خودکشی…
طرح مهندس علی خامنهای! در مهندسی رئیسی برای ریاستجمهوری با خفت و خواری در هم شکست و او به اجبار بار دیگر به آخوند حسن روحانی تن داد و خودکشی نرم و آهسته را ترجیح داد. به این ترتیب رژیم ولایتفقیه با همه باندهای مافیایی خود یک گام اساسی به سرنگونی نزدیک شد.
اما چه اتفاقی افتاد که ولیفقیه موفق به مهندسی نشد؟ چه شد که او منصوب خود در امپراطوری آستان قدس و دادستانی کل و در معاونت قوه قضاییه را نتوانست بر مسند ریاستجمهوری بنشاند؟ مگر او همان «لوطینمایی» نبود که عنتر خود-احمدینژاد- را برای ریاستجمهوری قالب و مهندسی کرده بود؟ و در این رشته تبحر و تخصص داشت؟ این چه ترس و واهمةی بود که او را از این کار باز داشت؟ و خلاصه چه مرگش بود؟
… از ترس مرگ
پاسخ را میتوان در ترس خامنهای از خیزش و قیام مردم دید که او ناچار شد از مهندسی گماشته جلادش دست بکشد و با یک سیلی آبدار و پس گردنی محکم از مردم و مقاومت ایران سر جای خود بنشیند. آخر خودش گفته بود که ”هر کس بخواهد خلاف امنیت کشور اقدام کند قطعاً سیلی خواهد خورد“. اما وقتی بو کشید و فهمید اوضاع خیلی خراب و امنیت نظامش در خطر است- بهخصوص که سالها پیش مزة قیام را هم چشیده بود- با سرافکندگی به لای قبای خود خزید، زانوان غم در سینه گرفت و ماتمزده به کنج سقف ترک خوردهٴ نظام خیره شد!.
نشانههای خیزش
با این همه هنوز یک سؤال دیگر باقی است: نشانههای خیزش چه بود و خامنهای از کجا بوی قیام به مشامش رسید و چطور شد که خطر را در بیخ گوش خود حس کرد؟
پاسخ در یک کلام: «هزار اشرف»
همان که مردم دردمند و به جانآمدهٴ میهن دربند، مدتها پیش نوید آن را به گوش جان شنیده بودند که:
«… پرسش این نیست که آیا حکومت ولایت فقیه در شرایط سرنگونی هست یا خیر؟ پرسش این است که از چه راههایی میتوان زودتر به این هدف رسید. پاسخ ما، برپایی 1000اشرف است. هزار اشرف یعنی هزار کانون نبرد علیه استبداد مذهبی». (مریم رجوی)
«اشرف»، همان نام و نماد مبارزه تاریخی مردم ایران برای آزادی و سرنگونی نظام آخوندی است؛
و «هزار اشرف» همان هزار کانون شورشی،
هزار کانون نبرد علیه رژیم قرون وسطایی
و هزار سنگر تهاجم به سرانگشتان سرکوب و اعدام.
هزار اشرف، باور و ایمانی است به اینکه قطعاً میتوان دیو پلید ارتجاع را با همه جناحها و باندهایش سرنگون کرد. هزار اشرف یعنی هزار کانون بارور شده در سرتاسر میهن اشغال شده،
در هر کوچه و خیابان و محله،
در هر مدرسه و دانشگاه و میدان
و در هر کارخانه و اداره و پادگان
و حتی در زندان.
ابراز وجود هزار اشرف
تمام سعی ولیفقیه درهمشکسته و کارگزاران رژیم آخوندی این است که از واژه ممنوعهی مجاهدین هیچ اسمی نبرند. اما کارزار گسترده و فعالیتهای افزایش یابنده «هزار اشرف» مگر میگذارد آنها این مرز سرخ را نگه دارند:
«اخیراً مجاهدین با تحرکات خود سعی در اثرگذاری بر روی انتخاب ملت دارند». (خبرگزاری حکومتی فارس-13اردیبهشت 96)
«… با شایعات قصد تاثیرگذاری بر نتیجه انتخابات را دارند… بحث اعدامهای سال 67 و شایعاتی که امروز مجاهدین… منتشر میکنند از این نوع شایعات است». (خبرگزاری حکومتی تسنیم- 18اردیبهشت 96)
«شناسایی عناصر، شبکهها و اهداف مجاهدین… از جمله اقداماتی است که این اداره کل در مقابله با فعالیتهای ضدامنیتی استان انجام داده است». (تلویزیون رژیم- 19اردیبهشت 96)
«فتنه بزرگ در راه است… تحرکات مشکوک در تهران! گزارشهای دریافتی حاکیست عکس مریم رجوی، در چند نقطه از شهر تهران دیده شده. این تصویر که میبینید زیر پل ستارخان میباشد». (اینستا گرام فاطمیون-24اردیبهشت96)
«نصب عکسهایی از مریم رجوی در برخی معابر و همچنین برخی شعارنویسیها نشان داد مجاهدین درصدد هستند تا از سفره انتخابات 96 بی نصیب نباشند». (سایت حکومتی سهندپرس-26اردیبهشت 6)
«… اسکند مومنی، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، با بیان اینکه انجام انتخابات و جابهجایی قدرت از اهمیت بالایی برخوردار است، گفت… منافقین و دشمنان نظام، دندان تیز کردهاند که ناآرامی، فتنه و شورش را در کشور راهاندازی کنند». (خبرگزاری وزارت اطلاعات موسوم به مهر- 21اردیبهشت 96)
«در آستانه نمایش انتخابات ریاستجمهوری در ایران هواداران مقاومت ایران فعالیتهای مختلفی در شهرهای ایران داشتند و روی دیوارها شعار نوشتند و با وجود فضای امنیتی شدید پلاکاردهایی درباره دعوت به تحریم انتخابات در بسیاری از شهرها از جمله تهران نصب کردند». (سایت اردنی الدرب- دوشنبه 25اردیبهشت 96)
«حجت الاسلام محمدعلی نکونام، امام جمعه شهر کرد، اعدام اعضای گروهک منافقین را از خدمات بزرگ انقلاب اسلامی دانست و اظهار کرد: ”پس از اعدام این افراد، نظام نفسی تازه کشید“ …». (خبرگزاری جمهوری اسلامی، استان چهار محال و بختیاری-25اردیبهشت 96)
بشکهی باروت
به نظر میرسد نظام آخوندی فقط توانست چند روز و چند هفته نفس راحت بکشد. چرا که از همان روزهای قتلعام، خون شهیدان جوشیدن گرفت و تا امروز خواب راحت را از چشمان جنایتکاران ضدبشر ربوده است. این را دیگر ما نمیگوییم، خود پاسداران میگویند:
«شما روی بشکه باروت نشستهاید که مدتیست روشن شده… شما را از لشکرهای مملو از خشم میترسانم… از میلیونها پیر و جوان که در پی جرقهیی لحظه شماری میکنند، میترسانم… بدانید زمانی که توفان آید فرصت فرار ندارید. همه راهها بسته خواهد بود… حتی مانند شاه بهپلکان هواپیما هم نمیرسید…». (خبرگزاری سپاه پاسداران، فارس- نامه سرگشاده به دیوار- 19اردیبهشت 96)
طرح مهندس علی خامنهای! در مهندسی رئیسی برای ریاستجمهوری با خفت و خواری در هم شکست و او به اجبار بار دیگر به آخوند حسن روحانی تن داد و خودکشی نرم و آهسته را ترجیح داد. به این ترتیب رژیم ولایتفقیه با همه باندهای مافیایی خود یک گام اساسی به سرنگونی نزدیک شد.
اما چه اتفاقی افتاد که ولیفقیه موفق به مهندسی نشد؟ چه شد که او منصوب خود در امپراطوری آستان قدس و دادستانی کل و در معاونت قوه قضاییه را نتوانست بر مسند ریاستجمهوری بنشاند؟ مگر او همان «لوطینمایی» نبود که عنتر خود-احمدینژاد- را برای ریاستجمهوری قالب و مهندسی کرده بود؟ و در این رشته تبحر و تخصص داشت؟ این چه ترس و واهمةی بود که او را از این کار باز داشت؟ و خلاصه چه مرگش بود؟
… از ترس مرگ
پاسخ را میتوان در ترس خامنهای از خیزش و قیام مردم دید که او ناچار شد از مهندسی گماشته جلادش دست بکشد و با یک سیلی آبدار و پس گردنی محکم از مردم و مقاومت ایران سر جای خود بنشیند. آخر خودش گفته بود که ”هر کس بخواهد خلاف امنیت کشور اقدام کند قطعاً سیلی خواهد خورد“. اما وقتی بو کشید و فهمید اوضاع خیلی خراب و امنیت نظامش در خطر است- بهخصوص که سالها پیش مزة قیام را هم چشیده بود- با سرافکندگی به لای قبای خود خزید، زانوان غم در سینه گرفت و ماتمزده به کنج سقف ترک خوردهٴ نظام خیره شد!.
نشانههای خیزش
با این همه هنوز یک سؤال دیگر باقی است: نشانههای خیزش چه بود و خامنهای از کجا بوی قیام به مشامش رسید و چطور شد که خطر را در بیخ گوش خود حس کرد؟
پاسخ در یک کلام: «هزار اشرف»
همان که مردم دردمند و به جانآمدهٴ میهن دربند، مدتها پیش نوید آن را به گوش جان شنیده بودند که:
«… پرسش این نیست که آیا حکومت ولایت فقیه در شرایط سرنگونی هست یا خیر؟ پرسش این است که از چه راههایی میتوان زودتر به این هدف رسید. پاسخ ما، برپایی 1000اشرف است. هزار اشرف یعنی هزار کانون نبرد علیه استبداد مذهبی». (مریم رجوی)
«اشرف»، همان نام و نماد مبارزه تاریخی مردم ایران برای آزادی و سرنگونی نظام آخوندی است؛
و «هزار اشرف» همان هزار کانون شورشی،
هزار کانون نبرد علیه رژیم قرون وسطایی
و هزار سنگر تهاجم به سرانگشتان سرکوب و اعدام.
هزار اشرف، باور و ایمانی است به اینکه قطعاً میتوان دیو پلید ارتجاع را با همه جناحها و باندهایش سرنگون کرد. هزار اشرف یعنی هزار کانون بارور شده در سرتاسر میهن اشغال شده،
در هر کوچه و خیابان و محله،
در هر مدرسه و دانشگاه و میدان
و در هر کارخانه و اداره و پادگان
و حتی در زندان.
ابراز وجود هزار اشرف
تمام سعی ولیفقیه درهمشکسته و کارگزاران رژیم آخوندی این است که از واژه ممنوعهی مجاهدین هیچ اسمی نبرند. اما کارزار گسترده و فعالیتهای افزایش یابنده «هزار اشرف» مگر میگذارد آنها این مرز سرخ را نگه دارند:
«اخیراً مجاهدین با تحرکات خود سعی در اثرگذاری بر روی انتخاب ملت دارند». (خبرگزاری حکومتی فارس-13اردیبهشت 96)
«… با شایعات قصد تاثیرگذاری بر نتیجه انتخابات را دارند… بحث اعدامهای سال 67 و شایعاتی که امروز مجاهدین… منتشر میکنند از این نوع شایعات است». (خبرگزاری حکومتی تسنیم- 18اردیبهشت 96)
«شناسایی عناصر، شبکهها و اهداف مجاهدین… از جمله اقداماتی است که این اداره کل در مقابله با فعالیتهای ضدامنیتی استان انجام داده است». (تلویزیون رژیم- 19اردیبهشت 96)
«فتنه بزرگ در راه است… تحرکات مشکوک در تهران! گزارشهای دریافتی حاکیست عکس مریم رجوی، در چند نقطه از شهر تهران دیده شده. این تصویر که میبینید زیر پل ستارخان میباشد». (اینستا گرام فاطمیون-24اردیبهشت96)
«نصب عکسهایی از مریم رجوی در برخی معابر و همچنین برخی شعارنویسیها نشان داد مجاهدین درصدد هستند تا از سفره انتخابات 96 بی نصیب نباشند». (سایت حکومتی سهندپرس-26اردیبهشت 6)
«… اسکند مومنی، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، با بیان اینکه انجام انتخابات و جابهجایی قدرت از اهمیت بالایی برخوردار است، گفت… منافقین و دشمنان نظام، دندان تیز کردهاند که ناآرامی، فتنه و شورش را در کشور راهاندازی کنند». (خبرگزاری وزارت اطلاعات موسوم به مهر- 21اردیبهشت 96)
«در آستانه نمایش انتخابات ریاستجمهوری در ایران هواداران مقاومت ایران فعالیتهای مختلفی در شهرهای ایران داشتند و روی دیوارها شعار نوشتند و با وجود فضای امنیتی شدید پلاکاردهایی درباره دعوت به تحریم انتخابات در بسیاری از شهرها از جمله تهران نصب کردند». (سایت اردنی الدرب- دوشنبه 25اردیبهشت 96)
«حجت الاسلام محمدعلی نکونام، امام جمعه شهر کرد، اعدام اعضای گروهک منافقین را از خدمات بزرگ انقلاب اسلامی دانست و اظهار کرد: ”پس از اعدام این افراد، نظام نفسی تازه کشید“ …». (خبرگزاری جمهوری اسلامی، استان چهار محال و بختیاری-25اردیبهشت 96)
بشکهی باروت
به نظر میرسد نظام آخوندی فقط توانست چند روز و چند هفته نفس راحت بکشد. چرا که از همان روزهای قتلعام، خون شهیدان جوشیدن گرفت و تا امروز خواب راحت را از چشمان جنایتکاران ضدبشر ربوده است. این را دیگر ما نمیگوییم، خود پاسداران میگویند:
«شما روی بشکه باروت نشستهاید که مدتیست روشن شده… شما را از لشکرهای مملو از خشم میترسانم… از میلیونها پیر و جوان که در پی جرقهیی لحظه شماری میکنند، میترسانم… بدانید زمانی که توفان آید فرصت فرار ندارید. همه راهها بسته خواهد بود… حتی مانند شاه بهپلکان هواپیما هم نمیرسید…». (خبرگزاری سپاه پاسداران، فارس- نامه سرگشاده به دیوار- 19اردیبهشت 96)