تونی بلر در جلسه استماع کمیته حقیقت یاب جنگ عراق در پارلمان انگلستان گفت: … «اگر فقط مشکلات داخلی عراق بود، ما میتوانستیم آنها را به راحتی حل کنیم، ولی ورود عناصر خارجی، القاعده و رژیم ایران، بودند که به واقع باعث شد، مأموریت عراق ما تقریبا به شکست بهانجامد، هرچند که در نهایت شکست نخورد. علت اهمیت این موضوع هم این است که، به نظر من این یک درس عبرت بزرگ است، زیرا همین عوامل خارجی چیزهایی هستند که در حال حاضر هم با آنها در افغانستان رو برو هستیم».
تونی بلر در قسمت دیگر از استشهاد خود گفت: … «در آینده نیز باید این محاسبات را بکنیم که در شرایط چنین کشورهای شبه فاشیست، سیستم اداره کشور بعد از ورود ما کاملاً مضمحل میشود. اگر قرار باشد دوباره در چنین شرایطی قرار گیریم، باید انتظار شق سیاه را داشته باشیم. زیرا در چنین شرایطی با کشوری روبهرو هستیم که به شدت سرکوبگر، و بسیار سری است و قدرت در دست یک گروه بسیار کوچکی قرار دارد. لذا همیشه برخورد با چنین شرایطی بسیار مشکل است.
به نظر من سؤال واقعی از ما این است که ــ بهرغم هر آمادهسازی از ابتدا، اوضاع همواره مشکل و شاق خواهد بود ــ آیا ما حاضریم وارد چنین شرایطی شویم؟ آیا آمادهایم برای یک مدت طولانی خود را درگیر ساختن یک دولت از صفر بکنیم و با یک نوع تروریست و شورشگری بسیار متفاوت بجنگیم» ؟
سی.ان.ان گفت: تونی بلر ضمن سخنان خود به این اشاره کرد که ما قبل از جنگ پیش بینیهای این را کرده بودکه بعد از جنگ چه برنامهیی خواهیم داشت، ولی آنچه که پیشبینی آنرا نکرده بودیم این بود که… القاعده و رژیم ایران چه نقش بیثبات کنندهیی در عراق بازی خواهند کرد.
سی.ان.ان افزود: کمیته حقیقت یاب خواستار کشف این موضوع است که چگونه دولت انگلستان قبل از ورود به جنگ آماده سازیهایی که باید انجام میشد را نکرده بود. شرایط این طور به نظر میرسد که آنها اول وارد جنگ شدند، و بعد با انبوهی وضعیتها و عوامل مختلف روبهرو شدند که روی آن هیچ کنترلی نداشتند و سرانجام به 7سال خشونت و تنشهای فرقهگرایی که از سال 2005 با دخالت رژیم ایران و رشد القاعده بوجود آمد، گرایید. تونی بلر در اوایل استشهاد خود گفته بود که رژیمهایی که روی سلاحهای کشتار جمعی کار میکنند، با تروریستها هم رابطه دارند. او از این بهعنوان یک عنصر برای مشروع جلوه دادن جنگ عراق نام برد، ولی مسخره این است که بعد از اشغال عراق بود که این کشور زمین رشد القاعده شد که باعث شد سالهای آخر به یک فاجعه تبدیل شود.
تونی بلر در قسمت دیگری از استشهاد خود گفت: … «پس از اشغال، ما به سرعت توانستیم که رژیم صدام حسین را سرنگون کنیم. ولی آنچه که بعد از آن دیدیم این بود که شرایط با آنچه که ما تصور میکردیم، بسیار متفاوت بود. بین مارس 2003 تا اوایل 2004 ما شرایط را تقریبا در کنترل داشتیم. تا اندازهیی بازسازی کشور شروع شده بود… ولی آنچه که اتفاق افتاد و تصور این را نداشتیم این بود که ایران اینقدر تحریک کننده نباشد، درست است که منافعی دارد، اما اینقدر تحریک کننده نباشد. این فرضیه هم شروع به تغییر کرد و در حالی که مقتدی صدر قدرت بیشتری میگرفت و تا حدود زیادی از حمایت ایران برخوردار بود، ابعاد جدیدی به این معادله وارد کرد. و در حالی که 2004 به انتها میرسید و وارد 2005 میشدیم، دخالتهای رژیم ایران بسیار گستردهتر شد».
تونی بلر در قسمت دیگری گفت: «… از سال 2003 به بعد، روند سیاسی در عراق بهرغم تمامی تلاشهایی که ادامه داشت، در سال 2006 که حمله مطلقا خبیث و عمدی بمبگذاری در مسجد سامرا بود، باعث شد بالانس مذهبی را در عراق بهم بزند و آنرا به درگیریهای فرقهیی میان سنیها و شیعیان تبدیل کند، هرچند که در پایان توانستیم از این بحران هم خارج شویم… مسأله سنی و شیعه مورد بحثهای زیادی بود و ما هم از آن به خوبی با خبر بودیم، ولی آنچه که (در فکر ما) وجود نداشت، و باید گفت که درس عبرتی در نمونههای مشابه باید باشد، این بود که فکر نمیکردیم القاعده از خارج عراق وارد شود و فکر نمیکردیم به نقطهیی برسیم که رژیم ایران، وقتی تهدید صدام از روی آن برداشته شود، بهطور عمدی تلاش کنند که عراق را بیثبات نمایند. اما آنها این کار را کردند. در این مسأله درس عبرت مهمی بود. زیرا در تمامی این مدت خلق عراق از خشونتها بیزار بودند، و خواستار فرقهگرایی نبودند. بهعنوان مردم جامعه آنها از روند سیاسی همواره حمایت کردهاند. در حقیقت همین امروز هم در آستانه انتخابات، گروههایی هستند که فرقهگرا نیستند و در انتخابات شرکت میکنند که برای خاور میانه یک پرش عظیم است.
به نظر من باید در آینده در نظر داشت که اگر با کشوری روبهرو هستید که با عنصر اسلام بهعنوان یکی از عناصر اصلی در معادله روبهرو هستید، باید از قبل برای آن آمادگی کامل کسب کنید، نیروهایتان باید آمادگی این را داشته باشند و باید آماده یک نبرد تمامعیار در این رابطه باشید. … … من جک استراو را فرستادم تا با ایرانیها گفتگو کند. این برای من درس خوبی بود، او خیلی تلاش کرد تا ایرانیها را متقاعد کند و با آنها به توافق برسد و به آنها قویا نشان دهد که نیروهای آمریکایی قصد ندارند از عراق وارد ایران شوند. یکی از مأیوس کنندهترین و مهمترین نکات این موضوع این بود هرچه رژیم ایران از همان اول هم میگفت، یک فاکتور عمده بیثبات کننده در این معادله بود و این کار را هم کاملاً بهطور عمدی انجام میدادند…
… هرچقدر که طراحی کنید و هر میزان نیرو داشته باشید، اگر این عناصر را داشته باشید، یعنی القاعده در یک طرف و رژیم ایران در طرف دیگر که قصد بیثبات کردن عراق را دارند، شکی نیست که در یک وضعیت سرسخت، طولانی و مشکل خواهید بود. ولی حرف من خیلی ساده است، این حقیقت که این افراد در نقض نه تنها قوانین بینالمللی، بلکه قوانین انسانیت هستند و آماده هستند هر جنایتی بکنند تا اراده مردم عراق را درهم بشکنند، نباید به این معنی باشد که ما عقبنشینی کنیم. ما باید در کنار مردم عراق باقی بمانیم، همانطوری که کردیم… در خلال ارزیابی اطلاعاتی در سال 2002 دیدیم و من مستمرا از خودم میپرسیدم و در فوریه 2003 هم مطرح کردم که واکنش رژیم ایران چه خواهد بود؟ احتمال میدادیم که ممکن است عناصری از سپاه پاسداران بخواهند اخلال ایجادکنند، ولی شواهد اینطور بود که ایران عمدتا صبر میکند تا ببیند اوضاع چگونه میچرخد و هیچ منافعی در بیثبات کردن ندارد… از آنجایی که آنها از حذف صدام از صحنه بسیار خشنود بودند، ما فکر میکردیم که خوشحال باشند. من خودم شخصا با رئیسجمهور ایران، قبل از 11سپتامبر، و در همان زمانی که قطعنامه جدید تحریمها داشت تصویب میشد، تلفنی با پرزیدنت خاتمی در آن زمان صحبت کردم و از پرنسیبهای خودم هم فراتر رفتم و گفتم بیایید با هم روابط جدیدی داشته باشیم. در رابطه با ایران این پیشنهاد بود، و ما هم وارد جزییات این رابطه شدیم…
در قسمت دیگری از استشهاد تونی بلر، آمده است: … «به سرعت پس از درگیریها ما به یک نتیجه رسیدیم و آن این بود که القاعده و رژیم ایران کاملاً اوج گرفتند و صحنه جنگ ما را تغییر دادند. یکی از نکات قابل توجه ــ برای مثال در مورد شورشها که البته در انتها همین هم مؤثر بود ــ این بود که هیچکس پیشبینی نمیکرد که رژیم ایران عملا از القاعده حمایت کند. عقل سلیم و همه فکر میکردیم که این دو کاملاً با هم متفاوت باشند، زیرا ایرانیها شیعه هستند و القاعده سنی، و در نتیجه این دو مقوله با هم قاطی نمیشوند. ولی آنچه که در انتها رخ داد این بود که آنها با هم تلفیق شدند. زیرا هر دو منافع مشترکی در بیثبات کردن عراق داشتند و برای رژیم ایران که خواستار بیثبات کردن عراق بود، میترسید عراق به یک کشور شیعه با کارکرد مؤثر و خوب، در همسایگی آنها تبدیل شود. برای القاعده هم همه حرف این بود که نشان دهند غرب قصد نابود کردن اسلام را دارد» …
تونی بلر در پایان استشهاد خود گفت: … «من چیزیهایی در مورد درسی که باید بیاموزیم را گفتم. در مورد ساختن یک دولت از پایه، باید ابتدا فکر کرد که نیاز به چه نیرویی دارید، زیرا اینجا مسأله امنیتی مطرح است. باید کاملاً به اساس و بنیاد تهدید توجه داشت. از یک سو القاعده و ایران، از طرف دیگر تأثیری که آنها نه تنها در عراق، بلکه در کل خاور میانه و فراتر از آن دارند. من باید این تصمیم را در موضع نخستوزیر میگرفتم…
تونی بلر در قسمت دیگر از استشهاد خود گفت: … «در آینده نیز باید این محاسبات را بکنیم که در شرایط چنین کشورهای شبه فاشیست، سیستم اداره کشور بعد از ورود ما کاملاً مضمحل میشود. اگر قرار باشد دوباره در چنین شرایطی قرار گیریم، باید انتظار شق سیاه را داشته باشیم. زیرا در چنین شرایطی با کشوری روبهرو هستیم که به شدت سرکوبگر، و بسیار سری است و قدرت در دست یک گروه بسیار کوچکی قرار دارد. لذا همیشه برخورد با چنین شرایطی بسیار مشکل است.
به نظر من سؤال واقعی از ما این است که ــ بهرغم هر آمادهسازی از ابتدا، اوضاع همواره مشکل و شاق خواهد بود ــ آیا ما حاضریم وارد چنین شرایطی شویم؟ آیا آمادهایم برای یک مدت طولانی خود را درگیر ساختن یک دولت از صفر بکنیم و با یک نوع تروریست و شورشگری بسیار متفاوت بجنگیم» ؟
سی.ان.ان گفت: تونی بلر ضمن سخنان خود به این اشاره کرد که ما قبل از جنگ پیش بینیهای این را کرده بودکه بعد از جنگ چه برنامهیی خواهیم داشت، ولی آنچه که پیشبینی آنرا نکرده بودیم این بود که… القاعده و رژیم ایران چه نقش بیثبات کنندهیی در عراق بازی خواهند کرد.
سی.ان.ان افزود: کمیته حقیقت یاب خواستار کشف این موضوع است که چگونه دولت انگلستان قبل از ورود به جنگ آماده سازیهایی که باید انجام میشد را نکرده بود. شرایط این طور به نظر میرسد که آنها اول وارد جنگ شدند، و بعد با انبوهی وضعیتها و عوامل مختلف روبهرو شدند که روی آن هیچ کنترلی نداشتند و سرانجام به 7سال خشونت و تنشهای فرقهگرایی که از سال 2005 با دخالت رژیم ایران و رشد القاعده بوجود آمد، گرایید. تونی بلر در اوایل استشهاد خود گفته بود که رژیمهایی که روی سلاحهای کشتار جمعی کار میکنند، با تروریستها هم رابطه دارند. او از این بهعنوان یک عنصر برای مشروع جلوه دادن جنگ عراق نام برد، ولی مسخره این است که بعد از اشغال عراق بود که این کشور زمین رشد القاعده شد که باعث شد سالهای آخر به یک فاجعه تبدیل شود.
تونی بلر در قسمت دیگری از استشهاد خود گفت: … «پس از اشغال، ما به سرعت توانستیم که رژیم صدام حسین را سرنگون کنیم. ولی آنچه که بعد از آن دیدیم این بود که شرایط با آنچه که ما تصور میکردیم، بسیار متفاوت بود. بین مارس 2003 تا اوایل 2004 ما شرایط را تقریبا در کنترل داشتیم. تا اندازهیی بازسازی کشور شروع شده بود… ولی آنچه که اتفاق افتاد و تصور این را نداشتیم این بود که ایران اینقدر تحریک کننده نباشد، درست است که منافعی دارد، اما اینقدر تحریک کننده نباشد. این فرضیه هم شروع به تغییر کرد و در حالی که مقتدی صدر قدرت بیشتری میگرفت و تا حدود زیادی از حمایت ایران برخوردار بود، ابعاد جدیدی به این معادله وارد کرد. و در حالی که 2004 به انتها میرسید و وارد 2005 میشدیم، دخالتهای رژیم ایران بسیار گستردهتر شد».
تونی بلر در قسمت دیگری گفت: «… از سال 2003 به بعد، روند سیاسی در عراق بهرغم تمامی تلاشهایی که ادامه داشت، در سال 2006 که حمله مطلقا خبیث و عمدی بمبگذاری در مسجد سامرا بود، باعث شد بالانس مذهبی را در عراق بهم بزند و آنرا به درگیریهای فرقهیی میان سنیها و شیعیان تبدیل کند، هرچند که در پایان توانستیم از این بحران هم خارج شویم… مسأله سنی و شیعه مورد بحثهای زیادی بود و ما هم از آن به خوبی با خبر بودیم، ولی آنچه که (در فکر ما) وجود نداشت، و باید گفت که درس عبرتی در نمونههای مشابه باید باشد، این بود که فکر نمیکردیم القاعده از خارج عراق وارد شود و فکر نمیکردیم به نقطهیی برسیم که رژیم ایران، وقتی تهدید صدام از روی آن برداشته شود، بهطور عمدی تلاش کنند که عراق را بیثبات نمایند. اما آنها این کار را کردند. در این مسأله درس عبرت مهمی بود. زیرا در تمامی این مدت خلق عراق از خشونتها بیزار بودند، و خواستار فرقهگرایی نبودند. بهعنوان مردم جامعه آنها از روند سیاسی همواره حمایت کردهاند. در حقیقت همین امروز هم در آستانه انتخابات، گروههایی هستند که فرقهگرا نیستند و در انتخابات شرکت میکنند که برای خاور میانه یک پرش عظیم است.
به نظر من باید در آینده در نظر داشت که اگر با کشوری روبهرو هستید که با عنصر اسلام بهعنوان یکی از عناصر اصلی در معادله روبهرو هستید، باید از قبل برای آن آمادگی کامل کسب کنید، نیروهایتان باید آمادگی این را داشته باشند و باید آماده یک نبرد تمامعیار در این رابطه باشید. … … من جک استراو را فرستادم تا با ایرانیها گفتگو کند. این برای من درس خوبی بود، او خیلی تلاش کرد تا ایرانیها را متقاعد کند و با آنها به توافق برسد و به آنها قویا نشان دهد که نیروهای آمریکایی قصد ندارند از عراق وارد ایران شوند. یکی از مأیوس کنندهترین و مهمترین نکات این موضوع این بود هرچه رژیم ایران از همان اول هم میگفت، یک فاکتور عمده بیثبات کننده در این معادله بود و این کار را هم کاملاً بهطور عمدی انجام میدادند…
… هرچقدر که طراحی کنید و هر میزان نیرو داشته باشید، اگر این عناصر را داشته باشید، یعنی القاعده در یک طرف و رژیم ایران در طرف دیگر که قصد بیثبات کردن عراق را دارند، شکی نیست که در یک وضعیت سرسخت، طولانی و مشکل خواهید بود. ولی حرف من خیلی ساده است، این حقیقت که این افراد در نقض نه تنها قوانین بینالمللی، بلکه قوانین انسانیت هستند و آماده هستند هر جنایتی بکنند تا اراده مردم عراق را درهم بشکنند، نباید به این معنی باشد که ما عقبنشینی کنیم. ما باید در کنار مردم عراق باقی بمانیم، همانطوری که کردیم… در خلال ارزیابی اطلاعاتی در سال 2002 دیدیم و من مستمرا از خودم میپرسیدم و در فوریه 2003 هم مطرح کردم که واکنش رژیم ایران چه خواهد بود؟ احتمال میدادیم که ممکن است عناصری از سپاه پاسداران بخواهند اخلال ایجادکنند، ولی شواهد اینطور بود که ایران عمدتا صبر میکند تا ببیند اوضاع چگونه میچرخد و هیچ منافعی در بیثبات کردن ندارد… از آنجایی که آنها از حذف صدام از صحنه بسیار خشنود بودند، ما فکر میکردیم که خوشحال باشند. من خودم شخصا با رئیسجمهور ایران، قبل از 11سپتامبر، و در همان زمانی که قطعنامه جدید تحریمها داشت تصویب میشد، تلفنی با پرزیدنت خاتمی در آن زمان صحبت کردم و از پرنسیبهای خودم هم فراتر رفتم و گفتم بیایید با هم روابط جدیدی داشته باشیم. در رابطه با ایران این پیشنهاد بود، و ما هم وارد جزییات این رابطه شدیم…
در قسمت دیگری از استشهاد تونی بلر، آمده است: … «به سرعت پس از درگیریها ما به یک نتیجه رسیدیم و آن این بود که القاعده و رژیم ایران کاملاً اوج گرفتند و صحنه جنگ ما را تغییر دادند. یکی از نکات قابل توجه ــ برای مثال در مورد شورشها که البته در انتها همین هم مؤثر بود ــ این بود که هیچکس پیشبینی نمیکرد که رژیم ایران عملا از القاعده حمایت کند. عقل سلیم و همه فکر میکردیم که این دو کاملاً با هم متفاوت باشند، زیرا ایرانیها شیعه هستند و القاعده سنی، و در نتیجه این دو مقوله با هم قاطی نمیشوند. ولی آنچه که در انتها رخ داد این بود که آنها با هم تلفیق شدند. زیرا هر دو منافع مشترکی در بیثبات کردن عراق داشتند و برای رژیم ایران که خواستار بیثبات کردن عراق بود، میترسید عراق به یک کشور شیعه با کارکرد مؤثر و خوب، در همسایگی آنها تبدیل شود. برای القاعده هم همه حرف این بود که نشان دهند غرب قصد نابود کردن اسلام را دارد» …
تونی بلر در پایان استشهاد خود گفت: … «من چیزیهایی در مورد درسی که باید بیاموزیم را گفتم. در مورد ساختن یک دولت از پایه، باید ابتدا فکر کرد که نیاز به چه نیرویی دارید، زیرا اینجا مسأله امنیتی مطرح است. باید کاملاً به اساس و بنیاد تهدید توجه داشت. از یک سو القاعده و ایران، از طرف دیگر تأثیری که آنها نه تنها در عراق، بلکه در کل خاور میانه و فراتر از آن دارند. من باید این تصمیم را در موضع نخستوزیر میگرفتم…