جهان شکر شکن شد، بوی پدرام بهار آمد
شکوفهی کوچک بادام، شبنم بر عذار آمد
سپیده رخ گشاد از خاوران، یاران! مبارک باد!
سبد پر کرده از خورشید -در دست- آن نگار، آمد
در آیینه طلوع گیسوی باران، تماشاییست
دوباره خوشه در خوشه، بلور از جویبار آمد
شکوفهی کوچک بادام، شبنم بر عذار آمد
سپیده رخ گشاد از خاوران، یاران! مبارک باد!
سبد پر کرده از خورشید -در دست- آن نگار، آمد
در آیینه طلوع گیسوی باران، تماشاییست
دوباره خوشه در خوشه، بلور از جویبار آمد
- سبو لبریز عطر یاس وحشی- باد فروردین،
تماشا را به رقص شاخهٴ سبز چنار آمد
تماشا را به رقص شاخهٴ سبز چنار آمد
دهانت غرق گل بادا! بهارا! سوی میهنآ
به راهت -تا بیایی- هر دلی چشم انتظار آمد
به راهت -تا بیایی- هر دلی چشم انتظار آمد
بخوان! چشمان هرزهی اهرمن، خاموش خواهد شد
سرود زندگی با خنده اش، از هر دیار، آمد
سرود زندگی با خنده اش، از هر دیار، آمد
کسی میآید از کوی بهاران، مژدگانی، خلق!
سر از روزن برآور، عطر سبزش آشکار آمد
قدمهایش، طنین رقص باران، بر اقاقی هاست
صدای پای او را، گل، قطار اندر قطار آمد
به دستانش چراغ از صبح و عشق و نور میگوید
ز لبخندش، سرشک دیدهام، بیاختیار، آمد
سر از روزن برآور، عطر سبزش آشکار آمد
قدمهایش، طنین رقص باران، بر اقاقی هاست
صدای پای او را، گل، قطار اندر قطار آمد
به دستانش چراغ از صبح و عشق و نور میگوید
ز لبخندش، سرشک دیدهام، بیاختیار، آمد
چنین خامش چرا بنشستهیی برخیز و برخیزان
رسید آن پیک فرخ پی؛ بهار آمد، بهار آمد.
رسید آن پیک فرخ پی؛ بهار آمد، بهار آمد.
ع. طارق.