یکی از اعضای جدا شدۀ نیروی قدس سپاه (یگان برون مرزی سپاه پاسداران) در نامهای به دادستان نظامی تهران، درخواست رسیدگی به پرونده مرگ مشکوک سید آیت موسوی، محافظ قاسم سلیمانی را نموده است.
وی در این نامه خاطرنشان کرده است ”پرونده مرگ مشکوک سید آیت موسوی، محافظ قاسم سلیمانی (فرمانده نیروی قدس) و مسئول دفتر سردار ربیعی (خانی) نیاز به بازبینی دارد“.
بنابه این گزارش سید آیت موسوی که درجریان یک حادثه رانندگی کشته شده است، پیش از این چند بار با اعتراض نسبت به اقدامات نیروی قدس سپاه پاسداران درخواست استعفا و خروج از سپاه کرده بود. موسوی گفته بود: در نیروی قدس سپاه محفلهایی را ایجاد کرده که دست به قاچاق سلاح و مواد مخدر و قتلهای غیرقابل تصور میزنند. این گزارش میافزاید: موسوی از جلساتی که همراه سردار ربیعی و قاسم سلیمانی و افرادی چون حاج قدرت باجلان برای خرید رای در عراق رفته بودند صحبت میکرد و از اینکه بعضیها برای دریافت وامهای یک میلیون تومانی، باید چند ماه در صف باشند؛ ولی اینها در یک فقره فقط ۸۰۰ هزار دلار در یک شهر کوچک عراق هزینه کرده بودند. نویسنده نامه که شاهد شستشوی جسد سید آیت موسوی بوده است مینویسد که هیچ اثری از تصادف و ضربه بر روی جسد وی وجود نداشته است.
بهنوشته سایت جرس، سید آیت موسوی، چندی پیش بعد از اختلافات و مشاجراتی که با مقامات ارشد نیروی قدس پیرامون نقش سپاه در ”قاچاق سلاح و مواد مخدر و همچنین دخالتهای در عراق“ داشت، بهطور ناگهانی و در حالیکه عازم اربیل عراق بود، در جنوب غربی ایران (جاده فاو)، در اثر تصادفی مشکوک (جدا شدن لاستیک اتومبیلش) کشته شد و بلافاصله در دارالسلام اسلامشهر، قطعه کشتههای جنگ دفن شد. بنابه این گزارش یکی از اعضای جدا شدۀ نیروی قدس سپاه، در نامه خود به شکرالله بهرامی (دادستان نظامی تهران) از مشکوک بودن این تصادف خبر داده و از وی خواسته است پرونده کشته شدن سید آیت موسوی، محافظ قاسم سلیمانی و مسئول دفتر سردار ربیعی (خانی) مورد بازبینی قرار گیرد. در این گزارش آمده است: ”سید آیت موسوی را در یکی از هیئتهای عزاداری در محله فلاح تهران شناختم. سال ١٣۸١ بود. در تعطیلات دوران آموزشی بودم. سید خیلی آرام و تودار بود. بچۀ اسلامشهر بود. سرهنگ زرگر که از ناحیه فک و دهان جانباز جنگ بود و چندین سال مسئولیتی در سپاه قدس داشت، خیلی از بچههای اسلامشهر را به سپاه قدس برد. بعدها مرتضی سبزی که او هم ساکن همانجا بود، در گزینش سپاه قدس وارد شد و خیلی دیگر را با خود داخل برد؛ که سید آیت موسوی هم یکی از آنها بود که خدمت سربازیش در قدس سپری شد و بعدها نیز رسمی همانجا شده بود. موسوی از همان اول به واسطه دوستی و آشنایی با سید محمد عسگری که در حال حاضر مسئول دفتر ۹۰۰ قدس (پشتیبانی حوزه لبنان) است و قبلاً مسئول دفتر تشریفات آن مجموعه بود، بهعنوان سرباز به دبیرخانه و بعدها به دفتر سردار ربیعی (با نام مستعار خانی) رفته بود. موسوی به من میگفت خانی خیلی به من محبت میکند و حتی پیشنهاد ماندنم در سپاه قدس را هم او داده و کار رسمی شدنم را پیگیری کرده بود. بعد از مدتی به دفتر قاسم سلیمانی (فرمانده نیروی قدس) رفت و در گروه محافظین وی وارد شد و از آن زمان حضورش در قدس شناور شد. از دفتر خانی، سلیمانی، تا دفتر پشتیبانی و تشریفات لبنان تا نهایتا دفتر عراق؛ و آخرین حضورش آجودان سردار خانی بود که مسئول دفاتر تشریفات قدس و با حفظ سمت جانشین سلیمانی بود. از همان زمان (ورود به دفتر عراق)، موسوی چند مرتبه برای خروج از نیروی قدس استعفا نامهای خطاب به خانی نوشت و در آن نامه با اشاره به برخی از موضوعات که ماموریت سپاه پاسداران این نیست خواستار قبول استعفای خود شده بود. وی همچنین از تخلفات گسترده قاسم سلیمانی برایم (راوی گزارش) بارها صحبت کرده بود و اینکه از وضعیت کنونی سپاه خسته شده و نمیتواند در آنجا بماند.
موسوی گفت محفلهایی در نیروی قدس سپاه قدرتی را ایجاد کردهاند که دست به قاچاق سلاح و مواد مخدر و قتلهای غیرقابل تصور میزنند. خودش از جلساتی که همراه سردار ربیعی و قاسم سلیمانی و افرادی چون حاج قدرت باجلان برای خرید رای در عراق رفته بودند میگفت و از اینکه بعضیها برای دریافت وامهای یک میلیون تومانی، باید چند ماه در صف باشند؛ ولی اینها در یک فقره فقط ۸۰۰ هزار دلار در یک شهر کوچک عراق هزینه کرده بودند. سید آیت میگفت خسته شدهام و میخواهم بزنم بیرون. روزی که به همراه تیمی به سرپرستی سردار ربیعی با پرواز ماهان به اربیل عراق میرفتند، من شیفت اطلاعات بودم در فرودگاه، تعطیلات عید سال ۸۵ بود. چند شب قبلش به من زنگ زد گفت اربیل میروم کجایی؟ گفتم من شیفتم بیا میبینمت. دیدمش و به مزاح گفتم مگه استعفا ندادی؟ گفت «سلیمانی من را به دفترش صدا کرده و جلوی من استعفا را پاره کرده و گفت… کسی که خربزه میخوره پای لرزش مینشیند. اگر قرار بود بری اشتباه کردی که آمدی داخل، ما برای حفظ نظام کار میکنیم… و آیت موسوی گفت من هم گفتم حاجی قاچاق کجاش حفظ نظام است، و سلیمانی به من گفته این چیزها به تو ارتباط ندارد». اما این موارد گذشت تا اینکه موسوی به من گفت به مسافرت میرود و بعد از چند روز ناگهان خبر آمد که در جاده فاو، لاستیک تویوتا هایلوکس سپاه قدس که وی سوارش بوده، کنده شده و چپ کرده است. اکنون جای سؤال دارد اینکه سید جلوی من به اربیل رفت چطور سر از جاده فاو در آورد و تاریخ کشته شدنش را ۳ فروردین اعلام کرده بودند؛ در حالیکه ششم کشته شد. سید آیت همیشه به همراه فرماندهان سپاه قدس جایی میرفت و قبل از سفر اربیل نیز، حاضر به رفتن به عراق نبود و خودش هم میگفت راضی به رفتن نیستم ولی اگر نروم برایم مشکل درست میکنند. اما مسأله این است که وی خیلی چیزها از نیروی قدس میدانست. مقامات سپاه گفتند که در اثر کنده شدن لاستیک (آن هم لاستیک تویوتا هایلوکس)، ماشین وی چپ کرده است و من که خودم در غسل دادن کنار جسدش بودم، اثری از تصادفی که ماشین چپ کرده باشد یا سر و بندش آسیب دیده باشد، قابل مشاهده نبود. از مراسم غسل تا دفن او هم، قاسم سلیمانی هم ربیعی از اول تا آخر حضور داشتند و مدام به پدرش میگفتند نگران هیچ چیز نباشید ما هستیم و همه چیز را انجام میدهیم و با اعلام شهادت وی و دفن او در قطعه شهدا دارالسلام در اسلامشهر، همه نکات و موارد همراه سید را زیر خاک دفن کردند. سید آیت موسوی حرفهای زیادی برای گفتن داشت. از کارهای غیرقابل تصور قدس میگفت. یکبار با یکی از سرهنگهای نیروی قدس به نام ضیایی با نام مستعار سفری که در معاونت عملیات قدس است درگیر شده بود و صورتش را زخمیکرده بودند… اکنون فقط امیدوارم همکاران و دوستان نزدیکش مثل ع… ، ج… و خیلیهای دیگر که او را از نزدیک میشناختند، در برابر این موضوع سکوت نکنند. زیرا آنها و خیلیهای دیگر که نامشان برده نشد امروز در قدس کار میکنند و شاهد این تخلفات هستند. اینان میدانند سید آیت موسوی را حذف کردهاند؛ اما با مصلحت اندیشی سکوت میکنند.
من نتوانستم سکوت کنم زیرا سید را و حقیقت را نمیتوانم فراموش کنم. سید آیت موسوی، ساکن شهرک واوان محله… ، کوچه… بود. هنوز هم خانوادهاش همانجا سکونت دارند. نمی دانم مسئولین قدس چه پاسخی دارند اما امیدوارم پاسخ قانع کنندهای به سوالات زیر داشته باشند:
الف/سید آیت موسوی در روز دوم فروردین کشور را به همراه تیمی با سرپرستی سردار ربیعی (خانی) ترک نمود. اما چند روز بعد اعلام میگردد که وی در تاریخ سوم فروردین در جاده فاو به علت کنده شدن لاستیک خودرو تویوتا کشته میشود. مطابق لیست ورود و خروج مسافرین ایشان در چه تاریخی وارد کشور شدند که در تاریخ سوم فروردین در جاده فاو به علت کنده شدن لاستیک خودرو کشته شدند؟
ب/چرا اجازه داده نشد که جنازه سید آیت موسوی کالبد شکافی شود و پزشکی قانونی اعلام نظر نماید که کشته شدن وی در اثر چه چیزی بوده است؟
ج/چرا با توجه به اینکه سید آیت موسوی تصادف نموده بودند و به گفته برخی از نیروهای سپاه قدس خودروی ایشان با سرعت زیادی چپ کرده است هیچ آثاری از تصادف در بدن وی وجود نداشت“.
وی در این نامه خاطرنشان کرده است ”پرونده مرگ مشکوک سید آیت موسوی، محافظ قاسم سلیمانی (فرمانده نیروی قدس) و مسئول دفتر سردار ربیعی (خانی) نیاز به بازبینی دارد“.
بنابه این گزارش سید آیت موسوی که درجریان یک حادثه رانندگی کشته شده است، پیش از این چند بار با اعتراض نسبت به اقدامات نیروی قدس سپاه پاسداران درخواست استعفا و خروج از سپاه کرده بود. موسوی گفته بود: در نیروی قدس سپاه محفلهایی را ایجاد کرده که دست به قاچاق سلاح و مواد مخدر و قتلهای غیرقابل تصور میزنند. این گزارش میافزاید: موسوی از جلساتی که همراه سردار ربیعی و قاسم سلیمانی و افرادی چون حاج قدرت باجلان برای خرید رای در عراق رفته بودند صحبت میکرد و از اینکه بعضیها برای دریافت وامهای یک میلیون تومانی، باید چند ماه در صف باشند؛ ولی اینها در یک فقره فقط ۸۰۰ هزار دلار در یک شهر کوچک عراق هزینه کرده بودند. نویسنده نامه که شاهد شستشوی جسد سید آیت موسوی بوده است مینویسد که هیچ اثری از تصادف و ضربه بر روی جسد وی وجود نداشته است.
بهنوشته سایت جرس، سید آیت موسوی، چندی پیش بعد از اختلافات و مشاجراتی که با مقامات ارشد نیروی قدس پیرامون نقش سپاه در ”قاچاق سلاح و مواد مخدر و همچنین دخالتهای در عراق“ داشت، بهطور ناگهانی و در حالیکه عازم اربیل عراق بود، در جنوب غربی ایران (جاده فاو)، در اثر تصادفی مشکوک (جدا شدن لاستیک اتومبیلش) کشته شد و بلافاصله در دارالسلام اسلامشهر، قطعه کشتههای جنگ دفن شد. بنابه این گزارش یکی از اعضای جدا شدۀ نیروی قدس سپاه، در نامه خود به شکرالله بهرامی (دادستان نظامی تهران) از مشکوک بودن این تصادف خبر داده و از وی خواسته است پرونده کشته شدن سید آیت موسوی، محافظ قاسم سلیمانی و مسئول دفتر سردار ربیعی (خانی) مورد بازبینی قرار گیرد. در این گزارش آمده است: ”سید آیت موسوی را در یکی از هیئتهای عزاداری در محله فلاح تهران شناختم. سال ١٣۸١ بود. در تعطیلات دوران آموزشی بودم. سید خیلی آرام و تودار بود. بچۀ اسلامشهر بود. سرهنگ زرگر که از ناحیه فک و دهان جانباز جنگ بود و چندین سال مسئولیتی در سپاه قدس داشت، خیلی از بچههای اسلامشهر را به سپاه قدس برد. بعدها مرتضی سبزی که او هم ساکن همانجا بود، در گزینش سپاه قدس وارد شد و خیلی دیگر را با خود داخل برد؛ که سید آیت موسوی هم یکی از آنها بود که خدمت سربازیش در قدس سپری شد و بعدها نیز رسمی همانجا شده بود. موسوی از همان اول به واسطه دوستی و آشنایی با سید محمد عسگری که در حال حاضر مسئول دفتر ۹۰۰ قدس (پشتیبانی حوزه لبنان) است و قبلاً مسئول دفتر تشریفات آن مجموعه بود، بهعنوان سرباز به دبیرخانه و بعدها به دفتر سردار ربیعی (با نام مستعار خانی) رفته بود. موسوی به من میگفت خانی خیلی به من محبت میکند و حتی پیشنهاد ماندنم در سپاه قدس را هم او داده و کار رسمی شدنم را پیگیری کرده بود. بعد از مدتی به دفتر قاسم سلیمانی (فرمانده نیروی قدس) رفت و در گروه محافظین وی وارد شد و از آن زمان حضورش در قدس شناور شد. از دفتر خانی، سلیمانی، تا دفتر پشتیبانی و تشریفات لبنان تا نهایتا دفتر عراق؛ و آخرین حضورش آجودان سردار خانی بود که مسئول دفاتر تشریفات قدس و با حفظ سمت جانشین سلیمانی بود. از همان زمان (ورود به دفتر عراق)، موسوی چند مرتبه برای خروج از نیروی قدس استعفا نامهای خطاب به خانی نوشت و در آن نامه با اشاره به برخی از موضوعات که ماموریت سپاه پاسداران این نیست خواستار قبول استعفای خود شده بود. وی همچنین از تخلفات گسترده قاسم سلیمانی برایم (راوی گزارش) بارها صحبت کرده بود و اینکه از وضعیت کنونی سپاه خسته شده و نمیتواند در آنجا بماند.
موسوی گفت محفلهایی در نیروی قدس سپاه قدرتی را ایجاد کردهاند که دست به قاچاق سلاح و مواد مخدر و قتلهای غیرقابل تصور میزنند. خودش از جلساتی که همراه سردار ربیعی و قاسم سلیمانی و افرادی چون حاج قدرت باجلان برای خرید رای در عراق رفته بودند میگفت و از اینکه بعضیها برای دریافت وامهای یک میلیون تومانی، باید چند ماه در صف باشند؛ ولی اینها در یک فقره فقط ۸۰۰ هزار دلار در یک شهر کوچک عراق هزینه کرده بودند. سید آیت میگفت خسته شدهام و میخواهم بزنم بیرون. روزی که به همراه تیمی به سرپرستی سردار ربیعی با پرواز ماهان به اربیل عراق میرفتند، من شیفت اطلاعات بودم در فرودگاه، تعطیلات عید سال ۸۵ بود. چند شب قبلش به من زنگ زد گفت اربیل میروم کجایی؟ گفتم من شیفتم بیا میبینمت. دیدمش و به مزاح گفتم مگه استعفا ندادی؟ گفت «سلیمانی من را به دفترش صدا کرده و جلوی من استعفا را پاره کرده و گفت… کسی که خربزه میخوره پای لرزش مینشیند. اگر قرار بود بری اشتباه کردی که آمدی داخل، ما برای حفظ نظام کار میکنیم… و آیت موسوی گفت من هم گفتم حاجی قاچاق کجاش حفظ نظام است، و سلیمانی به من گفته این چیزها به تو ارتباط ندارد». اما این موارد گذشت تا اینکه موسوی به من گفت به مسافرت میرود و بعد از چند روز ناگهان خبر آمد که در جاده فاو، لاستیک تویوتا هایلوکس سپاه قدس که وی سوارش بوده، کنده شده و چپ کرده است. اکنون جای سؤال دارد اینکه سید جلوی من به اربیل رفت چطور سر از جاده فاو در آورد و تاریخ کشته شدنش را ۳ فروردین اعلام کرده بودند؛ در حالیکه ششم کشته شد. سید آیت همیشه به همراه فرماندهان سپاه قدس جایی میرفت و قبل از سفر اربیل نیز، حاضر به رفتن به عراق نبود و خودش هم میگفت راضی به رفتن نیستم ولی اگر نروم برایم مشکل درست میکنند. اما مسأله این است که وی خیلی چیزها از نیروی قدس میدانست. مقامات سپاه گفتند که در اثر کنده شدن لاستیک (آن هم لاستیک تویوتا هایلوکس)، ماشین وی چپ کرده است و من که خودم در غسل دادن کنار جسدش بودم، اثری از تصادفی که ماشین چپ کرده باشد یا سر و بندش آسیب دیده باشد، قابل مشاهده نبود. از مراسم غسل تا دفن او هم، قاسم سلیمانی هم ربیعی از اول تا آخر حضور داشتند و مدام به پدرش میگفتند نگران هیچ چیز نباشید ما هستیم و همه چیز را انجام میدهیم و با اعلام شهادت وی و دفن او در قطعه شهدا دارالسلام در اسلامشهر، همه نکات و موارد همراه سید را زیر خاک دفن کردند. سید آیت موسوی حرفهای زیادی برای گفتن داشت. از کارهای غیرقابل تصور قدس میگفت. یکبار با یکی از سرهنگهای نیروی قدس به نام ضیایی با نام مستعار سفری که در معاونت عملیات قدس است درگیر شده بود و صورتش را زخمیکرده بودند… اکنون فقط امیدوارم همکاران و دوستان نزدیکش مثل ع… ، ج… و خیلیهای دیگر که او را از نزدیک میشناختند، در برابر این موضوع سکوت نکنند. زیرا آنها و خیلیهای دیگر که نامشان برده نشد امروز در قدس کار میکنند و شاهد این تخلفات هستند. اینان میدانند سید آیت موسوی را حذف کردهاند؛ اما با مصلحت اندیشی سکوت میکنند.
من نتوانستم سکوت کنم زیرا سید را و حقیقت را نمیتوانم فراموش کنم. سید آیت موسوی، ساکن شهرک واوان محله… ، کوچه… بود. هنوز هم خانوادهاش همانجا سکونت دارند. نمی دانم مسئولین قدس چه پاسخی دارند اما امیدوارم پاسخ قانع کنندهای به سوالات زیر داشته باشند:
الف/سید آیت موسوی در روز دوم فروردین کشور را به همراه تیمی با سرپرستی سردار ربیعی (خانی) ترک نمود. اما چند روز بعد اعلام میگردد که وی در تاریخ سوم فروردین در جاده فاو به علت کنده شدن لاستیک خودرو تویوتا کشته میشود. مطابق لیست ورود و خروج مسافرین ایشان در چه تاریخی وارد کشور شدند که در تاریخ سوم فروردین در جاده فاو به علت کنده شدن لاستیک خودرو کشته شدند؟
ب/چرا اجازه داده نشد که جنازه سید آیت موسوی کالبد شکافی شود و پزشکی قانونی اعلام نظر نماید که کشته شدن وی در اثر چه چیزی بوده است؟
ج/چرا با توجه به اینکه سید آیت موسوی تصادف نموده بودند و به گفته برخی از نیروهای سپاه قدس خودروی ایشان با سرعت زیادی چپ کرده است هیچ آثاری از تصادف در بدن وی وجود نداشت“.