فاشیسم مذهبی حاکم بر میهنمان در کنار کشتار مردممان و نابودی استعدادهای آینده میهن یا فراری دادن متخصصان و جوانان از کشور، خسارتهای جبرانناپذیر دیگری هم به ایران و ایرانی وارد میکند که کمتر جای طرح پیدا میکنند، یکی از این خسارتها، نابودی منابع و فرصتهای راهبردیای است.
در بحث منابع راهبردی ایران، ضروری است به مقوله انرژی و نقش آن در جهان فعلی و آینده نگاه کنیم. بنا به آمار منابع بینالمللی، مهمترین منابع انرژی جهان در شرایط کنونی به این شرح قابل طبقهبندی هستند؛
گاز طبیعی حدود ۲۵% کل انرژی جهان را تأمین میکند
نفت ۳۳% انرژی لازم برای جهان کنونی را تأمین میکند
ذغال سنگ ۲۷%
گاز ۲۴ و سه دهم درصد انرژی مورد نیاز جهان را تأمین میکند
انرژی حاصل از آب سدها تنها ۶ و چهاردهم درصد
و انرژی حاصل از نیروگاههای اتمی ۴ و سه دهم درصد است
در حالیکه انرژی بهدست آمده از باد و خورشید (یا همان انرژی پاک) در پایینترین رتبه است و فقط سه و سهدهم درصد نیازهای جهان را تأمین میکند.
در چنین شرایطی رژیم با حراج تقریباً مجانی نفت ایران، دست به نابودی زود هنگام منابع نفتی کشور زده است.
در حالیکه همزمان رژیم با عقبماندگی مفرط در زمینه استخراج گاز هم حداکثر کاری که میتواند بکند دادن امتیازهای استعماری به برخی کشورهاست و بس!
آنهم در شرایطی که دیگر کشورهای دارای منابع گازی، از جنگ روسیه ـ اوکراین بهعنوان یک «فرصت» استفاده کرده و تلاش میکنند جای خالی گاز روسیه را در بازار گاز اروپا پر کنند.
و این وضعیت فوق متناقضی است که یک حاکمیت ضدمردمی، هم منابع معدنی و استراتژیک کشور را با «مفتفروشی» به باد میدهد و هم با واگذاری امتیازهای استعماری در مواردی که خودش توان استخراج و حراج منابع معدنی (مانند گاز) را ندارد، آن منابع (فرضا گاز) را با زمینش به بیگانگان واگذار کند، اقدامی که ایرانیها به آن میگویند: دادن «آش با جاش»!
دو جلوه متفاوت اما در محتوا یکسان از یک سیاست ضدمردمی و استعمارپسند که برای آخوندها هم «پول» میآورد و هم «حمایتهای استعماری»! به این میگویند مبانی مادی و اقتصادی سیاست استعماری مماشات، که هم مطلوب رژیم است و هم محبوب مماشاتگران.