بعد از رفرم ارضی سفارشی غرب برای تغییر بافت طبقاتی یا بهتر است که بگوییم، کشتار ۱۵خرداد ۴۲ بهوسیله شاه، دورانی جدید سربرآورد. از مشخصترین خصیصههای این دوران اتمام دوران مبارزهٔ رفرمیستی و زایش نیروهای جدیدی در میدان اجتماعی بود. دوران مبارزهٔ مسلحانهٔ انقلابی به پیشتازی سازمانهای مجاهدین و چریکهای فدایی خلق با رستاخیز سیاهکل در ۱۹بهمن ۴۹ کلید خورد. شاه هم با توحش دستگاه امنیتی(ساواک شهربانی و بیدادگاههایش) و کشتار و شکنجه و زندان جواب داد. طی این کش و قوس با وجود ضربههای شدید به جنبش مسلحانه، پس از اعلام سیاست حقوقبشری کارتر و ایجاد فضای نسبتاً باز، به انقلاب ۵۷ و سقوط شاه منجر شد. طی شکلگیری این فضا، نیرویی سربرآورد که همیشه یک پایش در قدرت و یک پایش میان تودهها بود. این نیرو طی انقلاب مشروطه در ۲جایگاه استبداد و به شکل کجدار و مریز در بین نیروهای انقلاب مشروطه حضور داشت. این نیرو روحانیت شیعه بود و خمینی صحنهگردان آنان شد. غرب بلافاصله بهخاطر حذف نیروهای انقلابی از میدان و محاصرهٔ جثهٔ زهوار دررفته شوروی، خمینی و باندش را در یک توافق ارتجاعی-استعماری کاندید خود اعلام کرده و الحق در این باره سنگتمام گذاشت. رادیو بی.بی.سی بهعنوان ارگان استعماری، خمینی را از زمین به آسمان برد و در ماه گذاشت و با تبلیغ گسترده و بیتوقف از این پیرمرد ظاهرالصلاح زیر درخت سیب رهبری بلامنازع ساخت. خمینی هم با هوشیاری ضدانقلابیش در این آلترناتیوسازی قول حفظ ساختار ارتش شاه و واگذاری قدرت به لیبرالها و عدم دخالتش در سیاست را داد.
عینیت شیطان
خمینی با وعدههای مبهم و مسخره مثل مجانی کردن برق و اتوبوس و رفاه دنیا و رستگاری آخرت، بعد از اینکه خرش از پل گذشت، همهٔ وعدهها را زیر سر گذاشت و برخاست.
خمینی شخصیتی پراگماتیک داشت و برای حفظ قدرت از هیچ جنایتی دریغ نداشت؛ تا آنجا که در فتوای معروفش گفت:
حفظ جمهوری اسلامی واجب عینی است و برای حفظ آن حتی نص صریح دین مثل نماز و روزه و... را باید زیر پاگذاشت.
تشابه فاشیسم مذهبی خمینی و نازیسم هیتلری
خمینی بیآنکه بگوید به هیتلر علاقهای شدید داشت. تمام اعمالش در بعد از دست یافتن به قدرت به شکلی عجیب و غیرتصادفی شبیه کارهای هیتلر و حزبش بود. از سلام دادنش با کشیدن دست به جلو تا الگوبرداری از اس.آ در ساختار کمیتهٔ ضدمردمی و بازسازی ساختار اس.اس در سپاه پاسداران و کودتای فرهنگیش تحت عنوان اسلامی کردن دانشگاه، به تقلید از پروژه آلمانی کردن دانشگاه توسط هیتلر بود.
بیرون کشیدن اطلاعات مخوف و خونریز خمینی از دل سپاه پاسداران نیز به تبعیت از همین عمل هیتلر در برآوری گشتاپوی هیتلری از دل اراذل و اوباش اس.اس بود. خشونت وحشیانهاش، جنگافروزی جنایتکارانه و توسعهطلبیش برای حفظ قدرت و کشتن و بریدن و دریدن هر کسی که خطری برای قدرتش باشد، یکی دیگر از همان نمادهای تقلید از هیتلر است. حتی شعار معروف خدایا خدایا تا انقلاب... هم تقلید از هزار ساله شدن رایش سوم بود. یکی دیگر از همین گرتهبرداریهایش، ساخت گروههای مزدور در کشورهای دوروبر و حتی دور، برای حفظ عمق راهبردی نظامش و سیطره بر دیگر کشورها است. پیشتر هیتلر از مشابه همینها در اتریش و سودت چکسلواکی استفادهٔ کارآمدی کرده بود.
از دیگر تشابهات در پایگاه طبقاتی هر دو جنبش نازیسم و فاشیزم مذهبی است که برآیند زیرساختی هر دو خردهبورژوازی مرفه سنتی است. هر دو جریان متکی بر اقتصاد بورژوایی هستند. در تنظیم رابطه بورژوازی هر کدام از این دو کشور با این قشر مشابهتهایی میتواند دید. در آلمان بورژوازی استعماری این کشور و در ایران بورژوازی که اساساً خصلتش تجاری و دلال بوده است از همکاری با این قشر در ساختن کارگر-برده و غارت، مستفید شده و میشوند. از یاد نبریم که نیروهای مورد اتکا در این هر دو جریان اراذل و اوباش و لات و لومپنهای کشورهاشان بودهاند.
مماشات نفرتانگیز
از بدو روی کار آمدن خمینی بهرغم کشتار و جرم و جنایت و درنوردیدن همهٔ مرزهای ترور و توحش، وی همچنان محبوب و مورد اعتماد غرب بوده است.
آمریکا بهرغم گروگانگیری و اشغال سفارت توسط رژیم و کشتار بیش از ۲۰۰نفر از اعضای نیروی دریاییش توسط مزدوران رژیم(عمق استراتژیک رژیم در لبنان) و نیز کشتن بسیاری از نیروهای آمریکا در برج خبر عربستان و عراق تا همین اواخر از هیچ مماشاتی فروگذار نکرد. همچنین در جریان اشغال عراق و چشم بستن بر دخالتها و جنایتهای رژیم در آن کشور همهٔ مرزهای انسانی ملل متحد را زیر پاگذاشت. آمریکا حتی با سپردن مجاهدین خلعسلاح شده، بهرغم قرارداد فیمابین آنها و مجاهدین(بعد از بمبارانهای وحشیانه و بیدلیل قرارگاههای آنان و کشتن بیش از ۵۰مجاهد) به مزدوران عراقی رژیم و چشم بستن بر کشتارشان بعد از هر سفر وزیر دفاع آن کشور به عراق تمام مرز سرخهای شرافت را زیر پا گذاشت. دولت آمریکا در مماشات تا آنجا پیش رفت که از قبول کردن رأی دادگاههای کشورش در خارج کردن مجاهدین از لیست تروریستی(که هدیهٔ رویکارآمدن خاتمی از جیب آلترناتیو دموکراتیک بود) تا ۳سال استنکاف کرد. و ماقبل آخر، هدیهشان هم بستن یک قرارداد سست و مبهم و به سود رژیم در مسألهٔ اتمی بود که بیش از یکصد میلیارد دلار پول مردم زحمتکش ما را به جیب رژیم ریخت تا خرج جنگ و تاخت و تازش در سوریه و یمن و عراق شود. جدای از این دست باز دادن رژیم در کشتار و آواره کردن مردم عراق و سوریه و یمن و ناامن کردن کل منطقهٔ استراتژیک خاورمیانه نیز آخرین هدیه بود. و این البته تمام کمکهای آمریکا به رژیم هار ولایت از کیسهٔ مردم زحمتکشمان نیست. از زمان انقلاب ضدسلطنتی تاکنون (۱۳۹۷) تمامی رؤسای جمهور آمریکا از دموکرات و جمهوریخواه ـ به استثناء ترامپ ـ همگی اصحاب مماشات و چوب زیر بغل این نظام جنایت بودهاند.
اروپا ـ ولع سیریناپذیر مماشات
اما اروپا با وجود ترکتازیهای بیشمار تروریستی نظام در خاک کشورهاشان همچنان به مماشات بهعنوان راهحل مینگرد. ترویکای مماشات(آلمان-فرانسه -انگلیس) همیشه سینهچاک سیاست مماشات در حد افراط بودهاند این ترویکا در بدرفتاری با اعضاء و هواداران آلترناتیو شورای ملی مقاومت، گوی سبقت از همدیگر ربودهاند. در پیشاپیش همه آنها دولت فرانسهٔ شیراک در توطئه برای دستگیری و تحویل مسئول شورای ملی مقاومت که به مهاجرتش به عراق منجرشد، پیشقدم اینگونه حرکات بود. فرانسهٔ حزب مردم در مقابل تهدیدات تروریستی رژیم علیه آن و منافعش از جیب مردم و مقاومت ایران همیشه آمادهٔ پرداخت قیمت بود. تضییقات دولت فرانسه و اروپا بهطور کلی علیه مجاهدین و شورا بیحساب و غیرقابل شمارش است. این نوع کارها و چشمپوشی سخاوتمندانه از کارهای تروریستی رژیم علیه ایرانیان تبعیدی وابسته به آلترناتیو و یا غیروابسته به آن، معمولاً نادیده گرفته شد. بعد از روی کار آمدن آخوند تبهکار خاتمی، این مماشات تحت نام فرصت دادن به جناح مدره اوج تازهای یافت. این سیاست تا آنجا پیش رفت که مجاهدین و شورا که برنامه اتمی رژیم را افشاء کرده بودند؛ در یک بند و بست با رژیم در لیست سیاه تروریستی گذاشتند. اوج این سیاست بعد از اشغال عراق توسط ارتش آمریکا به وقوع پیوست. پس از سیاست ننگین بمباران قرارگاههای ارتش آزادی در عراق در همکاری با خاتمی، فرانسه نشئه از قرارداد توتال با رژیم اقدام به دستگیری رئیسجمهور شورا و تعداد زیادی از اعضاء و فعالان آن کرد. ظاهراً فرانسهٔ شیراک میخواستند کار مجاهدین را همزمان در عراق و فرانسه برای رژیم یکسره کنند. اینها که مست از غارت بیحساب از منابع مردم ایران بودند؛ از قدرت بازدارندگی مردم ما و مقاومت و هوادارانش غافل بودند و تنها زمانی عقب نشستند که با شعلههای مقاومت روبهرو شدند. مجاهدین با توسل به آزادی و قانون در اروپا و با اتکا به حقانیتشان بالاخره آنها را را مجبور به عقبنشینی و خروج از لیست سیاه کردند. با وجود همه اینها آنها هم مثل آمریکا بر تمام جنایتهای رژیم علیه مقاومت در دوران حصار در اشرف و لیبرتی چشم بستند. آنها همچنین با چشم بستن بر قوانین مبرم انساندوستانه بینالمللی در آن سالها از پذیرفتن مجاهدین در خاکشان طفره رفتند. آنها حتی از پذیرفتن کسانی که تابعیت همان کشورها را داشتند نیز ابا کردند تا مبادا نظام جانی ولایت را از خود ناراحت کنند. البته شمارش همه خیانتهای اروپایی به قوانین ملتزم انسانی خودشان برای خوشباش رژیم نه پایان یافته و نه ادامهاش در حوصلهٔ این مقاله هست.
آغاز پایان مماشات
پس از هجرت بزرگ مقاومت ایران از قتلگاه عراق به آلبانی، کفه تعادلقوا به نفع مقاومت ایران چرخید و این چرخش همچنان ادامه دارد. بعد از انتخابات جدید در آمریکا و آمدن ترامپ، تئوری مماشات در چرخشی کلی به محاق رفت.
با فضاحت تروریستی رژیم حین نشست بزرگ مقاومت در ویلپنت که دبیر سوم سفارت نظام در اتریش، صحنهگردان آن، لو رفت و دستگیر شد، برای اولین بار چرخش ضدمماشات هر چند کج دار و مریز کلید خورد. طی ۲عمل تروریستی دیگر در آلبانی که به اخراج سفیر رژیم و رئیس ایستگاه اطلاعاتش مصطفی رودکی منجر شد دستگاه مماشات ضربهٔ دیگری خورد. همچنین با بیرون آمدن آمریکا از برجام و بازگشت تحریمها، ضربه کاری دیگری بر پیکر مماشات وارد گردید.
در منطقه هم پس از اشغال سوریه توسط رژیم و کشتار مردمش و نیز کودتا در یمن و نیز تروریزم در بحرین توسط خامنهای و مزدوران یمنی و بحرینیش، کاسهٔ صبر کشورهای عربی بهخصوص عربستان لبریز شد. کشورهای عربی منطقه که مقاومت قهرمانانهٔ شیران دربند مجاهد خلق در عراق بر علیه رژیم ولایت را دیدند، جرأت یافته و در یمن اولین استارت مقاومت علیه رژیم را زدند. اینهمه تغییرات در منطقه و جهان بهواقع همان پیشبینی هوشمندانه رهبر مقاومت ایران بود که در دوران مقاوت در اشرف و لیبرتی گفته بود: اگر مجاهدین و اشرف بایستند جهان خواهد ایستاد.
در آخر رژیم اکنون در چنبرهٔ اعتراضات عمومی و حالت بحران انقلابی تودهها و تحریمها به دام افتاده است. اروپا همچنان لنگانلنگان و خجول به سیاست مماشات پایبند است. اگر چه این مماشات تاب ایستادگی در مقابل واقعیتهای مهیب نارضایتیهای عمومی و نفرت مردم از حاکمیت و نیز تحریمهای رو به رشد و جدی آمریکا را ندارد. از سویی دیگر مقاومت و کانونهای شورشی، میدان را بر رژیم خونآشام تنگتر و تنگتر میکنند. کشورهای عربی نیز با توجه به تغییر تعادلقوا جریتر و جریتر میشوند. در این وسط کنفرانس ورشو خبر از شکلگیری یک اتحاد ضدفاشیستی شبیه دوران مبارزه علیه فاشیزم هیتلری را میدهد. مقاومت ایران همچنان سرفراز و بینیاز از همهٔ قدرتهای بیرونی با اتکاء به مردم و جوانان رزمنده کانونهای شورشی علیه کلیت نظام میرزمد.
در انتها ضمن شادباش این بیداری جهانی به نیروهای محتمل این ائتلاف، مقاومت ایران تنها یک درخواست اساسی دارد. مقاومت ما از هیچ جنگ خارجی علیه نظام جبار حاکم استقبال نمیکند بلکه آن را بر علیه منافع عالیهٔ مردممان و باعث ریختن خون بیگناهان میداند. مقاومت ما برای کم شدن درد و آلام مردم در تهاجمشان علیه فاشیزم مذهبی حاکم بر ایران خواستار بیرون راندن رژیم جنایتکار از جامعهٔ جهانی است. برای دستیابی به صلح جهانی و امنیت در ایران و منطقه، کرسی نمایندگیهای جهانی و منطقهای ایران باید در اختیار مقاومت خونفشان مردممان که تنها آلترناتیو دموکراتیک ممکن در میدان مبارزه هستند، سپرده شود. البته این بهعنوان پیشپرداخت بدهی جامعهٔ جهانی بابت حمایت از رژیم جنایتکار حاکم است. جا دارد که گفته شود: هر گونه حمایت جامعهٔ جهانی از مردم و مقاومت ایران باعث دستبستگی بیشتر سرکوبگری نظام و حفظ خون و رنج مردم و جوانانمان خواهد شد.
مهران از خراسان
بیشتر بخوانید:
مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمیکند