خب الحمدالله واحد پولمون هم تغییر کرد و دیگه به جای یک قرون و دو زار، ما هم میتونیم بگیم واحد پولمون تومنه!
اما وقتی میری توی بازار تا با همین واحد پول جدید! خرید کنی میبینی هیچی تغییر نکرده، شاید بگی چه سادهلوح؟! مگه قرار بود با تغییر واحد پول ملی، چیزی تغییر کنه؟ خب شاید هم حق با شما باشه ولی به هر حال، امشب شب چله است و ما هم حداقل امشب باید با عینک شب چله، به قضایا نگاه کنیم. اگه شد اناری و هندونهای بخریم و اگه نشد حداقل کمی تخمه آفتابگردون و کشمش تهیه کنیم که یه شب چرهٴ مختصر راه بندازیم.
به هر حال، با این حال و هوا وقتی این روزها اتیکت قیمتها رو نگاه میکنی اونهم قیمت برخی اقلام ضروری رو، دود از کلهات بلند میشه.
و با اینکه همین 25مرداد بود معاون وزیر بهداشت گفت 30 درصد مردم نان خالی ندارند که بخورند یا شهردار تهران گفته بود که بسیاری از تهرانیها شب، سر گرسنه بر زمین میذارن اما، باز هم آدم وقتی قیمتها رو میبینه و اونها رو کنار همدیگه میذاره و با دستمزدهای رسمی اعلام شده (و نه آنچه که واقعاً دست مردمو میگیره، مقایسه میکنی) تازه میتونی بفهمی در همسایگیت چی میگذره؟!
این قیمتها فقط مال روز 27آذرماه جاری یعنی شنبهٴ همین هفته است:
گوشت گوسفند کیلویی 34000 تومان
گوشت گوساله کیلویی 31000 تومان
گوشت مرغ کیلویی 7500 تومان
برنج ایرانی کیلویی 13700 تومان اما در مغازه کمتر از کیلویی 16000 تومان گیر نمیاد!
تخم مرغ شونهای 11000 تومان!
حالا در نظر بگیرید همسایهٴ شما که کارمند سادهٴ دولته یا احیاناً کارگر کارخونه است و سه تا هم بچه داره، شام و ناهار چی باید بخوره که در طول ماه، بتونه شکم خودش و بچههاشو سیر نگهداره و اجاره خانه و پول دوا و درمان و کرایه و لباس و گرمایش زمستون هم براش باقی بمونه؟ چون قیمت نون سنگک خالی هم که حساب کنی باز نمیشه با این دستمزدها شکم سه سر کلفتو سیر کرد!
حالا بذارید برگردیم به زمان کریمخان زند! یعنی به قبل از قاجاریه و ببینیم اون روزگار اوضاع چطوری بوده؟
نویسندهٴ کتاب رستم التواریخ توی صفحه 309 کتابش نوشته: دستمزد یه کارگر ساده یعنی به زبون اونروز دستمزد یه ”فعلة ساده = عملة معمولی“ 300 دینار بوده
که از این 300 دینار حدود 180 دینارش خرج خورد و خوراک خانوادهٴ کارگر میشده و 120 دینار هم باقی میمونده که بهنوشته رستم الحکما، نویسندهٴ کتاب، خرج پوشاک و سایر مخارج و حتی خرید جهیزیة بچهها و... میشده.
خب حالا نگاه دقیقتری بکنیم به کتاب و ریز مخارج یک کارگر در زمان کریمخان زند.
یعنی نگاهی بکنیم به سبد غذایی یک کارگر ایرانی در زمان کریم خان
نویسنده، لیست مخارج روزانهٴ یه خانوادهٴ کارگری رو اینطوری ردیف کرده:
گندم... ... ... ... ... ... ... . سه کیلو... ... ... ... ... ... .25 دینار
عدس... ... ... ... ... ... ... . یک کیلو... ... ... ... ... ... 10 دینار
نخود... ... ... ... ... ... .. یک کیلو... ... ... ... ... 10 دینار
برنج... ... ... ... ... ... . یک کیلو... ... ... ... .. 25 دینار
گوشت گوسفند... ... . یک کیلو... ... ... ... ... .. 26 دینار
روغن چراغ... ... ... .. یک کیلو... ... ... ... ... ... . 33 گرم
خربزه... ... ... ... ... ... 6کیلو... ... ... ... ... ... ... ... ... 25 دینار
ماست... ... ... ... ... ... یک کیلو... ... ... ... ... ... ... .. 7 دینار
پیاز... ... ... ... ... ... ... یک کیلو... ... ... ... ... ... ... .. دو و نیم دینار
سبزی خوردن... .. یک کیلو... ... ... ... ... .. 8 دینار
متفرقه... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟. ... ... ... ... ... ... 10 دینار؟؟ ؟؟ ؟؟
البته خوانندهٴ محترم توجه داره که این موادی که رستم الحکما نوشته، از سر سه خانوادهٴ امروزی! هم زیاده و ما واقعاً نمیدونیم یه خانوادهٴ اونروزی! چطوری میتونسته این همه جنسو توی سه وعدهٴ غذایی از یه صبح تا آخر شب بخوره؟! چون خدا وکیلی یک کیلو عدس و یک کیلو نخود و یک کیلو برنج و... در حالیکه گوشت و ماست و خربزه هم بوده، واقعاً به آدمهای خوش خوراکی نیاز داشته تا بتونن ته سفره رو در بیارن! تازه روشنه که مردم در زمان کریمخان کجا پول سبزی خوردن میدادن؟ چون همهشون توی خونهشون سبزیکاری داشتن.
به هر حال این آماریه که کتابهای تاریخی به دست میدن و مرجع حساب میشن.
حالا همینو مقایسه کنید با وضعیت کارگر ایرانی در قرن بیست و یکم در دوران نظام مقدس؟! ولایی تا آدم بیاختیار بگه:
درد کریمخان بخوره توی سر خمینی و خامنهای و روحانی و رفسنجانی و همهٴ این آخوندهای ریز و درشتی که نون ملتو آجر کردن و خودشون توی برج میلاد بستنی طلا میخورن و برای نوسازی قبر خمینی، میلیارد میلیارد پول خرج میکنن.
اما وقتی میری توی بازار تا با همین واحد پول جدید! خرید کنی میبینی هیچی تغییر نکرده، شاید بگی چه سادهلوح؟! مگه قرار بود با تغییر واحد پول ملی، چیزی تغییر کنه؟ خب شاید هم حق با شما باشه ولی به هر حال، امشب شب چله است و ما هم حداقل امشب باید با عینک شب چله، به قضایا نگاه کنیم. اگه شد اناری و هندونهای بخریم و اگه نشد حداقل کمی تخمه آفتابگردون و کشمش تهیه کنیم که یه شب چرهٴ مختصر راه بندازیم.
به هر حال، با این حال و هوا وقتی این روزها اتیکت قیمتها رو نگاه میکنی اونهم قیمت برخی اقلام ضروری رو، دود از کلهات بلند میشه.
و با اینکه همین 25مرداد بود معاون وزیر بهداشت گفت 30 درصد مردم نان خالی ندارند که بخورند یا شهردار تهران گفته بود که بسیاری از تهرانیها شب، سر گرسنه بر زمین میذارن اما، باز هم آدم وقتی قیمتها رو میبینه و اونها رو کنار همدیگه میذاره و با دستمزدهای رسمی اعلام شده (و نه آنچه که واقعاً دست مردمو میگیره، مقایسه میکنی) تازه میتونی بفهمی در همسایگیت چی میگذره؟!
این قیمتها فقط مال روز 27آذرماه جاری یعنی شنبهٴ همین هفته است:
گوشت گوسفند کیلویی 34000 تومان
گوشت گوساله کیلویی 31000 تومان
گوشت مرغ کیلویی 7500 تومان
برنج ایرانی کیلویی 13700 تومان اما در مغازه کمتر از کیلویی 16000 تومان گیر نمیاد!
تخم مرغ شونهای 11000 تومان!
حالا در نظر بگیرید همسایهٴ شما که کارمند سادهٴ دولته یا احیاناً کارگر کارخونه است و سه تا هم بچه داره، شام و ناهار چی باید بخوره که در طول ماه، بتونه شکم خودش و بچههاشو سیر نگهداره و اجاره خانه و پول دوا و درمان و کرایه و لباس و گرمایش زمستون هم براش باقی بمونه؟ چون قیمت نون سنگک خالی هم که حساب کنی باز نمیشه با این دستمزدها شکم سه سر کلفتو سیر کرد!
حالا بذارید برگردیم به زمان کریمخان زند! یعنی به قبل از قاجاریه و ببینیم اون روزگار اوضاع چطوری بوده؟
نویسندهٴ کتاب رستم التواریخ توی صفحه 309 کتابش نوشته: دستمزد یه کارگر ساده یعنی به زبون اونروز دستمزد یه ”فعلة ساده = عملة معمولی“ 300 دینار بوده
که از این 300 دینار حدود 180 دینارش خرج خورد و خوراک خانوادهٴ کارگر میشده و 120 دینار هم باقی میمونده که بهنوشته رستم الحکما، نویسندهٴ کتاب، خرج پوشاک و سایر مخارج و حتی خرید جهیزیة بچهها و... میشده.
خب حالا نگاه دقیقتری بکنیم به کتاب و ریز مخارج یک کارگر در زمان کریمخان زند.
یعنی نگاهی بکنیم به سبد غذایی یک کارگر ایرانی در زمان کریم خان
نویسنده، لیست مخارج روزانهٴ یه خانوادهٴ کارگری رو اینطوری ردیف کرده:
گندم... ... ... ... ... ... ... . سه کیلو... ... ... ... ... ... .25 دینار
عدس... ... ... ... ... ... ... . یک کیلو... ... ... ... ... ... 10 دینار
نخود... ... ... ... ... ... .. یک کیلو... ... ... ... ... 10 دینار
برنج... ... ... ... ... ... . یک کیلو... ... ... ... .. 25 دینار
گوشت گوسفند... ... . یک کیلو... ... ... ... ... .. 26 دینار
روغن چراغ... ... ... .. یک کیلو... ... ... ... ... ... . 33 گرم
خربزه... ... ... ... ... ... 6کیلو... ... ... ... ... ... ... ... ... 25 دینار
ماست... ... ... ... ... ... یک کیلو... ... ... ... ... ... ... .. 7 دینار
پیاز... ... ... ... ... ... ... یک کیلو... ... ... ... ... ... ... .. دو و نیم دینار
سبزی خوردن... .. یک کیلو... ... ... ... ... .. 8 دینار
متفرقه... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟. ... ... ... ... ... ... 10 دینار؟؟ ؟؟ ؟؟
البته خوانندهٴ محترم توجه داره که این موادی که رستم الحکما نوشته، از سر سه خانوادهٴ امروزی! هم زیاده و ما واقعاً نمیدونیم یه خانوادهٴ اونروزی! چطوری میتونسته این همه جنسو توی سه وعدهٴ غذایی از یه صبح تا آخر شب بخوره؟! چون خدا وکیلی یک کیلو عدس و یک کیلو نخود و یک کیلو برنج و... در حالیکه گوشت و ماست و خربزه هم بوده، واقعاً به آدمهای خوش خوراکی نیاز داشته تا بتونن ته سفره رو در بیارن! تازه روشنه که مردم در زمان کریمخان کجا پول سبزی خوردن میدادن؟ چون همهشون توی خونهشون سبزیکاری داشتن.
به هر حال این آماریه که کتابهای تاریخی به دست میدن و مرجع حساب میشن.
حالا همینو مقایسه کنید با وضعیت کارگر ایرانی در قرن بیست و یکم در دوران نظام مقدس؟! ولایی تا آدم بیاختیار بگه:
درد کریمخان بخوره توی سر خمینی و خامنهای و روحانی و رفسنجانی و همهٴ این آخوندهای ریز و درشتی که نون ملتو آجر کردن و خودشون توی برج میلاد بستنی طلا میخورن و برای نوسازی قبر خمینی، میلیارد میلیارد پول خرج میکنن.