علی خامنهای ولیفقیه ارتجاع امروز2اسفند95 با استفاده از تجمعی تحت عنوان درس خارج فقه به صحنه آمد و نسبت به آنچه در اهواز میگذرد ابراز نگرانی کرد.
واقعیت این است که نوع به صحنه آمدن علی خامنهای که نشان از نوعی سراسیمگی دارد، مثل اینکه حس کرده باشد شرایط به نقطه خطرناکی رسیده است. چون معمولاً وقتی خامنهای به صحنه میآید حرفهایش پس از چند دور ادیت و رسیدگی، چند ساعت بعد و گاه بعدازظهر منتشر میشود، ولی این بار به سرعت همان اول صبح، اعلام و منتشر شد. و خبرگزاری صدا و سیمای آخوندی هم آن را «بیانات مهم» توصیف کرد. اما حرف خامنهای در این اظهارات یک چیز بیشتر نبود، ابراز وحشت از پیامدهای اجتماعی وضعیت وخیم مردم خوزستان و بهخصوص در اهواز. که البته طبق معمول بهصورت دجالگرانه عنوان شد، از جمله گفت: «این حوادث حقیقتاً دل انسان را میخراشد و مسئولان موظفند که با فکر و کار و تلاش و همدلی با مردم، به این مشکلات رسیدگی و برای علاج قطعی آنها چارهاندیشی و اقدام کنند». خامنهای همچنین با ژست مضحکی که گویا اپوزیسیون نظام تحت حاکمیت خودش هست افزود: «مسئولان وظیفه دارند که به این مشکلات رسیدگی کنند و اگر کسی به فکر مردم باشد، نمیتواند در مقابل مسائل دشوار خوزستان راحت بماند و این وظیفه قطعی، فوری و همیشگی حکومتهاست که به فکر مردم باشند». او طوری حرف میزد که گویا خودش در حکومت نه بوده، نه نقشی دارد و حالا دارد حکومت را مورد انتقاد قرار میدهد و موعظه میکند. خامنهای همچنین گفت «باید این سختیها را در زندگی مردم لمس، و برای علاج آنها فکر، کار، تلاش، همدردی و همدلی کرد».
اینجاست که باید از او پرسید چگونه است که مقام عظمایی که خودش را رهبر نظام ولایت میداند، پس از یک هفته بعد از درد و رنج و فریاد خشم مردم، هیچ اعتراضی نکرده و صدایش در نیامده؟ آیا یکباره این درد و رنج را لمس کرده؟
مگر جز این است که شخص خامنهای طی مدت نزدیک به 40سال که یا رئیسجمهور خمینی بوده یا نفر اول نظام، با اهرمهایی که در دستش داشته و دارد، مثل سپاه پاسداران و... با سرکوب و چپاولهای کلان مردم را به این روز سیاه نشانده است، چه کسی محیطزیست خوزستان و سایر استانهای ایران را تخریب کرده؟ چه کسی آب کارون و هورالعظیم و تالاب شادگان را به قیمت تغییر شرایط زیست محیطی، به پول برای جیبهای گشادش تبدیل کرده است؟
به راستی خامنهای چگونه و چرا پز اپوزیسیون میگیرد و موضع خودش را بهعنوان بهاصطلاح رهبر این نظام میپوشاند. و چرا این کار را میکند؟
واقعیت این است که در اینگونه موارد خامنهای با حمله به باند رقیب بهسادگی همه مسئولیتها را به گردن باند روحانی میاندازد و به خیال خودش با زدن یک لگد به او تلاش میکند خودش را بیتقصیر جلوه دهد. این بارهم آخوند روحانی را هدف قرار داده و میگوید: «این حرف که وضعیت فعلی نتیجه به فکر نبودن گذشتگان است، کافی نیست و مشکلی را حل نمیکند و چند صباح دیگر نیز دیگران همین قضاوت را درباره ما خواهند کرد که چرا برای علاج مشکل مردم کاری انجام نشد». اما اینکه چرا خامنهای این موضع را میگیرد و اصلاً چه شده که اینطور سراسیمه به صحنه آمد و این ژستهای مضحک را گرفت یک علت بیشتر ندارد. بعد از یک هفته اعتراض مردم به جان آمده اهواز و با توجه به گزارشهایی از آنچه که در زیر پوست جامعه در جریان است، دریافت کرده، دچار وحشت شده که اگر این اعتراضها در استمرار خودش گسترش پیدا کند و دامنهٴ آن به شهرهای دیگر برسد چه خواهد شد؟ این ترس و نگرانی عامل اصلی به صحنه آمدن امروز خامنهای بود.
واقعیت این است که نوع به صحنه آمدن علی خامنهای که نشان از نوعی سراسیمگی دارد، مثل اینکه حس کرده باشد شرایط به نقطه خطرناکی رسیده است. چون معمولاً وقتی خامنهای به صحنه میآید حرفهایش پس از چند دور ادیت و رسیدگی، چند ساعت بعد و گاه بعدازظهر منتشر میشود، ولی این بار به سرعت همان اول صبح، اعلام و منتشر شد. و خبرگزاری صدا و سیمای آخوندی هم آن را «بیانات مهم» توصیف کرد. اما حرف خامنهای در این اظهارات یک چیز بیشتر نبود، ابراز وحشت از پیامدهای اجتماعی وضعیت وخیم مردم خوزستان و بهخصوص در اهواز. که البته طبق معمول بهصورت دجالگرانه عنوان شد، از جمله گفت: «این حوادث حقیقتاً دل انسان را میخراشد و مسئولان موظفند که با فکر و کار و تلاش و همدلی با مردم، به این مشکلات رسیدگی و برای علاج قطعی آنها چارهاندیشی و اقدام کنند». خامنهای همچنین با ژست مضحکی که گویا اپوزیسیون نظام تحت حاکمیت خودش هست افزود: «مسئولان وظیفه دارند که به این مشکلات رسیدگی کنند و اگر کسی به فکر مردم باشد، نمیتواند در مقابل مسائل دشوار خوزستان راحت بماند و این وظیفه قطعی، فوری و همیشگی حکومتهاست که به فکر مردم باشند». او طوری حرف میزد که گویا خودش در حکومت نه بوده، نه نقشی دارد و حالا دارد حکومت را مورد انتقاد قرار میدهد و موعظه میکند. خامنهای همچنین گفت «باید این سختیها را در زندگی مردم لمس، و برای علاج آنها فکر، کار، تلاش، همدردی و همدلی کرد».
اینجاست که باید از او پرسید چگونه است که مقام عظمایی که خودش را رهبر نظام ولایت میداند، پس از یک هفته بعد از درد و رنج و فریاد خشم مردم، هیچ اعتراضی نکرده و صدایش در نیامده؟ آیا یکباره این درد و رنج را لمس کرده؟
مگر جز این است که شخص خامنهای طی مدت نزدیک به 40سال که یا رئیسجمهور خمینی بوده یا نفر اول نظام، با اهرمهایی که در دستش داشته و دارد، مثل سپاه پاسداران و... با سرکوب و چپاولهای کلان مردم را به این روز سیاه نشانده است، چه کسی محیطزیست خوزستان و سایر استانهای ایران را تخریب کرده؟ چه کسی آب کارون و هورالعظیم و تالاب شادگان را به قیمت تغییر شرایط زیست محیطی، به پول برای جیبهای گشادش تبدیل کرده است؟
به راستی خامنهای چگونه و چرا پز اپوزیسیون میگیرد و موضع خودش را بهعنوان بهاصطلاح رهبر این نظام میپوشاند. و چرا این کار را میکند؟
واقعیت این است که در اینگونه موارد خامنهای با حمله به باند رقیب بهسادگی همه مسئولیتها را به گردن باند روحانی میاندازد و به خیال خودش با زدن یک لگد به او تلاش میکند خودش را بیتقصیر جلوه دهد. این بارهم آخوند روحانی را هدف قرار داده و میگوید: «این حرف که وضعیت فعلی نتیجه به فکر نبودن گذشتگان است، کافی نیست و مشکلی را حل نمیکند و چند صباح دیگر نیز دیگران همین قضاوت را درباره ما خواهند کرد که چرا برای علاج مشکل مردم کاری انجام نشد». اما اینکه چرا خامنهای این موضع را میگیرد و اصلاً چه شده که اینطور سراسیمه به صحنه آمد و این ژستهای مضحک را گرفت یک علت بیشتر ندارد. بعد از یک هفته اعتراض مردم به جان آمده اهواز و با توجه به گزارشهایی از آنچه که در زیر پوست جامعه در جریان است، دریافت کرده، دچار وحشت شده که اگر این اعتراضها در استمرار خودش گسترش پیدا کند و دامنهٴ آن به شهرهای دیگر برسد چه خواهد شد؟ این ترس و نگرانی عامل اصلی به صحنه آمدن امروز خامنهای بود.