میروم و نمیرود، عزم نبرد از سر من
هرچه که فواره زند، خون ز سر و پیکر من
غصه نخور مادر من، گر حلبت به خون نشست
پرچم سوریه شود، پیرهن دختر من
در ته چشم مرد و زن، از پس گریهها ببین
پرچم انقلاب را، سرزده از باور من
با همة جهان بگو، ثبت کنید صحنه را
کودک تکهپارهام، نازگل پرپر من
بر سر جنت حلب، دوزخ کینه ریختند
عشق جهان عاشقان، گشته کنون یاور من
سنگ به سنگ انقلاب، آجر خون و رنج ماست
تا که بنای آفتاب، سرکشد از سنگر من
میروم و به پیش رو، جادهی خونفشانی است
ببین چه پر گل است این، جادهی پشت سر من
گرانترین چیز جهان، مگرنه آزادی ماست
میروم و میخرمش، برای همکشور من
ستارههای من شکست، ولی سحر بیا ببین!
روز فروزان مرا، پس از شب شبتر من
حلب! دعات میکنم، دست خدا به همرهت
همچو خیابان تو شد، گونهی خیس تر من
گریه نکن! گریه نکن! بپاش خون بر آسمان
بگو ببین خدا ببین، شراب من ساغر من
خوک و گراز میزند، گام به روی سینهام
مگر که کربلاست این؟ نگاه کن! اصغر من!
قلب به حنجره رسید، بگو متی نصر خدا
صبر جمیل میکنم، نور خدا رهبر من
م. شوق28آذر95.
هرچه که فواره زند، خون ز سر و پیکر من
غصه نخور مادر من، گر حلبت به خون نشست
پرچم سوریه شود، پیرهن دختر من
در ته چشم مرد و زن، از پس گریهها ببین
پرچم انقلاب را، سرزده از باور من
با همة جهان بگو، ثبت کنید صحنه را
کودک تکهپارهام، نازگل پرپر من
بر سر جنت حلب، دوزخ کینه ریختند
عشق جهان عاشقان، گشته کنون یاور من
سنگ به سنگ انقلاب، آجر خون و رنج ماست
تا که بنای آفتاب، سرکشد از سنگر من
میروم و به پیش رو، جادهی خونفشانی است
ببین چه پر گل است این، جادهی پشت سر من
گرانترین چیز جهان، مگرنه آزادی ماست
میروم و میخرمش، برای همکشور من
ستارههای من شکست، ولی سحر بیا ببین!
روز فروزان مرا، پس از شب شبتر من
حلب! دعات میکنم، دست خدا به همرهت
همچو خیابان تو شد، گونهی خیس تر من
گریه نکن! گریه نکن! بپاش خون بر آسمان
بگو ببین خدا ببین، شراب من ساغر من
خوک و گراز میزند، گام به روی سینهام
مگر که کربلاست این؟ نگاه کن! اصغر من!
قلب به حنجره رسید، بگو متی نصر خدا
صبر جمیل میکنم، نور خدا رهبر من
م. شوق28آذر95.