همانطور که خمینی جنگ ضدمیهنی را یک «نعمت الهی» میدانست، اخلاف او هم حمله تروریستی 17خرداد را یک «گوهر ذیقیمت» دانسته و درصدد بهره برداری از آن برای وصله زدن به نظام جرواجر خود بعد از نمایش انتخابات برآمدند اما این افاقه نکرد، ناچار برای سرپوش گذاشتن بر بحرانهای لاعلاج خود؛ به موشکپرانی به سوریه اقدام کردند؛ موشکهایی که بهانهاش داعش بود اما در حقیقت بنا به اعتراف پاسدار شریعتمداری برای مقابله با موج ریزش، وادادگی و خمودگی در بدنة نظام شلیک شد؛ زیرا سپاه پاسداران این بار هدف تحریمهای خفهکننده آمریکا علیه رژیم بود.
از آنجا که رژیم جرأت و توان موشکزدن به آمریکا را ندارد از کیسه خلیفة داعش خرج میکند. به قول معروف: «سنگ مفت و گنجشک مفت!». مصادرة بحرانها به خارج از نظام و در واقع همان «پرتابدرمانی» از سیاستهای شناختهشده و لو رفته حکومت آخوندی است. در گذشته هرگاه خامنهای در قافیه گیر میکرد، به مجاهدین موشک میزد؛ همچنان که بتازگی به شلیک هزار موشک به قرارگاههای ارتش آزادیبخش در سال 80 اعتراف کرد.
پس از حادثه تروریستی 17خرداد، خامنهای با دمش گردو میشکست. مهرههای آتش به اختیار او در حسرت تکرار روزهای طلایی دهة60 سناریوی تعویض جلاد با شهید را در ذهن پخته و خواب اعدامهای آن سالیان سیاه را میدیدند. روزی نبود که به اینهمانی این سالیان با آن سالیان نپردازند و از قتلعام 67 دفاع نکنند.
آری، در شرایطی که انتظار میرفت خلیفهٴ عمامهسوختة ارتجاع با سیاست پرتابدرمانی بهطور موقت مسکنی برای بحرانهایش یافته و برای مهار اعتراضات اجتماعی به سرکوب و بگیر و ببند و شکنجه و اعدام اقدام کند، در روزهایی که تنورهکشان موشکی او در جریان بود و فضا را با عربدههای توخالی مسموم کرده بود، درست در زیر گوشش، شماری از هموطنان در خیابانهای مرکزی تهران دست به راهپیمایی زده و در جلوی دفتر روحانی تجمع کردند. این واقعه به اینجا ختم نشد، همزمان در شهرهایی مانند مشهد، اهواز، اردبیل، رشت، ابهر، بابل و چند شهر دیگر فریاد تظلمخواهی غارت شدگان به آسمان غمزدة ایران بلند شد. این فریادهای مصر و از جگر برآمده چون سیلی محکمی بر بناگوش خلیفهٴ موشکی فرود آمد و چرت شیرین او را پراند.
خلیفة نگونبخت میخواست به بهانة داعش، همزمان هم آمریکا را هدف قرار دهد، هم آثار تحریمها را خنثی کند، هم به عربستان و ائتلاف عربی چشمغره برود، هم سپاه پاسداران را از زیر ضرب درآورد و هم به وادادگان و خمودگان نظام نهیب بزند و جناح پیروز جنگ قدرت را بهسر جای خود بنشاند و هم فضای برانگیخته و ملتهب اجتماعی را سرکوب کند... اما از خواب لف لف خوری پنبهدانه پرید؛ یعنی برق سیلی اعتراضات مردم او را پراند. مردم با تعریضی معنیدار به خلیفة موشکی طعنه زدند:
”ای رهبر «فرزانه! ایران شده دزدخانه“.
اعتراضات هماهنگ در تهران و شماری از شهرهای ایران نشان داد که آنچه اصیل و ماندنی است همان صدای مردم و مقاومت مشروع فرزندان مردم ایران است؛ صدایی که در دود و دم پوشالی و گرد و خاک ناشی از موشکهای خامنهای، رساتر از هر صدایی به گوش میرسد. ترس از همین صدای فراگیر و غیرقابل کتمان است که خلیفة ارتجاع را به دود و دم و گرد و خاک وادار کرده است.
از آنجا که رژیم جرأت و توان موشکزدن به آمریکا را ندارد از کیسه خلیفة داعش خرج میکند. به قول معروف: «سنگ مفت و گنجشک مفت!». مصادرة بحرانها به خارج از نظام و در واقع همان «پرتابدرمانی» از سیاستهای شناختهشده و لو رفته حکومت آخوندی است. در گذشته هرگاه خامنهای در قافیه گیر میکرد، به مجاهدین موشک میزد؛ همچنان که بتازگی به شلیک هزار موشک به قرارگاههای ارتش آزادیبخش در سال 80 اعتراف کرد.
پس از حادثه تروریستی 17خرداد، خامنهای با دمش گردو میشکست. مهرههای آتش به اختیار او در حسرت تکرار روزهای طلایی دهة60 سناریوی تعویض جلاد با شهید را در ذهن پخته و خواب اعدامهای آن سالیان سیاه را میدیدند. روزی نبود که به اینهمانی این سالیان با آن سالیان نپردازند و از قتلعام 67 دفاع نکنند.
آری، در شرایطی که انتظار میرفت خلیفهٴ عمامهسوختة ارتجاع با سیاست پرتابدرمانی بهطور موقت مسکنی برای بحرانهایش یافته و برای مهار اعتراضات اجتماعی به سرکوب و بگیر و ببند و شکنجه و اعدام اقدام کند، در روزهایی که تنورهکشان موشکی او در جریان بود و فضا را با عربدههای توخالی مسموم کرده بود، درست در زیر گوشش، شماری از هموطنان در خیابانهای مرکزی تهران دست به راهپیمایی زده و در جلوی دفتر روحانی تجمع کردند. این واقعه به اینجا ختم نشد، همزمان در شهرهایی مانند مشهد، اهواز، اردبیل، رشت، ابهر، بابل و چند شهر دیگر فریاد تظلمخواهی غارت شدگان به آسمان غمزدة ایران بلند شد. این فریادهای مصر و از جگر برآمده چون سیلی محکمی بر بناگوش خلیفهٴ موشکی فرود آمد و چرت شیرین او را پراند.
خلیفة نگونبخت میخواست به بهانة داعش، همزمان هم آمریکا را هدف قرار دهد، هم آثار تحریمها را خنثی کند، هم به عربستان و ائتلاف عربی چشمغره برود، هم سپاه پاسداران را از زیر ضرب درآورد و هم به وادادگان و خمودگان نظام نهیب بزند و جناح پیروز جنگ قدرت را بهسر جای خود بنشاند و هم فضای برانگیخته و ملتهب اجتماعی را سرکوب کند... اما از خواب لف لف خوری پنبهدانه پرید؛ یعنی برق سیلی اعتراضات مردم او را پراند. مردم با تعریضی معنیدار به خلیفة موشکی طعنه زدند:
”ای رهبر «فرزانه! ایران شده دزدخانه“.
اعتراضات هماهنگ در تهران و شماری از شهرهای ایران نشان داد که آنچه اصیل و ماندنی است همان صدای مردم و مقاومت مشروع فرزندان مردم ایران است؛ صدایی که در دود و دم پوشالی و گرد و خاک ناشی از موشکهای خامنهای، رساتر از هر صدایی به گوش میرسد. ترس از همین صدای فراگیر و غیرقابل کتمان است که خلیفة ارتجاع را به دود و دم و گرد و خاک وادار کرده است.