آخوند روحانی یکی از دستاوردهای دوران ریاستجمهوری خود را کارنامه اقتصادی دولتش میداند و ادعا دارد که اقتصاد ایران در حال فروپاشی بوده و او با برجام نجاتش داده است.
واقعیت این است که در حالیکه آمار و ارقام حکومتی چیز دیگری را اعلام میکنند صنعت و مراکزصنعتی در ایران در شرایط بحرانی بهسر میبرند، . اگر به دور از هیاهوهای انتخاباتی و باندی، به بررسی و ارزیابی فقط بخش صنعت و وضعیت برندهای مشهور ایرانی در دوران ریاستجمهوری آخوند روحانی پرداخته شود، واقعیت این مسأله به خوبی روشن میشود.
در این مورد سایت حکومتی نسیم آنلاین مینویسد: «تعطیلی بیش از ۳۰ برند و کارخانه معروف و قدیمی در دولت روحانی! ارج، داروگر، آزمایش، پارس الکتریک، پلیاکریل اصفهان، کاشی ایرانا، ماشینسازی تبریز، ایستک، دوچرخهسازی ایساک، قند ورامین، روغننباتیقو، چیتسازی ری و ایران چوب، تنها بخشی از کارخانههای مهم تولیدی کشور است که در دولت تدبیر و امید کرکره خود را پایین کشیدند».
این سایت سپس ادامه میدهد: «روحانی که وعده گشایش اقتصاد ایران را در 100روز داده بود. اما نه تنها در این چهار سال وضعیت معیشتی مردم بهتر نشد، بلکه اقتصاد ایران به چنان رکودی دچار شد که به گواه اکثر اقتصاددانان و فعالان اقتصادی نمونه آن در سالهای بعد از پیروزی انقلاب بیسابقه بوده است. یکی از ثمرات این رکود تعطیل شدن معروفترین برندهای اقتصادی کشور است که نامشان با زندگی همه ایرانیان عجین شده است. آمارهای غیررسمی نشان میدهد که تعطیل شدن این برندها به بیکار شدن حدود یک میلیون نفر طی چهار سال گذشته انجامیده است».
کارخانههایی که تعطیل شدند از جمله معروفترین و پرمحصولترین مراکز صنعتی ایران بودند که در بعضی از موارد تولیدات آنها به خارج ایران هم صادر میشد. نگاهی به چند نمونه ضروری و روشنگر است:
-کارخانه ارج در سال 1316 در یک کارگاه کوچک تأسیس شد و در سال 1348به یک کارخانه بزرگ و معتبر تبدیل شد.
-کارخانه قند ورامین از قدیمیترین کارخانههای استان تهران و کشور بود که در روزنامههای حکومتی خبر تعطیلی آن منتشر شد. کارخانهای که بسیاری از مردم ورامین در آن کار کرده و هویت تاریخی خود را با فعالیت در این کارخانه گره زده بودند.
-کارخانه پارس کروم خزر که به تولید املاح کروم میپرداخت؛ تنها تولیدکننده سولفات بازیک در خاورمیانه بوده که بهعنوان مواد اولیه در صنایع چرم سازی استفاده میشود و کیفیت آن با محصولات آلمانی برابری میکرد که بهدلیل فروش نرفتن محصول تولیدی کارخانه تعطیل شده است! مدیر این کارخانه علت تعطیلی را اینطور بیان میکند: «امروز با واردات محصولات ارزان و بیکیفیت و با تعرفه بسیار کم به کشور باعث فروش نرفتن محصول کارخانه ما شدند».
برندهای مشهور دیگری یکی پس از دیگری ورشکسته و تعطیل شدند.
روشن است که در هر کشور دیگری، کارخانهها ورشکست یا تعطیل میشوند و جای خود را به یک برند دیگر میدهند و یا بدلایل ضعف مدیریتی در بازاریابی یا پایین بودن کیفیت محصولاتشان در بازار شکست خورده و ورشکست میشوند.
طبعاً تعطیلی و ورشکستگی یک مرکز صنعتی رویدادی نیست که فقط در ایران اتفاق افتاده باشد، اما آنچه وضعیت را در ایران خاص میکند، یکی تعداد آنهاست و دیگری هم سابقه برندها که تماماً قدیمی و سودده بودند و از بین رفتنشان هم نه به این دلیل که یک تولید بالاتری در ایران به وجود آوردند، بلکه به این دلیل که واردات انبوه چه رسمی و چه قاچاق، نفس تولید داخل را بند آورده و یکی پس از دیگری کارخانهها تعطیل میشوند.
در کشورهای دیگر معمولاً مراکز تولیدی در رقابت، بازار را از دست میدهند و ورشکسته میشوند، یعنی کارخانه دیگری، یک جنس ارزانتر یا مدرنتر یا قابلپسندتر برای بازار تولید میکند که بازار را بهدست گیرد و کارخانههای رقیب را از دور خارج کند که البته آن هم دورهای است و اینطور نیست که کاملاً تعطیل بشود، بلکه ممکن است یک فصل را از دست بدهد، ولی با تلاش و تصحیح مسیر، دوباره به بازار برمیگردد. اما در حاکمیت آخوندها کارخانهها وقتی تعطیل میشوند، از دور استفاده خارج شده و کارگرانشان را هم بدون هیچ پشتوانهای بیکار کرده و زندگی آنها را در معرض نابودی قرار میدهند.
البته باید توجه داشت که ورشکستگی این تعداد مرکز صنعتی و کارخانه منطقاً نمیتواند تماماً محصول یک دوره 4ساله باشد، نابودی این کارخانهها محصول تمامیت سیاست اقتصادی حاکم بر ایران است و ربطی به این باند و آن باند هم ندارد، مثلاً در زمان احمدینژاد آمارها نشان از تعطیلی 50 تا 70 درصد کارخانهها را میدهد، اما تفاوت روحانی با دیگران این است که ادعا میکند که کلیدی دستش بوده و دستاورد رشد اقتصادی داشته و نرخ تورم را پایین آورده، یعنی در حالیکه همان تعطیلیها و ورشکستگیها و بیکاریها و سفرههای خالی مردم وجود دارد، با شیادی ادعای بهبودی وضع اقتصادی را میکند.
در رابطه با علت تعطیلی این تعداد کارخانه بهخصوص از قدیمیترین کارخانهها، موارد مختلفی را میتوان ذکر کرد، اما اصلیترین علل میتواند عوامل زیر باشد:
واگذاری کارخانهها به بخشهای بهاصطلاح خصوصی که اساساً بخش خصوصی واقعی نیستند، بلکه واگذاری کارخانهها به یک مشت پاسدار و بسیجی و.. که کاری جز چپاول اموال کارخانهها را نمیدانند. اینها کسانی هستند که انواع وامها را هم دریافت میکنند، اما به جای اینکه خرج کارخانه کنند، وارد واردات سودآور میکنند.
وجود باندهای حکومتی سودجو در وارد کردن کالاها با تعرفههای گمرکی پایین و از دور خارج کردن کالاهای مشابه داخلی، وجود قاچاق گسترده و نهادینه، کمبود نقدینگی در کارخانههایی که صاحبانش به حکومت وابسته نیستند و. عدم حمایت دولت از تولید داخلی و در موارد زیادی کارشکنی و نگهداشتن تولیدات در گمرکات.
تهیه نشدن مواد اولیه کارخانجات، فقر و ضعیف بودن قدرت خرید مردم که نتیجهاش انباشت کالاها در انبارهاست.
گرفتن مالیاتهای سنگین از کارخانهها و کارگاههای تولیدی و اخاذیهای مستمر شهرداریها و ارگانهای حکومتی از تولیدکنندگان
البته در این میان میتوان گفت که اصلیترین دلیل، چنگ انداختن اختاپوس سپاه خامنهای بر اقتصاد کشور است انحصاری کردن سرمایهگذاری و داشتن اسکلههای قاچاق برای واردات گسترده، بدون اینکه به کسی پاسخگو باشند، عملاً رمقی برای اقتصاد کشور باقی نمیگذارد.
بنابراین واقعیت این است که در حاکمیت آخوندها مشکلات اقتصادی قبل از اینکه ریشه صرفاً اقتصادی داشته باشند، ریشه سیاسی دارند و به ساختار حاکمیت برمیگردند. با وجود سپاه غارتگر خامنهای و دولت نجومی بگیر و رئیسجمهوری که افتخارش این است که در دوره مسئولیت او بودجه سپاه، یعنی بودجه سرکوب و صدور تروریسم افزایش یافته، قطعاً این مشکل حل نخواهد شد، بلکه مشکلات هر روز تشدید میشود، تا روزیکه این ساختار و این حاکمیت وجود دارد، شاهد تعطیلی بیشتر کارخانه هاو فروپاشی کامل اقتصاد ایران خواهیم بود.
واقعیت این است که در حالیکه آمار و ارقام حکومتی چیز دیگری را اعلام میکنند صنعت و مراکزصنعتی در ایران در شرایط بحرانی بهسر میبرند، . اگر به دور از هیاهوهای انتخاباتی و باندی، به بررسی و ارزیابی فقط بخش صنعت و وضعیت برندهای مشهور ایرانی در دوران ریاستجمهوری آخوند روحانی پرداخته شود، واقعیت این مسأله به خوبی روشن میشود.
در این مورد سایت حکومتی نسیم آنلاین مینویسد: «تعطیلی بیش از ۳۰ برند و کارخانه معروف و قدیمی در دولت روحانی! ارج، داروگر، آزمایش، پارس الکتریک، پلیاکریل اصفهان، کاشی ایرانا، ماشینسازی تبریز، ایستک، دوچرخهسازی ایساک، قند ورامین، روغننباتیقو، چیتسازی ری و ایران چوب، تنها بخشی از کارخانههای مهم تولیدی کشور است که در دولت تدبیر و امید کرکره خود را پایین کشیدند».
این سایت سپس ادامه میدهد: «روحانی که وعده گشایش اقتصاد ایران را در 100روز داده بود. اما نه تنها در این چهار سال وضعیت معیشتی مردم بهتر نشد، بلکه اقتصاد ایران به چنان رکودی دچار شد که به گواه اکثر اقتصاددانان و فعالان اقتصادی نمونه آن در سالهای بعد از پیروزی انقلاب بیسابقه بوده است. یکی از ثمرات این رکود تعطیل شدن معروفترین برندهای اقتصادی کشور است که نامشان با زندگی همه ایرانیان عجین شده است. آمارهای غیررسمی نشان میدهد که تعطیل شدن این برندها به بیکار شدن حدود یک میلیون نفر طی چهار سال گذشته انجامیده است».
کارخانههایی که تعطیل شدند از جمله معروفترین و پرمحصولترین مراکز صنعتی ایران بودند که در بعضی از موارد تولیدات آنها به خارج ایران هم صادر میشد. نگاهی به چند نمونه ضروری و روشنگر است:
-کارخانه ارج در سال 1316 در یک کارگاه کوچک تأسیس شد و در سال 1348به یک کارخانه بزرگ و معتبر تبدیل شد.
-کارخانه قند ورامین از قدیمیترین کارخانههای استان تهران و کشور بود که در روزنامههای حکومتی خبر تعطیلی آن منتشر شد. کارخانهای که بسیاری از مردم ورامین در آن کار کرده و هویت تاریخی خود را با فعالیت در این کارخانه گره زده بودند.
-کارخانه پارس کروم خزر که به تولید املاح کروم میپرداخت؛ تنها تولیدکننده سولفات بازیک در خاورمیانه بوده که بهعنوان مواد اولیه در صنایع چرم سازی استفاده میشود و کیفیت آن با محصولات آلمانی برابری میکرد که بهدلیل فروش نرفتن محصول تولیدی کارخانه تعطیل شده است! مدیر این کارخانه علت تعطیلی را اینطور بیان میکند: «امروز با واردات محصولات ارزان و بیکیفیت و با تعرفه بسیار کم به کشور باعث فروش نرفتن محصول کارخانه ما شدند».
برندهای مشهور دیگری یکی پس از دیگری ورشکسته و تعطیل شدند.
روشن است که در هر کشور دیگری، کارخانهها ورشکست یا تعطیل میشوند و جای خود را به یک برند دیگر میدهند و یا بدلایل ضعف مدیریتی در بازاریابی یا پایین بودن کیفیت محصولاتشان در بازار شکست خورده و ورشکست میشوند.
طبعاً تعطیلی و ورشکستگی یک مرکز صنعتی رویدادی نیست که فقط در ایران اتفاق افتاده باشد، اما آنچه وضعیت را در ایران خاص میکند، یکی تعداد آنهاست و دیگری هم سابقه برندها که تماماً قدیمی و سودده بودند و از بین رفتنشان هم نه به این دلیل که یک تولید بالاتری در ایران به وجود آوردند، بلکه به این دلیل که واردات انبوه چه رسمی و چه قاچاق، نفس تولید داخل را بند آورده و یکی پس از دیگری کارخانهها تعطیل میشوند.
در کشورهای دیگر معمولاً مراکز تولیدی در رقابت، بازار را از دست میدهند و ورشکسته میشوند، یعنی کارخانه دیگری، یک جنس ارزانتر یا مدرنتر یا قابلپسندتر برای بازار تولید میکند که بازار را بهدست گیرد و کارخانههای رقیب را از دور خارج کند که البته آن هم دورهای است و اینطور نیست که کاملاً تعطیل بشود، بلکه ممکن است یک فصل را از دست بدهد، ولی با تلاش و تصحیح مسیر، دوباره به بازار برمیگردد. اما در حاکمیت آخوندها کارخانهها وقتی تعطیل میشوند، از دور استفاده خارج شده و کارگرانشان را هم بدون هیچ پشتوانهای بیکار کرده و زندگی آنها را در معرض نابودی قرار میدهند.
البته باید توجه داشت که ورشکستگی این تعداد مرکز صنعتی و کارخانه منطقاً نمیتواند تماماً محصول یک دوره 4ساله باشد، نابودی این کارخانهها محصول تمامیت سیاست اقتصادی حاکم بر ایران است و ربطی به این باند و آن باند هم ندارد، مثلاً در زمان احمدینژاد آمارها نشان از تعطیلی 50 تا 70 درصد کارخانهها را میدهد، اما تفاوت روحانی با دیگران این است که ادعا میکند که کلیدی دستش بوده و دستاورد رشد اقتصادی داشته و نرخ تورم را پایین آورده، یعنی در حالیکه همان تعطیلیها و ورشکستگیها و بیکاریها و سفرههای خالی مردم وجود دارد، با شیادی ادعای بهبودی وضع اقتصادی را میکند.
در رابطه با علت تعطیلی این تعداد کارخانه بهخصوص از قدیمیترین کارخانهها، موارد مختلفی را میتوان ذکر کرد، اما اصلیترین علل میتواند عوامل زیر باشد:
واگذاری کارخانهها به بخشهای بهاصطلاح خصوصی که اساساً بخش خصوصی واقعی نیستند، بلکه واگذاری کارخانهها به یک مشت پاسدار و بسیجی و.. که کاری جز چپاول اموال کارخانهها را نمیدانند. اینها کسانی هستند که انواع وامها را هم دریافت میکنند، اما به جای اینکه خرج کارخانه کنند، وارد واردات سودآور میکنند.
وجود باندهای حکومتی سودجو در وارد کردن کالاها با تعرفههای گمرکی پایین و از دور خارج کردن کالاهای مشابه داخلی، وجود قاچاق گسترده و نهادینه، کمبود نقدینگی در کارخانههایی که صاحبانش به حکومت وابسته نیستند و. عدم حمایت دولت از تولید داخلی و در موارد زیادی کارشکنی و نگهداشتن تولیدات در گمرکات.
تهیه نشدن مواد اولیه کارخانجات، فقر و ضعیف بودن قدرت خرید مردم که نتیجهاش انباشت کالاها در انبارهاست.
گرفتن مالیاتهای سنگین از کارخانهها و کارگاههای تولیدی و اخاذیهای مستمر شهرداریها و ارگانهای حکومتی از تولیدکنندگان
البته در این میان میتوان گفت که اصلیترین دلیل، چنگ انداختن اختاپوس سپاه خامنهای بر اقتصاد کشور است انحصاری کردن سرمایهگذاری و داشتن اسکلههای قاچاق برای واردات گسترده، بدون اینکه به کسی پاسخگو باشند، عملاً رمقی برای اقتصاد کشور باقی نمیگذارد.
بنابراین واقعیت این است که در حاکمیت آخوندها مشکلات اقتصادی قبل از اینکه ریشه صرفاً اقتصادی داشته باشند، ریشه سیاسی دارند و به ساختار حاکمیت برمیگردند. با وجود سپاه غارتگر خامنهای و دولت نجومی بگیر و رئیسجمهوری که افتخارش این است که در دوره مسئولیت او بودجه سپاه، یعنی بودجه سرکوب و صدور تروریسم افزایش یافته، قطعاً این مشکل حل نخواهد شد، بلکه مشکلات هر روز تشدید میشود، تا روزیکه این ساختار و این حاکمیت وجود دارد، شاهد تعطیلی بیشتر کارخانه هاو فروپاشی کامل اقتصاد ایران خواهیم بود.