728 x 90

تظاهرات گسترده مردم

پاسخ کوبنده مردم تهران و جوانان اشرف‌نشان به ولی‌فقیه ارتجاع مسعود رجوی-30خرداد1388

-

مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران
مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران
رود خروشان خون شهیدان در میهن اسیر از 30خرداد1360 تا همین امروز 30خرداد1388، جریان دارد.
گزارشها تا حوالی نیمه‌شب در شنبه 30خرداد، حاکی از این است که ولی‌فقیه ارتجاع به دنبال خط و نشان کشیدنهای دیروز، به کشتار و سرکوب گسترده روی آورده است.
بنا بر آمار تقریبی ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور، امروز و امشب بیش از 3000نفر در تهران و شیراز و اصفهان و رشت و کرمان و بندرعباس و تبریز دستگیر و به همین تعداد هم مجروح یا به‌شدت مصدوم شده‌اند. شهیدان قیام در تهران و شهرهای دیگر بیش از 90نفر است.
در تهران، گارد ویژه- وحشی ولایت‌فقیه، حتی از ساکنان خانه‌هایی هم که به مجروحان پناه داده‌اند زهرچشم می‌گیرد. بسیجیهای 14-15ساله نیز به فرمان خامنه‌ای با سلاحهای ساچمه‌یی بجانب مردم شلیک می‌کنند. در چندین گزارش آمده است که با هلیکوپتر بر روی سر مردم مایعی ریختند که باعث سوزش و سوختن شدید می‌شود. در تهران استخوانهای یک مرد کهنسال را زیر ضربات باتون شکستند. عین همین جنایت در شیراز در مورد یک زن کهنسال تکرار شده و اعتراض همه شاهدان صحنه را برانگیخته است.
شهرهای آمل، اراک، اهواز، اردبیل، ارومیه، بناب، بیرجند، بوشهر، بابل، بابلسر، بندرعباس، جهرم، خرم‌آباد، زاهدان، زنجان، قم، سیرجان، سنندج، شاهرود، شهسوار، قزوین، کرج، کرمانشاه، کاشان، گچساران، یاسوج، همدان، ماهشهر، مریوان، مشهد و یزد بسیار پرالتهاب هستند. به‌خاطر قطع ارتباطات، دریافت گزارش بسیار دشوار و با تاخیر همراه است. هدف از قطع انواع ارتباطات، لابد این است که دل نازک اختاپوس ولایت، از انتشار خبرها و تصاویر جنایتها در سراسر جهان، کمتر به‌درد بیاید!
*******
امروز اما دنیا، تصویر یک «ندا» ی معصوم و مظلوم دیگر را بر صفحات تلویزیون به چشم دید که در امیرآباد تهران پدرش در آخرین دم، بر بالین دختر به او می‌گفت: «ندا، نترس!». این با ششمین سالروز پرکشیدن ندا حسنی همزمان بود. مشعلی فروزان و جاویدان، درآستان فرشته آزادی در کودتای 17ژوئن برای سربریدن مقاومت ایران. انگارکه خون شهیدان، تمامی شهیدان و جاودانه فروغهای 28سال گذشته، امروز در خیابانهای تهران و شهرهای دیگر ایران در جوشش است.
قیام امروز مردم تهران و جوانان اشرف‌نشان در سراسر ایران به‌راستی کوبنده‌ترین پاسخ به ولی‌فقیه ارتجاع در روز گذشته بود. چه‌کسی گمان می‌کرد که باز هم، همین مردم و همین جوانان اشرف‌نشان، در بحبوحه تیغ‌کشیهای بسیج و سپاه و انتظامی، در حالی‌که همه تظاهرات اعلام شده قبلی، صراحتاً لغو شده بود، این چنین سینه سپر کنند و شاخ و شانه کشیدن غول عمامه‌دار ولایت را این چنین درهم بشکنند. تلویزیون رژیم می‌گفت «به‌رغم لغو تجمعات، عده‌یی اغتشاشگر جمع شده بودند که پلیس به‌شدت با آنها برخورد کرد». اما جوانان دلیر و پاکباز در مصاف با مزدوران رژیم شعار می‌دادند: «بسیجی بی‌غیرت، دشمن خون ملت». «خامنه‌ای حیا کن، سلطنتو رها کن».
همزمان در پاریس، در بزرگترین اجتماع ایرانیان در خارج کشور، هموطنانمان با مریم سرود آزادی می‌خواندند:
آزادی، آزادی، آزادی
بگو: آزادی، آزادی، آزادی
اینها لحظاتی است که در داخل و خارج میهن اسیر باز هم «تار‌و‌پود، بود‌و‌نبود و عطش سوزان ایران و ایرانی برای آزادی را در انظار جهانیان به‌نمایش گذاشت». «سلام بر ”ذبح عظیم“ ملت ایران در آستان فرشته آزادی که خلق اسیرمان از یکصد سال پیش سر به‌پایش نهاده است. آزادی، ای خجسته آزادی…».
*******
بار خدایا، چه حکایت و چه مشیت است که ما و ملت ما را این چنین از صوراسرافیل تا فرخی و فاطمی و از احمدزاده و جزنی و حنیف کبیر تا اشرف و موسی و صدیقه و ندا… این چنین به آزمایشی بزرگ کشیده‌ای و در 30خرداد امسال هم باید صفی جدید از شهیدان نثار کنیم؟
نه، اشتباه گفتم. عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین را بنگریدکه تا چه اندازه خون می‌دهند.
بها و خون بهای آزادی بسا سنگین است. آن هم در مقابل رژیمی به قساوت خمینی و اصلاح‌طلبان کنونی که حتی در قتل عام 30هزار زندانی دست بسته سرسوزنی تردید نمی‌کنند و دم بر نمی‌آورند.
پس شکر خدا که به ملت ایران و فرزندان رشیدش ظرفیت و توانمندی استمرار مبارزه 30ساله‌یی را داد که اکنون این‌چنین اساس نظام منفور ولایت را که مهیب‌ترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران است در هم می‌کوبد. الذین صبروا وعلی ربهم یتوکلون: آنان که صبر و ایستادگی پیشه کردند و بر پروردگارشان تکیه دارند…
فاستقیموا إلیه واستغفروه وویل لّلمشرکین: پس به‌سوی او و برای او (و آزادی و حقوق خلقتان) استقامت کنید و استغفار کنید و وای بر مرتجعان مشرک که دین را سرمایه دنیا طلبی حقیرانه و حیوانی خود ساخته‌اند.
*******
خامنه‌ای اکنون از ”خباثت استکبار جهانی“ و ”نظام سلطه بین‌المللی“ بسیار می‌نالد. در حالی‌که رژیم ولایت‌فقیه تاکنون صرفاً با استمالت و مماشات همین «نظام سلطه بین‌المللی» سرپا مانده است. در غیراین‌صورت، گفته‌ایم و تکرار می‌کنیم که مردم ایران و مجاهدان آزادی، نه از تاک، نشان می‌گذاشتند و نه از «تاک‌نشان». اگر راهبندها و زدوبندها نبود و اگر مقاومت عادلانه مردم ایران را به زنجیر بین‌المللی نمی‌کشیدند، امروز همانها که ”جام زهر“ آتش‌بس تحمیلی را به حلقوم خمینی ریختند، ریش و ریشه این رژیم را به باد فنا داده و به آتش‌بس تحمیلی با مردم ایران هم ناگزیرش می‌کردند.
*******
جای خوشوقتی است که قدرتها و رؤسای عالم اکنون یکی پس از دیگری به تقلبات و پوشالی بودن انتخابات این رژیم اذعان می‌کنند و بر حق مردم ایران و انتخاب و انتخابات آزاد، انگشت می‌گذارند.
یکسال و اندی پیش در انتخابات مجلس ارتجاع پرسیدم که «لطفاً به ما بگویید که دعوای ما با رژیم ولایت‌فقیه بر سر چه بود؟! بر سر حاکمیت و رأی مردم بود یانبود؟ اگر قبول دارید که انتخابات آزاد با رأی مساوی و مستقیم و مخفی آحاد مردم با نظارت ارگانهای بین‌المللی (که پیوسته بر آن تأکید کرده‌ایم) اصل دعوا است، پس باید از برچسب تروریستی به مجاهدین شرم نمود. نامشروع بودن نمایش انتخابات رژیم آخوندی را باور کنیم یا برچسب تروریستی به‌خاطر دفاع از انتخابات آزاد و حق حاکمیت مردم را؟
خود می‌کشی حافظ را
خود تعزیه میداری!؟»
********
سالیان سال بود که در این رژیم، تقلبهای کلان در انتخابات پوشالی را برملا می‌کردیم. مثلاًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًً 30سال پیش در انتخابات مجلس اول در اسفند 1358، که مجلس شورای ملی نام داشت و خمینی هنوز جرأت نکرده بود آن را مجلس شورای اسلامی بخواند، در روزهای اول در ردیفهای نخستین بودیم، بعد به فتوای امام تقلب و ریا، صفحه چرخید و صحنه عوض شد. من با چمدانی از مدارک تقلب، نزد رفسنجانی و مهدوی کنی و موسوی اردبیلی و شیبانی و عزت سحابی و حتی همین خامنه‌ای رفتم که در آن زمان اعضای «شورای انقلاب» خمینی بودند. رفسنجانی و پس از او مهدوی کنی وزیر کشور هم بودند. به قم نزد پسر خمینی هم رفتم. یکی از سوالاتم این بود که چرا رأی‌هایی را که به من داده شده بود به نام رجایی (نخست وزیر و رئیس‌جمهور بعدی رژیم) خواندید؟ علمای صرف و نحو انتخابات نظام ولایت، به خنده گفتند، مگر نمی‌دانید که ”واو علّه ماقبل مفتوح در اسم رجوی در زمان قرائت الف خوانده می‌شود؟!“ (منظورشان این بود که حرف واو که در عربی جزء حروف علّه است اگر حرف ماقبل آن فتحه داشته باشد بایستی به الف تبدیل شود). یکی‌شان هم گفت: چقدر روی شما زیاد است، به ولایت‌فقیه رأی ندادید، ماه قبل (یعنی در بهمن 58) می‌خواستید رئیس‌جمهور بشوید، حالا ماه بعد می‌خواهید نماینده مجلس بشوید؟! پانصدوسی‌و چند هزار رأی را برایتان خواندند، همین کافی نبود؟!
گفتم: در مورد آرایی که خواندید، و به‌نظر می‌رسد از خواندن آنها خسته شده‌اید، خسته نباشید و دستتان درد نکند! اما در موضوع کاندیدتوری ریاست جمهوری، قبل از ثبت‌نام و هم‌چنین در زمان ثبت‌نام در وزارت کشور خودتان هم نوشتم که به قانون اساسی ولایت‌فقیه رأی نداده‌ام و اعتقاد هم ندارم، امابرای مسالمت و تغییر مسالمت‌آمیز در چارچوب همین قانون اساسی، به آن ملتزم هستم. وانگهی، ریاست جمهوری، ریاست قوه مجریه است و ربطی به نمایندگی مجلس شورای ملی ندارد. مجلس قوه ناظر و مقنن است و نه قوه اجرایی. در طرف ملت است و نه توی دولت… .
اما گوش «علما» به این حرفها بدهکار نبود و عاقبت گفتند: تقصیر از خودتان است!
پرسیدم چه تقصیری؟ مگر ما چه کرده ایم؟
گفت که یکبار دیگر همین اطلاعیه اعلام انصراف خودتان از ریاست جمهوری را بخوانید، وقتی که زیرش از امام می‌خواهید که یک فتوا هم علیه چماقداری بدهد، این طعنه زدن به امام و در بن‌بست گذاشتن نظام نیست؟ می‌خواهید امام را در زاویه بگذارید که اگر این فتوایی را که می‌خواهید بدهد، غرض این است که امت حزب‌الله را با آن مات کنید و در بن‌بست بگذارید تا دیگر کسی با مجاهدین کاری نداشته باشد و هر چه می‌خواهند چماق زبانشان را علیه نظام به‌کار بیندازند. اما اگر امام چنین فتوایی را که می‌خواهید ندهد، غرض این است که نشان بدهید چماقداری زیر سر خود ایشان است.
******
حالا 30سال از آن زمان گذشته و دیگر لازم نیست تقلبات را ما بگوییم. خیلی چیزهارا خودشان می‌گویند و می‌نویسند. آن‌قدر که معلوم می‌شود حتی همین مقاومت ایران هم دربیان فضیحتهای رژیم جانب احتیاط را بسیار رعایت کرده تا به مبالغه متهم نشود.
- مثلاًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًً می‌نویسند که به یکباره 5 میلیون از دارندگان حق رأی کم کردند تا میزان تحریم، 5میلیون نفر پایین بیاید و درصد شرکت کنندگان بالا برود.
-به جدول نتایج انتخابات که وزارت کشورخودشان با عجله سرهم‌بندی و منتشر کرده است نگاه کنید:
در سمنان 436هزارو 492نفردارای حق رأی اعلام شده‌انداما کل آراء مأخوذه را خودشان بیشتر از 484هزار اعلام کرده‌اند. یعنی بیش از 48هزار نفر بیشتر از تمامی کسانی که حق رأی داشته‌اند.
دراستان یزد هم آراء مأخوذه 100هزار نفر بیشتر از صددرصد کسانی است که حق رأی داشته‌اند.
در مازندران هم آراء مأخوذه بیشتر از دارندگان حق رأی است.
در کل خراسان که شامل 3استان است و آمار دارندگان حق رأی به تفکیک استانی هم منتشر شده، وقتی آمار کل خراسان را ارائه می‌دهد، 308هزار نفر اضافه بر مجموع سه استان است.
-موسوی که در نامه به شورای نگهبان، مدعی است انتخابات این بار «حماسه‌یی» بوده که در «تاریخ سه دهه انقلاب اسلامی ایران و مردم‌سالاری بی‌سابقه بود» چند سطر بعد درباره تقلبات تصریح می‌کند که «تخلفات و برنامه‌ریزی این اقدام مشمئز کننده از ماههای پیش تدارک دیده شده بود».
-موسوی در مورد تعرفه‌ها هم می‌گوید: در حالی که «افراد واجد شرایط رأی دادن را حدود 000/200/45نفر اعلام کرده بودند، تعداد 000/600/59 برگه تعرفه رأی با شماره سریال چاپ شد. در روز 21خرداد ماه نیز علاوه بر آن، میلیونها برگه تعرفه دیگر بدون شماره سریال چاپ شده است». یعنی 15 الی 20میلیون رأی سازی قلابی دیگر به تصریح نخست وزیرپیشین همین رژیم.
-شعبده اتاق اشباح وزارت کشور تحت عنوان «اتاق تجمیع آراء» را هم کارمندان ارشد اخراج شده از همین وزارتخانه فاش کردند؛ اتاقی که در آن تعدادی انگشت شمار، به فرموده مقام ولایت، آمار و ارقام را طبق مهندسی از قبل انجام شده می‌نویسند و تراز و اعلام می‌کنند. کارمندان مزبوربا تأکید براین‌که «دوستداران نظام، انقلاب، رهبری» هستند می‌نویسند که در انتخابات قبلی مجلس «از بیم و هراس آینده شغلی خود دم فرو بستیم، ولیکن دچار عذاب وجدانی شده‌ایم که هنوز ادامه دارد». در ادامه همین عذاب وجدان دیررس می‌گویند: «در اوایل اردیبهشت امسال… یکی از آقایان اساتید حوزه و رئیس مؤسسه آموزشی در قم… در جلسه محرمانه‌یی با تفسیر به رأی سوره بقره آیه 249 خواهان تغییر آراء به نفع کاندیدای اقلیت می‌شودومی‌گوید بر شما مسئولین انتخابات، هر امری واجب است». خلاصه این‌که «حکم شرعی تغییر آراء در انتخابات صادر شده است».
این است مضمون رسوا شده «حماسه40میلیونی» و «شرکت85درصدی» مردم در انتخابات آخوندی؛ حماسه حلبی قرودبه و سوراخ سوراخ که ولی‌فقیه هنوز هم بیهوده در صدد رنگ و لعاب دادن به آن است؛ مکافات رژیمی که حق حاکمیت مردم را به‌سرقت ببرد، همین است. جز کف روی آب نیست. آخر و عاقبت ندارد و غضب خلق و خالق را به مصداق بارز «مغضوب علیهم» برمی‌انگیزد. ساحران فرعون را تداعی می‌کند که ریسمانها را مار جلوه می‌دادند تا خلایق را بفریبند و مرعوب ولایت فرعونی کنند؛ با این تفاوت که آنها عاقبت در برابر اعجاز عصای موسی سجده کردند و ایمان آوردند و به ‌همین خاطر فرعون دست وپایشان را برید.
بگذریم که آخوندهای حاکم خوب می‌دانند که در فرهنگ قرآن، شعبده و جادوگری یکی از 7گناه کبیره و نابخشودنی است.
باشد که اعجاز حرکت و خشم خلق در زنجیر و جوشش خون شهیدان را اینان هم به چشم ببینند.
بار خدایا، هرمشت و لگد و هر باتون و شلاق و هر گلوله‌یی را که برپیکر این خلق ستمدیده و فرزندانش وارد می‌کنند به آمران و عاملان بازگردان.
*******
یادآوری این نکته ضروری است که برخلاف 2خرداد سال 76 و داستان ریاست جمهوری خاتمی، در انتخابات اخیر هر چند که تقلبات اهمیت و جای خود را دارد اما وقتی که جناح مغلوب خودش خواهان ابطال است، موضوع اصلی، تقلب و میزان آن نیست. اصل موضوع، شقه در بالا و قیام در پایین است.
ولی‌فقیه ارتجاع در انتخابات این بار با صنعت مناظره، می‌خواست از راه رفتن کبک سود بجوید، اما جهیدن قورباغه‌یی مرسوم درنظام ولایت‌فقیه راهم از یاد برد و از دست داد. نمی‌دانست که مناظره برای این رژیم، حتی با مراعات دقیق همه خطوط قرمز از سوی هر 4 نامزد، باز هم یک شیرینی مسموم محسوب می‌شود. شکاف را به شقه بالغ می‌کند، چه رسد به قبای از هم دریده یک نظام پوسیده و قرون وسطایی.
به این می‌گویند اشتباه محاسبه استراتژیک که یادآور شکاف در سبک کار شاه و شریف امامی بعداز 17شهریور سال 1357 است. پس از سرکوب 17شهریور خمینی به‌طور اساسی جا زد و تا یک هفته نطق نکشید. اطرافیانش می‌گفتند قلب آقا به‌خاطر کشتار 17شهریور خراب است و گاه در مورد دعوت روحانیت و مردم به مخالفت و تظاهرات، می‌گوید این چه کاری بود که ما کردیم!
اما شریف امامی نخست‌وزیر شاه به‌هنگام معرفی هیأت دولت جدید، باب بحث موافق و مخالف را در مجلس آریامهری بازگشود. در اثنای همین بحثها کار به 17شهریور و حتی اعتصاب غذای برخی نمایندگان کشید و شکاف در بالا باز شد و دوباره فضا در پایین هم چرخید و باز شد. سپس وقتی که توده مردم مجددا به خیابانها ریختند، سر و کله خمینی هم برای موج سواری پیدا شد.
********
واقعیت این است که خامنه‌ای از دستاوردهای بادآورده جنگ کویت و جنگ در عراق و افغانستان و مخصوصاً از بمباران و خلع سلاح نیروی اصلی اپوزیسیون که به نظر اغلب تحلیلگران در همان سال 2003 تعادل استراتژیکی منطقه را به‌سود رژیم آخوندی برهم زد، غره شده بود و سوار بر «کیک زرد» اوهام غنی شده از دو دهه مفت‌خوری، از 4سال پیش که احمدی‌نژاد را پس از جنگ عراق، از صندوق بیرون کشید، گمان کرد که رژیم آخوندی را بسا فراتر از خمینی می‌تواند یکپایه کند و بقای آنرا با بمب اتمی تضمین نماید. احمدی‌نژاد در دور اول محصول جنگ در عراق و در دور دوم حاکی از جهش در دیکتاتوری و تکامل یکپایگی در دیکتاتوری ارتجاعی ولایت‌فقیه است. همین روند بود که خود را در انتخابات اخیر به نمایش گذاشت. لازمه آن جهش و این یکپایگی ارتجاعی، بیرون کشیدن سرضرب و یک مرحله‌یی احمدی‌نژاد از صندوق بود. این امر برای مقاومت ایران، غیرمنتظره و باعث تعجب نبود. شگفتی و غافلگیر شدن به آن دستگاههای نظری و عملی مربوط می‌شود که رژیم آخوندی را تثبیت شده می‌دانستند و مرعوب یا مسحور دود و دم آن بودند. به پتانسیل انفجاری جامعه و هم‌چنین به ضرورت و حقانیت مقاومت در برابر این رژیم باور نداشتند. از این‌رو گفتند و نوشتند که از زیر و رو شدن اوضاع ضمن 10روز، شوکه و بهت زده شده‌اند. اگر30سال با رژیم آخوندی چنگ در چنگ و در نبرد تمام عیار باشید، ترفندها و تاکتیکها و دود و دم آن‌را خوب باز می‌شناسید و بر سر بزنگاه قاطی نخواهید کرد. هم‌چنان‌که مسحور و مرعوب جنگ‌طلبی ضدمیهنی خمینی و هم‌چنین دود و دم اصلاحات میان‌تهی خاتمی نشدیم.
مقاومتی که از 30خرداد سال 60 به‌بعد خواهان سرنگونی رژیم دجال و ضدبشری خمینی و دیکتاتوری ولایت‌فقیه بوده و پیوسته شرایط عینی انقلاب دموکراتیک مردم ایران را مورد تأکید قرار داده است، در این سرفصلها غافلگیر نمی‌شود. در غیراینصورت، شعار سرنگونی و ضرورت و حقانیت مبارزه برای جایگزین کردن این رژیم با یک حاکمیت دموکراتیک نادرست و میان تهی بود.
********
چهار روز بعد از انتخابات اخیر، خامنه‌ای در روز 26خرداد، در شرایطی که قیام و تظاهرات سراسری اوج می‌گرفت، نمایندگان کاندیداها را با مقامهای وزارت کشور و ایادی خود در شورای نگهبان و هم‌چنین چرخانندگان انتخابات جمع کرد و به آنها تکلیف نمود که باید از هویت رژیم دفاع کنند و تصریح کرد که حرف اصلی او این است که انتخابات نباید مایه شقه و انشقاق رژیم شود. این تلاشی بیهوده برای هم آوردن شقه و شکاف بود. اما قیام فرصت نداد. بخارهای متراکم و انبار باروت در جامعه خفقان زده سر باز کرده و امان نمی‌داد. آن کس که برای گرم کردن تنور انتخابات شیرینی مناظره را خورده بود اکنون باید زهر آن‌را هم می‌چشید.
سپس در روز جمعه 29خرداد به لشکرکشی و خط و نشان کشیدن پرداخت. در عین حال تلاش کرد شخص رفسنجانی را جذب یا لااقل خنثی کند. ناطق نوری را هم برای رو نشدن دست و ویژه نکردن رفسنجانی در کنار رفسنجانی پانسمان کرد. هدف این بود که در رأس رهبری رژیم، بر شقه غلبه کند و آن‌گاه با دست باز و با همان الگوی سرکوب قیام تیرماه 1378 به سرکوب روی بیاورد. هرچنددر خط اول جبهه ریاست جمهوری، دعوا بین موسوی و احمدی‌نژاد است، اما در پشت جبهه، موضوع رهبری و دعوا بین رفسنجانی و خامنه‌ای جریان داشته و دارد. ولی‌فقیه البته باید به‌طور مبرم و مقدم در خط اول جبهه به موضوع موسوی بپردازد اما نقطه کلیدی و تعیین کننده رفسنجانی است.
******
خامنه‌ای در موضع‌گیری دیروزش نشان داد که خط قرمز او تن دادن به ریاست جمهوری موسوی است که در این شرایط داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی به کنار زدن یا میان تهی کردن ولی‌فقیه منجر می‌شود.
بنابراین هر طور شده می‌خواهد پای گماشته خود احمدی‌نژاد را در مسند ریاست محکم کند. بنابراین تلاش می‌کند موسوی را با امتیازهای فرعی جذب یا خنثی نماید، یا با ارعاب و تهدید کنار بزند و مانند منتظری به‌نحوی نمدمال و از دور خارج کند. فعلا دستگیری یا حذف فیزیکی موسوی نمی صرفد و نتیجه معکوس دارد مگر این‌که کار به جای باریک برسد و وضعیت رژیم آن‌قدر خراب باشد که چاره‌یی جز این پیدا نشود.
موسوی هم یا باید مانند خاتمی در قیام تیر 78 کرنش و خیانت کند و یا از ولایت‌فقیه که مجدداً به آن اعلام وفاداری کرده است فاصله بگیرد.
******
جای خوشوقتی است که آقای موسوی، نخست‌وزیر خمینی و خامنه‌ای، سرانجام پس از 30سال بوی مشمئز کننده انتخابات رژیم ولایت‌فقیه را که از اساس در تعارض ماهوی با حاکمیت و رأی مردم می باشد، استشمام کرده و دم از «تغییر» می‌زند. اما این کافی نیست. باید قدمهای بیشتری برداشت و رژیم ارتجاعی ولایت‌فقیه را در تمامیت خود به زباله‌دان تاریخ انداخت. هم او بود که در شهریور سال 1367 پس از آتش‌بس و در بحبوحه قتل عام زندانیان سیاسی به صراحت در مقام نخست‌وزیر «با اشاره به شعارهای انقلاب اسلامی از جمله آزادی قدس و مبارزه با استکبار» می‌گفت: «این شعارها باعث پیروزی انقلاب شد و ما را در معرکه توطئه‌ها پیروز کرد و همین شعارها امنیت و مصالح ملی ما را حفظ کرد. شعار مرگ بر آمریکا و دیگر شعارهای مردمی و اسلامی مهمترین ابزار برای مقابله با گروههای کمونیستی، مائوئیستی و منافقین بود و شعار مرگ بر آمریکا بیش از دستگاههای اطلاعاتی در از بین بردن این گروهها نقش داشته است. در شرایط جدید و بعد از جنگ باید بسیار دقت کنیم اهداف و شعارهای انقلاب نباید تغییر کند… این شعارها که در طول جنگ کارساز بود پس از جنگ کارسازتر خواهد بود» (جمهوری اسلامی - 12شهریور 67).
******
هموطنان عزیز،
جوانان و نیروهای پایدار انقلاب دموکراتیک مردم ایران،
عنصر اصلی و تعیین کننده، شمایید و فقط شما. کس نخارد پشت ما، جز ناخن انگشت ما.
حرف اصلی و نهایی را شما می‌زنید. سیاست‌بازان و سیاست پیشگان نهایتاً خود را با همین شاخص اصلی و اساسی تنظیم می‌کنند.
حرف اصلی این است که اگر مانند مجاهدان آزادی‌ستان اشرف چون کوه استوار بمانید و بهای آنرا هم هر چه باشد بپردازید، دنیایی به حمایت برمی‌خیزد و بشریت معاصر با ارزشهای بدون مرز انسانی با آزادی‌خواهی خود در کنار ملت ما قرار می‌گیرد. دنیای سیاست و تعادل قوا نیز خواه و ناخواه خود را با همین موج تطبیق می‌دهد.
از این‌رو همه چیز، در شما، در تک‌تک شما، در قلب و روح و ضمیر و دستهای توانا و گامهای استوار شما خلاصه می‌شود. حق و آزادی را به رایگان به هیچ ملتی هدیه نمی‌کنند. باید برای آن قیمت داد. این تمام مسأله است.
در برابر دود و دم و تنوره کشیدن عفریت ولایت محکم و استوار بایستید.
با شهیدان عهد وفا و پایداری ببندید.
در ایران دوران جدیدی آغاز شده که فصل پایانی ولایت‌فقیه و فاشیسم تکپایه و لنگان دینی است.
******
اجازه بدهید آن‌چه را در آبان 1386 گفتم، مجدداً خطاب به ولی‌فقیه ارتجاع یادآوری کنم:
«رژیم پوسیده آخوندی دو راه بیشتر ندارد:
یا عقب بنشیند و جامهای زهر زنجیره‌یی را یکی پس از دیگری سر بکشد تا بالمال طلسم اختناق درهم بشکند.
یا با انقباض و میلیتاریسم هر چه بیشتر، به پیشروی و ماجراجویی روی بیاورد تا ضربات و عواقب بعدی آن را تحمل کند.
تا آن‌جا که به ما مربوط می‌شود، گفته‌ایم و تکرار می‌کنیم که می‌خواهیم هر چه سریعتر پس بنشیند، هر چند که این فرض بسیار بعید بنظر می‌رسد، اما در این‌صورت قیمت هر چه کمتری می‌پردازیم. از این‌رو، با قطع و یقین می‌گوییم: بفرمایید عقب بنشینید، خواهش می‌کنیم عقب بنشینید و واپس بتمرگید! در این‌صورت مردم ایران و جوانان مبارز و مجاهد این میهن، خوب می‌دانند شما را، با ارتش قیام، چگونه جارو کنند و به زباله‌دان تاریخ بریزند!
اما اگر ناپرهیزی نمودید و… هوا برتان داشت و در مدلهای پاسدار نشان احمدی‌نژادی پیش رفتید؛ اگر هم‌چنان‌که در سر دارید، به تصفیه‌های بزرگ و به سرکوب هر چه بیشتر و به کشتار برای جلوگیری از قیام روی آوردید، وعده نهایی ارتش آزادی با شما، در تهران… … .
به‌روشنی می‌توان دید که این رژیم در بن‌بست است، به آخرخط رسیده و راه پس و پیش ندارد. نتیجه در هر حال و با همه فراز و نشیبها یکی است: راه‌حل مریم در پایتخت شیروخورشید پیروز می‌شود…
سلام بر خلق - سلام بر آزادی»
مسعود رجوی
30خرداد 1388.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/17d40fe1-d010-49e2-bc23-dd8b9a3853da"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات