نظامهای دیکتاتوری این است که هیچ فرد و ارگانی مسئولیت جنایتها و کارهای اجرایی و انجام شده را نمیپذیرد. در این شرایط هر کس خودش و باندش را بیاختیار و در حاشیه معرفی میکند.
خامنهای: «معتقدم در زمینههای اجرایی نباید رهبری وارد میدان شود و کاری را اجرا کند یا جلوی آن را بگیرد».
آخوند روحانی ۶شهریور ۹۸: «از کسی که اختیارات ندارد، چه مسئولیتی میخواهید»؟
سایت حکومتی جوان آنلاین: «قوه قضاییه و سپاه و ائمه جمعه مقصرند و دولت هیچ کاره»!
محمود صادقی: «فقط رئیسجمهور نیست که اختیار کافی ندارد، مجلس و دستگاه قضایی هم همین مشکل را دارند».
آخوند پژمانفر خطاب به علی لاریجانی در مجلس آخوندی ۳مهر ۹۸: «ما مملکت را به اینجا رساندیم؟ کار که دست شما بود»!
علی لاریجانی خطاب به آخوند پژمانفر در مجلس آخوندی ۳مهر: «خیر، دست ما نیست! این شمایید که هر چه دلتان میخواهد میگویید و مملکت را به این روز انداختهاید»!
احمد زیدآبادی ۵مهر در یادداشتی با عنوان «خلاصه ما که ندانستیم مملکت دست کیست؟» نوشت: «باز هنوز ولیعهد سعودی که بهرغم همهٔ اعمال و حرفهای پشت سرش، اینقدر جسارت دارد که بگوید چون مسئولیت ادارهٔ کشورش را به عهده دارد در ماجرای قتل جمال قاشقچی نیز خود را مسئول میداند! شما یک نفر را در کشور ما پیدا میکنید که حاضر به پذیرش مسئولیت یک مشکل از هزاران مشکل این جامعه باشد»؟
بله! وقتی بحرانها در اوج، جامعه در حال انفجار و بنیاد و عمود خیمه نظام ضعیف و سست میگردد، سران و کارگزاران جنایتکار هم بیکار و بیاختیار میشوند.