728 x 90

سخنرانی برنارد کوشنر و اینگرید بتانکور در پاریس؛ فراخوان به تحقیق بین‌المللی درباره قتل‌عام ۶۷

برنارد کوشنر - اینگرید بتانکور
برنارد کوشنر - اینگرید بتانکور
کنفرانس در شهرداری منطقه 5پاریس
با حضور شهرداران و منتخبان فرانسوی
شخصیتهای سیاسی و مدافعان حقوق‌بشر
پیام رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت

فراخوان به تحقیق بین‌المللی درباره قتل‌عام ۶۷
و محاکمه مسئولان جنایت علیه بشریت درحاکمیت آخوندی
همبستگی با هموطنان زلزله‌زده در استان کرمانشاه

برنارد کوشنر - وزیر خارجه پیشین فرانسه
همان‌طور که می‌بینید، شما هنوزم این‌جا هستین، ما هنوز هم این‌جا هستیم. در نگاه اول ممکن است این امر تکراری به نظر برسد، ولی معتقدم که نیاز به ذکر و هدف پیش رویمان این تکرارها را ضروری می‌کند. نیاز به حضورمان در این‌جا را ضروری می‌کند تا بتوانیم یک به یک افرادی که می‌توانیم دیدار کنیم را متقاعد سازیم. هر چه فشار بالاتر باشد، هر چه انظار عمومی بیشتر تکان بخورد، امکان به‌رسمیت شناختن این جنایت فجیع توسط مجامع بین‌المللی بیشتر می‌شود، از جمله در شورای حقوق‌بشر. ما خواهان یک تحقیق ویژه هستیم، مثل تحقیقی که روی میز دبیرکل سازمان ملل، آقای گوترز، آمد و ما را بار دیگر هوشیار کرد.
اعلامیه دبیرکل سازمان ملل در تاریخ 31اکتبر، یعنی چند روز پیش صادر شد و وی خودش اعدام سی هزار زندانی را که چهره بعضی از آنها را امروز در ورود به این‌جا دیدیم، جنایت علیه بشریت خواند. در آن دوران، در سال 1988، همین واژه جنایت علیه بشریت اینقدرها واضح نبود. دادگاههای بین‌المللی پا نگرفته بودند و عدالت بین‌المللی‌ای وجود نداشت که به آن رجوع داشته باشیم.
حافظه تاریخ کوتاه است. باید تکرار کرد، باید تکرار کنیم. حتی فجیع‌ترین جنایات به فراموشی سپرده می‌شوند. البته به آن فکر می‌کنیم، البته از آن باخبریم، ولی این کافی نیست و فشار کافی به این‌صورت اعمال نمی‌شود.
پس فراموش نکنیم که وقایع چگونه حادث شدند. ابتدا خمینی به حکومت رسید. در سال 1979بود، زمان زیادی از آن گذشته است. من ورود و استقبال از او در فرانسه را به یاد می‌آورم. به یاد می‌آورم سخاوتمندی ما در قبال او را و امکاناتی که برایش فراهم کردیم که در فرانسه سکونت بگزیند. ما تسهیلات لازم برای فردی طرد شده را برای او فراهم کردیم. ما دقیقاً نفهمیدیم او چه کینه و توحشی را نمایندگی می‌کند. بلافاصله بعد از آن در سالهای 1980تا 1988جنگ ایران و عراق رخ داد.
در سال 1988جنگ به پایان رسید و تعادل‌قوا در جبهه عوض شد. و خمینی بی‌شک نیاز داشت قاطعیتش را به مردم ایران نشان دهد
بنا بر این، این تصمیم را گرفت و من می‌خواهم بر همین تأکید کنم. این مرد خودش را سخنگوی خدا می‌دانست. یک فتوا به‌نام خدا صادر می‌شود. یعنی به‌نام خدا خمینی دستور اعدام سی هزار نفر را صادر کرد. این امر ماهها و ماهها به طول انجامید و از امروز به فردا به مورد اجرا گذاشته نشد. تردیدهایی گرچه کم، بود. آنچه در این داستان خارق‌العاده است و آن را به اوج بربریت می‌رساند، این است که تعداد بیشمار، اغلب قربانیان، قبل از آن هم در زندان بودند. در زندان بودند و برخی قرار بود آزاد شوند. مدت محکومیتشان به پایان رسیده بود. آنها را اعدام کردند. کمیسیونهای مرگ برپا کردند. این هم واژه جالبی است: کمیسیون مرگ!
کمیسیونهای مرگ معمولاً شامل 5نفر می‌شد که رأی آری یا خیر می‌دادند. خیلی بیشتر آری می‌گفتند تا خیر. بسته به حرفی که زندانی می‌گفت ممکن بود اعدام شود. اصلی‌ترین سؤال این بود که آیا شما با سیاست مجاهدین خلق موافقید؟ و اگر فرد پاسخ مثبت می‌داد، در جا اعدام می‌شد. اگر پاسخ منفی می‌داد، کمی دیرتر اعدام می‌شد!
چیزی که مرا بیشتر برانگیخت و از این بابت فکر می‌کنم باید جامعه امروز ایران را در جزئیات تجزیه و تحلیل کرد، داستان مردی است که عضو این کمیسیونهای مرگ بود و حالا وزیر دادگستری است. نام این مرد رذل علیرضاست و اکنون وزیر دادگستری در دولت همان روحانی است که می‌گویند نسبت به دولت قبلی خیلی تغییر کرده و خیلی دلچسب‌تر و مهربانتر است!
پس همانها در حکومت هستند. یک لیست از آنها هست، من مدارک را نگاه کردم. یک لیست بالا بلند از آنها هست. شما باید این کتابها را ببینید: لیستی از افرادی که البته بعد از رهبر سر منشأء دستگیریها، دستگیریهای مجدد، جستجو در زندانها و دستگیری همدستان و قتل این سی هزار نفر بودند و الآن در دستگاه حکومتی هستند. در پستهای بالا در دستگاه حکومتی ایران هستند.
و حالا سخنانم را به پایان می‌رسانم. البته فکر می‌کنم حیف است، چون به‌لحاظ روشنفکری و به‌لحاظ عاطفی، این فجیع‌ترین جنایتی است که می‌توان مرتکب شد. و حالا چه می‌توانیم بکنیم؟ باید بیشتر تأکید کنیم، به‌خصوص در زمانی که بحثهایی می‌شود حول سندی که روحانی امضا کرده، سندی که دولت ایران با اصرار پرزیدنت اوباما امضا کرده، که در آن فرانسه و کشورهای درجه یک نیز دخیل بودند. این سند زیر علامت سؤال رفته. مدارکی که البته باید هر بار صحت آن را چک کرد، در رابطه با ادامه تلاشهای رژیم ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌یی مستمراً منتشر می‌شود. هشداری که توسط سازمان ملل داده شد و تأکیدهای دبیرکل گوترز، بیانگر این است که زمان آن رسیده که هر چه بیشتر منتشر کنیم، امضا بگیریم حول این خواسته که کمیسیون سازمان ملل مستقر در ژنو مأمور به تحقیق بشود. باید در همه سطوح مطالبه کرد که تحقیقی صورت بپذیرد برای به‌رسمیت شناختن این قربانیان به‌عنوان قربانیان بربریت و حکومت مذهبی این حتی یک جنایت سیاسی هم نیست. زمان آن رسیده که این مطالبه را با همه امکانات ممکن و در همه سطوح مطرح کنیم. در زمانی که ایران درهایش را به روی تجارت بین‌المللی باز می‌کند باید این خواسته را بیشتر تکرار کرد، باید بیشتر به‌خاطراتمان ارجاع کنیم و بیشتر به یاد بیاوریم که مردی که به او پناه دادیم (یعنی خمینی) الگوی تام و تمام ظرافت در بی‌رحمی و خیانت سیاسی بود که این تصمیم در برداشت، یعنی کشتن زندانیانی که قبل از آن محاکمه شده بودند یا حتی نشده بودند. باید این کار را بکنیم تا بعد به خودمان نگوییم که بعد از عبور از این تالار و دیدن عکسهای آنها اقداماتمان کافی نبوده. باید جمهوری فرانسه را به تکان واداریم.
این‌که 40سال گذشته چیزی را تغییر نمی‌دهد. ولادیچ توسط دادگاه ویژه جنایات یوگسلاوی محکوم شد به‌خاطر جرایمی که 22سال پیش مرتکب شده بود. پس می‌توان کماکان مطالبه کرد برای ارجاع به عدالت بین‌المللی. نباید فقط دیکتاتورهای آفریقایی در این عدالت پاسخگو باشند. دیکتاتورهای دیگر هم باید همین‌طور باشند.
امیدوارم که بار دیگر که شما دوستان عزیز را می‌بینم (چون کم کم دارم شما را می‌شناسم) در اوضاع پیشرفتی حاصل کرده باشیم و عدالت برقرار شده باشد، نه تنها برای تقدیر از قربانیان، بلکه برای این‌که خانواده‌های آنها بتوانند کمی نفس راحت بکشند. متشکرم.
اینگرید بتانکور
اجازه بدهید ابتدا بگویم که از حضور در این سالن بسیار تحت‌تاثیر قرار گرفتم و می‌خواستم از خانم شهردار، فلورانس برتوو، تشکر کنم که ما را پذیرفتند و این فرصت را برایمان فراهم کردند تا از شنیدن یکدیگر سرشار شویم. معتقدم که امروز باید به‌طور جمعی بیندیشیم. هدف این است که هربار موفق‌تر باشیم در دفاعی که از حقوق‌بشر به‌عمل می‌آوریم.
کمی به عقب برمی‌گردم. یادتان می‌آید که در اواخر دولت پرزیدنت اوباما، امضای توافق بین‌المللی درباره مسأله هسته‌یی این امید را برای بسیاری را به وجود آورد که رژیم ایران بتواند در جرگه کشورهای مورد احترام قرار بگیرد. یادآور می‌شوم که در آن دوران شاهد شکلکهای روحانی برای جذب کردن بقیه بودیم و وی به نیمی از جهان سفر کرده بود و حتی به دیدار پاپ فرانسیس رفته بود تا همه را به حسن نیتش متقاعد کند. وی مستمراً تکرار می‌کرد که با ایران جدیدی مواجه خواهیم شد؛ ایرانی که به حقوق‌بشر احترام خواهد گذاشت؛ به حقوق مدنی احترام خواهد گذاشت. همه اینها برای تأیید پیمانی بود که قرار بود امضا شود و امتیازاتی به رژیم ایران داده شود، همراه با تجارت بیشتر، برداشتن تحریمهای اقتصادی و امکان دسترسی به بازار مالی جهانی، با این هدف که رژیم ایران به برنامه هسته‌یی خود ادامه نخواهد داد.
چند ماه بعد، چون هنوز یک‌سال نشده بود که ما خود را مواجه با رژیمی می‌یابیم که چهره‌اش را تماماً عیان کرده. ما به‌عنوان اروپاییان و به‌خصوص به‌عنوان فرانسویان، باید بیندیشیم و موضع بگیریم. من معتقدم که در این تفکر که تفکری متحد در تمام اروپاست ما به دام افتادیم، به دام حرافی افتادیم، دامی که خطرناک است. این دام عبارت است از تفکیک امور هسته‌یی از همه مواردی که به آن مرتبط است، از جمله دفاع از حقوق‌بشر.
بنا بر این، این ادعا که ما فقط می‌توانیم به موضوع هسته‌یی بپردازیم، با این امید که بعد از پرداختن به موضوع هسته‌یی می‌توانیم مسائل انسانی را حل و فصل کنیم، مسائلی مثل حقوق مدنی، هر آنچه به مردم برمی‌گردد، آنچه را می‌توان سیاست داخلی یک حکومت نامید، یک اشتباه بزرگ و یک ناشیگری بزرگ است و حاصلی جز تغذیة دیو ندارد و کاری که ما با این توافق هسته‌یی کردیم این بود که این دیو را تغذیه کردیم؛ دیوی که حکومت آخوندها در ایران است.
نتایج حی و حاضرند، قابل رویتند، جلو چشمانمان هستند. قبل از هر چیز، تمام روند اقتصادی که رو به ایران به‌راه افتاد با تجارتی که کشورهای جهان می‌خواستند با حکومت ایران به‌عمل بیاورند، تماماً به جیب فقط یک سازمان ریخت که همان سپاه پاسداران بود. این فقط یک دلیل مضاعف است بر این‌که تلاشهایی که در زمینه هسته‌یی شد و استمالت برای رسیدن به پیشرفتهای مالی و اقتصادی وسیله‌ای شد برای پرکردن جیب حکومت ایران برای ادامه جنگش که جنگی است رو به داخل، برای از بین بردن اپوزیسیون داخلی، و جنگی رو به خارج برای تحمیل خود در منطقه و در جهان.
همین پاسداران زیاده‌رویها در خارج ایران را تشدید کردند. آنها در سوریه و عراق هستند. آنها هم‌چنین سازمانهایی مثل حزب‌الله لبنان را تأمین مالی می‌کنند، و هم‌چنین سازمانهایی که در مصر بمبگذاری می‌کنند و هم‌چنین آنهایی که در این‌جا در فرانسه، در بلژیک، در آلمان بمب‌گذاری می‌کنند. معنی آن این است که سیاستی که خواهان استمالت و مماشات برای تأمین این فرصت برای ایران بود که به جرگه کشورهای مورد احترام بپیوندد، فقط یک چراغ سبز بود که برای رژیم ایران منابع مالی جهت تشدید خصومتهایش در سراسر جهان را فراهم کرد؛ خصومتی که مورد نیازش بود برای بقای حکومتش با اسثمار و سلطه بر مردم ایران.
واکنش چه بود؟ هفته پیش شاهد اولین واکنش بودیم.
معتقدم که واکنش اول عبارت است از بیداری وجدانها در سطح جهانی و این به یمن رئیس‌جمهور آمریکاست که موضع گرفت. واکنش دوم هم که باز واکنشی بسیار با شهامت بود، و بسیار ضروری و بسیار مهم بود، واکنشی بود که هفته پیش رخ داد که طی آن کشورهایی گردهم آمدند با دعوت و با سردمداری ولیعهد عربستان سعودی، محمد بن سلمان، که ائتلافی نظامی را برای مبارزه با تروریسم تشکیل داده است. و البته این ائتلاف انگشت اتهام را نشانه رفته، نه فقط به سوی تروریسم که در منطقه شکل می‌گیرد بلکه به سوی بانی اصلی آن که رژریم ایران است. ضروری بود که نه تنها جهان به آنچه در ایران رخ می‌دهد آگاه شود و نقش ترمز را در آن ایفا کند، بلکه کشورهای منطقه هم بسیج شوند و اعمال مادی برای ممانعت از گسترش تروریستی رژیم ایران را به‌کار گیرند.
بنا بر این، هم‌چنانکه می‌بینیم، در خلال همین واکنشها، ما در معرض این سؤال هستیم که آیا این توافق هسته‌یی کار شایسته‌ای بود؟ عنصری که آقای کوشنر به آن اشاره کرد و خیلی مهم است، گزارشی است که توسط دبیرکل سازمان ملل در مورد حقوق‌بشر به مجمع عمومی سازمان ملل ارائه شد. این یک گزارش بسیار بسیار مهم است چون این اولین بار است که در برابر انظار بین‌المللی جرأت می‌کنیم با صدای بلند آنچه را بگوییم که همه می‌دانند و با صدای پایین به هم می‌گویند، یعنی این‌که حکومت ایران که مردم ایران را سرکوب کرده، مسئول جنایاتی علیه بشریت است که تمامی ندارد. گزارش بسیار تکاندهنده است. قبل از هر چیز فکر می‌کنم که یکی از ابعاد فاجعه یک حکومت، سرنوشت کودکان است. اگر به سرنوشتی که برای کودکان ترسیم می‌شود قیام نکنیم، هر چیزی را پس از آن قبول خواهیم کرد. و در ایران، سازمان ملل بر افزایش اعدام کودگان انگشت گذاشته؛ اعدامهایی که با نقطه عزیمت سیاسی و ایدئولوژیک صورت می‌پذیرد. این عمق فاجعه حکومتی است که قوانین خودش را هم زیر پا می‌گذارد، چون باید بگوییم که در ایران اعدام کودکان امری خلاف قانون است. با این‌حال این اعدامها هر روز افزایش دارند و این به‌رغم این‌که روحانی به گردش اروپا آمده بود تا همه ما را متقاعد سازد که همه اینها تغییر کرده. بعد از دومین دولت روحانی، این اعدامها مرتباً در حال افزایشند.
دومین عنصری که باید بر آن تأکید کرد، عنادورزی مصرانه علیه مدافعان حقوق‌بشر است. شما و من اگر در ایران بودیم، در زندان و در معرض اعدام بودیم. خوشبختانه ما این‌جا در پاریس و در شهرداری پاریس هستیم که خانه آزادی و حق بیان مردم است. گزارش از شکنجه‌ها، اعمال بیرحمانه، رفتار توهین‌آمیز و غیرانسانی می‌گوید. وزنه این کلمات را باید دریافت، آنهم در گزارشی که تحت فشار دولت ایران است که مستمراً هر نقطه و کامایی را زیر نظر دارد برای ممانعت از این‌که این کلمات با جوهر سیاه منتشر شوند و به نمایندگان کلیه کشورهای جهان توزیع شوند. این بار آنها موفق نشدند کاری را بکنند که مدتهای زیاد در آن موفق بودند، یعنی وتو کردن این افشاگریها.
پس آیا می‌توان گفت که اروپا اشتباه کرده؟ معتقدم که آری! معتقدم که اروپا اشتباه کرده و معتقدم که ما باید آن را بگوییم. از وقتی در این سالن حضور به هم رساندیم، باید به‌خصوص آن را به فردی که مسئول روابط بین‌المللی اتحادیه اروپاست، خانم فدریکا موگرینی، یادآوری کنیم. وی با اصرار تمام و با تلاشهای بسیار سعی کرد امری غیرقابل توجیه را توجیه کند، یعنی حمایت بی‌قید و شرطش از توافق هسته‌یی که توسط برخی نقض و توسط دیگران افشا می‌شد. این خطرناک است! بیان نکردن و نگفتن این‌که این توافق برخلاف ارزشهای اروپاست، یعنی به فراموشی سپردن علت وجودی اروپا.
اروپا نمی‌تواند بگوید خب ما توافقی را حاصل کردیم که در آن رژیم ایران دعاوی هسته‌ای‌اش را به عقب انداخت، و بعد چشمش را روی رنج مردم ایران، کودکانش، زنانش و مردانش ببندد. آنها دیگر حق بیان ندارند. فقط حق نفس کشیدن دارند، آنهم با انداختن سر به پایین و بدون نگاه به دور و بر خود، از ترس بدار آویخته شدن.
وظیفه ما چیست؟ وظیفه ما دادخواهی است. دموکراسی، حقوق‌بشر، بشریت، تمدنی وجود ندارد بدون این‌که عدالتی در کار باشد. این عدالت باید قبل از هر چیز در رابطه با وقایعی که این‌جا به آن اشاره شد شکل بگیرد، موضوعی که برای ما بسیار حائز اهمیت است، یعنی کشتار سال 1988. سی هزار نفر جان خود را از دست دادند. ما عکسهای آنها را دیدیم. نگاههایشان را دیدیم که ما را دنبال می‌کند.
برای اولین بار در این گزارش سازمان ملل اشاره شد به بازتابهای این کشتارها و تلاشهای این خانواده‌ها برای دادخواهی در داخل ایران. به‌عنوان نمونه، ما می‌دانیم که همان‌طور که آقای کوشنر به ما یادآوری کرد و امری است در ورای فهم بشر، کسی که نقش دژخیم را بازی کرده و جزو کمیسیونهای مرگ بوده و مسئول مرگ سی هزار نفر است، امروز وزیر دادگستری است.
ما باید مبارزه کنیم. باید مبارزه کنیم تا اروپا به همان محتوای اصلی‌اش ارجاع کند و خواهان اولویت دادن به حقوق‌بشر باشد و از سازمان ملل بخواهد که تحقیق در رابطه با وقایع 1988را نهادینه کند. حائز اهمیت است که یک کمیسیون تحقیق در کمیساریای عالی حقوق‌بشرتشکیل شود. کمیسر عالی در حال حاضر یک پرنس اردنی است که خودش در تشکیل دادگاه جزایی بین‌المللی نقش داشته. و ما او را مخاطب قرار می‌دهیم و از او می‌خواهیم که وقت را بیش از این تلف نکند و فی‌الفور وارد عمل شود تا روند تحقیقات را بگشاید و بتوانیم به سرعت جنایتکاران را در برابر عدالت بین‌المللی قرار دهیم، تا عدالت صورت بگیرد و به یمن اجرای عدالت این جنایتها در ایران امروز ادامه نیابند.
متشکرم.
 
ادامه دارد
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/40feab22-73b6-4b39-8537-a4dbd27b02c2"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات