در مورد تلاشهای رژیم برای دور زدن تحریمهای جامعه جهانی بهمنظور دسترسی به قطعات و مواد مورد نیاز برای ساخت سلاح هستهای، هر روز خبرهای مختلفی میشنویم. رژیم برای مواجهه با جامعه جهانی تلاش زیادی برای شکل دادن یک جبهه سیاسی در برابر کشورهای ۵+۱ کرد. و سعی کرد تحت عنوانهای ”کشورهای آسیائی“، ”کشورهای اسلامی“، و ”کشورهای عضو جنبش عدم تعهد“، برای خودش یک پشتوانه سیاسی دست و پاکند.
تلاش رژیم برای عضویت در سازمان همکاریهای شانگهای
سازمان همکاریهای شانگهای یکی از بزرگترین هدفهای رژیم بود که هرطور شده به عضویت این سازمان اقتصادی آسیائی درآمده و از این طریق برای خودش راه نفسی پیدا کند. در یکی از تحلیلهای درونی رژیم در مورد اهمیت سیاسی و اقتصادی سازمان همکاریهای شانگهای از جمله چنین آمده است:
- اهداف و خط مشیهای سازمان شانگهای بیانگر این است که این سازمان بهلحاظ تئوریک، ظرفیتهای بالقوه قابل ملاحظهای برای تبدیل شدن به یک سازمان مهم وتأثیر گذار منطقهای و بینالمللی را دارد که بایستی از آن بیشتر استفاده نمود.
- این سازمان در منطقهای قرار گرفته است که دو قطب بزرگ سیاسی و اقتصادی یعنی روسیه و چین را در کنار هم گرد آورده و نقش و ظرفیت برجستهای به آن میدهد.
- سازمان همکاری شانگهای علاوه بر نفوذ در سازمان ملل متحد، کشورهای همپیمان آسیایی را به خود جذب کرده و انتظار میرود که این سازمان برای کشورهای منطقه، برنامههایی شبیه ”همکاری برای صلح پیمان ناتو“ را فراهم آورد.
- سازمان شانگهای عضو ناظر سازمان ملل متحد است و چنانچه جمهوری اسلامی ایران به عضویت این سازمان در آید، قدرت چانهزنی آن در صحنه بینالمللی و همچنین نفوذش در منطقه افزایش خواهد یافت.
در همین تحلیل درونی در مورد اهمیت اقتصادی سازمان شانگهای، تأکیدهای زیاد و مبالغهآمیزی شده که گویا پیوستن رژیم به آن میتواند تحریمهای بینالمللی را خنثی کند. در این تحلیلها خواب و خیالهای پنبه دانه رژیم برای قدرت اتمیشدن هم در آرزوی پیوستن به پیمان شانگهای جای خودش را دارد. در یکی از این تحلیلها از جمله چنین میخوانیم:
”به نظر میرسد این سازمان میتواند در آیندهای نه چندان دور تبدیل به یک بلوک قدرتمند جهانی شده و در مقابل یک جانبه گرایی آمریکا مقاومت کند. چرا که روسیه و چین در سازمان ملل متحد از حق وتو برخوردارند. و در مجموع این سازمان همراه با اعضای ناظرش ایران، هند و پاکستان که قدرتهای هستهای جهان هستند، آیندهای روشن و مطمئن را رقم خواهد زد… در نهایت به نظر میرسد، برای ارتقای سطح امنیت جمهوری اسلامی ایران و گسترش همکاریها، باید به فکر استفاده بیشتر از این مجموعه و مکانیزمهای آن بود و روند پیوستن به این سازمان را تسریع نمود“.
همه این تحلیلها در عمل، خواب پنبه دانه از آب درآمد و روسیه با ورود رژیم به سازمان همکاریهای شانگهای مخالفت کرد. و هم روسیه و هم چین که رژیم روی حق وتوی آنها سرمایهگذاری کرده بود به قطعنامه تحریمهای شورای امنیت رای مثبت دادند. با این همه رؤیای پیوستن به پیمان شانگهای در سیاست خارجی رژیم هنوز جای ویژهیی دارد و به نظر میرسد که رژیم همچنان قصد دارد بر در بسته پیمان شانگهای بکوبد به امید اینکه روزی به رویش باز شود.
در تحلیل درونی رژیم، این را به خوبی میتوان دید:
”عوامل موثر در توفیق کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای جهت نیل بهاهداف از پیش تعیین شده -به خصوص مخالفت با یکجانبه گرایی آمریکا- ضرورت عضویت کشورمان را در این سازمان تقویت میکند و باید اینگونه القاء کرد که نیاز ایران و سازمان همکاریهای شانگهای برای پیشبرد اهدافش، یک نیاز دوجانبه است“.
اما اینکه برای تحقق این آرزو و تعبیر این رؤیا در طول این مدت، رژیم چه سرمایهگذاریهایی در کشورهای مؤثر عضو سازمان همکاریهای شانگهای انجام داد و در واقع چه میزان سرمایههای مردم ایران را برای خرید رأی و حمایت جهت پیشبرد سیاستهای اتمیاش برباد داده، موضوع تحقیق جداگانهای است.
تلاشهای رژیم برای ایجاد رابطه با اندونزی
در مورد رابطه رژیم با تکتک اعضاء سازمان همکاریهای شانگهای، رژیم سیاستهای مشخصی را دنبال میکرد. بعد از روسیه و چین، اندونزی و مالزی از هدفهای رژیم بودهاند. در یکی از تحلیلهای درونی رژیم، چنین آمده است:
”دولت به گسترش همکاری با کشورهای آسیایی توجه زیادی نشان داده و در میان کشورهای آسیایی نیز کشورهایی مثل اندونزی و مالزی که کشورهای اسلامی هستند، در اولویت ارتباط و همکاری قرار دارند… . همکاری با آسیا از بعد دیگری نیز حائز اهمیت است در شرایطی که ایران از سوی دولتهای غربی تحت فشار قرار میگیرد، یکی از گریزگاهها نگاه به شرق و گسترش همکاری با کشورهای آسیایی است“ .
این تحلیل درونی رژیم بر اهمیت گسترش رابطه با کشورهای آسیائی خصوصا کشور اندونزی تصریح کرده است:
”ازاین منظر علاوه بر بهره گرفتن از همکاریهای آسیایی، پیشرفت در سیاستهای ایران در دیگر مناطق و بهخصوص برونرفت از انزوای بینالمللی بایستههای سیاست خارجی ایران محسوب میشوند“.
اما دستاورد این سیاست به اصطلاح بایسته چه بود؟
در فروردین ۸۶ در جریان پیشنویس و مراحل تصویب قطعنامه ۱۷۴۷ سازمان ملل که علیه جاهطلبیهای هستهای رژیم آخوندی بود، رژیم تلاش زیادی کرد که اندونزی به این قطعنامه رای منفی بدهد. اما با تمام تلاشها و سفرهای پیدرپی مقامات مختلف رژیم به اندونزی، این کشور به قطعنامه ۱۷۴۷ علیه رژیم آخوندی رأی مثبت داد.
پس از آن، رژیم به تلاشهای همهجانبه بیشتری برای جلب نظر این کشور متوسل شد و توانست در جریان قطعنامه ۱۸۰۳شورای امنیت در رابطه با هستهای رژیم در اسفند ۸۶ رای ممتنع اندونزی را بهدست آورد.
در اردیبهشت سال ۸۹ محرابیان وزیر صنایع دولت پاسدار احمدینژاد اعلام کرد که حجم تبادلات بین دو کشور ۸۶۰ میلیون دلار است و در حال حاضر دو کشور نتوانستهاند از اینروابط به خوبی استفاده کنند.
این جمله علاوه بر معانی جاری سیاسی معنی دیگری هم دارد و آن به سنگ خوردن تیرهای دولت احمدینژاد در رابطهاش با اندونزی است. گوشههایی از این تلاش ناکام را مرور میکنیم:
رژیم ازسال ۸۶ قصد ساختن یک پالایشگاه ۴۰۰ میلیون دلاری در اندونزی را داشت که تاکنون به تعویق افتاده است.
در اسفند ۸۶ در پی سفر رئیسجمهور اندونزی به ایران، پنج سند همکاری در زمینههای آموزشی، یادداشت کشاورزی، سند شراکت همکاری در احداث پالایشگاه، یادداشت تفاهم همکاریهای کلی اتاقهای بازرگانی و یادداشت تفاهم همکاریهای اتاق تعاون بین دو کشور به امضاء رسید.
در اول آبان ۸۶ خبرگزاری ایسنای رژیم خبر داد که شرکت نفت و گاز اندونزی بهدنبال توسعه بلوک لاله در ایران است. این بلوک یکی از۱۷ بلوک نفت و گازی است که از سوی ایران برای جذب سرمایهگذاری خارجی مطرح گردید.
۱۴اسفند ۸۶ سایت عصر ایران بهنقل از روزنامه جاکارتا پست نوشت:
”آقای احمدینژاد در خلال دیدار سال گذشته خود از اندونزی، یک قرارداد اقتصادی به ارزش چهار میلیارد دلار در زمینه نفت و گاز به این کشور پیشنهاد کرده است“.
سایت تابناک به تاریخ ۲۶اسفند ۸۶ :
”- ایران و اندونزی در تهران یک تفاهمنامه و یک قرارداد ۷۴۰ میلیون یوروئی پتروشیمی امضا کردند.
-یک شرکت اندونزیائی قرارداد تأسیس یک واحد استحصال اتان و تولید گاز مایع ال پی جی در استان فارس به ارزش ۳۰۰ میلیون یورو را امضا کرد“.
این سرمایهگذاریها، تنها نتیجهای که برای مردم ایران نداشته سود آوری بوده و تنها نتیجهای که برای رژیم داشته ایجاد جای پاهائی برای پولشوئی و درآمدهای سیاه بوده است.
خبرگزاری فرانسه ۸تیر: ۱۳۸۹روزنامه جاکارتا بهنقل از یک مقام پلیس اندونزی گفت: سندیکاهای مواد مخدر ایران به تهیه کنندگان اصلی هروئین و کریستال متامورفین در اندونزی تبدیل شدهاند. آنها در این خصوص در حال جایگزین شدن کشورهای غرب آفریقا میباشند.
روابط رژیم با چین
روابط خارجی رژیم اساساً حول امکان دور زدن تحریمها بهمنظور دسترسی به سلاح هستهای تنظیم میشود، و در این راه رژیم حاضراست هر چقدر که لازم باشد از دارائیهای مردم ایران را به قیمت فقر و گرسنگی و بیکاری بیشتر مردم هزینه کند. یک نمونه بارز و برجسته این سیاست ضد مردمی، رابطه رژیم با کشور چین است که در یک جمله خلاصه میشود: واگذاری منافع میلیاردی به این کشور در ازای قول حمایت آن از رژیم رو به زوال آخوندی.
در این زمینه به یک گزارش درونی رژیم توجه کنید:
”نگاهی به مناسبات چین با جمهوری اسلامی بیانگر این است که این کشور بهرغم استفاده کامل از مزایای مناسبات اقتصادی قوی با ایران، در عرصههای دیگر و از جمله در مناسبات سیاسی، همراهی چندانی با ایران نکرده است. روابط اقتصادی چین و ایران طی سالهای اخیر با حجمی حدود ۳۰میلیارد دلار از رشد قابل توجهی برخوردار بوده است وجای تردیدی در این امر نیست“.
البته باید یادآور شویم که این حجم مبادلات ۳۰میلیارد دلاری، یک رابطه تجاری متعادل نیست. چین بزرگترین خریدار نفت رژیم است و در مقابل، رژیم خریدار تقریباً تمام کالاهای چینی میباشد. کیفیت کالاهای وارداتی بحث دیگری است. به ادامه گزارش درونی رژیم توجه کنید:
”اما نگاهی به راهبردهای چین درمسأله هستهای ایران، نشانگر این است که رهبران چین نه تنها از همه نفوذ، توان و اهرمهای موجود خود برای کاهش تحریمها علیه کشورمان استفاده نکردهاند، بلکه همسوئی چین با سیاست غربیها در عرصه بینالمللی و رأی مثبت آنها به تمامی بیانیهها و قطعنامههای ضدایرانی تصویب شده در این مجامع، به خوبی بیانگر این موضوع میباشد که کشور چین در مناسباتش با ایران تنها به فکر منافع همهجانبه کشورخود میباشد و چینیها تمایل چندانی ندارند تا بر سر ایران، منافع خود با غرب را به خطر اندازند“.
این گزارش درونی رژیم، دستاورد رژیم از مناسبات سیاسیاش با کشور چین را به این شرح خلاصه کرده است:
-رأی مثبت چین به کلیه قطعنامههای ضدایرانی شورای امنیت و بهخصوص قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت مللمتحد
-همراهی چین با بیانیه مشترک با اعراب در حمایت از مواضع امارات علیه جزایر سهگانه ایرانی در خلیج فارس
-مخالفت چین با عضویت دائم ایران در سازمان همکاریهای شانگهای
-رأی مثبت این کشور به آخرین قطعنامه شورای حکام
-رأی مثبت چین به بیانیه ضدایرانی اجلاس اخیر سران هشت کشور صنعتی جهان درکانادا
گزارش رژیم تصریح میکند:
”این درحالی است که چینیها در سالهای اخیر بیشترین امتیاز را در طرحهای مختلف اقتصادی ایران بهویژه پروژههای نفت و گاز از آن خود کردهاند“.
علاوه برآن همین گزارش به مناسبات خفت باری که طرف مقابل به او تحمیل کرده، اعتراف نموده و مینویسد:
”در جریان صدور قطعنامههای ضدایرانی در شورای حکام و شورای امنیت سازمان ملل، دیپلماتهای ایرانی در پکن تمامی تلاش خود را بهکار بستند تا قبل و بعد از صدور قطعنامه با مقامات چینی دیدارهای توجیهی ترتیب داده و رایزنیهای سیاسی مختلفی را انجام دهند، اما مقامات چین تاکنون به بهانههای مختلف از انجام چنین نشستهایی طفره رفتهاند. سفر رئیسجمهور کشورمان به چین برای شرکت در نمایشگاه اکسپوی شانگهای، تنها یک روز پس از تصویب قطعنامه اخیر شورای امنیت را نیز باید در رأس همین تلاشها بررسی نمود. این سفر در قالب تحکیم و گسترش روابط دوجانبه با چین در جریان نمایشگاه اکسپو ازماهها قبل برنامهریزی شده بود و انتظار میرفت با توجه به زمینه مناسب میزبانی چینیها از سران برخی کشورها در جریان افتتاحیه و برگزاری نمایشگاه اکسپو، ملاقات رئیسجمهوری کشورمان با برخی ازمقامات چین عملی شود، ولی باز هم چینیها طبق معمول از هرگونه ملاقات و رایزنی در این رابطه طفره رفتند“.
ملاحظه میکنید این رژیم چقدر بیآبروست که حتی بهرغم منافع عظیم ناشی از مبادلات ۳۰میلیارد دلاری، وقتی احمدینژاد به چین سفر میکند، رهبران چینی حاضر نمیشوند با او حتی به یک ملاقات تشریفاتی تن بدهند. گزارش رژیم چنین اذعان میکند:
”بهرغم سفرهای مقامات مختلف نظام و حجم تبادلات بسیار بالای اقتصادی، مقامات چین هیچ تمایلی برای سفر به ایران از خود نشان ندادهاند بطوری که طی چند سال گذشته تقریبا هیچ سفر دوجانبه و رسمی درسطح مقامات درجه یک یا درجه دو چین به ایران ثبت نشده است… این درحالی است که مقامات چینی مرتبا سفر به کشورهای حوزه خلیج فارس و خاورمیانه و انعقاد قراردادهای مختلف سیاسی - اقتصادی و امنیتی را در دستور کار داشتهاند… “.
در مورد مناسبات اقتصادی، ابتدا اعتراف دیگری از یک گزارش رژیم از نظرتان میگذرد تا به شرح اقدام خیانتبار دیگری از رژیم در حق مردم ایران برسیم:
”در زمینه اقتصادی نیز بهرغم آن که ایران درحال حاضر سومین تأمین کننده نفت وارداتی چین بهشمار میرود و چین اولین شریک جمهوری اسلامی ایران بحساب میآید، اما این کشور واردات نفت خام خود از ایران را در ۵ماه نخست سال ۲۰۱۰ در مقایسه با مدت مشابه پارسال بیش از ۳۵ درصد کاهش داده است. از سوی دیگر مشکلات بانکی - مالی بین کشورمان با چین یکی دیگر از عدم همکاریهای چین با ایران است. عدم صدور مجوز از سوی چینیها به بانک تجارت برای تاسیس شعبه در پکن و پیگیری نافرجام شش ساله مسئولان این بانک و عدم موافقت دولت چین برای افتتاح حساب بانکی مربوط به فروش نفت ایران به چین تنها نمونههایی در عدم همکاری لازم در زمینه اقتصادی چین با ایران میباشد“.
بله، رژیم تمام این خفت را تحمل کرده بلکه بتواند شکاف هرچند کوچکی در تحریمهای جامعه جهانی ایجاد کند. بخش قابل توجهی از قیمت این امید واهی در گزارش درونی آمده بود. خوب است به اعتراف برخی از سردمداران رژیم هم در مورد حراج دارائیهای مردم ایران نظری بیاندازیم:
حـشـمـت اللـه فـلاحـت پـیـشـه نـمـاینده و عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت: ”کشور چین نیز فقط ایران را بهعنوان مصرف کننده کالاهای دست چندم خود میداند و اگر این روابط اقتصادی کمتر شود، آنها نیز مانند روسیه شروع به ایجاد تنـش بـا جمهوری اسلامی ایران مینمایند… رقم چند میلیاردی واردات و روابـط اقـتـصادی با چین برای کالاهای دست چهارم آنها بسیار فاجعه انگیز است“.
البته ابعاد بیاعتمادی به رژیم از طرف تمام طرف حسابها، به این موارد ختم نمیشود. از درد نامه درونی رژیم موارد دیگری از نظرتان میگذرد:
”برخورد خارج از عرف دیپلوماتیک پلیس چین با هیأتهای ایرانی در فرودگاهها اعم از بازرسی و تفتیش بدنی و یا حساسیت چینیها روی اتباع ایرانی مقیم این کشور، بهویژه دانشجویان ایرانی و لغو پروازهای هواپیمایی چین به مقصد ایران درحاشیه سایر موارد برای بازنگری مناسبات راهبردی کشورمان با چین قابلتوجه است“.
البته در موضعگیریهای رسمی، رژیم اصلاً این گوشمالیها و بیاعتمادیها را به روی خودش نمیآورد. از جمله پاسدار احمدینژاد در حاشیه نمایشگاه اکسپوی شانگهای گفت: ”هیچ مانعی برای توسعهروابط دو کشور وجود ندارد“.
رادیو آلمان گزارش داد: ”… . رژیم ایران در نتیجه تحریمهای غرب، بازار خود را در اختیار چینیها گذاشته که ظرف پنج سال گذشته دستکم ۱۲۰ میلیارد دلار در صنعت نفت و گاز ایران سرمایهگذاری کردهاند. در شرایطی که شرکتهای ساختمانی ایرانی یکی پس از دیگری ورشکسته میشوند، تنها در سال ۱۳۸۸ حدود ۹ میلیارد دلار از پروژههای ساختمانی ایران به شرکتهای چینی واگذار شده است“.
نشریه اینترنتی ورد تریبیون ضمن اشاره به گستردگی روابط اقتصادی با چین، دلیل رژیم برای تندادن به این رابطه نامتعادل و یک طرفه را بیان میکند:
”اولویتهای سیاسی چین در روابطش با رژیم ایران عبارتند از: گشودن بازارهای مصرف کالاهای چینی و فرصتهای سرمایهگذاری در ایران. هماکنون بیش از صد شرکت دولتی چینی در ایران در حال ساخت پروژههای زیر بنایی همچون بزرگراهها، بنادر، فرودگاه، کشتی سازی، مجتمعهای فولاد سازی، سد سازی و نظایر آن هستند.
از دهه ۱۹۸۰ حرص و شتاب رژیم ایران به تقویت تواناییهای نظامی و تسلیحاتیاش سبب کمکهای قابلتوجه چین در این زمینه شده است. چین توانست با انتقال فنآوری تسلیحاتی به رژیم ایران نفوذ و جایگاه ویژهای نزد رژیم ایران برای خود به دست بیاورد. فروش تسلیحات به رژیم میلیاردها دلار درآمد و میلیاردها گالن نفت برای چین به همراه داشت در مقابل رژیم ایران را قادر ساخت به شورشیان و تروریستهای شیعه در عراق و سایر کشورهای عرب خلیج فارس کمک نظامی ارسال کند. از اینرو رژیم ایران اکنون تهدیدی آشکار برای کشورهای منطقه محسوب میشود. سخت افزارهای نظامی که چین برای رژیم ایران فراهم کرده است شامل بیش از یک میلیارد دلار موشکهای ضربتی عقاب Eagle Strike و موشک کرم ابریشم Silkworm بوده است که برخی از آنها در سال ۱۹۸۷ به تانکرهای آمریکایی در خلیج فارس شلیک شد. رژیم ایران تعداد قابل توجهی موشکهای ضد ناو C-۸۰۱ و C-۸۰۲ ساخت چین را در اختیار دارد که آنها را در پایگاههای دریایی خود در خلیج فارس مستقر کرده است.
رژیم ایران سه ناو تدافعی و بیست ناو تهاجمی، شامل قایقهای تندرو ساخت چین در اختیار دارد.
موشک میانبرد و موشک شهاب چهار و پنج که انواع پیشرفتهتر آن بهشمار میآید با کمک چین در حال توسعه و ساخت است. گزارش سازمانهای اطلاعات بینالمللی نشان میدهد چین، تأمین کننده اصلی سلاحهای غیرمتعارف برای رژیم ایران است و شرکتهای وابسته به رژیم درسالهای اخیر مواد هستهای از چین وارد کردهاند. دو کشور در سال ۱۹۸۹ پیمانهای نظامی امضا کردهاند و در سال ۱۹۹۱ با امضای توافقنامه دیگری راه را برای شراکت اتمی هموار کردهاند“.
بله، هدف حداقل رژیم، دسترسی به سلاحهای غیرمتعارف و دور زدن تحریمهای جامعه جهانی بهمنظور دستیابی به سلاح هستهای است. حتی به قیمت تاراج سرمایههای مردم ایران.
تلاشهای نافرجام رژیم درقزاقستان
در ادامه بحث، این تلاشهای نافرجام رژیم را درقزاقستان دنبال میکنیم:
قزاقستان ۳۰ درصد ذخایر اورانیوم جهان را در اختیار دارد و از نظر منابع اورانیوم، پنجمین کشور جهان است، و در حال حاضر چهارمین تولید کننده اورانیوم در دنیاست. همینها کافی است که اشتهای رژیم آخوندی را بهشدت تحریک کرده و توجهش را که دائم در حال بو کشیدن هر چیزی است که بهکار ساختن بمب بخورد، بجانب قزاقستان جلب کند.
مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری رژیم آخوندی دریک تحلیل درونی در رابطه با اهمیت فعال کردن رابطه با قزاقستان مینویسد:
”بهدلیل اینکه قزاقستان یکی ازقطبهای مهم انرژی در سطح منطقه و بینالملل میباشد و با توجه به موضوع مطرح“ بانک سوخت هستهای ”قزاقستان، باید تلاش نمود تا از این موقعیت به نفع موضوع هستهای ایران حداکثر بهرهبرداری انجام شود. در این راستا با توجه به اینکه سیاست موجود قزاقستان برپایه سیاست دوری گزینی از ایران است باید خطوط راهبردی مختلفی را ترسیم و تبیین نمود“.
وقتی این ارگان رژیم خودش اعتراف میکند که سیاست روز قزاقستان، دوری گزینی از رژیم است، ببینیم معنی ”خطوط راهبردی مختلف“ برای نفوذ در قزاقستان به چه معناست.
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که یکی از مراکز اصلی صدور بنیادگرایی رژیم است، در هماهنگی با آخوند حسن صفرخانی رایزن فرهنگی سفارت رژیم در قزاقستان اقدام به چاپ گسترده کتابهایی در این کشور کرده که محتوای آنها تماما ترویج افکار ارتجاعی و قرونوسطایی رژیم است. علاوه بر آن با سوءاستفاده از مناسبتهای مذهبی و برپائی سمینارهائی تحت عناوینی مثل مطالعات دینی و تاریخی، دست به صدور گسترده اباطیل ارتجاعی رژیم به این کشور زده است.
این نهاد رژیم علاوه بر موارد بالا اقدامات زیر را نیز بهعمل آورده است:
- ساخت یکی از بزرگترین مساجد جامع جهان با اعتبار بیش از چهلو پنج میلیون دلار در شهر آلما آتای قزاقستان.
- شرکتهای راهسازی رژیم از سال ۲۰۰۱ میلادی، پنج پروژه راهسازی را در این کشور بهدست گرفتهاند و پروژههای اصلی راهسازی این کشور در اختیار شرکت راهسازی سپاه پاسداران قرار دارد که به این ترتیب زمینه مساعدی برای حلوفصل رفت و آمد و حضور عناصر پاسدار و بنیادگرا تحت این پوشش برای رژیم فراهم آورده است.
همچنین رژیم با صرف هزینههای گزاف، بورس و امکانات زیادی در اختیار دانشجویان زبان فارسی قزاقستان که مایل به تحصیل در ایران باشند، قرار داده است.
علاوه بر خاصه خرجیهای بالا، بنابه خبرهای رسمی منتشر شده، اقدامات زیر نیز از طرف رژیم صورت گرفت:
سیدحسین میرفخار مدیر کل امور کنسولی وزارتخارجه رژیم در نیمه دوم سال ۸۷ در پنجمین دور مذاکرات کنسولی از محسن اف، همتای قزاقستانی خود درخواست تسهیل روادید و اقامت و اشتغال اتباع ایرانی را مورد رایزنی قرار داد، این درخواست در جهت ایجاد تسهیلات برای نفوذ عناصر بنیادگرا و تروریست رژیم به کشور بود.
رامین مهمان پرست سفیر سابق رژیم در قزاقستان در دیدار با وزیر بهداشت این کشور سعی کرد تا زمینههای گسترش فعالیتهای ارگانهای بنیادگرای رژیم تحت نام کمیتههای امداد را ایجاد کند. مهمان پرست همچنین در دیدار با وزیر کار قزاقستان سعی کرد در ایجاد زمینه برای ورود عوامل رژیم تحت عنوان نیروی متخصص و ارائه خدمات فنی، امتیاز کسب کند.
اعزام یک هیأت هفتاد نفره به بندر آکتائو، تحت عنوان هیأت تخصصی نفتی بهریاست محمد نعمت زاده معاون وقت وزارت نفت، بهمنظور سرمایهگذاری در این بندر کلیدی قزاقستان.
هدف اصلی از این همه اقدامات، فقط دسترسی به اورانیوم بوده که رژیم بهمنظور عادیسازی، از آن تحت عنوان انرژی یا تبادلات انرژی اسم میبرد. برای روشن شدن بیشتر موضوع به دو خبر توجه کنید:
-روزنامه جمهوری۸بهمن ۱۳۸۷ : آیتاللههاشمی رفسنجانی در دیدار با سفیر قزاقستان خواستار توسعه روابط ایران و قزاقستان در بخش انرژی شد.
-خبرگزاری ایسنا۱۸فروردین ۱۳۸۸ : احمدینژاد در بازگشت از قزاقستان گفت: ”در این سفر ابعاد مختلف روابط دو جانبه بررسی میشود و در حوزههای توسعهی تجارت، انرژی و نقلو انتقال آن و سرمایهگذاری در حوزهی حملونقل و خط آهن قزاقستان به سمت ایران بحث و بررسی انجام خواهد شد“.
اما سرانجام آنچه که عاید رژیم شدچیزی جز انزوای بیشتر جهانی نبود. خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش کرد: آمریکا در نوامبر سال ۲۰۰۹ اعلام کرده بود رژیم ایران در آستانه خرید ۱۳۵۰تن سنگ معدن تصفیهشده از قزاقستان است و قرار است ۴۵۰ میلیون یورو بابت این معامله بپردازد. این معامله با افشای گزارش محرمانهای که به دست آژانس رسیده بود ناکام ماند.
خبرگزاری فارس ۲۸خرداد ۱۳۸۹ : قزاقستان و ترکمنستان سواپ نفت با ایران را متوقف کردند و مسیر صادرات نفت خود را از ایران به سمت دریای سیاه و بندر نوو روسیک تغییر دادند.
تلویزیون الجزیره ۲۰خرداد ۱۳۸۹ : روسیه، چین و قزاقستان مانع حضور احمدینژاد در کنفرانس سازمان همکاری شانگهای در تاشکند هستند.
اوایل ماه مه سال ۲۰۱۰ موسسه آمریکائی علم و امنیت بینالمللی به یک نکته مهم توجه داد:
”ذخایر اورانیوم رژیم ایران رو به اتمام است و این رژیم بهدنبال یافتن منابع جدید اورانیوم از کشورهای خارجی است. دیوید آلبرایت رئیس موسسه آمریکایی علوم و ا منیت بینالمللی و بازرس سابق آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مور ذخایر اوارانیوم رژیم نوشت: ما میدانیم که آنها مقادیر کمی اورانیوم در اختیار دارند… اگر شما اورانیوم نداشته باشید در واقع هیچ چیز ندارید“.
روابط رژیم با کشورهای آفریقایی
برای تأمین اورانیوم و برای دور زدن تحریمهای جامعه جهانی، وقتی تیر رژیم در قزاقستان به سنگ خورد، با شتاب متوجه کشورهای آفریقائی شد. در یک تحلیل درونی رژیم، در مورد کشورهای آفریقائی روی دو عنصر کلیدی برای دسترسی به هدفهای شومش دست گذاشته شده است:
اول، جمعیت بالای ۶۰ درصدی مسلمان آفریقا بهمثابه یک امکان برای صدور بنیادگرائی و دوم، وجود کشورهای فقیر، با این گمان که با بذل و بخشش از کیسه مردم ایران میتوان سیاستهای آنها را به سمت دلخواه هدایت کرد. به بقیه تحلیل درونی رژیم توجه کنید:
”تجربه کمکهای نفتی و مالی به برخی کشورهای آفریقایی، مبادلات تجاری و سرمایهگذاریهای مختلف در بخشهای حیاتی این کشورها برای ایجاد زمینه مناسب افزایش فعالیتها در سایر زمنیهها، تجربه مثبتی بوده و نتیجه قابل توجهی در زمینه فعال کردن رابطه با این کشورها و نفوذ در این کشورها بهدست آوردهایم و ضروری است که این خطوط راهبردی در رابطه با سایرکشورهای آفریقایی دنبال شود“.
روزنامه الاقتصادیه چاپ عربستان در دیماه ۸۸ گوشهای از کارنامه نفود رژیم در قاره آفریقا را منتشر کرد و از جمله نوشت:
”رژیم ایران به همین منظور میلیاردها دلار بهصورت کمک بلا عوض به کشورهای آفریقایی کمک کرده است و هماکنون پانصد دانشجوی آفریقایی در حوزههای علمیه قم به تحصیل مشغولند و سپاه پاسداران نیز نزدیک به هفتاد دفتر در بسیاری از پایتختهای آفریقایی دارد. حزبالله لبنان نیز با مساعدت رژیم ایران در آفریقا حضور دارد و در تجارت سلاح و الماس فعال است“.
مسأله دخالتهای رژیم ایران در کشورهای آفریقائی، نیازمند بررسی دیگری است. فعلاً فقط جای پای رژیم را در قاره سیاه بهمنظور دور زدن تحریمهای جامعه جهانی و دسترسی به مواد لازم برای ساخت سلاح هستهای، دنبال میکنیم:
تایم: یکی از مقامات دولت زیمبابوه که نخواست هویتش فاش شود، یک روز پس از ورود احمدینژاد به آن کشور، به روزنامه انگلیسی دیلیتلگراف گفت که موتاسا، وزیر امور ریاستجمهوری زیمبابوه، در مارس ۲۰۱۰ و در جریان دیدارش از تهران یک معامله محرمانه انجام داده که بر اساس آن قرار است رژیم ایران در مقابل دریافت ”محمولههای اختصاصی اورانیوم“، نیاز حیاتی این کشور به نفت را تأمین کند.
زیمبابوه که دارای معادن عظیم اورانیوم است بهخاطر تحریمهای بینالمللی، در تأمین نفت مورد نیاز خود با مشکلات بسیاری روبهروست، بهخصوص که منابع اورانیوم زیمبابوه که در دهه ۱۹۷۰ کشف شدند هنوز مورد بهرهبرداری قرار نگرفتهاند.
علاوه بر زیمبابوه گفته میشود بخش بزرگی از منابع وسیع اورانیوم در ”روسینگ“ در نامبیبیا متعلق به ایران است. اما دسترسی به منابع خارجی با توجه به اینکه رژیم تحت مراقبت جامعه جهانی قرار دارد، برای رژیم، کار بسیار پرهزینهای است.
خوب است در پایان این مطلب، دستاوردهای رژیم از صرف هزینههای هنگفت در کشورهای آفریقائی را از روزنامه جمهوری اسلامی ۲۳خرداد ۸۹ بخوانیم:
”رأی کشورهای آفریقایی علیه کشورمان واقعیت حقیقی این کشورها را علیرغم اینکه این واقعیت به عیان قابل دیدن است اما دستگاه دیپلماسی نمیخواست آن را ببیند به کرسی نشاند. این واقعیت درحالی بار دیگر به اثبات رسید که رئیسجمهور کشورمان و وزیر امورخارجه با دیدار از این کشورها و صرف هزینه نتوانستند اندکی از وابستگی آنها به غرب بکاهند“.
بله، باز هم باید گفت: دریغ از راه دور و رنج بسیار. علاوه بر تعبیر نشدن خوابهای پنبه دانه رژیم در قزاقستان، سوداهایی را هم که آخوندهای حاکم به طمع مسلمان بودن مردم آفریقا و امکان بلعیدن آنها با افکار بنیادگرایانه و غارت منابع طبیعیشان، در سر میپروراندند، بر باد رفته است.
تلاش رژیم برای عضویت در سازمان همکاریهای شانگهای
سازمان همکاریهای شانگهای یکی از بزرگترین هدفهای رژیم بود که هرطور شده به عضویت این سازمان اقتصادی آسیائی درآمده و از این طریق برای خودش راه نفسی پیدا کند. در یکی از تحلیلهای درونی رژیم در مورد اهمیت سیاسی و اقتصادی سازمان همکاریهای شانگهای از جمله چنین آمده است:
- اهداف و خط مشیهای سازمان شانگهای بیانگر این است که این سازمان بهلحاظ تئوریک، ظرفیتهای بالقوه قابل ملاحظهای برای تبدیل شدن به یک سازمان مهم وتأثیر گذار منطقهای و بینالمللی را دارد که بایستی از آن بیشتر استفاده نمود.
- این سازمان در منطقهای قرار گرفته است که دو قطب بزرگ سیاسی و اقتصادی یعنی روسیه و چین را در کنار هم گرد آورده و نقش و ظرفیت برجستهای به آن میدهد.
- سازمان همکاری شانگهای علاوه بر نفوذ در سازمان ملل متحد، کشورهای همپیمان آسیایی را به خود جذب کرده و انتظار میرود که این سازمان برای کشورهای منطقه، برنامههایی شبیه ”همکاری برای صلح پیمان ناتو“ را فراهم آورد.
- سازمان شانگهای عضو ناظر سازمان ملل متحد است و چنانچه جمهوری اسلامی ایران به عضویت این سازمان در آید، قدرت چانهزنی آن در صحنه بینالمللی و همچنین نفوذش در منطقه افزایش خواهد یافت.
در همین تحلیل درونی در مورد اهمیت اقتصادی سازمان شانگهای، تأکیدهای زیاد و مبالغهآمیزی شده که گویا پیوستن رژیم به آن میتواند تحریمهای بینالمللی را خنثی کند. در این تحلیلها خواب و خیالهای پنبه دانه رژیم برای قدرت اتمیشدن هم در آرزوی پیوستن به پیمان شانگهای جای خودش را دارد. در یکی از این تحلیلها از جمله چنین میخوانیم:
”به نظر میرسد این سازمان میتواند در آیندهای نه چندان دور تبدیل به یک بلوک قدرتمند جهانی شده و در مقابل یک جانبه گرایی آمریکا مقاومت کند. چرا که روسیه و چین در سازمان ملل متحد از حق وتو برخوردارند. و در مجموع این سازمان همراه با اعضای ناظرش ایران، هند و پاکستان که قدرتهای هستهای جهان هستند، آیندهای روشن و مطمئن را رقم خواهد زد… در نهایت به نظر میرسد، برای ارتقای سطح امنیت جمهوری اسلامی ایران و گسترش همکاریها، باید به فکر استفاده بیشتر از این مجموعه و مکانیزمهای آن بود و روند پیوستن به این سازمان را تسریع نمود“.
همه این تحلیلها در عمل، خواب پنبه دانه از آب درآمد و روسیه با ورود رژیم به سازمان همکاریهای شانگهای مخالفت کرد. و هم روسیه و هم چین که رژیم روی حق وتوی آنها سرمایهگذاری کرده بود به قطعنامه تحریمهای شورای امنیت رای مثبت دادند. با این همه رؤیای پیوستن به پیمان شانگهای در سیاست خارجی رژیم هنوز جای ویژهیی دارد و به نظر میرسد که رژیم همچنان قصد دارد بر در بسته پیمان شانگهای بکوبد به امید اینکه روزی به رویش باز شود.
در تحلیل درونی رژیم، این را به خوبی میتوان دید:
”عوامل موثر در توفیق کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای جهت نیل بهاهداف از پیش تعیین شده -به خصوص مخالفت با یکجانبه گرایی آمریکا- ضرورت عضویت کشورمان را در این سازمان تقویت میکند و باید اینگونه القاء کرد که نیاز ایران و سازمان همکاریهای شانگهای برای پیشبرد اهدافش، یک نیاز دوجانبه است“.
اما اینکه برای تحقق این آرزو و تعبیر این رؤیا در طول این مدت، رژیم چه سرمایهگذاریهایی در کشورهای مؤثر عضو سازمان همکاریهای شانگهای انجام داد و در واقع چه میزان سرمایههای مردم ایران را برای خرید رأی و حمایت جهت پیشبرد سیاستهای اتمیاش برباد داده، موضوع تحقیق جداگانهای است.
تلاشهای رژیم برای ایجاد رابطه با اندونزی
در مورد رابطه رژیم با تکتک اعضاء سازمان همکاریهای شانگهای، رژیم سیاستهای مشخصی را دنبال میکرد. بعد از روسیه و چین، اندونزی و مالزی از هدفهای رژیم بودهاند. در یکی از تحلیلهای درونی رژیم، چنین آمده است:
”دولت به گسترش همکاری با کشورهای آسیایی توجه زیادی نشان داده و در میان کشورهای آسیایی نیز کشورهایی مثل اندونزی و مالزی که کشورهای اسلامی هستند، در اولویت ارتباط و همکاری قرار دارند… . همکاری با آسیا از بعد دیگری نیز حائز اهمیت است در شرایطی که ایران از سوی دولتهای غربی تحت فشار قرار میگیرد، یکی از گریزگاهها نگاه به شرق و گسترش همکاری با کشورهای آسیایی است“ .
این تحلیل درونی رژیم بر اهمیت گسترش رابطه با کشورهای آسیائی خصوصا کشور اندونزی تصریح کرده است:
”ازاین منظر علاوه بر بهره گرفتن از همکاریهای آسیایی، پیشرفت در سیاستهای ایران در دیگر مناطق و بهخصوص برونرفت از انزوای بینالمللی بایستههای سیاست خارجی ایران محسوب میشوند“.
اما دستاورد این سیاست به اصطلاح بایسته چه بود؟
در فروردین ۸۶ در جریان پیشنویس و مراحل تصویب قطعنامه ۱۷۴۷ سازمان ملل که علیه جاهطلبیهای هستهای رژیم آخوندی بود، رژیم تلاش زیادی کرد که اندونزی به این قطعنامه رای منفی بدهد. اما با تمام تلاشها و سفرهای پیدرپی مقامات مختلف رژیم به اندونزی، این کشور به قطعنامه ۱۷۴۷ علیه رژیم آخوندی رأی مثبت داد.
پس از آن، رژیم به تلاشهای همهجانبه بیشتری برای جلب نظر این کشور متوسل شد و توانست در جریان قطعنامه ۱۸۰۳شورای امنیت در رابطه با هستهای رژیم در اسفند ۸۶ رای ممتنع اندونزی را بهدست آورد.
در اردیبهشت سال ۸۹ محرابیان وزیر صنایع دولت پاسدار احمدینژاد اعلام کرد که حجم تبادلات بین دو کشور ۸۶۰ میلیون دلار است و در حال حاضر دو کشور نتوانستهاند از اینروابط به خوبی استفاده کنند.
این جمله علاوه بر معانی جاری سیاسی معنی دیگری هم دارد و آن به سنگ خوردن تیرهای دولت احمدینژاد در رابطهاش با اندونزی است. گوشههایی از این تلاش ناکام را مرور میکنیم:
رژیم ازسال ۸۶ قصد ساختن یک پالایشگاه ۴۰۰ میلیون دلاری در اندونزی را داشت که تاکنون به تعویق افتاده است.
در اسفند ۸۶ در پی سفر رئیسجمهور اندونزی به ایران، پنج سند همکاری در زمینههای آموزشی، یادداشت کشاورزی، سند شراکت همکاری در احداث پالایشگاه، یادداشت تفاهم همکاریهای کلی اتاقهای بازرگانی و یادداشت تفاهم همکاریهای اتاق تعاون بین دو کشور به امضاء رسید.
در اول آبان ۸۶ خبرگزاری ایسنای رژیم خبر داد که شرکت نفت و گاز اندونزی بهدنبال توسعه بلوک لاله در ایران است. این بلوک یکی از۱۷ بلوک نفت و گازی است که از سوی ایران برای جذب سرمایهگذاری خارجی مطرح گردید.
۱۴اسفند ۸۶ سایت عصر ایران بهنقل از روزنامه جاکارتا پست نوشت:
”آقای احمدینژاد در خلال دیدار سال گذشته خود از اندونزی، یک قرارداد اقتصادی به ارزش چهار میلیارد دلار در زمینه نفت و گاز به این کشور پیشنهاد کرده است“.
سایت تابناک به تاریخ ۲۶اسفند ۸۶ :
”- ایران و اندونزی در تهران یک تفاهمنامه و یک قرارداد ۷۴۰ میلیون یوروئی پتروشیمی امضا کردند.
-یک شرکت اندونزیائی قرارداد تأسیس یک واحد استحصال اتان و تولید گاز مایع ال پی جی در استان فارس به ارزش ۳۰۰ میلیون یورو را امضا کرد“.
این سرمایهگذاریها، تنها نتیجهای که برای مردم ایران نداشته سود آوری بوده و تنها نتیجهای که برای رژیم داشته ایجاد جای پاهائی برای پولشوئی و درآمدهای سیاه بوده است.
خبرگزاری فرانسه ۸تیر: ۱۳۸۹روزنامه جاکارتا بهنقل از یک مقام پلیس اندونزی گفت: سندیکاهای مواد مخدر ایران به تهیه کنندگان اصلی هروئین و کریستال متامورفین در اندونزی تبدیل شدهاند. آنها در این خصوص در حال جایگزین شدن کشورهای غرب آفریقا میباشند.
روابط رژیم با چین
روابط خارجی رژیم اساساً حول امکان دور زدن تحریمها بهمنظور دسترسی به سلاح هستهای تنظیم میشود، و در این راه رژیم حاضراست هر چقدر که لازم باشد از دارائیهای مردم ایران را به قیمت فقر و گرسنگی و بیکاری بیشتر مردم هزینه کند. یک نمونه بارز و برجسته این سیاست ضد مردمی، رابطه رژیم با کشور چین است که در یک جمله خلاصه میشود: واگذاری منافع میلیاردی به این کشور در ازای قول حمایت آن از رژیم رو به زوال آخوندی.
در این زمینه به یک گزارش درونی رژیم توجه کنید:
”نگاهی به مناسبات چین با جمهوری اسلامی بیانگر این است که این کشور بهرغم استفاده کامل از مزایای مناسبات اقتصادی قوی با ایران، در عرصههای دیگر و از جمله در مناسبات سیاسی، همراهی چندانی با ایران نکرده است. روابط اقتصادی چین و ایران طی سالهای اخیر با حجمی حدود ۳۰میلیارد دلار از رشد قابل توجهی برخوردار بوده است وجای تردیدی در این امر نیست“.
البته باید یادآور شویم که این حجم مبادلات ۳۰میلیارد دلاری، یک رابطه تجاری متعادل نیست. چین بزرگترین خریدار نفت رژیم است و در مقابل، رژیم خریدار تقریباً تمام کالاهای چینی میباشد. کیفیت کالاهای وارداتی بحث دیگری است. به ادامه گزارش درونی رژیم توجه کنید:
”اما نگاهی به راهبردهای چین درمسأله هستهای ایران، نشانگر این است که رهبران چین نه تنها از همه نفوذ، توان و اهرمهای موجود خود برای کاهش تحریمها علیه کشورمان استفاده نکردهاند، بلکه همسوئی چین با سیاست غربیها در عرصه بینالمللی و رأی مثبت آنها به تمامی بیانیهها و قطعنامههای ضدایرانی تصویب شده در این مجامع، به خوبی بیانگر این موضوع میباشد که کشور چین در مناسباتش با ایران تنها به فکر منافع همهجانبه کشورخود میباشد و چینیها تمایل چندانی ندارند تا بر سر ایران، منافع خود با غرب را به خطر اندازند“.
این گزارش درونی رژیم، دستاورد رژیم از مناسبات سیاسیاش با کشور چین را به این شرح خلاصه کرده است:
-رأی مثبت چین به کلیه قطعنامههای ضدایرانی شورای امنیت و بهخصوص قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت مللمتحد
-همراهی چین با بیانیه مشترک با اعراب در حمایت از مواضع امارات علیه جزایر سهگانه ایرانی در خلیج فارس
-مخالفت چین با عضویت دائم ایران در سازمان همکاریهای شانگهای
-رأی مثبت این کشور به آخرین قطعنامه شورای حکام
-رأی مثبت چین به بیانیه ضدایرانی اجلاس اخیر سران هشت کشور صنعتی جهان درکانادا
گزارش رژیم تصریح میکند:
”این درحالی است که چینیها در سالهای اخیر بیشترین امتیاز را در طرحهای مختلف اقتصادی ایران بهویژه پروژههای نفت و گاز از آن خود کردهاند“.
علاوه برآن همین گزارش به مناسبات خفت باری که طرف مقابل به او تحمیل کرده، اعتراف نموده و مینویسد:
”در جریان صدور قطعنامههای ضدایرانی در شورای حکام و شورای امنیت سازمان ملل، دیپلماتهای ایرانی در پکن تمامی تلاش خود را بهکار بستند تا قبل و بعد از صدور قطعنامه با مقامات چینی دیدارهای توجیهی ترتیب داده و رایزنیهای سیاسی مختلفی را انجام دهند، اما مقامات چین تاکنون به بهانههای مختلف از انجام چنین نشستهایی طفره رفتهاند. سفر رئیسجمهور کشورمان به چین برای شرکت در نمایشگاه اکسپوی شانگهای، تنها یک روز پس از تصویب قطعنامه اخیر شورای امنیت را نیز باید در رأس همین تلاشها بررسی نمود. این سفر در قالب تحکیم و گسترش روابط دوجانبه با چین در جریان نمایشگاه اکسپو ازماهها قبل برنامهریزی شده بود و انتظار میرفت با توجه به زمینه مناسب میزبانی چینیها از سران برخی کشورها در جریان افتتاحیه و برگزاری نمایشگاه اکسپو، ملاقات رئیسجمهوری کشورمان با برخی ازمقامات چین عملی شود، ولی باز هم چینیها طبق معمول از هرگونه ملاقات و رایزنی در این رابطه طفره رفتند“.
ملاحظه میکنید این رژیم چقدر بیآبروست که حتی بهرغم منافع عظیم ناشی از مبادلات ۳۰میلیارد دلاری، وقتی احمدینژاد به چین سفر میکند، رهبران چینی حاضر نمیشوند با او حتی به یک ملاقات تشریفاتی تن بدهند. گزارش رژیم چنین اذعان میکند:
”بهرغم سفرهای مقامات مختلف نظام و حجم تبادلات بسیار بالای اقتصادی، مقامات چین هیچ تمایلی برای سفر به ایران از خود نشان ندادهاند بطوری که طی چند سال گذشته تقریبا هیچ سفر دوجانبه و رسمی درسطح مقامات درجه یک یا درجه دو چین به ایران ثبت نشده است… این درحالی است که مقامات چینی مرتبا سفر به کشورهای حوزه خلیج فارس و خاورمیانه و انعقاد قراردادهای مختلف سیاسی - اقتصادی و امنیتی را در دستور کار داشتهاند… “.
در مورد مناسبات اقتصادی، ابتدا اعتراف دیگری از یک گزارش رژیم از نظرتان میگذرد تا به شرح اقدام خیانتبار دیگری از رژیم در حق مردم ایران برسیم:
”در زمینه اقتصادی نیز بهرغم آن که ایران درحال حاضر سومین تأمین کننده نفت وارداتی چین بهشمار میرود و چین اولین شریک جمهوری اسلامی ایران بحساب میآید، اما این کشور واردات نفت خام خود از ایران را در ۵ماه نخست سال ۲۰۱۰ در مقایسه با مدت مشابه پارسال بیش از ۳۵ درصد کاهش داده است. از سوی دیگر مشکلات بانکی - مالی بین کشورمان با چین یکی دیگر از عدم همکاریهای چین با ایران است. عدم صدور مجوز از سوی چینیها به بانک تجارت برای تاسیس شعبه در پکن و پیگیری نافرجام شش ساله مسئولان این بانک و عدم موافقت دولت چین برای افتتاح حساب بانکی مربوط به فروش نفت ایران به چین تنها نمونههایی در عدم همکاری لازم در زمینه اقتصادی چین با ایران میباشد“.
بله، رژیم تمام این خفت را تحمل کرده بلکه بتواند شکاف هرچند کوچکی در تحریمهای جامعه جهانی ایجاد کند. بخش قابل توجهی از قیمت این امید واهی در گزارش درونی آمده بود. خوب است به اعتراف برخی از سردمداران رژیم هم در مورد حراج دارائیهای مردم ایران نظری بیاندازیم:
حـشـمـت اللـه فـلاحـت پـیـشـه نـمـاینده و عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت: ”کشور چین نیز فقط ایران را بهعنوان مصرف کننده کالاهای دست چندم خود میداند و اگر این روابط اقتصادی کمتر شود، آنها نیز مانند روسیه شروع به ایجاد تنـش بـا جمهوری اسلامی ایران مینمایند… رقم چند میلیاردی واردات و روابـط اقـتـصادی با چین برای کالاهای دست چهارم آنها بسیار فاجعه انگیز است“.
البته ابعاد بیاعتمادی به رژیم از طرف تمام طرف حسابها، به این موارد ختم نمیشود. از درد نامه درونی رژیم موارد دیگری از نظرتان میگذرد:
”برخورد خارج از عرف دیپلوماتیک پلیس چین با هیأتهای ایرانی در فرودگاهها اعم از بازرسی و تفتیش بدنی و یا حساسیت چینیها روی اتباع ایرانی مقیم این کشور، بهویژه دانشجویان ایرانی و لغو پروازهای هواپیمایی چین به مقصد ایران درحاشیه سایر موارد برای بازنگری مناسبات راهبردی کشورمان با چین قابلتوجه است“.
البته در موضعگیریهای رسمی، رژیم اصلاً این گوشمالیها و بیاعتمادیها را به روی خودش نمیآورد. از جمله پاسدار احمدینژاد در حاشیه نمایشگاه اکسپوی شانگهای گفت: ”هیچ مانعی برای توسعهروابط دو کشور وجود ندارد“.
رادیو آلمان گزارش داد: ”… . رژیم ایران در نتیجه تحریمهای غرب، بازار خود را در اختیار چینیها گذاشته که ظرف پنج سال گذشته دستکم ۱۲۰ میلیارد دلار در صنعت نفت و گاز ایران سرمایهگذاری کردهاند. در شرایطی که شرکتهای ساختمانی ایرانی یکی پس از دیگری ورشکسته میشوند، تنها در سال ۱۳۸۸ حدود ۹ میلیارد دلار از پروژههای ساختمانی ایران به شرکتهای چینی واگذار شده است“.
نشریه اینترنتی ورد تریبیون ضمن اشاره به گستردگی روابط اقتصادی با چین، دلیل رژیم برای تندادن به این رابطه نامتعادل و یک طرفه را بیان میکند:
”اولویتهای سیاسی چین در روابطش با رژیم ایران عبارتند از: گشودن بازارهای مصرف کالاهای چینی و فرصتهای سرمایهگذاری در ایران. هماکنون بیش از صد شرکت دولتی چینی در ایران در حال ساخت پروژههای زیر بنایی همچون بزرگراهها، بنادر، فرودگاه، کشتی سازی، مجتمعهای فولاد سازی، سد سازی و نظایر آن هستند.
از دهه ۱۹۸۰ حرص و شتاب رژیم ایران به تقویت تواناییهای نظامی و تسلیحاتیاش سبب کمکهای قابلتوجه چین در این زمینه شده است. چین توانست با انتقال فنآوری تسلیحاتی به رژیم ایران نفوذ و جایگاه ویژهای نزد رژیم ایران برای خود به دست بیاورد. فروش تسلیحات به رژیم میلیاردها دلار درآمد و میلیاردها گالن نفت برای چین به همراه داشت در مقابل رژیم ایران را قادر ساخت به شورشیان و تروریستهای شیعه در عراق و سایر کشورهای عرب خلیج فارس کمک نظامی ارسال کند. از اینرو رژیم ایران اکنون تهدیدی آشکار برای کشورهای منطقه محسوب میشود. سخت افزارهای نظامی که چین برای رژیم ایران فراهم کرده است شامل بیش از یک میلیارد دلار موشکهای ضربتی عقاب Eagle Strike و موشک کرم ابریشم Silkworm بوده است که برخی از آنها در سال ۱۹۸۷ به تانکرهای آمریکایی در خلیج فارس شلیک شد. رژیم ایران تعداد قابل توجهی موشکهای ضد ناو C-۸۰۱ و C-۸۰۲ ساخت چین را در اختیار دارد که آنها را در پایگاههای دریایی خود در خلیج فارس مستقر کرده است.
رژیم ایران سه ناو تدافعی و بیست ناو تهاجمی، شامل قایقهای تندرو ساخت چین در اختیار دارد.
موشک میانبرد و موشک شهاب چهار و پنج که انواع پیشرفتهتر آن بهشمار میآید با کمک چین در حال توسعه و ساخت است. گزارش سازمانهای اطلاعات بینالمللی نشان میدهد چین، تأمین کننده اصلی سلاحهای غیرمتعارف برای رژیم ایران است و شرکتهای وابسته به رژیم درسالهای اخیر مواد هستهای از چین وارد کردهاند. دو کشور در سال ۱۹۸۹ پیمانهای نظامی امضا کردهاند و در سال ۱۹۹۱ با امضای توافقنامه دیگری راه را برای شراکت اتمی هموار کردهاند“.
بله، هدف حداقل رژیم، دسترسی به سلاحهای غیرمتعارف و دور زدن تحریمهای جامعه جهانی بهمنظور دستیابی به سلاح هستهای است. حتی به قیمت تاراج سرمایههای مردم ایران.
تلاشهای نافرجام رژیم درقزاقستان
در ادامه بحث، این تلاشهای نافرجام رژیم را درقزاقستان دنبال میکنیم:
قزاقستان ۳۰ درصد ذخایر اورانیوم جهان را در اختیار دارد و از نظر منابع اورانیوم، پنجمین کشور جهان است، و در حال حاضر چهارمین تولید کننده اورانیوم در دنیاست. همینها کافی است که اشتهای رژیم آخوندی را بهشدت تحریک کرده و توجهش را که دائم در حال بو کشیدن هر چیزی است که بهکار ساختن بمب بخورد، بجانب قزاقستان جلب کند.
مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری رژیم آخوندی دریک تحلیل درونی در رابطه با اهمیت فعال کردن رابطه با قزاقستان مینویسد:
”بهدلیل اینکه قزاقستان یکی ازقطبهای مهم انرژی در سطح منطقه و بینالملل میباشد و با توجه به موضوع مطرح“ بانک سوخت هستهای ”قزاقستان، باید تلاش نمود تا از این موقعیت به نفع موضوع هستهای ایران حداکثر بهرهبرداری انجام شود. در این راستا با توجه به اینکه سیاست موجود قزاقستان برپایه سیاست دوری گزینی از ایران است باید خطوط راهبردی مختلفی را ترسیم و تبیین نمود“.
وقتی این ارگان رژیم خودش اعتراف میکند که سیاست روز قزاقستان، دوری گزینی از رژیم است، ببینیم معنی ”خطوط راهبردی مختلف“ برای نفوذ در قزاقستان به چه معناست.
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که یکی از مراکز اصلی صدور بنیادگرایی رژیم است، در هماهنگی با آخوند حسن صفرخانی رایزن فرهنگی سفارت رژیم در قزاقستان اقدام به چاپ گسترده کتابهایی در این کشور کرده که محتوای آنها تماما ترویج افکار ارتجاعی و قرونوسطایی رژیم است. علاوه بر آن با سوءاستفاده از مناسبتهای مذهبی و برپائی سمینارهائی تحت عناوینی مثل مطالعات دینی و تاریخی، دست به صدور گسترده اباطیل ارتجاعی رژیم به این کشور زده است.
این نهاد رژیم علاوه بر موارد بالا اقدامات زیر را نیز بهعمل آورده است:
- ساخت یکی از بزرگترین مساجد جامع جهان با اعتبار بیش از چهلو پنج میلیون دلار در شهر آلما آتای قزاقستان.
- شرکتهای راهسازی رژیم از سال ۲۰۰۱ میلادی، پنج پروژه راهسازی را در این کشور بهدست گرفتهاند و پروژههای اصلی راهسازی این کشور در اختیار شرکت راهسازی سپاه پاسداران قرار دارد که به این ترتیب زمینه مساعدی برای حلوفصل رفت و آمد و حضور عناصر پاسدار و بنیادگرا تحت این پوشش برای رژیم فراهم آورده است.
همچنین رژیم با صرف هزینههای گزاف، بورس و امکانات زیادی در اختیار دانشجویان زبان فارسی قزاقستان که مایل به تحصیل در ایران باشند، قرار داده است.
علاوه بر خاصه خرجیهای بالا، بنابه خبرهای رسمی منتشر شده، اقدامات زیر نیز از طرف رژیم صورت گرفت:
سیدحسین میرفخار مدیر کل امور کنسولی وزارتخارجه رژیم در نیمه دوم سال ۸۷ در پنجمین دور مذاکرات کنسولی از محسن اف، همتای قزاقستانی خود درخواست تسهیل روادید و اقامت و اشتغال اتباع ایرانی را مورد رایزنی قرار داد، این درخواست در جهت ایجاد تسهیلات برای نفوذ عناصر بنیادگرا و تروریست رژیم به کشور بود.
رامین مهمان پرست سفیر سابق رژیم در قزاقستان در دیدار با وزیر بهداشت این کشور سعی کرد تا زمینههای گسترش فعالیتهای ارگانهای بنیادگرای رژیم تحت نام کمیتههای امداد را ایجاد کند. مهمان پرست همچنین در دیدار با وزیر کار قزاقستان سعی کرد در ایجاد زمینه برای ورود عوامل رژیم تحت عنوان نیروی متخصص و ارائه خدمات فنی، امتیاز کسب کند.
اعزام یک هیأت هفتاد نفره به بندر آکتائو، تحت عنوان هیأت تخصصی نفتی بهریاست محمد نعمت زاده معاون وقت وزارت نفت، بهمنظور سرمایهگذاری در این بندر کلیدی قزاقستان.
هدف اصلی از این همه اقدامات، فقط دسترسی به اورانیوم بوده که رژیم بهمنظور عادیسازی، از آن تحت عنوان انرژی یا تبادلات انرژی اسم میبرد. برای روشن شدن بیشتر موضوع به دو خبر توجه کنید:
-روزنامه جمهوری۸بهمن ۱۳۸۷ : آیتاللههاشمی رفسنجانی در دیدار با سفیر قزاقستان خواستار توسعه روابط ایران و قزاقستان در بخش انرژی شد.
-خبرگزاری ایسنا۱۸فروردین ۱۳۸۸ : احمدینژاد در بازگشت از قزاقستان گفت: ”در این سفر ابعاد مختلف روابط دو جانبه بررسی میشود و در حوزههای توسعهی تجارت، انرژی و نقلو انتقال آن و سرمایهگذاری در حوزهی حملونقل و خط آهن قزاقستان به سمت ایران بحث و بررسی انجام خواهد شد“.
اما سرانجام آنچه که عاید رژیم شدچیزی جز انزوای بیشتر جهانی نبود. خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش کرد: آمریکا در نوامبر سال ۲۰۰۹ اعلام کرده بود رژیم ایران در آستانه خرید ۱۳۵۰تن سنگ معدن تصفیهشده از قزاقستان است و قرار است ۴۵۰ میلیون یورو بابت این معامله بپردازد. این معامله با افشای گزارش محرمانهای که به دست آژانس رسیده بود ناکام ماند.
خبرگزاری فارس ۲۸خرداد ۱۳۸۹ : قزاقستان و ترکمنستان سواپ نفت با ایران را متوقف کردند و مسیر صادرات نفت خود را از ایران به سمت دریای سیاه و بندر نوو روسیک تغییر دادند.
تلویزیون الجزیره ۲۰خرداد ۱۳۸۹ : روسیه، چین و قزاقستان مانع حضور احمدینژاد در کنفرانس سازمان همکاری شانگهای در تاشکند هستند.
اوایل ماه مه سال ۲۰۱۰ موسسه آمریکائی علم و امنیت بینالمللی به یک نکته مهم توجه داد:
”ذخایر اورانیوم رژیم ایران رو به اتمام است و این رژیم بهدنبال یافتن منابع جدید اورانیوم از کشورهای خارجی است. دیوید آلبرایت رئیس موسسه آمریکایی علوم و ا منیت بینالمللی و بازرس سابق آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مور ذخایر اوارانیوم رژیم نوشت: ما میدانیم که آنها مقادیر کمی اورانیوم در اختیار دارند… اگر شما اورانیوم نداشته باشید در واقع هیچ چیز ندارید“.
روابط رژیم با کشورهای آفریقایی
برای تأمین اورانیوم و برای دور زدن تحریمهای جامعه جهانی، وقتی تیر رژیم در قزاقستان به سنگ خورد، با شتاب متوجه کشورهای آفریقائی شد. در یک تحلیل درونی رژیم، در مورد کشورهای آفریقائی روی دو عنصر کلیدی برای دسترسی به هدفهای شومش دست گذاشته شده است:
اول، جمعیت بالای ۶۰ درصدی مسلمان آفریقا بهمثابه یک امکان برای صدور بنیادگرائی و دوم، وجود کشورهای فقیر، با این گمان که با بذل و بخشش از کیسه مردم ایران میتوان سیاستهای آنها را به سمت دلخواه هدایت کرد. به بقیه تحلیل درونی رژیم توجه کنید:
”تجربه کمکهای نفتی و مالی به برخی کشورهای آفریقایی، مبادلات تجاری و سرمایهگذاریهای مختلف در بخشهای حیاتی این کشورها برای ایجاد زمینه مناسب افزایش فعالیتها در سایر زمنیهها، تجربه مثبتی بوده و نتیجه قابل توجهی در زمینه فعال کردن رابطه با این کشورها و نفوذ در این کشورها بهدست آوردهایم و ضروری است که این خطوط راهبردی در رابطه با سایرکشورهای آفریقایی دنبال شود“.
روزنامه الاقتصادیه چاپ عربستان در دیماه ۸۸ گوشهای از کارنامه نفود رژیم در قاره آفریقا را منتشر کرد و از جمله نوشت:
”رژیم ایران به همین منظور میلیاردها دلار بهصورت کمک بلا عوض به کشورهای آفریقایی کمک کرده است و هماکنون پانصد دانشجوی آفریقایی در حوزههای علمیه قم به تحصیل مشغولند و سپاه پاسداران نیز نزدیک به هفتاد دفتر در بسیاری از پایتختهای آفریقایی دارد. حزبالله لبنان نیز با مساعدت رژیم ایران در آفریقا حضور دارد و در تجارت سلاح و الماس فعال است“.
مسأله دخالتهای رژیم ایران در کشورهای آفریقائی، نیازمند بررسی دیگری است. فعلاً فقط جای پای رژیم را در قاره سیاه بهمنظور دور زدن تحریمهای جامعه جهانی و دسترسی به مواد لازم برای ساخت سلاح هستهای، دنبال میکنیم:
تایم: یکی از مقامات دولت زیمبابوه که نخواست هویتش فاش شود، یک روز پس از ورود احمدینژاد به آن کشور، به روزنامه انگلیسی دیلیتلگراف گفت که موتاسا، وزیر امور ریاستجمهوری زیمبابوه، در مارس ۲۰۱۰ و در جریان دیدارش از تهران یک معامله محرمانه انجام داده که بر اساس آن قرار است رژیم ایران در مقابل دریافت ”محمولههای اختصاصی اورانیوم“، نیاز حیاتی این کشور به نفت را تأمین کند.
زیمبابوه که دارای معادن عظیم اورانیوم است بهخاطر تحریمهای بینالمللی، در تأمین نفت مورد نیاز خود با مشکلات بسیاری روبهروست، بهخصوص که منابع اورانیوم زیمبابوه که در دهه ۱۹۷۰ کشف شدند هنوز مورد بهرهبرداری قرار نگرفتهاند.
علاوه بر زیمبابوه گفته میشود بخش بزرگی از منابع وسیع اورانیوم در ”روسینگ“ در نامبیبیا متعلق به ایران است. اما دسترسی به منابع خارجی با توجه به اینکه رژیم تحت مراقبت جامعه جهانی قرار دارد، برای رژیم، کار بسیار پرهزینهای است.
خوب است در پایان این مطلب، دستاوردهای رژیم از صرف هزینههای هنگفت در کشورهای آفریقائی را از روزنامه جمهوری اسلامی ۲۳خرداد ۸۹ بخوانیم:
”رأی کشورهای آفریقایی علیه کشورمان واقعیت حقیقی این کشورها را علیرغم اینکه این واقعیت به عیان قابل دیدن است اما دستگاه دیپلماسی نمیخواست آن را ببیند به کرسی نشاند. این واقعیت درحالی بار دیگر به اثبات رسید که رئیسجمهور کشورمان و وزیر امورخارجه با دیدار از این کشورها و صرف هزینه نتوانستند اندکی از وابستگی آنها به غرب بکاهند“.
بله، باز هم باید گفت: دریغ از راه دور و رنج بسیار. علاوه بر تعبیر نشدن خوابهای پنبه دانه رژیم در قزاقستان، سوداهایی را هم که آخوندهای حاکم به طمع مسلمان بودن مردم آفریقا و امکان بلعیدن آنها با افکار بنیادگرایانه و غارت منابع طبیعیشان، در سر میپروراندند، بر باد رفته است.