یک سایت از جناح مغلوب طی گزارشی از مراسم تشییع علیمحمدی با عنوان: ”تابوت مسروقهای“ نوشت: خانواده علیمحمدی از سوی مسئولان دولتی به شدت تحت فشار بودند تا مراسم تشییع همزمان با نماز جمعه تهران برگزار بشود؛ اما خانواده وی به این امر رضایت ندادند. این سایت در ادامه مینویسد. برادران حزبالله از صبح بسیج شده بودند و یک لحظه دور جنازه را رها نکردند. آنها به شدت اطراف تابوت را در کنترل داشتند و اجازه نمیدادند از فامیل و آشنایان کسی زیر تابوت برود.
معمولاً در تشییع جنازهها در ایران رسم است که شعارهای عام مذهبی از قبیل لا اله الا الله و محمدا رسولالله میدهند. شعارهای غالب اما در این برنامه شعارهایی از قبیل مرگ بر اسرائیل، مرگ بر منافق، این گل پرپر شده هدیه به رهبر شده، و امثال اینها بود… این سایت مینویسد دقایقی بعد از شروع تشییع جمع چند صد نفرهای از دانشجویان، عکسی از دکتر علیمحمدی را در جلو گرفته بودند و با سکوت به دنبال آن حرکت میکردند. به تدریج بین خودشان با گروه تشییع کنندگان حکومتی فاصله ایجاد کردند و صف خودشان را از برنامه از پیش تعیین شده جدا کردند. آقایان در آن جلو یکدفعه دورشان را خلوت دیدند. خودشان بودند و خودشان. یکی دو نفرشان با خشونت آمدند تا پوستری را که در جلوی صف دانشجویان در دست آنان بود از آنان بگیرند که با مقاومت جمع مواجه شدند.
به تدریج شعارهای لا اله الا الله و محمد رسولالله از بین جمعیت بالا گرفت و فضای خیابان را پر کرد، آنچنان که حتی صدای بلندگوهای بسیار قوی برادران دیگر شنیده نمیشد. به قول نقاشان کنتراست جالبی ایجاد شده بود. در این سو اشک بود و لا اله الا الله. در آن سو بانگ مهیب بلندگوها بود و مرگ بر منافق و مرگ بر ضد ولایتفقیه.
شمار نفرات ضدشورش را دوستان بالای هزار مأمور برآورد میکردند. طی مسیر در یک ورزشگاه جمع کثیر چند صد نفرهای از آنان بهحالت آمادهباش بودند.
معمولاً در تشییع جنازهها در ایران رسم است که شعارهای عام مذهبی از قبیل لا اله الا الله و محمدا رسولالله میدهند. شعارهای غالب اما در این برنامه شعارهایی از قبیل مرگ بر اسرائیل، مرگ بر منافق، این گل پرپر شده هدیه به رهبر شده، و امثال اینها بود… این سایت مینویسد دقایقی بعد از شروع تشییع جمع چند صد نفرهای از دانشجویان، عکسی از دکتر علیمحمدی را در جلو گرفته بودند و با سکوت به دنبال آن حرکت میکردند. به تدریج بین خودشان با گروه تشییع کنندگان حکومتی فاصله ایجاد کردند و صف خودشان را از برنامه از پیش تعیین شده جدا کردند. آقایان در آن جلو یکدفعه دورشان را خلوت دیدند. خودشان بودند و خودشان. یکی دو نفرشان با خشونت آمدند تا پوستری را که در جلوی صف دانشجویان در دست آنان بود از آنان بگیرند که با مقاومت جمع مواجه شدند.
به تدریج شعارهای لا اله الا الله و محمد رسولالله از بین جمعیت بالا گرفت و فضای خیابان را پر کرد، آنچنان که حتی صدای بلندگوهای بسیار قوی برادران دیگر شنیده نمیشد. به قول نقاشان کنتراست جالبی ایجاد شده بود. در این سو اشک بود و لا اله الا الله. در آن سو بانگ مهیب بلندگوها بود و مرگ بر منافق و مرگ بر ضد ولایتفقیه.
شمار نفرات ضدشورش را دوستان بالای هزار مأمور برآورد میکردند. طی مسیر در یک ورزشگاه جمع کثیر چند صد نفرهای از آنان بهحالت آمادهباش بودند.