مأموران امنیتی پس از احضار یکی از نوکیشان مسیحی فعال در کلیسای خانگی به اداره اطلاعات شهرستان شهریار، وی را بهشدت مورد شکنجه و ضربوشتم قرار دادند.
آقای ”علیرضا نجفی زاده“ ۲۳ ساله متاهل و دارای یک فرزند نوزاد است. وی ساکن شهرستان شهریار و عضو کلیساهای خانگی کرج میباشد که در مهرماه سال جاری پس از اینکه بهخاطر ایمان و فعالیتهای مسیحی خود توسط مأموران امنیتی مورد شناسایی قرار گرفت، بهمدت ۳ روز تحت بدترین نوع شکنجههای روحی و جسمی بهسر برد.
مأموران امنیتی با عدم حضور ”علیرضا“ در منزل مواجه میشوند همسرش را در یک اتاق حبس میکنند و خانه ایشان را مورد بازرسی قرار میدهند. آنها چند جلد کتب مسیحی از جمله کتاب مقدس، دیش ماهواره و تندیسهای مسیح موجود در محل را جمعآوری کرده و پس از چند ساعت انتظار با دادن شماره تلفنی به همسر ایشان محل را ترک مینمایند.
سرانجام پس از ۲ روز مخفی شدن، با توصیه برخی افراد ”علیرضا“ تصمیم میگیرد با شمارهای که توسط مأموران داده شده است تماس بگیرد و خود را معرفی کند. در تماس تلفنی مأموران اطلاعات از او میخواهند که بلافاصله خود را به واحد اطلاعات و امنیت شهریار معرفی نماید. علیرضا ساعت ۱۱ صبح روز سهشنبه ۶ مهرماه ۱۳۸۹ (۲۸ سپتامبر۲۰۱۰) به محل ذکر شده مراجعه میکند.
این شهروند مسیحی درباره وقایع پس از بازداشت خود به گزارشگر ”محبت نیوز“ گفت:
”در همان روز پس از اینکه خود را به شخصی که در پشت یک میز کامپیوتر حضور داشت معرفی کردم وی از من خواست تا منتظر بمانم. دقایقی بعد شخص دیگری آمد و یک گونی بر روی سرم کشید و مرا به اتاقی دیگر هدایت کرد. دیگر چشمانم جایی را نمیدید. من را به مکانی بردند که یک نفر در آنجا از من بازجویی میکرد. به نظر میرسید که وی اطلاعات زیادی درباره مسیحیت و مسیحیان ایران دارد. او از من خواست که بگویم با کدام کلیساهای خانگی فعالیت میکنم. اسامی رهبران و اعضای آنها را بگویم و اینکه با کدام شبکههای ماهوارهای مسیحی و سازمانهای بشارتی خارج کشور کار میکنم!. وقتی جوابهای من بازجویم را قانع نکرد او به من گفت که ما تو را نگه میداریم تا حرف بزنی و همه اطلاعات مورد نیاز ما را بدهی. آنگاه دوباره من را با همان چشمان بسته به محل دیگری بردند که احساس کردم سلول انفرادی بسیار کوچکی است چون نمیتوانستم در آنجا دراز بکشم و فقط جا برای نشستن بود. مدتی در آنجا بودم؛ در طی این مدت چند بار افرادی که من آنها را نمیدیدم بر روی من آب ریختند و سر تا پایم را خیس کردند. زمان را گم کرده بودم و نمیدانستم چه مدت گذشته است.
ساعتهایی بعد دوباره مرا برای بازجویی نزد همان شخص بردند. این بار وقتی پاسخ هایم او را قانع نمیکرد با پای خودش لگدهای محکمی به بدن من میزد. گاهی اوقات نیز اسمی را صدا میزد و از شخص دیگری میخواست که من را به باد کتک بگیرد تا جوابهای مورد نظر او را بدهم. آن شخص نیز درحالیکه فحشهای رکیک میداد من را بهشدت زیر مشت و لگد میگرفت. دستهای من از پشت به صندلی بسته شده بود و توان هیچ دفاعی از خود را نداشتم.
”علیرضا“ به دفعات مورد بازجویی قرار میگیرد سپس برای اینکه مأموران به پاسخهای مورد نظرشان برسند آنها وی را به اتاق ویژهای میبرند و با دستبند وی را آویزان میکنند و ضمن فحاشی به مسیحیان و مسیحیت و همچنین ادای کلمات رکیک درباره او و خانوادهاش با شلنگ و کابل به جان او میافتند. وقتی ”علیرضا“ زیر فشار شکنجه میگوید که حرف خواهد زد او را پایین میآورند و دوباره بازجو همان سوالات درباره کلیساهای خانگی و شبکههای ماهوارهای مسیحی و ارتباط او با آنها را تکرار میکند.
”علیرضا“ که هنوز پس از گذشت بیش از ۲ ماه از آن ماجرا آثار شکنجه و ضربوشتم بر روی بدنش بهوضوح مشاهده میشود درباره ادامه ماجرا به گزارشگر ”محبت نیوز“ گفت:
وقتی باز هم جوابهای من آنها را قانع نکرد این بار از پا من را آویزان کردند و با شدت بیش از پیش با اجسامی که فکر میکنم شلنگ آب یا کابل برق بود هر بار ۱۰ تا ۱۵ ضربه بسیار محکم به نقاط مختلف بدنم میزند و اینقدر این کار را ادامه دادند تا من از حال میرفتم و بعد روی من آب میریختند و با مشت و لگد دوباره میزدند و سوالهایشان را تکرار میکردند. هربار حملات و ضربههای آنها شدیدتر میشد و حرفهایشان رکیکتر تا اینکه من به کلی بیهوش شدم و دیگر چیزی نفهمیدم.
سرانجام در روز جمعه ۹ شهریور۱۳۸۹ پس از ۳ روز بازجویی و شکنجه سخت خانواده علیرضا توانستند ضامن معتبری پیدا کنند و با سپردن تعهد وی را از دفتر اطلاعات شهریار بیرون بیاورند. بهخاطر وجود آثار شکنجه و تنبیه بدنی شدید مأموران اطلاعات با این شرط اجازه مرخص شدن او از بازداشتگاه را دادند که برای درمان تن مجروح خود به هیچ پزشک یا بیمارستانی مراجعه نکند و منتظر باشد تا نوبت رسیدگی به پرونده او در دادگاه انقلاب برسد.
آقای ”علیرضا نجفی زاده“ ۲۳ ساله متاهل و دارای یک فرزند نوزاد است. وی ساکن شهرستان شهریار و عضو کلیساهای خانگی کرج میباشد که در مهرماه سال جاری پس از اینکه بهخاطر ایمان و فعالیتهای مسیحی خود توسط مأموران امنیتی مورد شناسایی قرار گرفت، بهمدت ۳ روز تحت بدترین نوع شکنجههای روحی و جسمی بهسر برد.
مأموران امنیتی با عدم حضور ”علیرضا“ در منزل مواجه میشوند همسرش را در یک اتاق حبس میکنند و خانه ایشان را مورد بازرسی قرار میدهند. آنها چند جلد کتب مسیحی از جمله کتاب مقدس، دیش ماهواره و تندیسهای مسیح موجود در محل را جمعآوری کرده و پس از چند ساعت انتظار با دادن شماره تلفنی به همسر ایشان محل را ترک مینمایند.
سرانجام پس از ۲ روز مخفی شدن، با توصیه برخی افراد ”علیرضا“ تصمیم میگیرد با شمارهای که توسط مأموران داده شده است تماس بگیرد و خود را معرفی کند. در تماس تلفنی مأموران اطلاعات از او میخواهند که بلافاصله خود را به واحد اطلاعات و امنیت شهریار معرفی نماید. علیرضا ساعت ۱۱ صبح روز سهشنبه ۶ مهرماه ۱۳۸۹ (۲۸ سپتامبر۲۰۱۰) به محل ذکر شده مراجعه میکند.
این شهروند مسیحی درباره وقایع پس از بازداشت خود به گزارشگر ”محبت نیوز“ گفت:
”در همان روز پس از اینکه خود را به شخصی که در پشت یک میز کامپیوتر حضور داشت معرفی کردم وی از من خواست تا منتظر بمانم. دقایقی بعد شخص دیگری آمد و یک گونی بر روی سرم کشید و مرا به اتاقی دیگر هدایت کرد. دیگر چشمانم جایی را نمیدید. من را به مکانی بردند که یک نفر در آنجا از من بازجویی میکرد. به نظر میرسید که وی اطلاعات زیادی درباره مسیحیت و مسیحیان ایران دارد. او از من خواست که بگویم با کدام کلیساهای خانگی فعالیت میکنم. اسامی رهبران و اعضای آنها را بگویم و اینکه با کدام شبکههای ماهوارهای مسیحی و سازمانهای بشارتی خارج کشور کار میکنم!. وقتی جوابهای من بازجویم را قانع نکرد او به من گفت که ما تو را نگه میداریم تا حرف بزنی و همه اطلاعات مورد نیاز ما را بدهی. آنگاه دوباره من را با همان چشمان بسته به محل دیگری بردند که احساس کردم سلول انفرادی بسیار کوچکی است چون نمیتوانستم در آنجا دراز بکشم و فقط جا برای نشستن بود. مدتی در آنجا بودم؛ در طی این مدت چند بار افرادی که من آنها را نمیدیدم بر روی من آب ریختند و سر تا پایم را خیس کردند. زمان را گم کرده بودم و نمیدانستم چه مدت گذشته است.
ساعتهایی بعد دوباره مرا برای بازجویی نزد همان شخص بردند. این بار وقتی پاسخ هایم او را قانع نمیکرد با پای خودش لگدهای محکمی به بدن من میزد. گاهی اوقات نیز اسمی را صدا میزد و از شخص دیگری میخواست که من را به باد کتک بگیرد تا جوابهای مورد نظر او را بدهم. آن شخص نیز درحالیکه فحشهای رکیک میداد من را بهشدت زیر مشت و لگد میگرفت. دستهای من از پشت به صندلی بسته شده بود و توان هیچ دفاعی از خود را نداشتم.
”علیرضا“ به دفعات مورد بازجویی قرار میگیرد سپس برای اینکه مأموران به پاسخهای مورد نظرشان برسند آنها وی را به اتاق ویژهای میبرند و با دستبند وی را آویزان میکنند و ضمن فحاشی به مسیحیان و مسیحیت و همچنین ادای کلمات رکیک درباره او و خانوادهاش با شلنگ و کابل به جان او میافتند. وقتی ”علیرضا“ زیر فشار شکنجه میگوید که حرف خواهد زد او را پایین میآورند و دوباره بازجو همان سوالات درباره کلیساهای خانگی و شبکههای ماهوارهای مسیحی و ارتباط او با آنها را تکرار میکند.
”علیرضا“ که هنوز پس از گذشت بیش از ۲ ماه از آن ماجرا آثار شکنجه و ضربوشتم بر روی بدنش بهوضوح مشاهده میشود درباره ادامه ماجرا به گزارشگر ”محبت نیوز“ گفت:
وقتی باز هم جوابهای من آنها را قانع نکرد این بار از پا من را آویزان کردند و با شدت بیش از پیش با اجسامی که فکر میکنم شلنگ آب یا کابل برق بود هر بار ۱۰ تا ۱۵ ضربه بسیار محکم به نقاط مختلف بدنم میزند و اینقدر این کار را ادامه دادند تا من از حال میرفتم و بعد روی من آب میریختند و با مشت و لگد دوباره میزدند و سوالهایشان را تکرار میکردند. هربار حملات و ضربههای آنها شدیدتر میشد و حرفهایشان رکیکتر تا اینکه من به کلی بیهوش شدم و دیگر چیزی نفهمیدم.
سرانجام در روز جمعه ۹ شهریور۱۳۸۹ پس از ۳ روز بازجویی و شکنجه سخت خانواده علیرضا توانستند ضامن معتبری پیدا کنند و با سپردن تعهد وی را از دفتر اطلاعات شهریار بیرون بیاورند. بهخاطر وجود آثار شکنجه و تنبیه بدنی شدید مأموران اطلاعات با این شرط اجازه مرخص شدن او از بازداشتگاه را دادند که برای درمان تن مجروح خود به هیچ پزشک یا بیمارستانی مراجعه نکند و منتظر باشد تا نوبت رسیدگی به پرونده او در دادگاه انقلاب برسد.