سال ۱۴۰۰ با گسترش اعتراضات معلمان، پرستاران، کارگران، رانندگان و دیگر اقشار محروم ایران آغاز شد. قیام مردم خوزستان و همبستگی مردم ایران، خواب خامنهای را آشفت؛ زیرا خامنهای فکر میکرد با گماشتن جلاد ۶۷ به مقام ریاستجمهوری رعب و وحشت را در جامعه حاکم میکند و راه قیام مردم ایران را میبندد، در آذرماه قیام مردم اصفهان تعادل درونی رژیم آخوندی را برهم زد. سلسله اعتراضات و تظاهرات معلمان آزادهٔ میهن آنچنان ترسی در دل رژیم ایجاد کرد که طرح رتبهبندی را طی یک هفته سرهمبندی کردند تا از اعتراضات معلمان جلوگیری کنند؛ اما این حقه و نیرنگ هم با هوشیاری معلمان درهم شکست.
در عرصهٔ بینالمللی هم خامنهای و نظامش در مخمصه قرار گرفتهاند. در چند دادگاه بینالمللی نظامش در حال محاکمه است. دادگاه استکهلم سوئد، دورس آلبانی و آنتورپ بلژیک.
رئیسجمهورش با القابی مانند قصاب تهران، جلاد ۶۷ در رسانههای جهانی مورد خطاب قرار میگیرد و رئیسی حتی جرأت سفر کردن به کشورهای غربی را ندارد زیرا پروندهٔ قتلعام ۶۷ و جنبش دادخواهی او را تهدید میکند.
در چنین شرایطی تیم مذاکرهکنندهٔ پاسدارنشان خامنهای ـ رئیسی بهپای میز مذاکره رفت، آیا طرفهای غربی ضعف و استیصال نظام ولایت را فهمیدهاند؟ آیا تیم رژیم آخوندی از موضع قدرت پای میز مذاکره رفته است؟ اگر سال۹۵ به گفتهٔ خودشان با زانوان خونین پای میز مذاکره رفتند؛ اکنون با چه وضعیتی روانهٔ وین برای مذاکرات شدهاند؟