728 x 90

مـرزهای اسـلام با بنیـادگرایی تروریست‌‌ (7)

جلال گنجهای
جلال گنجهای
جلال گنجه ای خمینی برپایه ایده مشترک با تمامی بنیادگرایان تروریست، «مستضعفان جهان و کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان» را فراخواند تا «به‌پاخیزند»، و «یک‌ دولت‌ اسلامی‌» فرا ملیتی برپاکنند که به معنی تغییر اساسی در نقشه جغرافیای سیاسی جهان است و هرگز بدون شعله‌ور شدن یک جنگ جهانی فراگیر و گسترده‌تر از آتش‌افروزی هیتلری صورت نه خواهد گرفت(1). ماهیت جهانخوار ولایت‌فقیه قابل توجه این‌که مشاهده می‌کنیم از این هنگام، اوایل حاکمیت خمینی بر اثر انقلاب1357 در ایران، تا امروزه که احمدی‌نژاد تحت رهبری علی خامنه‌ای به ریاست جمهوری ملاها رسیده‌است، یک ارکستر فراگیر که تمامی سران و سخنگویان این رژیم را در بر می‌گیرد، بر همین شعار «یک دولت جهانی اسلامی»، تأکید و پافشاری دارند و وقتی اظهارات مربوطه را دنبال می‌کنیم، با شگفتی مشاهده می‌کنیم که حتی کسانی مانند خاتمی، رئیس‌جمهور موسوم به «اصلاح‌طلب» از دیرباز حضور فعالی در این ارکستر داشته‌اند. بدین ترتیب، از طریق این شعار خمینی و میراث‌داران و ریزه‌خواران وی، به تصویر واضحی از رکن اصلی نظریه ولایت‌فقیه، یعنی کسب «قدرت مطلقه»، راه می‌بریم که نشان می‌دهد برخلاف خونخوارترین دیکتاتوریهای تمامیت‌طلب در جهان، تئوری سیاسی ولایت‌فقیه عبارت است از یک «تمامیت‌طلبی» جهانی که بهای آن به خون کشیدن تمامی جهانیان و از جمله مسلمانان است. در این‌جا و پیش از بررسی فراخوان به «یک دولت جهانی اسلامی» و همانندی آن با ایده «خلافت» که بنیادگرایان به‌اصطلاح اهل‌سنت دنبال می‌کنند، ضرورت دارد نگاهی به مهمترین اظهارات سخنگویان رژیم خمینی داشته باشیم: یکم: علی اکبر رفسنجانی، مرد قدرتمند رژیم ملایان، در ماه مه 1990 (1369شمسی) طی یک سخنرانی در کنفرانس جهانی «حزب الله» در تهران که از رادیوی دولتی به تاریخ 22ماه مزبور پخش گردیده از جمله گفت: «ایران اسلامی پایگاه همه مسلمانان جهان است. در ذهن من کمترین شک و سؤالی وجود ندارد که امام (خمینی) گفته است ما این انقلاب را فقط برای خودمان، (ایرانیان) نمی‌خواهیم و به مسائل بقیه اهمیت می‌دهیم. وی (خمینی) به درستی و عمیقاً از این ایده متنفر بود که ما محدود به ناسیونالیسم یا نژاد و یا سرزمین خود باشیم». رفسنجانی، بارها شبیه به همین مطالب را تکرار می‌کرده و از علنی‌کردن این ایده در سطح جهان ابایی نداشته است. از جمله، به نوشته «جرالد سایب» در روزنامه وال‌استریت ژورنال، مورخ 18مارس92، (1371شمسی) وی گفت: «ایران پایگاه نهضت نوین جهان اسلام است و... چشم مسلمین جهان به این‌جا دوخته شده‌است». نویسنده مزبور مقاله خود راکه حاوی اظهارات رفسنجانی بوده چنین تیتر زده بود: «در حالی‌که تهدید عراق محو می‌شود، ایران به عنوان قدرت خاورمیانه دوباره ظهور می‌کند». دوم: خاتمی، رئیس‌جمهورری ملایان طی 8سال گذشته که همیشه یکی از نزدیکترین اطرافیان و کارگزاران خمینی بود، در سال1991 (1370شمسی) در تشریح استراتژی امنیت ملی رژیم ملایان اظهار داشت: وقتی استراتژی نگاه می‌کنیم، به کجا نگاه می‌کنیم؟ آیا نگاه می‌کنیم به حفظ تمامیت سرزمینمان یا به رشد؟ آیا نگاه می‌کنیم به «بسط» (توسعه‌طلبی) و یا به «حفظ»؟ وی سپس خود به این پرسش ها چنین جواب می‌دهد: «ما باید به «بسط» نگاه کنیم. خاتمی در همین اظهارات چنین استدلال کرد: «من معتقدم که از نظر امکانات و ابزار، حالا حالاها ما از دشمنانمان عقب هستیم... این پنبه را بایستی از گوشمان بیرون بیاوریم که روزی در تکنولوژی و سلاح با رقبای اصلی برابری کنیم. پس... ما نیازمند نیرویی هستیم که دشمن نداشته‌باشد و این نیرو برتر از تکنولوژی و سلاح باشد. قدرت... ما نیروی... اسلامی و بیدار‌شده و آماده فداکاری در سراسر دنیاست. نظام جمهوری اسلامی در صورتی می‌ماند که پشتوانه‌اش همان نیروی جهانی باشد. در الجزایر حرکت اسلامی جدی است. روی سودان می‌شود حساب کرد. مراکز جدیدی از قدرت در جهان اسلام دارد شکل می‌گیرد... و ما باید روی این مسأله به‌طور جدی حساب باز کنیم.( 2) سوم: محمدجواد لاریجانی، مشاور سیاست خارجی و از فعالان شورای امنیت ملی در دولت رفسنجانی، یکی از فعالترین مبلغان و ترویج‌کنندگان سیاست جهانخواری ولایت‌فقیه است وی در تابستان 1368 طی مصاحبه‌یی در تشریح «اهداف حیاتی جمهوری اسلامی» گفت: «هدف اول ما ماهیت اسلامی نظام (ولایت‌فقیه) و موقعیت ما در جهان اسلام، هدف دوم دفاع و امنیت جمهوری اسلامی و هدف سوم نیز «توسعه» است»(3). وی منظور خویش را در مصاحبه دیگری چنین توضیح می‌دهد: «جمهوری اسلامی نباید با مرزهای جغرافیایی خود محدود شود... ایران تنها یک کشور از کشورهای اسلامی نیست. ما شاهد تقسیم جهان به دولت های جغرافیایی هستیم که ناحق است و سابقه تلخی دارد... ما باید سیاست ها و دیپلوماسی خود را به شیوه‌یی تنظیم کنیم که با موقعیت ما در جهان اسلام همخوان باشد... هیچ کشوری جز ایران نمی‌تواند جهان اسلام را رهبری کند»(4). چهارم: وزارت خارجه رژیم ملایان به‌طور رسمی در «کتاب اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، هدف شماره یک سیاست خارجی رژیم را «تلاش در جهت برقراری حکومت جهانی اسلام» اعلام داشته و به قلم منوچهر محمدی، توضیح داده است: «از نظر مکتب اسلام، دنیا به‌طور کلی به دو منطقه تقسیم می‌شود: یکی «دارالاسلام» که در آن احکام الهی اسلام اجرا می‌شود حاکمیت با مکتب اسلام است و دیگری «دارالکفر» که در آن سرزمین یا سرزمینها، نظام حاکم در چارچوب احکام اسلامی عمل نمی‌کند. بر این اساس، تنها مرزی که اسلام می‌شناسد، مرز عقیدتی است و سایر مرزها (ازجمله مرزهای جغرافیایی) مطرود و محکوم است»(5). شایان تذکر است که تقسیم یادشده، «دار الاسلام» و «دار الکفر»، از اصطلاحات پدید آمده در دوران سلسله‌های خلافتی است که در ماهیت فراتر از نظام های سلطنت مؤروثی نبوده و بر اساس قدرت قبیله و زور مسلحانه استوار بودند، برخلاف دوران خلفای راشدین که مؤروثی نبوده و از بیعت عمومی مردم یا صحابه پیامبر(ص) کسب مشروعیت می‌کردند. نکته خطرناک این‌که این اصطلاح هرگز بدین صورت خونخوارانه و ضداسلامی معنی نشده بود. اما در تعریف وزارت خارجه رژیم ملایان، کشورهای مسلمان‌نشین بسیاری که اغلب تمامی جمعیتهای آنها را مسلمانان تشکیل می‌دهند، به صرف آن‌که در آنها «نظام حاکم در چارچوب احکام اسلامی عمل نمی‌کند»، در جرگه دشمن و «دارالکفر» رده‌بندی شده‌اند. و «مرزهای آنها»، (بخوانید امنیت و جان و نوامیس آنها)، هیچ تعهدی برای رژیم ملایان ایجاد نمی‌کند. ایران و نفی بنیادگرایی تروریست وقتی به تاریخهای اظهارات سران رژیم از خمینی تا مهره‌های تراز اولش نگاه می‌کنیم، جای تردیدی نمی‌ماند که رژیم خمینی و نظریه «ولایت‌فقیه» از آغاز بر شعار «دولت جهانی اسلام» بنیانگذاری شده بود. اما نکاتی که در تشریح و استدلال های سران رژیم آمده و برخی نمونه‌هایش را خواندیم، میزان جدی و حیاتی بودن این «توسعه‌طلبی» و «جهانخواری» برای رژیم و خطرناک بودنش برای منافع تمامی جهان، شامل اکثریت قاطع کشورها و ملل مسلمان را آشکار می‌دارد. چیزی که در اظهارات و استدلال های یادشده هیچ توضیحی در باره آن یافت نمی‌شود، این گمان سران بنیادگرای رژیم خمینی است که سرزمین ایران را سنگر اصلی و سکوی پرش خویش برای فتح و بلعیدن جهان اسلام و ایجاد یک امپراتوری خلافت یا ولایت می‌پنداشته‌اند. صِرف این‌که اینان توانسته بودند در ایران به حاکمیت برسند، آیا برای چنین گمان و خوش‌باوری کافی بود؟ بهر روی، این واقعیتی تجربه شده است که دیدیم چگونه قویترین مقاومت فکری و مبارزاتی در مقابل تنوره‌کشیدن دیو بنیادگرایی به رهبری خمینی، در ایران آغاز شده، پاگرفت و گسترش یافت. و چنین بود که خمینی با همه دورخیزهایش برای بلعیدن کشورها، نتوانست حتی کشور همجوارمان با اکثریت شیعه، یعنی عراق را به‌رغم 8سال جنگ گران و پرتلفات، تصرف کند، بلکه چنان در این جنگ شکست خورد که جبهه داخلی نیروهایش دچار تردید و گسست های جدی شده و مهمترین شقه‌ها را در این رژیم رقم زد. آن‌قدر که برخی در خارج و داخل ایران و ایرانیان چنان دچار خوش‌باوری شدند که امید بسته و کوشش داشتند تا همان خونخواران و شکنجه‌گران رژیم ولایت‌فقیه را، چونان کبوتران سازندگی بنمایانند و همانان در این دوران پرچم تغییر و اصلاحات را به‌دوش بکشند. و بسیاری قدرت های جهانی نیز منافع خویش را در همکاری با همین توهم و توهم‌زدگان یافتند. طبیعی این بود که این سراب هرگز نتواند سیراب‌کننده تشنگان خویش باشد و نتوانست. اما بنیادگرایی حاکم در مقابله با تبری ملت ایران از این حاکمیت و اصرار بر مطالبات آزادیخواهانه خود، تنها راه و انتخابی که در پیش داشت، بازگشت به همان مواضع عریان جهانخواری و خلافت‌خواهی بود. گو بسی آبروباخته و درمانده‌تر، اما تنها انتخابشان همین بود. عربده‌های احمدی‌نژاد اینک، مأموریت احمدی‌نژاد جز این نبوده و نیست که دوباره این قبیل شعارها را دامن بزند که: «میان دنیای استکبار و جهان اسلام یک نبرد تاریخی در جریان است و عمق آن به صدها سال می‌رسد». این همان قصه جعلی «دارالاسلام» و «دارالکفر» است که در کتاب وزارت خارجه خمینی درج شده بود. احمدی‌نژاد که در نطق تازه‌اش در اولین روزهای آبانماه جاری مرتکب این شکرپراکنی شده و نفرت همگانی را در ایران و جهان بر بنیادگرایی تروریست حاکم خرید، ترهاتش را تا بدین‌جا کشانید که بگوید: «طی صد سال گذشته آخرین سنگرهای جهان اسلام فروریخت». این سنگرهای فروریخته در صدسال گذشته، چیزی جز ویرانه‌های خلفای ستمگر عثمانی نیست که سراسر جهان اسلام را چپاول می‌کرده و به فساد و ویرانی کشانیده بود. اما بنیادگرایان به‌اصطلاح شیعه تهران، هنوز از گریستن در سوگ همانند سنی خویش، یعنی خلفای فاسد عثمانی، دست برنداشته و رهیدن ملل زنجیرشده مسلمان از هیمنه سلاطین عثمانی را «فروریختن سنگرهای اسلام» می‌خوانند. بهرحال، احمدی‌نژاد در پیروی از اسلاف و ولی‌نعمتان تروریست خویش، تصریح می‌کند که: «در تحلیلهایمان باید عرصه جهانی را مدنظر داشته‌باشیم». و می‌افزاید: «همه این مسائل بر سر دعوای اصلی است». و منظور از «دعوای اصلی»، چنان‌که در خلال این سلسله نوشته‌ها مکرر مطالعه کردیم، تنها همان «قدرت مطلقه استبدادی» است با توضیحی که در این قسمت آشکارتر آوردیم، یعنی: «قدرت مطلقه جهانی» و زدن مارک «دارالکفر» به خانه و سرزمین مسلمانانی است که گناهشان نپذیرفتن حکومت شوم بنیادگرایان تروریست است. ادامه دارد پانویس:.-------- 1- این فراخوان خمینی در متن وصیت وی موسوم به «سیاسی-الهی» مورخ 26بهمن61، تصریح شده و در قسمت پیشین این سلسله نوشته‌ها (6) نقل کردیم. 2-روزنامه رسالت، 7ژوئیه1991. 16تیر1370. 3- مصاحبه لاریجانی، روزنامه رسالت، 29ژوئیه1989 (7مرداد1368). 4- مصاحبه لاریجانی، روزنامه رسالت، 2اوت1989 (11مرداد1368). 5-کتاب اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، انتشارات امیرکبیر، 1987.(1366).
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/1ab4c5d9-cb47-4c4e-a5d4-7ca2086771ed"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات