یکی از فرماندهان سپاه و عضو اطلاعاتی دیکتاتوری آخوندی که اخیراً از ایران فرار کرده است در گفتگویی با نشریه فرانسوی زبان «پاری ماچ» به موارد متعدد شکنجه و تجاوز در زندانهای رژیم آخوندی حاکم بر ایران پرداخته است.
خشونت و جنایت در زندانهای رسمی و غیررسمی ایران
مجله هفتگی ”پاری ماچ“ در روی جلد شماره اخیر خود، از شکنجه در ایران پرده بر میدارد. این مقاله آنچنان دلخراش است که خواندن آن برای کسانی که روحیه حساسی دارند توصیه نمیشود.
در مقاله مفصل این مجله که با عکس های ناراحت کنندهای از آثار شکنجه بر بدن کشتهشدگان و نیز صحنههای تکاندهنده از تحقیر و ضربوشتم هنگام بازداشت و یا بازجویی همراه است، میخوانیم که چگونه برای خردکردن مردان زندانی، خواهرانشان در جلوی چشمانشان مورد تجاوز قرار میگیرند. یا از حضور باندهای مافیایی پرده براشته میشود که در جلوی در زندانها از خانوادههای مستأصلی که حاضرند برای آزادی عزیزانشان هرچه دارند بدهند، اخاذی کنند.
مقاله با یاد ”ندا“ آغاز میشود که اکنون دیگر برای همه غیرایرانیان نیز شناخته شده است. نویسنده توضیح میدهد که از زمان بپا خاستن مردم و بهخصوص دانشجویان سرکوب گسترده به رهبری آیتالله خامنهای در ایران به راه افتاده است. شکنجه، تجاوز و اعدام در سکوت و بهصورت مخفیانه انجام میشود و تنها بهخاطر مشکوک شده به افراد، آنها میتوانند در این جهنم گرفتار آیند. برخی از قربانیان بسادگی ناپدید شدهاند. بعضی شانس بیشتری داشتند و زنده بیرون آمدند اما بهشدت از این ماجرا لطمه خوردهاند.
”مهین“ یکی از این هاست. وی که از اواخر سال ۲۰۱۰ به یکی از کشورهای اسکاندیناوی پناهنده شده است، درحالیکه اشک میریزد از فجایع زندان میگوید. او از بدو ورود به اروپا تحت درمان فشرده پزشکی است.
می گوید که هیچگاه فعالیت سیاسی نداشته، حتی به موسوی هم رأی نداده زیرا اعتقادی به امکان تغییرات نداشته است. با پدرو مادرش در شهرستان زندگی میکرده و هم و غمش این بوده که رشته پزشکی را به پایان برساند و برای گرفتن تخصص روانپزشکی برای کودکان عقب مانده به خارج بیاید. اما چنانچه به تلخی میگوید، بازی روزگار خود وی را به یک معلول تبدیل کرده است.
مهین تعریف میکند که لباسشخصیها او را بدون هیچ دلیلی در مقابل نگاه وحشتزده مادرش از خانه بردهاند. برادر مهین توسط نیروهای انتظامی جلوی دانشکده امیرکبیر دستگیر شده بود و مهین بعد ها میفهمد که برای شکستن برادرش از او استفاده شده است.
از همان لحظه که با پوشاندن سرش در یک سرپوش پارچهای که با نوارچسب محکم شده احساس خفگی میکند، می فهمد که به چه جهنمی وارد شده است اما هنوز تصوری از شکنجه واقعی ندارد. با یادآوری این ناباوری، اشک از چشمانش جاری میشود و ادامه میدهد... از بوی خون و صدای نالهها و سرفههای خشک که تنها ارتباط وی در زندان با زندگی بودند میگوید و باز شکنجه و توهین و این بار به جسم او تجاوز میشود... ..
این شکنجه در مدت بازداشت چندین بار انجام شد. مهین صدای نالههای برادرش را که التماس میکرد میشنید. می گوید بارها خواسته با کوباندن سرش به دیوار خودش را بکشد.
در نتیجه شکنجه هرچه در مورد برادرش دیکته میکنند، اعتراف میکند.
مهین پس از چهار ماه از زندان بیرون میآید. به برادرش حکم شش سال زندان به اتهام ”اقدام علیه امنیت ملی“ داده میشود ولی پس از دوسال با قید وثیقه آزاد میگردد.
خبرنگار پاری ماچ با تأکید بر وجود موارد مشابه، بهشهادت یک قربانی ۲۱ ساله دیگر اشاره میکند که با چهره پوشیده برای مدافعان حقوقبشر به ضرورت روبهرو شدن با ترس و افشای حقایق صحبت کرده است.
در این مقاله به نامهها و افشاگری هایی که از زندان به خارج راه پیدا میکند هم اشاره میرود.
بخشی از مقاله، به گفتگو با یک فرمانده سپاه و عضو سابق وزارت اطلاعات اختصاص دارد که اخیراً از ایران فرار کرده است. وی که مسئول بازرسی امنیتی زندانها بوده، شرح میدهد که این بخش از سپاه که چشم و گوش خامنهای است، کارش نظارت بر کار مسئولان زندانهای رسمی و غیررسمی کشور است. آنها خودشان هم توسط دستگاه ولیفقیه کنترل میشوند.
این عضو سابق سپاه میگوید که سپاه، دهها فیلم شکنجه را که قرار بوده به خارج فرستاده شود را توقیف کرده است. وی میافزاید که حکم زندانیان قبل از حضور در دادگاه با گذاشتن کدهای خاص برابر نامشان از پیش تعیین میشود، مثلاً Z بهمعنی اعتراف گیری به هروسیله، T یا رقم هشت بهمعنی شکنجه و اعدام پس از اعتراف است و برای حق برخورداری از قضاوت عادلانه باید خیلی خوش شانس بود.
نویسنده پاری ماچ، از قول پاسدار فراری انواع شکنجههای به کار برده شده در زندانهای رژیم آخوندی را شرح میدهد. اگرچه این پاسدار خود را از اجرای این اعمال بری میداند ولی اعتراف میکند که دهها مورد از تجاوز جنسی توسط بطری درسته یا شکسته در مورد دانشجویان زندانی را دیده است. او حتی از تجاوز جنسی به دختر نه ساله یک زندانی به نام محمد خرم شکوه مهندس پتروشیمی در برابر چشمان پدرش حرف میزند که عاجزانه پدر را به کمک میطلبیده است.
میخوانیم که این مهندس نگون بخت بهعنوان دشمن، بدار آویخته شد و از سرنوشت دخترش هم اطلاعی در دست نیست.
عضو سابق سپاه از وجود زندانهای مخفی در شهرهای مختلف حکایت میکند که مخوفترین آنها نزدیک فرودگاه مهرآباد قرار دارد. وقتی میخواهند که قتلها برای ترساندن بقیه برملا شود، زندانی را آزاد میکنند و سپس یک قاتل در ازای آزادی او را میکشد. به گفته این سپاهی، رژیم از سال ۲۰۱۰ تاکنون هرچه بیشتر از جنایتکاران در بازداشتگاههای مخفی خود استفاده میکند. مأمور امنیتی سابق رژیم، از ترس و کنارهگیری زندانبانان و شکنجهگران میگوید که به فکر جمع کردن پول و فرار هستند. خود او میخواهد از گذشتهاش برگردد و تقاضای بخشش دارد زیرا حتی خواهر خودش پولی را که او بهدست میآورد متعفن میداند.
خشونت و جنایت در زندانهای رسمی و غیررسمی ایران
مجله هفتگی ”پاری ماچ“ در روی جلد شماره اخیر خود، از شکنجه در ایران پرده بر میدارد. این مقاله آنچنان دلخراش است که خواندن آن برای کسانی که روحیه حساسی دارند توصیه نمیشود.
در مقاله مفصل این مجله که با عکس های ناراحت کنندهای از آثار شکنجه بر بدن کشتهشدگان و نیز صحنههای تکاندهنده از تحقیر و ضربوشتم هنگام بازداشت و یا بازجویی همراه است، میخوانیم که چگونه برای خردکردن مردان زندانی، خواهرانشان در جلوی چشمانشان مورد تجاوز قرار میگیرند. یا از حضور باندهای مافیایی پرده براشته میشود که در جلوی در زندانها از خانوادههای مستأصلی که حاضرند برای آزادی عزیزانشان هرچه دارند بدهند، اخاذی کنند.
مقاله با یاد ”ندا“ آغاز میشود که اکنون دیگر برای همه غیرایرانیان نیز شناخته شده است. نویسنده توضیح میدهد که از زمان بپا خاستن مردم و بهخصوص دانشجویان سرکوب گسترده به رهبری آیتالله خامنهای در ایران به راه افتاده است. شکنجه، تجاوز و اعدام در سکوت و بهصورت مخفیانه انجام میشود و تنها بهخاطر مشکوک شده به افراد، آنها میتوانند در این جهنم گرفتار آیند. برخی از قربانیان بسادگی ناپدید شدهاند. بعضی شانس بیشتری داشتند و زنده بیرون آمدند اما بهشدت از این ماجرا لطمه خوردهاند.
”مهین“ یکی از این هاست. وی که از اواخر سال ۲۰۱۰ به یکی از کشورهای اسکاندیناوی پناهنده شده است، درحالیکه اشک میریزد از فجایع زندان میگوید. او از بدو ورود به اروپا تحت درمان فشرده پزشکی است.
می گوید که هیچگاه فعالیت سیاسی نداشته، حتی به موسوی هم رأی نداده زیرا اعتقادی به امکان تغییرات نداشته است. با پدرو مادرش در شهرستان زندگی میکرده و هم و غمش این بوده که رشته پزشکی را به پایان برساند و برای گرفتن تخصص روانپزشکی برای کودکان عقب مانده به خارج بیاید. اما چنانچه به تلخی میگوید، بازی روزگار خود وی را به یک معلول تبدیل کرده است.
مهین تعریف میکند که لباسشخصیها او را بدون هیچ دلیلی در مقابل نگاه وحشتزده مادرش از خانه بردهاند. برادر مهین توسط نیروهای انتظامی جلوی دانشکده امیرکبیر دستگیر شده بود و مهین بعد ها میفهمد که برای شکستن برادرش از او استفاده شده است.
از همان لحظه که با پوشاندن سرش در یک سرپوش پارچهای که با نوارچسب محکم شده احساس خفگی میکند، می فهمد که به چه جهنمی وارد شده است اما هنوز تصوری از شکنجه واقعی ندارد. با یادآوری این ناباوری، اشک از چشمانش جاری میشود و ادامه میدهد... از بوی خون و صدای نالهها و سرفههای خشک که تنها ارتباط وی در زندان با زندگی بودند میگوید و باز شکنجه و توهین و این بار به جسم او تجاوز میشود... ..
این شکنجه در مدت بازداشت چندین بار انجام شد. مهین صدای نالههای برادرش را که التماس میکرد میشنید. می گوید بارها خواسته با کوباندن سرش به دیوار خودش را بکشد.
در نتیجه شکنجه هرچه در مورد برادرش دیکته میکنند، اعتراف میکند.
مهین پس از چهار ماه از زندان بیرون میآید. به برادرش حکم شش سال زندان به اتهام ”اقدام علیه امنیت ملی“ داده میشود ولی پس از دوسال با قید وثیقه آزاد میگردد.
خبرنگار پاری ماچ با تأکید بر وجود موارد مشابه، بهشهادت یک قربانی ۲۱ ساله دیگر اشاره میکند که با چهره پوشیده برای مدافعان حقوقبشر به ضرورت روبهرو شدن با ترس و افشای حقایق صحبت کرده است.
در این مقاله به نامهها و افشاگری هایی که از زندان به خارج راه پیدا میکند هم اشاره میرود.
بخشی از مقاله، به گفتگو با یک فرمانده سپاه و عضو سابق وزارت اطلاعات اختصاص دارد که اخیراً از ایران فرار کرده است. وی که مسئول بازرسی امنیتی زندانها بوده، شرح میدهد که این بخش از سپاه که چشم و گوش خامنهای است، کارش نظارت بر کار مسئولان زندانهای رسمی و غیررسمی کشور است. آنها خودشان هم توسط دستگاه ولیفقیه کنترل میشوند.
این عضو سابق سپاه میگوید که سپاه، دهها فیلم شکنجه را که قرار بوده به خارج فرستاده شود را توقیف کرده است. وی میافزاید که حکم زندانیان قبل از حضور در دادگاه با گذاشتن کدهای خاص برابر نامشان از پیش تعیین میشود، مثلاً Z بهمعنی اعتراف گیری به هروسیله، T یا رقم هشت بهمعنی شکنجه و اعدام پس از اعتراف است و برای حق برخورداری از قضاوت عادلانه باید خیلی خوش شانس بود.
نویسنده پاری ماچ، از قول پاسدار فراری انواع شکنجههای به کار برده شده در زندانهای رژیم آخوندی را شرح میدهد. اگرچه این پاسدار خود را از اجرای این اعمال بری میداند ولی اعتراف میکند که دهها مورد از تجاوز جنسی توسط بطری درسته یا شکسته در مورد دانشجویان زندانی را دیده است. او حتی از تجاوز جنسی به دختر نه ساله یک زندانی به نام محمد خرم شکوه مهندس پتروشیمی در برابر چشمان پدرش حرف میزند که عاجزانه پدر را به کمک میطلبیده است.
میخوانیم که این مهندس نگون بخت بهعنوان دشمن، بدار آویخته شد و از سرنوشت دخترش هم اطلاعی در دست نیست.
عضو سابق سپاه از وجود زندانهای مخفی در شهرهای مختلف حکایت میکند که مخوفترین آنها نزدیک فرودگاه مهرآباد قرار دارد. وقتی میخواهند که قتلها برای ترساندن بقیه برملا شود، زندانی را آزاد میکنند و سپس یک قاتل در ازای آزادی او را میکشد. به گفته این سپاهی، رژیم از سال ۲۰۱۰ تاکنون هرچه بیشتر از جنایتکاران در بازداشتگاههای مخفی خود استفاده میکند. مأمور امنیتی سابق رژیم، از ترس و کنارهگیری زندانبانان و شکنجهگران میگوید که به فکر جمع کردن پول و فرار هستند. خود او میخواهد از گذشتهاش برگردد و تقاضای بخشش دارد زیرا حتی خواهر خودش پولی را که او بهدست میآورد متعفن میداند.