مصاحبه با خانم مهین صارمی همسر مجاهد قهرمان علی صارمی:
خانم مهین صارمی نیز از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ است و اخیرآً نیز همپرونده علی صارمی بوده و به جرم شرکت در مراسم سالگرد شهیدان سال ۶۷ در گورستان خاوران دستگیر گردیده بود و سپس با وثیقه آزاد گردید. او در شهریورماه ۸۹ توسط قاضی صلواتی در یک دادگاه به 10سال زندان و تبعید محکوم گردیده است. این حکم را به وی بهطور قانونی ابلاغ نمیکردند و حتی به وکیل ایشان نیز شفاهاً در این رابطه اطلاع داده بودند که وکیل خانم صارمی نیز گفته است این حکم را بهطور رسمی و قانونی برای من ارسال کنید اما تا روز اعدام زندانی سیاسی علی صارمی این حکم را برای آنان ارسال نکرده بودند. در روز اعدام علی صارمی، خانم مهین صارمی را که از شب قبل از اعدام به همراه خانواده و تعداد زیادی از دوستانشان در مقابل اوین تجمع کرده بودند و تا صبح مقابل اوین بودند، دستگیر کرده به پلیس امنیت در میدان تجریش برده بودند، در آنجا بعد از تهدید و ارعاب برای به سکوت کشاندن وی نهایتاً برگه حکم قاضی صلواتی را نیز مقابل رویش گذاشتهاند! و به ایشان گفته بودند که قاضی صلواتی گفته است اگر این ابلاغ حکم را امضاء نکرد، نگذارید از آنجا خارج شود!
نهایتاً خانم صارمی بهدلیل اینکه در روز اعدام همسرش آقای صارمی حتماًًًً به منزل آنان مهمان و... از شهرستان و... برای اظهار همدردی و... میآیند و نمیخواهد درب خانهشان در این روز و ایام بسته باشد، حکم صلواتی را بدون حضور وکیل و... امضاء میکند و بیرون میآید.
متن مصاحبه با خانم مهین صارمی (همسر زندانی سیاسی اعدام شده علی صارمی) :
سؤال: از اینکه به ما وقت دادید، متشکریم و آرزوی سلامتی و بردباری برای شما را داریم، اگر ممکن است برای ما توضیح دهید که هماکنون وضعیت تحویلگیری جنازه علی به کجا رسیده است؟
مهین صارمی: جنازهاش را به ما ندادهاند خودشان بردهاند خاک کردند. هیچکس پاسخ درستی نمیدهد.
به ما زنگزده بودند که برویم جنازه را تحویل بگیریم دیروز از صبح رفته بودند کهریزک جلوی پزشک قانونی جنازه را تحویل بگیرند. گفتند داریم کارهایش را میکنیم باشید تا تحویل بدهیم. یکی از اطلاعاتیها آمده بود آنجا گفته بود این ممنوعالدفن است که دیگر جنازه را تحویل ندادند!
گفتند بروید اوین نامه بیاورید. از آنجا رفتند اوین برای گرفتن نامه، کلی جروبحث شده بود. گفتند بروید دادگاه انقلاب نامه بگیرید. از آنجا به دادگاه انقلاب رفتند تا ساعت ۵عصر آنها را از این اتاق به آن اتاق کشانده یک نامه داده بودند گفتند الآن تعطیل شده است کسی که باید نامه را امضاء کند مرخصی رفته است شنبه میآید بروید شنبه بیایید. بعد از آن یک نفر به خانه ما زنگ زده بود و گفته بود فردا ساعت ۹صبح بیایید جلوی پزشک قانونی در کهریزک، جنازه را تحویل بگیرید.۹ صبح رفتند تا ساعت ۱۲ جلوی پای آنها آنقدر سنگاندازی کرده بودند بعد هم گفتند نمیشود، بروید بعداً اطلاع میدهیم. فهمیدیم که دفنش کردهاند یکجایی حالا کجا خدا میداند؟ ما داریم تحقیق میکنیم فامیل همه در حال تحقیق هستند گفتیم برویم بروجرد ببینیم از همشهریان میتوانیم اطلاعی پیدا کنیم.
خودشان زدهاند زیر موضوع و میگویند دفن نکردهایم شنبه بیایید دادگاه انقلاب نامه را تکمیل کنید بعد بروید بگیرید، خلاصه هر کس یک حرفی میزند. البته نامه دست ما هست، الکی میگویند، دروغ میگویند مثل سگ دروغ میگویند میخواهند ما را سر بدوانند. دیروز پسر برادر شوهرم را بردهاند هنوز معلوم نیست کجا بردهاند. امروز هم دوباره آمده بودند جلوی درب میگفتند اگر صدایتان بالا بیاید، اگر عکس بزنید جلوی درب میآییم جمعتان میکنیم میبریم. اینجوری هی تهدید و یکسره تهدید میکنند هنوز معلوم نیست اینها کجا دفن کردهاند یا چکار کردهاند.
بالاخره گفتند شنبه مراجعه کنید دادگاه انقلاب نامهتان را تکمیل کنید ما ببریم، بهشون بدهیم تا تحویل بدهند.
سؤال: علت این اقدامات از نظر شما چیست آیا در این مورد توضیحی هم دادهاند؟
مهین صارمی: اینها میخواهند ما را بترسانند که نکند ما مراسمی بگیریم اینها این کار را کردند که ما مراسم نگیریم کسی را خبردار نکنیم ما هم تا آنجا که تونستیم مردم را خبردار کردیم.
اینها ما را از این میترساندند که ما را یک روز نگه دارند که اینطوری بترسیم و این کارها را نکنیم. حرفشان این بود که قول بدهید تجمع نکنید سر و صدایش را در نیاورید تا ما خودمان خبر بدهیم که شما بیایید جسدش را بگیرید. ولی شلوغ نکنید!
مگر میشود کسی عزیزش را کشتهاند جسدش را نگهداشتهاند، خانهاش دوستانش نیاید و بروند اینها از ما میخواستند که این کارها را نکنیم ما گفتیم در خانهمان باز بوده تا الآن، دوستانمان دارند از همه جا اهواز، بروجرد، خرمآباد و دزفول آمدهاند به خانهمان، همین آلان در 3ساختمانمان مهمان داریم. طبقه پایین خانه برادر شوهرم هم مهمان است.
سؤال: روز شهادت علی آقا شما را هم در همان روز با تعداد دیگری از اقوام از جمله دخترتان پویا و سایر دوستان در مقابل اوین دستگیر کردند، به چه جرمی شما را دستگیر کردند و از شما چه خواسته شد؟
خانم صارمی: از ما قول و تعهد میخواستند که دیگر اوین نرویم، تجمعی نکنیم اگر تظاهراتی شد نرویم اینطوری از ما تعهد گرفتند و ما را آزاد کردند.
سؤال: شنیدیم که حکمی که بارها شما خواسته بودید که برای وکیلتان بهطور قانونی ارسال شود، ارسال نکرده بودند و در همانجا آن را مقابل روی شما گذاشتند، موضوع چی بود؟
مهین صارمی: بله، حکم هم آنجا گفتند باید امضا کنی، آن روز حکم را به من ابلاغ کردند آنجا تو تجریش! از آنجا نامه را فکس کرده بودند گفتم مگه اینجا دادگاهه که حکم را امضا کنم گفتند آقای صلواتی گفته اگر امضاء نکرد نباید برود، من بدبخت هم از ترسم میگم برای چی امضا کردم میماندم آنجا ولی گفتم مهمون داره میاید از شهرستان نکند درب را ببندند بیشتر ترسم از آن بود بیام درب خانه را باز کنم و دوستام بیایند مهمانها بیایند نگویند دستگیر شده هیچکس نیست ما برویم پیش کی؟ بهخاطر این گفتم عیبی ندارد و بیایم امضا کنم بگذارند برم خانه پیش مهمانانم امضا کردم.
سؤال: شنیدیم که صحنههای قبل از شهادت و اعدام علی را تعریف کردهاند، شما هم خودتان در بیرون صدای یا حسین علی را قبل از اعدامش شنیده بودید، میتوانید مقداری در این رابطه توضیح دهید؟
مهین صارمی: بله با فریاد یا حسین علی، او را اعدام کردند یعنی از یزید هم یزیدتر هستند!
چه میدانستیم که علی آن صدای یا حسین را میکشید! صدای یا حسین بلند آمد نزدیک اذان صبح گفتیم چه خبر شده؟ نمیدانستم که علی است.
سرباز گفته که موقعی که طناب میانداختیم گردنش چشمش را که نگذاشته ببندیم چشمش را باز گذاشته، سربازه به علی گفته مرا ببخش من مامورم، علی گفته تو کارت را انجام بده، تو ماموریتت را انجام بده، من همه آدمها را بخشیدم تو کارت را انجام بده من از هیچکس ناراحت نیستم.
حتی داشته نماز میخوانده گفته بگذار برات مهر بیاورم گفته مهر نمیخوام همینجا روی زمین خالی نمازم بهتر است مهر هم از آنها نگرفته است!
سؤال: علی یکی از مصممترین زندانیان بر علیه ظلم و ستم بود و همیشه ایستادگی و مرز داشتن او با شکنجهگران زبانزد سایر زندانیان بوده، میخواستم سؤال کنم که ایا خودتان در این رابطه مثال و یا خاطرهای دارید برایمان بگویید؟
مهین صارمی: بله، روز قبل از اعدام، همان روز دوشنبه ما ملاقات داشتیم با علی، کابینی که به ما داده بودند گوشیاش خراب بود خیلی کم توانستیم صحبت کنیم، چون هی با سیمها باید ور میرفتیم. زینب به او گفت بابا یک بار دیگه ملاقات بگیر به اینها بگو من ملاقات نکردم، علی گفت من چیزی از اینها نمیخوام، من شما را دیدم، دیگه! من هیچی از اینها طلب نمیکنم.
یکبار هم اخیراً میثاق زنگ زد گفت که به علی بگو بردنش انور (بند ۲) تقاضا کنه بیاید پیش ما، به علی گفتم علی میثاق اینطوری گفته، گفت من از این جنایتکارها هیچ چیز تقاضا نمیکنم، همه جا زندانه، هیچ فرقی نمیکنه چه اینجا باشه، چه آنجا.
سؤال: بعد از اعدام و شهادت علی، به غیر از مواردی که فوقا اشاره کردید، ایا مزاحمت خاص دیگری برایتان ایجاد شده است؟
پاسخ: بله، مستمر اطراف خانه ما هستند، پلاک خانه ما را کنده بودند که افرادی که به خانه ما میخواهند بیایند، نشناسند و دنبال منزل بگردند، ما دیشب دوباره پلاک خانه را پیچ و مهره دادیم که ببندند و بستیم.
امروز آشنایی آمده تهران از یاخچیآباد میگه سه روز آمدم خونهتون را پیدا نکردم، عکس علی را میزنیم میکنند، ما باز عکس میزنیم میکنند و اذیت و آزار، گفته بودند که اگر صدایتان بالا بیاید، میآییم و همه را جمع میکنیم و میبریم!
سؤال: خانم صارمی شما بهعنوان همسر شهید علی صارمی به مردم و جوانان کشورمان و همچنین به سایر جهانیان و فعالین حقوقبشر و... چه پیامی برای آنان دارید؟
مهین صارمی: پیامم برای مردم اینه:
بیدار باشند ببینند چه کسانی را دارند از دست میدهند!
گفتم آقای حسینی (وکیل شهید علی) تو رو خدا از خودت و سایر وکیلها میخوام نگذارید زن و بچههای کسی بیسرپرست باشه!
به تمام دنیا هم دارم میگم به اوباما هم میگم به حقوقبشریها هم میگم به مردم ایران میگویم بلند شوید هیچی نمیشه به خدا اگر همه اینها با هم بلند بشوند 2روزه اینها را نابود میکنند منتها میترسند.
من گفتم روزی که علیام را اعدام کردند تو ماشین بودم که به من گفتند، تو ماشین هم برای همه گفتم که همین الآن به من خبر دادند که همسرم را اعدام کردند تو را خدا به خودتان بیایید همسرم بیگناه بود بهخدا فقط طرفدار حقوق مردم بود.
به آقای اوباما میگم چشمتان را نبند ما ازشون نمیگذریم من ازش نمیگذرم، بچههامون در اشرف خونین و مالین میشوند، همدست خود اینها است اوباما هم بهخدا من ازش میخوام، نه اصلاً نمیخوام اصلاً چشمش را ببندد نمیخواد هیچ کاری بکند، مردم ایران خودشان بلند میشوند با این خونها که دارند میدهند خودشان بلند میشوند با این فشارها که داره بهشون میاید. از همه مردم خودمون میخوام از همه آنهایی که حکم علی را محکوم کردند از همشون میخوام باز هم کمک مردم ایران کنند تا از زیر ظلم اینها رها شویم!.
نابود بشوند به حق محمد.
خانم مهین صارمی نیز از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ است و اخیرآً نیز همپرونده علی صارمی بوده و به جرم شرکت در مراسم سالگرد شهیدان سال ۶۷ در گورستان خاوران دستگیر گردیده بود و سپس با وثیقه آزاد گردید. او در شهریورماه ۸۹ توسط قاضی صلواتی در یک دادگاه به 10سال زندان و تبعید محکوم گردیده است. این حکم را به وی بهطور قانونی ابلاغ نمیکردند و حتی به وکیل ایشان نیز شفاهاً در این رابطه اطلاع داده بودند که وکیل خانم صارمی نیز گفته است این حکم را بهطور رسمی و قانونی برای من ارسال کنید اما تا روز اعدام زندانی سیاسی علی صارمی این حکم را برای آنان ارسال نکرده بودند. در روز اعدام علی صارمی، خانم مهین صارمی را که از شب قبل از اعدام به همراه خانواده و تعداد زیادی از دوستانشان در مقابل اوین تجمع کرده بودند و تا صبح مقابل اوین بودند، دستگیر کرده به پلیس امنیت در میدان تجریش برده بودند، در آنجا بعد از تهدید و ارعاب برای به سکوت کشاندن وی نهایتاً برگه حکم قاضی صلواتی را نیز مقابل رویش گذاشتهاند! و به ایشان گفته بودند که قاضی صلواتی گفته است اگر این ابلاغ حکم را امضاء نکرد، نگذارید از آنجا خارج شود!
نهایتاً خانم صارمی بهدلیل اینکه در روز اعدام همسرش آقای صارمی حتماًًًً به منزل آنان مهمان و... از شهرستان و... برای اظهار همدردی و... میآیند و نمیخواهد درب خانهشان در این روز و ایام بسته باشد، حکم صلواتی را بدون حضور وکیل و... امضاء میکند و بیرون میآید.
متن مصاحبه با خانم مهین صارمی (همسر زندانی سیاسی اعدام شده علی صارمی) :
سؤال: از اینکه به ما وقت دادید، متشکریم و آرزوی سلامتی و بردباری برای شما را داریم، اگر ممکن است برای ما توضیح دهید که هماکنون وضعیت تحویلگیری جنازه علی به کجا رسیده است؟
مهین صارمی: جنازهاش را به ما ندادهاند خودشان بردهاند خاک کردند. هیچکس پاسخ درستی نمیدهد.
به ما زنگزده بودند که برویم جنازه را تحویل بگیریم دیروز از صبح رفته بودند کهریزک جلوی پزشک قانونی جنازه را تحویل بگیرند. گفتند داریم کارهایش را میکنیم باشید تا تحویل بدهیم. یکی از اطلاعاتیها آمده بود آنجا گفته بود این ممنوعالدفن است که دیگر جنازه را تحویل ندادند!
گفتند بروید اوین نامه بیاورید. از آنجا رفتند اوین برای گرفتن نامه، کلی جروبحث شده بود. گفتند بروید دادگاه انقلاب نامه بگیرید. از آنجا به دادگاه انقلاب رفتند تا ساعت ۵عصر آنها را از این اتاق به آن اتاق کشانده یک نامه داده بودند گفتند الآن تعطیل شده است کسی که باید نامه را امضاء کند مرخصی رفته است شنبه میآید بروید شنبه بیایید. بعد از آن یک نفر به خانه ما زنگ زده بود و گفته بود فردا ساعت ۹صبح بیایید جلوی پزشک قانونی در کهریزک، جنازه را تحویل بگیرید.۹ صبح رفتند تا ساعت ۱۲ جلوی پای آنها آنقدر سنگاندازی کرده بودند بعد هم گفتند نمیشود، بروید بعداً اطلاع میدهیم. فهمیدیم که دفنش کردهاند یکجایی حالا کجا خدا میداند؟ ما داریم تحقیق میکنیم فامیل همه در حال تحقیق هستند گفتیم برویم بروجرد ببینیم از همشهریان میتوانیم اطلاعی پیدا کنیم.
خودشان زدهاند زیر موضوع و میگویند دفن نکردهایم شنبه بیایید دادگاه انقلاب نامه را تکمیل کنید بعد بروید بگیرید، خلاصه هر کس یک حرفی میزند. البته نامه دست ما هست، الکی میگویند، دروغ میگویند مثل سگ دروغ میگویند میخواهند ما را سر بدوانند. دیروز پسر برادر شوهرم را بردهاند هنوز معلوم نیست کجا بردهاند. امروز هم دوباره آمده بودند جلوی درب میگفتند اگر صدایتان بالا بیاید، اگر عکس بزنید جلوی درب میآییم جمعتان میکنیم میبریم. اینجوری هی تهدید و یکسره تهدید میکنند هنوز معلوم نیست اینها کجا دفن کردهاند یا چکار کردهاند.
بالاخره گفتند شنبه مراجعه کنید دادگاه انقلاب نامهتان را تکمیل کنید ما ببریم، بهشون بدهیم تا تحویل بدهند.
سؤال: علت این اقدامات از نظر شما چیست آیا در این مورد توضیحی هم دادهاند؟
مهین صارمی: اینها میخواهند ما را بترسانند که نکند ما مراسمی بگیریم اینها این کار را کردند که ما مراسم نگیریم کسی را خبردار نکنیم ما هم تا آنجا که تونستیم مردم را خبردار کردیم.
اینها ما را از این میترساندند که ما را یک روز نگه دارند که اینطوری بترسیم و این کارها را نکنیم. حرفشان این بود که قول بدهید تجمع نکنید سر و صدایش را در نیاورید تا ما خودمان خبر بدهیم که شما بیایید جسدش را بگیرید. ولی شلوغ نکنید!
مگر میشود کسی عزیزش را کشتهاند جسدش را نگهداشتهاند، خانهاش دوستانش نیاید و بروند اینها از ما میخواستند که این کارها را نکنیم ما گفتیم در خانهمان باز بوده تا الآن، دوستانمان دارند از همه جا اهواز، بروجرد، خرمآباد و دزفول آمدهاند به خانهمان، همین آلان در 3ساختمانمان مهمان داریم. طبقه پایین خانه برادر شوهرم هم مهمان است.
سؤال: روز شهادت علی آقا شما را هم در همان روز با تعداد دیگری از اقوام از جمله دخترتان پویا و سایر دوستان در مقابل اوین دستگیر کردند، به چه جرمی شما را دستگیر کردند و از شما چه خواسته شد؟
خانم صارمی: از ما قول و تعهد میخواستند که دیگر اوین نرویم، تجمعی نکنیم اگر تظاهراتی شد نرویم اینطوری از ما تعهد گرفتند و ما را آزاد کردند.
سؤال: شنیدیم که حکمی که بارها شما خواسته بودید که برای وکیلتان بهطور قانونی ارسال شود، ارسال نکرده بودند و در همانجا آن را مقابل روی شما گذاشتند، موضوع چی بود؟
مهین صارمی: بله، حکم هم آنجا گفتند باید امضا کنی، آن روز حکم را به من ابلاغ کردند آنجا تو تجریش! از آنجا نامه را فکس کرده بودند گفتم مگه اینجا دادگاهه که حکم را امضا کنم گفتند آقای صلواتی گفته اگر امضاء نکرد نباید برود، من بدبخت هم از ترسم میگم برای چی امضا کردم میماندم آنجا ولی گفتم مهمون داره میاید از شهرستان نکند درب را ببندند بیشتر ترسم از آن بود بیام درب خانه را باز کنم و دوستام بیایند مهمانها بیایند نگویند دستگیر شده هیچکس نیست ما برویم پیش کی؟ بهخاطر این گفتم عیبی ندارد و بیایم امضا کنم بگذارند برم خانه پیش مهمانانم امضا کردم.
سؤال: شنیدیم که صحنههای قبل از شهادت و اعدام علی را تعریف کردهاند، شما هم خودتان در بیرون صدای یا حسین علی را قبل از اعدامش شنیده بودید، میتوانید مقداری در این رابطه توضیح دهید؟
مهین صارمی: بله با فریاد یا حسین علی، او را اعدام کردند یعنی از یزید هم یزیدتر هستند!
چه میدانستیم که علی آن صدای یا حسین را میکشید! صدای یا حسین بلند آمد نزدیک اذان صبح گفتیم چه خبر شده؟ نمیدانستم که علی است.
سرباز گفته که موقعی که طناب میانداختیم گردنش چشمش را که نگذاشته ببندیم چشمش را باز گذاشته، سربازه به علی گفته مرا ببخش من مامورم، علی گفته تو کارت را انجام بده، تو ماموریتت را انجام بده، من همه آدمها را بخشیدم تو کارت را انجام بده من از هیچکس ناراحت نیستم.
حتی داشته نماز میخوانده گفته بگذار برات مهر بیاورم گفته مهر نمیخوام همینجا روی زمین خالی نمازم بهتر است مهر هم از آنها نگرفته است!
سؤال: علی یکی از مصممترین زندانیان بر علیه ظلم و ستم بود و همیشه ایستادگی و مرز داشتن او با شکنجهگران زبانزد سایر زندانیان بوده، میخواستم سؤال کنم که ایا خودتان در این رابطه مثال و یا خاطرهای دارید برایمان بگویید؟
مهین صارمی: بله، روز قبل از اعدام، همان روز دوشنبه ما ملاقات داشتیم با علی، کابینی که به ما داده بودند گوشیاش خراب بود خیلی کم توانستیم صحبت کنیم، چون هی با سیمها باید ور میرفتیم. زینب به او گفت بابا یک بار دیگه ملاقات بگیر به اینها بگو من ملاقات نکردم، علی گفت من چیزی از اینها نمیخوام، من شما را دیدم، دیگه! من هیچی از اینها طلب نمیکنم.
یکبار هم اخیراً میثاق زنگ زد گفت که به علی بگو بردنش انور (بند ۲) تقاضا کنه بیاید پیش ما، به علی گفتم علی میثاق اینطوری گفته، گفت من از این جنایتکارها هیچ چیز تقاضا نمیکنم، همه جا زندانه، هیچ فرقی نمیکنه چه اینجا باشه، چه آنجا.
سؤال: بعد از اعدام و شهادت علی، به غیر از مواردی که فوقا اشاره کردید، ایا مزاحمت خاص دیگری برایتان ایجاد شده است؟
پاسخ: بله، مستمر اطراف خانه ما هستند، پلاک خانه ما را کنده بودند که افرادی که به خانه ما میخواهند بیایند، نشناسند و دنبال منزل بگردند، ما دیشب دوباره پلاک خانه را پیچ و مهره دادیم که ببندند و بستیم.
امروز آشنایی آمده تهران از یاخچیآباد میگه سه روز آمدم خونهتون را پیدا نکردم، عکس علی را میزنیم میکنند، ما باز عکس میزنیم میکنند و اذیت و آزار، گفته بودند که اگر صدایتان بالا بیاید، میآییم و همه را جمع میکنیم و میبریم!
سؤال: خانم صارمی شما بهعنوان همسر شهید علی صارمی به مردم و جوانان کشورمان و همچنین به سایر جهانیان و فعالین حقوقبشر و... چه پیامی برای آنان دارید؟
مهین صارمی: پیامم برای مردم اینه:
بیدار باشند ببینند چه کسانی را دارند از دست میدهند!
گفتم آقای حسینی (وکیل شهید علی) تو رو خدا از خودت و سایر وکیلها میخوام نگذارید زن و بچههای کسی بیسرپرست باشه!
به تمام دنیا هم دارم میگم به اوباما هم میگم به حقوقبشریها هم میگم به مردم ایران میگویم بلند شوید هیچی نمیشه به خدا اگر همه اینها با هم بلند بشوند 2روزه اینها را نابود میکنند منتها میترسند.
من گفتم روزی که علیام را اعدام کردند تو ماشین بودم که به من گفتند، تو ماشین هم برای همه گفتم که همین الآن به من خبر دادند که همسرم را اعدام کردند تو را خدا به خودتان بیایید همسرم بیگناه بود بهخدا فقط طرفدار حقوق مردم بود.
به آقای اوباما میگم چشمتان را نبند ما ازشون نمیگذریم من ازش نمیگذرم، بچههامون در اشرف خونین و مالین میشوند، همدست خود اینها است اوباما هم بهخدا من ازش میخوام، نه اصلاً نمیخوام اصلاً چشمش را ببندد نمیخواد هیچ کاری بکند، مردم ایران خودشان بلند میشوند با این خونها که دارند میدهند خودشان بلند میشوند با این فشارها که داره بهشون میاید. از همه مردم خودمون میخوام از همه آنهایی که حکم علی را محکوم کردند از همشون میخوام باز هم کمک مردم ایران کنند تا از زیر ظلم اینها رها شویم!.
نابود بشوند به حق محمد.