«دیدن صحنه تکاندهنده جانسپردن یک پیرمرد از گرسنگی، مسیر زندگی من را تغییر داد». این اظهارات ”کریشنان“ از یک خانواده مرفه هندی است.
چندین کیلو سبزیجات جهت خرد کردن، این جزو کارهای روزمره کریشنان است. او که قبلاً یک آشپز در یک هتل 4ستاره بود، اکنون روزانه برای 500نفر افراد بیخانمان در ناجارای هندوستان غذا درست میکند. 9سال پیش او تقریباً داشت یک شغل جدید در یک هتل درجه یک در سوئیس را آغاز میکرد ولی اتفاقی باعث تغییر عقیده او شد.
او میگوید که یکروز داشتم از یک پل پایین میرفتم با همه خانوادهام که یک پیر مرد را دیدم که از گرسنگی داشت میمیرد. من برای چند لحظه تکان خوردم و احساس کردم خونم یخ زد. بعد از اینکه او برای آن مرد غذا خرید، تصمیم گرفت که زندگیش را وقف نیازمندان کند. هر روز او صبحانه، نهار و شام برای نیازمندان و عقبافتادگانی که توسط خانواده خود رها شدهاند، تهیه میکرد و برای آنها میبرد. برای خانواده او که از یک خانواده مرفه هندو هستند، مدتی طول کشید تا این موضوع را بپذیرند.
مادر او میگوید: «سنت و عادات فرهنگی من این چیزها را قبول نمیکرد چون این غیرعادی بود. ولی این موضوع چیزی است که خارج از مرزهای عادی است ما باید به چیزهایی که فراسوی تصورات ما است فکر کنیم. من میدانم که فقط انسان است که میتواند این چیزها را با گوشت و خون خود حس کند».
برای بعضیها کریشنان جزیی از نسل جدیدی از هندیهاست که شانس زندگی کردن در خارج را رها کرده تا از مهارتش برای کسانی که در شهر خودش هستند استفاده کند. نسل جوانی که رویای هندوستان جدید را در سر دارند، دیگر فقط با کنار ایستادن و تماشگر بودن راضی نیستند. کریشنان میگوید که مأموریت بعدی او درست کردن خانهیی برای عقبافتادگان است تا در آنجا بتواند به آنها رسیدگیهای لازم را انجام دهد.
چندین کیلو سبزیجات جهت خرد کردن، این جزو کارهای روزمره کریشنان است. او که قبلاً یک آشپز در یک هتل 4ستاره بود، اکنون روزانه برای 500نفر افراد بیخانمان در ناجارای هندوستان غذا درست میکند. 9سال پیش او تقریباً داشت یک شغل جدید در یک هتل درجه یک در سوئیس را آغاز میکرد ولی اتفاقی باعث تغییر عقیده او شد.
او میگوید که یکروز داشتم از یک پل پایین میرفتم با همه خانوادهام که یک پیر مرد را دیدم که از گرسنگی داشت میمیرد. من برای چند لحظه تکان خوردم و احساس کردم خونم یخ زد. بعد از اینکه او برای آن مرد غذا خرید، تصمیم گرفت که زندگیش را وقف نیازمندان کند. هر روز او صبحانه، نهار و شام برای نیازمندان و عقبافتادگانی که توسط خانواده خود رها شدهاند، تهیه میکرد و برای آنها میبرد. برای خانواده او که از یک خانواده مرفه هندو هستند، مدتی طول کشید تا این موضوع را بپذیرند.
مادر او میگوید: «سنت و عادات فرهنگی من این چیزها را قبول نمیکرد چون این غیرعادی بود. ولی این موضوع چیزی است که خارج از مرزهای عادی است ما باید به چیزهایی که فراسوی تصورات ما است فکر کنیم. من میدانم که فقط انسان است که میتواند این چیزها را با گوشت و خون خود حس کند».
برای بعضیها کریشنان جزیی از نسل جدیدی از هندیهاست که شانس زندگی کردن در خارج را رها کرده تا از مهارتش برای کسانی که در شهر خودش هستند استفاده کند. نسل جوانی که رویای هندوستان جدید را در سر دارند، دیگر فقط با کنار ایستادن و تماشگر بودن راضی نیستند. کریشنان میگوید که مأموریت بعدی او درست کردن خانهیی برای عقبافتادگان است تا در آنجا بتواند به آنها رسیدگیهای لازم را انجام دهد.