سایت العربیه فارسی در مطلبی به قلم عبدالرحمان الراشد و با عنوان «آیا بایدن بهای سیاست خود در خاورمیانه را پرداخت میکند؟» روز یکشنبه ۱۵ بهمن ماه نوشت:
اگر چه جیمی کارتر، رئیسجمهوری پیشین آمریکا، کسی است که تاریخ ایران را تغییر داد و روحالله خمینی را از تبعید به رهبری جمهوری اسلامیرساند، اما بخت او مانند سنمار بود که سلطان با پرتاب او از بلندی به او پاداش داد. رژیم ایران کارمندان سفارت آمریکا را بیش از یک سال گروگان گرفت. کارتر در انتخابات شکست خورد و تهران برای توهین بیشتر به او، یک روز پس از رسیدن رونالد ریگان به ریاستجمهوری، گروگانها را آزاد کرد.
همین امر در مورد باراک اوباما هم صدق میکند، او توافقی را امضا کرد که تهران آن را یک پیروزی میدانست و متحدان کشورهای خلیج و اسراییل را خشمگین کرد. این توافق علاوه بر اینکه به ایران اجازه غنیسازی اورانیوم داد، تحریمهای اقتصادی علیه رژیم ایران را لغو کرد، بدون اینکه تهران به توقف فعالیتهای شبهنظامیان مورد حمایتش در منطقه متعهد شود. پاداشی که ایران در آخرین روزهای ریاستجمهوری باراک اوباما به او داد، تحقیر ملوانان آمریکایی بود که سپاه پاسداران قایق نظامی آنها را در آبهای خلیج توقیف کرد و تصاویر بازداشت نظامیان آمریکایی روی عرشه کشتی در رسانهها پخش شد.
جو بایدن هم مانند کارتر و اوباما بود، در دوران حکومت او، دولت وقت ایران به ثروتمندترین دولت در تاریخ جمهوری اسلامی تبدیل شد. او بهگونهیی مانع اعمال تحریمهای اقتصادی شد و ایران را تشویق کرد تا بیشترین مقدار نفت را از زمان سقوط شاه بفروشد، در حالی که ایران در دوره هفت رئیسجمهوری پیشین آمریکا یک فروشنده کوچک نفت بود.
با این حال، جمهوری اسلامی ایران بهجای جبران لطف و آشتی با دولت بایدن، فعالیتهای نظامی ضد آمریکاییاش را در هر بخش منطقه که دستخوش آشفتگی بود افزایش داد.
البته این قسمت از این رابطه عجیب را بدون دانستن کل ماجرای اختلاف واشنگتن و تهران که قدمت آن به ۴۵ سال میرسد، نمیتوان درک کرد. اغلب کشمکشهایی که بین تهران و واشنگتن صورت گرفت، در مناطق فرامرزی غرب ایران و در سرزمین عرب اتفاق افتاد و دامنه این تنش با گذشت زمان گستردهتر شد. واشنگتن به رویارویی مستقیم با ایران تمایلی ندارد، زیرا این اقدام هزینههای زیادی دارد و ممکن است واشنگتن در چنین جنگی پیروز نشود.
رژیم صدام حسین در کمتر از دو هفته سرنگون شد، اما تلاش برای کنترل عراق بیش از یک دهه ادامه داشت و در نهایت با شکست مواجه شد. رژیم ایران مانند رژیم صدام حسین به یک فرد متکی نیست، بنابراین حمله به ایران، مأموریتی بسیار خطرناک است. تهران با وجود ناسازگاری و سرکشی، از جنگ و حتی رویارویی محدود با آمریکا میترسد، زیرا رسیدن به این مرحله اگر رژیم جمهوری اسلامی ایران را نابود نکند، اما بهشدت تضعیف میکند...
البته هدف از جنگهای نیابتی رژیم ایران گسترش نفوذ در منطقه و در تنگنا قرار دادن مخالفان منطقهیی است. در همین حال، جنگ غزه خطر گسترش نفوذی را نشان داد که کریدورهای بینالمللی را تهدید میکند و کشوری مانند هند را وادار کرده است تا همچون قدرتهای بزرگ جهانی با اعزام نیروی دریایی در دریای عرب، درصدد محافظت از تجارتش برآید. این پیامدها که به گسترش نفوذ ایران در منطقه منجر شد و اردن را هدف قرار داد، به افزایش سطح درگیریهای نظامی در منطقه منتهی شد.
افزون بر آن، محاصره کانال سوئز که بهشدت به اقتصاد مصر ضربه میزند، میتواند به تشدید تنش و هرجومرجی که نه به نفع منطقه و نه به سود ایران است منجر شود.
آیا این وضعیت آشفته میتواند دولت بایدن را که خواهان رویارویی نظامی نیست، به جستوجو برای دستیابی به راهحلهای مسالمتآمیز سوق دهد تا منطقه برای یک یا دو دهه دیگر در سایه صلح و آرامش به سر برد؟ بهویژه اینکه جنگ سال ۲۰۰۶ بین حزبالله و اسرائیل، بهجز برخی عملیات محدود، از رویارویی مستقیم جلوگیری کرد. همانگونه که در آن زمان حزبالله به آن سوی رودخانه لیتانی رانده شد، ممکن است حماس هم به سمت جنوب تبعید شود و رهبری سراسر سرزمینهای اشغالی فلسطین به تشکیلات خودگردان واگذار شود.
ممکن است راهحل احتمالی، محدود و پوششی برای خروج آمریکا از بحران باشد تا بایدن بتواند وضعیت فراهمشده را شکست تلقی نکند، بلکه آن را ناشی از رفتار و رویکردش در قبال ایران بداند.