سایت ایلاف روز دوشنبه ۹ بهمن در مطلبی به قلم ماجد محمد نوشت: رژیم تهران نشان داده است که قادر نیست در مواقع لزوم بهطور مستقیم و واقعی در کنار حماس بایستد.
خامنهای که از آنچه حماس انجام داده بود غرق در شادی بود، در حالی که در سرخوشی ناشی از عملیات غافلگیرانه جنبش بهسر میبرد، گفت: "دست کسانی که این حمله را طراحی کردند میبوسیم." رهبران تهران بر این باور بودند که این عملیات کمر اسراییل را شکسته است و پس از آن عملیات تاریخی، کمر راست نخواهد کرد. اما وقتی تهران متوجه شد که این عملیات روی ستون فقرات اسراییل تأثیر نخواهد گذاشت، شور و شوق ایرانیان فروکش کرد و تهران بهسرعت دست داشتن خود در حمله پرشور علیه اسراییل را انکار نمود.
هر چند که بهگفته شخصیتهای برجسته در آمریکا خودش پشت این حمله بود. جان بولتون شخصیت برجسته آمریکایی در این رابطه گفت: حماس ناگهان و یکشبه به فکر حمله به اسراییل نیفتاد و این حمله مدتها پیش طراحی شده بود و «بخشی از نقشه رژیم ایران» بود. بولتون خواستار هدف قرار دادن مستقیم پدافند هوایی رژیم ایران، بهویژه نوک پیکان آن یعنی مقر نیروی قدس شد. بولتون معتقد بود که حملات ائتلاف به رهبری واشنگتن در دریای سرخ علیه شبهنظامیان حوثی تهدید بزرگی برای رژیم ایران تلقی نمیشود. وی اشاره کرد که ضروری است به سر مار در تهران و نه بازوهای آن در یمن، عراق یا سوریه، حمله کرد.
البته تهران نمیتواند بهصورت مستقیم و واقعی در کنار حماس بایستد و حتی در طول جنگ اسراییل با غزه نتوانست حتی خراشی بر پیکر اسراییل وارد آورد تا فشار را از روی حماس و مردم غزه بر دارد. قبل از آن نیز جرأت نزدیک شدن به اسراییل را نداشت اما در مقابل شاهد هستیم که وزیر اقتصاد اسراییل در مصاحبه با روزنامه دیلی میل انگلستان گفت که اسراییل سر مار را قطع خواهد کرد و این اشارهیی به رژیم آخوندی بود. تهران بهجای جنگ با اسراییل از طریق بازوهایش که در کشورهای منطقه هستند اقدام به هدف قرار دادن حلقات ضعیف در کشورهای همسایه و کسانی نمود که توان نظامی برای تهدید تهران در اختیار نداشته یا نمیتوانند به او حمله کنند که البته پاکستان یک استثناء است و قاطعانه به او پاسخ داد.
... تضاد حرف و عمل و تناقض مستمر بین تمایلات متعرضانه تهران و اقدامات دیوانهوارش بر روی زمین ما را به یاد داستان مار و اره نجار میاندازد. گفته میشود که ماری بعد از اینکه یک نجار کارگاهش را ترک کرد وارد کارگاه شد. نجار معمولاً بعضی از ابزارهایش از جمله اره را روی میز رها میکرد. وقتی مار در داخل کارگاه میخزید بدنش از روی اره عبور کرد که منجر به یک جراحت ساده در بدنش شد. مار عصبانی شد و در واکنش اره را گاز گرفت تا بتواند به آن نیش بزند که به همین دلیل خون از دهانش جاری شد. مار نفهمید که چه رخ میدهد و فکر میکرد که اره به او حمله میکند و وقتی خود را در آستانه مرگ دید تصمیم گرفت که واکنش آخر و قوی و بازدارنده خود را انجام بدهد. به همین دلیل تمام هیکل خود را به دور اره پیچاند و تلاش کرد او را خفه کند. صبح وقتی نجار بیدار شده و به کارگاه آمد اره را دید که در کنارش یک مار بهدلیل عصبانیت و بیپرواییاش مرده بود.