728 x 90

ادبیات و فرهنگ,

انتخاب

-

در ساحل رودخانه مردی نشسته
با چرای بی‌چون و چرای نشستن
و حس دورافتاده‌ی پرواز
زیر بال‌های سال‌های
همیشه‌ی خستگی
تو که از آسمان فرار می‌کنی
تا پشت پنجره‌ی همین اتاق
و آویزان می‌شوی به عقربه‌ی ساعت
و جان می‌کنی روی ثانیه‌ها
و از یاد می‌بری این‌جا
همه چیزی از همة دقیقه‌ها عقب می‌افتد
در ساحل
یا پشت پنجره‌ی همین اتاق
کسی نشسته باشد یا نباشد
آن‌سوی رودخانه ردپایی هست
چیزی که همة دقیقه‌ها را پر کند
در ساحل
صدایی می‌لرزد
چراغ‌ها روی آب می‌رقصند
مردی
به آب می‌زند
ایران

الف. مهر.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/20492f15-f14a-4ba6-b271-66e4ae647946"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات