به دنبال اوج گرفتن تلاطم اجتماعی نسبت به پدیده تکاندهنده گورخوابی، روزنامه حکومتی شهروند 8دی 95 طی مطلبی تحت عنوان ”جمعآوری گورخوابها ”به اصطلاح ساماندهی آنها توسط دستگاه حکومتی آخوندی را اینطور گزارش کرده است:
«حالا از میان ٣٠٠ قبر خالی قبرستان نصیرآباد، تنها یک نفر مانده؛ «بهروز». او تنها در گور، در کنار ٢٩٩ قبر خالی: «صبح مأموران آمدند، همه را زدند، وسایلشان را بردند و رفتند. الآن فقط من اینجا ماندهام.» این تنها حرفهای بهروز از داخل گور است، گوری که با یک شعله آتش کوچک، روشن شده»
«حالا از میان ٣٠٠ قبر خالی قبرستان نصیرآباد، تنها یک نفر مانده؛ «بهروز». او تنها در گور، در کنار ٢٩٩ قبر خالی: «صبح مأموران آمدند، همه را زدند، وسایلشان را بردند و رفتند. الآن فقط من اینجا ماندهام.» این تنها حرفهای بهروز از داخل گور است، گوری که با یک شعله آتش کوچک، روشن شده»
«صبح یک عدهیی آمدند و با مشت و لگد ما را متفرق کردند، از شهرداری و کلانتری بودند. آنها که ما دیدیم، لباس خاصی تنشان نبود. فقط میخواستند ما را متفرق کنند. وسایلمان را بردند و رفتند»
«چرا به گرمخانه نرفتید؟ من قبلاً گرم خانه میماندم، اما هر بار که بخواهم تا چهاردانگه که گرمخانه است، بروم و برگردم، ٢٥هزار تومان کرایهاش میشود، از کجا بیاورم. برای دولت کاری ندارد یک گرمخانه برای ما بزند. مگر ما انسان نیستیم، مگر ما از خارج آمدهایم، ایرانی نیستیم؟»
«از این مردههایی که کنارشان میخوابید، نمیترسید؟ نه، زندگی کنار زندهها سختتر از مردههاست. از صبح که آمدند و ما را انداختند بیرون تازه فهمیدم که زندگی کنار زندهها سختتر از مردههاست.»
«گور خوابها ساماندهی نشدند، پراکنده شدند؛ مسئولان شهرداری شهریار، دیروز همه جا از ساماندهی این معتادان خبر داده بودند، غافل از اینکه این گورخواب ها، ساماندهی نشدند، از قبرستان، بیرون انداخته شدند، پراکنده شدند. آنها صبح دیروز، هر چه داشتند، از پتوهای پاره و پلاستیکهای زهوار در رفته، روی کولشان گذاشتند و رفتند. رفتند تا در بیابان، در دخمهای، گوشه دیوار خراب شدهای، از چشم پلیس و شهرداری و فرمانداری دور شوند.».