افزایش جدی فشارهای جهانی، تاثیرات مهمی در درون نظام آخوندی گذاشته است.
این روزها این بحث همهٴ خبرگزاریهاست. اما رسانههای رژیم در بین واکنشها در مواردی مینویسند که این فشارها تاثیری ندارد یا گذراست.
البته همیشه از این جنس ادعاها در رژیم هست. اما باید دید در زیر این ادعاها چه چیزی خوابیده است؟ مثلاً امروز 18بهمن 95 طباطبایینژاد عضو مجلس ارتجاع روی همین موضوع تأکید کرد و گفت: «آنچه راه را به ما نشان میدهد مسائل داخلی است». در عمل هم ما شاهدیم که همین فشارهای جهانی به رژیم خودش مایهٴ تشدید جنگ قدرت در درون رژیم شده است.
نشانههای آن هم زیاد است، بهویژه در رابطه با جنگ انتخابات که باند دلواپسان حملات شدیدی به روحانی میکنند و میگویند بیا، این هم نتیجه برجامت؛ باند روحانی هم تلاش میکند بگوید تنها راه برجام است و شما با نفی برجام، بنزین روی آتیش میریزید. برای نمونه، امروز 18بهمن 95 میرسلیم، یکی از مهرههای باند خامنهای، ابتدا باند روحانی را «هواداران باطل که هزینه میکنند باطل را در اذهان بنشانند» معرفی کرد و گفت: «امید بستن به اینکه برجام به نتیجهیی برسد نهایت خامی است» ؛ در مقابل مرتضی مبلغ از مهرههای باند روحانی میگوید: «کشور بهخاطر برجام از بنبست، دور شده و آرامش در جامعه از دستاوردهای دولت تدبیر و امید محسوب میشود». بعد هم نتیجه میگیرد که پس شانس روحانی برای انتخاب شدن، بیشتر است. یا کیهان خامنهای، روحانی را «دولتمردی» معرفی میکند که «به ترامپ پالس» میفرستد و میگوید میتوانیم در مسائل غیرهستهیی هم مذاکره کنیم؛ در مقابل روزنامه حکومتی آرمان، دلواپسان را تهدید میکند و میگوید: اگر باند رقیب با استفاده از شورای نگهبان بخواهد روحانی را کنار بزند، هزینهٴ سنگینی برای کل نظام خواهد داشت.
در رابطه با جنگ انتخابات و تاثیرپذیری آن از فشارهای خارجی، واقعیت این است که رفتن اوباما و همان تغییر دوران، افزایش جدی فشار را بر تمامیت رژیم وارد کرده است. از طرفی، این رژیم بهخاطر ماهیتش، نه تنها توان این را ندارد که شکاف درونیش را هم بیاورد، بلکه این شکاف بهویژه تحتتاثیر فشارهای خارجی، بیشتر عمیق میشود؛ برای همین، هر دو باند رژیم هر چند تمامیت رژیمشان زیر ضربات و فشارهای ناشی از تغییر دوران است، اما در آستانهٴ نمایش انتخابات تلاش میکنند از همین فشارها در راستای جنگ باندی، به نفع خودشان و علیه باند رقیب استفاده کنند.
در این رابطه باند دلواپسان میگویند این همه گفتید برجام راهگشاست و روحانی حتی آب خوردن مردم را هم به برجام گره زد، این هم نتیجه برجام! (همین افزایش فشارها). بعد هم شکست برجام را مستقیم به نمایش انتخابات گره میزنند و میگویند: «در انتخابات رقبای روحانی میتوانند از این مسأله به نفع خود استفاده کنند، چرا که اینک نظر آنان [درباره شکست برجام] به اثبات میرسد».
در مقابل باند روحانی به باند رقیب حمله میکنند که شما با این اقدامات و مواضعتان، باعث میشوید برجام نتیجه ندهد و دنیا روی سرمان بریزد. دیروز یکی از رسانهها درباره همین آزمایش موشکی شکستخوردهٴ اخیر سپاه گفته بود، شما چوب در لانهٴ زنبور میکنید و این موج جهانی را روی سرمون خراب میکنید.
در چنین شرایطی، چرا خامنهای مدتی است در سکوت است؛ چرا؟
بنظرم کاملاً این سکوت قابل فهم است! در این شرایط وخیم نظام، یعنی تشدید فشارها و مواضع جدی جهانی بر ضد رژیم و افزایش شقه و شکاف باندی، خامنهای به میدان بیاید و چه بگوید؟ چون خامنهای بهعنوان رأس این رژیم، هر حرفش یک موضعگیری رسمی حساب میشود. پس اگر به صحنه بیاید، باید موضع بگیرد و سمت را نشون بدهد که نمیتواند. اما همین سکوتش، نشان میدهد چقدر گیر و در بنبست است. اما چه بنبستی؟
انتخاب بین دوراهی. همان دوراهی فشار یا تسلیم که خامنهای اول سال 95 گفته بود. یعنی اگر تصمیم به رویارویی بگیرد و این راه را برود، معنایش انقباض است؛ پس باید روحانی را حذف کند، پیامدهای فوران اجتماعی در این جراحی را بپذیرد و افزایش فشارها و ضربات باز هم بیشتر جهانی را قبول کند؛ مسالهای که بعید است رژیمش، بهویژه بعد از زهرخوری، ظرفیت آن را داشته باشد؛ راه دیگر سرفرود آوردن است. مادهاش هم میشود تندادن به جامزهرهای بعدی، بهویژه موشکی و منطقهای. که این هم برای رژیم پیامدهای مرگباری دارد؛ همان «تنزل بیپایان» که خود خامنهای 25خرداد ترسیم کرد. تابهحال بهدلیل وجود اوباما، خامنهای توانست کجدار و مریز حرکت کند و وارد هیچکدام از دو راه نشود. اما با تغییر دوران، دیگر فرصت کجدار و مریز را هم ندارد و باید یکی از این دو راه مرگبار را، انتخاب کند؛ بنابراین سکوت او ناشی از همین بنبست است.
این روزها این بحث همهٴ خبرگزاریهاست. اما رسانههای رژیم در بین واکنشها در مواردی مینویسند که این فشارها تاثیری ندارد یا گذراست.
البته همیشه از این جنس ادعاها در رژیم هست. اما باید دید در زیر این ادعاها چه چیزی خوابیده است؟ مثلاً امروز 18بهمن 95 طباطبایینژاد عضو مجلس ارتجاع روی همین موضوع تأکید کرد و گفت: «آنچه راه را به ما نشان میدهد مسائل داخلی است». در عمل هم ما شاهدیم که همین فشارهای جهانی به رژیم خودش مایهٴ تشدید جنگ قدرت در درون رژیم شده است.
نشانههای آن هم زیاد است، بهویژه در رابطه با جنگ انتخابات که باند دلواپسان حملات شدیدی به روحانی میکنند و میگویند بیا، این هم نتیجه برجامت؛ باند روحانی هم تلاش میکند بگوید تنها راه برجام است و شما با نفی برجام، بنزین روی آتیش میریزید. برای نمونه، امروز 18بهمن 95 میرسلیم، یکی از مهرههای باند خامنهای، ابتدا باند روحانی را «هواداران باطل که هزینه میکنند باطل را در اذهان بنشانند» معرفی کرد و گفت: «امید بستن به اینکه برجام به نتیجهیی برسد نهایت خامی است» ؛ در مقابل مرتضی مبلغ از مهرههای باند روحانی میگوید: «کشور بهخاطر برجام از بنبست، دور شده و آرامش در جامعه از دستاوردهای دولت تدبیر و امید محسوب میشود». بعد هم نتیجه میگیرد که پس شانس روحانی برای انتخاب شدن، بیشتر است. یا کیهان خامنهای، روحانی را «دولتمردی» معرفی میکند که «به ترامپ پالس» میفرستد و میگوید میتوانیم در مسائل غیرهستهیی هم مذاکره کنیم؛ در مقابل روزنامه حکومتی آرمان، دلواپسان را تهدید میکند و میگوید: اگر باند رقیب با استفاده از شورای نگهبان بخواهد روحانی را کنار بزند، هزینهٴ سنگینی برای کل نظام خواهد داشت.
در رابطه با جنگ انتخابات و تاثیرپذیری آن از فشارهای خارجی، واقعیت این است که رفتن اوباما و همان تغییر دوران، افزایش جدی فشار را بر تمامیت رژیم وارد کرده است. از طرفی، این رژیم بهخاطر ماهیتش، نه تنها توان این را ندارد که شکاف درونیش را هم بیاورد، بلکه این شکاف بهویژه تحتتاثیر فشارهای خارجی، بیشتر عمیق میشود؛ برای همین، هر دو باند رژیم هر چند تمامیت رژیمشان زیر ضربات و فشارهای ناشی از تغییر دوران است، اما در آستانهٴ نمایش انتخابات تلاش میکنند از همین فشارها در راستای جنگ باندی، به نفع خودشان و علیه باند رقیب استفاده کنند.
در این رابطه باند دلواپسان میگویند این همه گفتید برجام راهگشاست و روحانی حتی آب خوردن مردم را هم به برجام گره زد، این هم نتیجه برجام! (همین افزایش فشارها). بعد هم شکست برجام را مستقیم به نمایش انتخابات گره میزنند و میگویند: «در انتخابات رقبای روحانی میتوانند از این مسأله به نفع خود استفاده کنند، چرا که اینک نظر آنان [درباره شکست برجام] به اثبات میرسد».
در مقابل باند روحانی به باند رقیب حمله میکنند که شما با این اقدامات و مواضعتان، باعث میشوید برجام نتیجه ندهد و دنیا روی سرمان بریزد. دیروز یکی از رسانهها درباره همین آزمایش موشکی شکستخوردهٴ اخیر سپاه گفته بود، شما چوب در لانهٴ زنبور میکنید و این موج جهانی را روی سرمون خراب میکنید.
در چنین شرایطی، چرا خامنهای مدتی است در سکوت است؛ چرا؟
بنظرم کاملاً این سکوت قابل فهم است! در این شرایط وخیم نظام، یعنی تشدید فشارها و مواضع جدی جهانی بر ضد رژیم و افزایش شقه و شکاف باندی، خامنهای به میدان بیاید و چه بگوید؟ چون خامنهای بهعنوان رأس این رژیم، هر حرفش یک موضعگیری رسمی حساب میشود. پس اگر به صحنه بیاید، باید موضع بگیرد و سمت را نشون بدهد که نمیتواند. اما همین سکوتش، نشان میدهد چقدر گیر و در بنبست است. اما چه بنبستی؟
انتخاب بین دوراهی. همان دوراهی فشار یا تسلیم که خامنهای اول سال 95 گفته بود. یعنی اگر تصمیم به رویارویی بگیرد و این راه را برود، معنایش انقباض است؛ پس باید روحانی را حذف کند، پیامدهای فوران اجتماعی در این جراحی را بپذیرد و افزایش فشارها و ضربات باز هم بیشتر جهانی را قبول کند؛ مسالهای که بعید است رژیمش، بهویژه بعد از زهرخوری، ظرفیت آن را داشته باشد؛ راه دیگر سرفرود آوردن است. مادهاش هم میشود تندادن به جامزهرهای بعدی، بهویژه موشکی و منطقهای. که این هم برای رژیم پیامدهای مرگباری دارد؛ همان «تنزل بیپایان» که خود خامنهای 25خرداد ترسیم کرد. تابهحال بهدلیل وجود اوباما، خامنهای توانست کجدار و مریز حرکت کند و وارد هیچکدام از دو راه نشود. اما با تغییر دوران، دیگر فرصت کجدار و مریز را هم ندارد و باید یکی از این دو راه مرگبار را، انتخاب کند؛ بنابراین سکوت او ناشی از همین بنبست است.