یک مقدمه بیمورد!: در جریان دعواهای درونی رژیم، آخوند رسایی در 16 تیر 94 نوشت: «زمان تحصیل آخوند روحانی (برای اخذ مدرک دکترا) در انگلستان بدون تاریخ ذکر شده است. در سایتهای رسمی و مرتبط با ایشان، از جمله سایت رسمی ریاست جمهوری، سایت مجمع تشخیص مصلحت نظام و حتی سایت هواداران حسن روحانی هیچ اطلاعاتی در این خصوص بهدست نخواهید آورد. میتوان با جستجوی بیشتر، زمان تحصیل روحانی در مقطع کارشناسی ارشد را از سال 1369 تا 1374 و دکترا از سال 1374 تا 1378 قطعی دانست. یعنی آقای روحانی از سال 1369 تا سال 1378 بهصورت مداوم با حضور در کلاس دانشگاه گلاسکوی انگلستان مشغول به تحصیل بوده است». آخوند رسایی افزده: «طبعا سوالی در ذهن مردم شکل میگیرد که حسن روحانی از سال 1369 تا سال 1378 و در حالیکه پستهای بسیار مهمی را در جمهوری اسلامی در اختیار داشته، چگونه بهصورت هفتگی در انگلستان و در دانشگاه گلاسکو حاضر شده و موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد و دکترا شده است؟ اما مسئولیتهای حسن روحانی در بازه زمانی سالهای 1369 تا 1378چه بوده: نماینده و نایبرئیس اول مجلس در دورههای چهارم و پنجم مجلس از سالهای 1371 تا 1379/ رئیس کمیسیون سیاست خارجی مجلس 1371 تا 1379/ دبیر شورای عالی امنیت ملی از سال 1368 تا 1384/ مشاور امنیتی رئیسجمهور از سال 1368 تا 1384/ عضو و رئیس کمیسیون سیاسی و امنیتی مجمع تشخیص مصلحت نظام از سال 1370 تاکنون و روحانی با این همه مسئولیت در دانشگاه گلاسکوی انگلستان هم مشغول به تحصیل بوده است!... در صورت درست بودن مدرک تحصیلی روحانی، سؤال دیگری که به اذهان خطور میکند حضور ایشان در انتخابات مجلس در دوره اول یعنی سال 1359 با عنوان دکتر روحانی و نمایندگی مجلس و دریافت حقوق و مزایا بر اساس مدرک دکترا بوده که جای سؤال دارد؟» (سایت حکومتی رجا نیوز-16تیر94). سایت حکومتی دولت بهار وابسته به پاسدار احمدینژاد نیز در خصوص مدرک تحصیلی حسن روحانی پیش از این نوشته بود: «مدرک مرحوم کردان، با استعلام سایت احمد توکلی که خود تحصیل کرده انگلستان است، خیلی سریع و تنها پس از دو ساعت، تقلبی عنوان شد و استیضاحش در مجلس رأی میآورد و در خصوص حسن روحانی سایت الکشن واچ، پس از ابهام در اخذ مدرک در ابتدا، ناگهان خبر قبلی خود را اصلاح و مدرک کارشناسی ارشد و دکترای حسن روحانی را تأیید میکند» (26آبان 93).
کمی بیشتر در گذشته برویم:
باید اشاره کنیم که این شبهات در مورد مدرک دکترای حسن روحانی از همان ابتدای سگ دعواهای نمایش انتخابات در رسانههای حکومتی از باند رقیب جریان داشت. (برای نمونه نگاه کنید به مطلب خبرگزاری حکومتی ایسنا در تاریخ 9تیر1392، تحت عنوان «مدرک تحصیلی روحانی و جنجال پیرامون آن».
ظاهراً به نظر میرسد از آنجا که «مقام عظما» برای عبور از «پیچ خطرناک»، (که همان خوردن زهر اتمی برای گشودن طناب تحریمها از گلوی نظام در حال خفگی است) کند و کاو بیشتر در این قضایا را به «مصلحت نظام» ندانسته است و از طریق «بیت» پیام خمینی گونهٴ «خفه» را صادر کرده است و این داستان در دعواهای باندی موقتاً متوقف شد تا به «مهندسی انتخابات» مقام عظما خدشهیی وارد نشود، اما به میزان ترک خوردگی اقتدار ولایت، گاه و بیگاه در اوجگیری دعواهای باندی داستان مدرک روحانی باز بیرون میزند. عین همین رفت و برگشت در مورد مدارک تحصیلی پاسدار احمدینژاد مطرح شد. مثلاً سایت حکومتی «حضرت آقا» در هفتم مرداد 89 در مورد مدرک دکترای پاسدار احمدینژاد نوشت: «در سال ۱۳۷۶ و همزمان با داشتن سمت استاندار اردبیل، موفق به دریافت مدرک تحصیلی دکترا در رشته مهندسی و برنامهریزی حمل و نقل ترافیک شد». بگذریم که منابع حکومتی از روی چگونگی لیسانس و فوقلیسانس گرفتن وی پریدهاند، چون سال 58 که وی در جمع دانشجویان اشغال کننده سفارت آمریکا شرکت داشت دانشجوی سال دوم بود، و بعد هم به سپاه سرکوبگر در کردستان پیوست و در جریان جنگ ضدمیهنی سرکرده گردان مهندسی سپاه در کردستان بود. اما کمی بعد از پایان جنگ تحمیلی در سال 1368یک دفعه سرو کله این پاسدار بهعنوان «عضو هیأت علمی دانشکده عمران دانشگاه علم و صنعت» پیدا میشود (معلوم است وقتی روحانی توانسته وسط ده مسئولیت سرکوبگرانه در نظام از انگلستان دکترا بگیرد احمدینژاد هم میتواند در هنگامه جنگ و سرکوب در کردستان، لیسانس و فوقلیسانس بگیرد).
در مورد محمدرضا رحیمی که اول معاون حقوقی پارلمانی و بعد معاون اول احمدینژاد شد، نیز پاسدار علیرضا زاکانی عضو سابق مجلس ارتجاع در یک دعوای باندی در بهمن 1387 اذعان کرد: «مدرک دکترای رحیمی، معاون حقوقی و پارلمانی رئیس جمهور، قل دوم مدرک آقای کردان است». احمدینژاد هم که حواسش جمع بود نباید وارد اثبات صحت مدارک تحصیلی مهرههایش شود پاسخ داد: «برای خدمتگزاری نیازی به کاغذپارهها نیست» (سایت تابناک متعلق به پاسدار محسن رضایی، 20مرداد 1378). البته همه باهم به این «کاغذپاره» ها برای دریافت مناصب حکومتی و «وجوهات» مربوطه نیاز داشتند. اعترافها سلیمی نمین مهرهٴ باند خامنهای در دعوای باندی برای بیرون کشیدن دانشگاه آزاد از چنگ هاشمی رفسنجانی در این مورد گویاست: «من سال گذشته قبل از انتخابات ملاقاتی با آقای لاریجانی داشتم و نسبت به مفسدههای مدیریتی آقای جاسبی در کل نظام یک گفتگویی با ایشان داشتیم، ایشان نه تنها نگرانیهای مرا تأیید کرد، بلکه به صراحت تأکید کرد که من در مجلس شاهد هستم که ایشان راست و چپ را آلوده به دنیا گرایی نموده، یعنی هم جریان چپ را و هم جریان راست را. امروز باید بگویم که هم جریان مؤتلفه متأسفانه در این قضیه وامدار شده و هم جریان مشارکت که اینها گر چه به حسب ظاهر دو قطب و دو نقطه مخالف هم هستند ولی در دنیا گرایی متأسفانه وجوه مشترک در بینشان زیاد است. از لحاظ سیاسی وابسته به دو گروه مختلفند اما هر دو دوست دارند مدرک تحصیلی بدون زحمت تحصیل دریافت کنند. همه دوست دارند عضو هیأت علمی باشند بهعنوان یک شخصیت علمی در جامعه شناخته بشوند و هر دو دوست دارند پولهایی را بهعنوان هیأت علمی تمام وقت از دانشگاه آزاد دریافت کنند و مزایای دیگری که در این مسیر آقای جاسبی برای وامدار کردن نمایندگان به آنها اعطا میکند بگیرند» (وبلاگ mahshahr-university 30خرداد 1389).
البته در این میان سر پاسداران نظام از این نوع مدارک بیکلاه نمانده، دانشگاه موسوم به «امام صادق» و دانشگاه سپاه پاسداران موسوم به «امام حسین» تمامی سرکردگان ریز و درشت سپاه سرکوبگر را بعد از جنگ ضدمیهنی، از خمرهٴ علمی خود عبور داده و مشتی «سردار، دکتر» ها به نظام تحویل داده است.
سری هم به زمان حال بزنیم:
آنروی سکة «آلودگی و دنیاگرایی» که پاسدار لاریجانی در اندرون، به سلیمی نمین اعتراف کرده، در تبلیغات بیرونی رژیم تبدیل میشود به ادعای «رشد و گسترش بسیج استادان و متخصصان» و خیل مزدوران و پاسداران «دکتر» شده در کارگاههای «مدرک سازی» نظام را خرج ادعای «رشد» و «توسعه» علمی نظام میکنند.
اما وقتی دامنهٴ جعل «توسعهٴ علمی» نظام بخواهد پا از گلیم بنگاههای مدرک سازی رژیم بیرون بگذارد، گندش از جاهای دیگری در میآید. برای نمونه سایت حکومتی موسوم به «دیده بان علم ایران» اعتراف کرده است: «مجله نیچر از حذف ۵۸ مقاله محققان ایرانی از چند مجله علمی معتبر خبر داد. انتشارات علمی Springer Nature که نسبت به حذف این مقالات که نام ۲۸۲ محقق ایرانی در آنها ذکر شده اقدام کرده مدعی شده که نشانههایی از تقلب در روند ارزیابی علمی و انتشار این مقالات شناسایی شده است.
حذف ۲۸ مورد از مقالات توسط مؤسسه BioMed Central (BMC) صورت گرفته که اعلام کرده ۴۰ مقاله دیگر را نیز مورد بررسی قرار داده است. انتشارات اشپرینگر پارسال هم ۶۴ مقاله دیگر را بهدلیل آنچه نگرانیهایی در مورد ارزیابی علمی تقلبی خوانده حذف کرده بود».
این سایت حکومتی برای «جمع کردن» این فضاحت «نخبگان علمی نظام» ابتدا وقیحانه مدعی شده است: «تخلف در زمینه انتشارات علمی پدیدهای است که تمام کشورها با آن مواجه اند». این «دیده بان علم» رژیم سپس سرقتهای علمی لو رفته را اینطور توجیه میکند: «با توجه به رشد پرشتاب تولیدات علمی ایران در سالهای اخیر که در برخی سالها بیشترین شیب رشد را در جهان داشته است طبعاً بروز چنین مواردی در ایران نیز اجتنابناپذیر است که البته بخشی از مواردی که مثلاً بهعنوان سرقت ادبی و علمی در مقالات ایرانی گزارش شده سهوی و ناشی از ناآشنایی برخی دانشجویان و محققان با نحوه استاندارد ارجاع دهی و استناد به مقالات دیگر عنوان شده است».
برای اینکه معنی «شیب رشد علمی» نظام دستمان بیاید، به میان یکی از دعواهای باندی نظام در این خصوص برویم که برخی برگهای قابل تأمل رو میشود. از جمله ارگان بسیج ضدمردمی جوان در 26 آبان 95 نوشت: «با جست و جوی نام آقای هاشمی (وزیر بهداشت دولت حسن روحانی) در یکی از سایتهای معتبر نشریات پژوهشی پزشکی چندصد رکورد (نتیجه) برای ایشان یافت میشود. بدین معنا که وزیر محترم بهداشت تنها در این نشریه، 230 مقاله پژوهشی ثبت کردهاند! از این آمار بهتآور با این توجیه خندهدار که احتمالاً ایشان از عنفوان جوانی در این نشریه آمریکایی مقالات علمی به چاپ میرساندند، بگذریم، چگونه از این مورد بگذریم که بخش عمده مقالات پژوهشی چاپ شده ایشان در دوران تصدی وزارت بهداشت بوده است؟ طبق آماری که این نشریه در اختیار قرار میدهد، آقای هاشمی تنها در دو سال اخیر بیش از 70 مقاله پژوهشی به چاپ رساندهاند! یعنی بهطور میانگین، هر 10 روز یک مقاله پژوهشی!». این روزنامه در مورد وزیر علوم دولت حسن روحانی نیز نوشته است: «وزیر محترم علوم که تاکنون سکوت محض راجع به جعل گسترده علمی وزارتخانههای علمی اتخاذ کردهاند و از جانب رئیسجمهور بهعنوان نخبه اجتماعی مورد تقدیر قرار گرفتند و نشان «مسئولیت اجتماعی» به ایشان تعلق گرفت (!) بیش از 300 مقاله پژوهشی به چاپ رساندهاند که بخشی از آنها به زبان عربی است و بخشی به زبان انگلیسی. تخصص آقای فرهادی گوش و حلق و بینی است، اما مقاله عربی هم در رزومه ایشان مشاهده میشود! هر درس نخواندهای هم میداند که پزشک جماعت، دورترین قشر از فراگیری زبان عربی است، آن هم زبان تخصصی طبابت عربی! نکته تأسفآور راجع به مقالات آقای فرهادی هم این است که ایشان بخش عمده رزومه خود را در دوران تصدی وزارت تکمیل کردهاند، بهنحوی که تنها از ابتدای سال میلادی تاکنون 25 مقاله پژوهشی تألیف کردهاند». ارگان بسیج سپس دست باند رفسنجانی در نحوه بررسی «سرقت مقالات علمی» را اینطور رو کرده است: «معاون تحقیقات آقای قاضیزاده هاشمی که از طرف وزیر بهداشت مأمور رسیدگی به جعل گسترده علمی شدهاند، خودشان بیشترین آمار چاپ مقاله در زمان تصدی معاونت وزارت بهداشت را دارند. ایشان قریب به 700 مقاله پژوهشی به چاپ رساندهاند و در دو سال اخیر بیش از 100 مورد مقاله تألیف کردهاند!» و سپس میافزاید: «فرضیه «آگاهی نداشتن مسئولان علمی از این جعل گسترده علمی»، فرضیهای مخدوش و غیرقابل پذیرش است».
«جعل» و «اختلاس» چه در مورد پول و مال و ملک چه در مورد «هویت علمی» و حتی «تباری» افراد در نظام ولایتفقیه نهادینه شده است، چون ولیفقیه این نظام یک شبه در خم خبرگان «آیتالله» می شود، آخوند شاهرودی که از «عراق» وارد کردهاند «ایرانی» می شود، و حتی رئیسی عضو کمیسیون مرگ هم یک دفعه «آیتالله» شده و کلاس درس خارج میگذارد.
کمی بیشتر در گذشته برویم:
باید اشاره کنیم که این شبهات در مورد مدرک دکترای حسن روحانی از همان ابتدای سگ دعواهای نمایش انتخابات در رسانههای حکومتی از باند رقیب جریان داشت. (برای نمونه نگاه کنید به مطلب خبرگزاری حکومتی ایسنا در تاریخ 9تیر1392، تحت عنوان «مدرک تحصیلی روحانی و جنجال پیرامون آن».
ظاهراً به نظر میرسد از آنجا که «مقام عظما» برای عبور از «پیچ خطرناک»، (که همان خوردن زهر اتمی برای گشودن طناب تحریمها از گلوی نظام در حال خفگی است) کند و کاو بیشتر در این قضایا را به «مصلحت نظام» ندانسته است و از طریق «بیت» پیام خمینی گونهٴ «خفه» را صادر کرده است و این داستان در دعواهای باندی موقتاً متوقف شد تا به «مهندسی انتخابات» مقام عظما خدشهیی وارد نشود، اما به میزان ترک خوردگی اقتدار ولایت، گاه و بیگاه در اوجگیری دعواهای باندی داستان مدرک روحانی باز بیرون میزند. عین همین رفت و برگشت در مورد مدارک تحصیلی پاسدار احمدینژاد مطرح شد. مثلاً سایت حکومتی «حضرت آقا» در هفتم مرداد 89 در مورد مدرک دکترای پاسدار احمدینژاد نوشت: «در سال ۱۳۷۶ و همزمان با داشتن سمت استاندار اردبیل، موفق به دریافت مدرک تحصیلی دکترا در رشته مهندسی و برنامهریزی حمل و نقل ترافیک شد». بگذریم که منابع حکومتی از روی چگونگی لیسانس و فوقلیسانس گرفتن وی پریدهاند، چون سال 58 که وی در جمع دانشجویان اشغال کننده سفارت آمریکا شرکت داشت دانشجوی سال دوم بود، و بعد هم به سپاه سرکوبگر در کردستان پیوست و در جریان جنگ ضدمیهنی سرکرده گردان مهندسی سپاه در کردستان بود. اما کمی بعد از پایان جنگ تحمیلی در سال 1368یک دفعه سرو کله این پاسدار بهعنوان «عضو هیأت علمی دانشکده عمران دانشگاه علم و صنعت» پیدا میشود (معلوم است وقتی روحانی توانسته وسط ده مسئولیت سرکوبگرانه در نظام از انگلستان دکترا بگیرد احمدینژاد هم میتواند در هنگامه جنگ و سرکوب در کردستان، لیسانس و فوقلیسانس بگیرد).
در مورد محمدرضا رحیمی که اول معاون حقوقی پارلمانی و بعد معاون اول احمدینژاد شد، نیز پاسدار علیرضا زاکانی عضو سابق مجلس ارتجاع در یک دعوای باندی در بهمن 1387 اذعان کرد: «مدرک دکترای رحیمی، معاون حقوقی و پارلمانی رئیس جمهور، قل دوم مدرک آقای کردان است». احمدینژاد هم که حواسش جمع بود نباید وارد اثبات صحت مدارک تحصیلی مهرههایش شود پاسخ داد: «برای خدمتگزاری نیازی به کاغذپارهها نیست» (سایت تابناک متعلق به پاسدار محسن رضایی، 20مرداد 1378). البته همه باهم به این «کاغذپاره» ها برای دریافت مناصب حکومتی و «وجوهات» مربوطه نیاز داشتند. اعترافها سلیمی نمین مهرهٴ باند خامنهای در دعوای باندی برای بیرون کشیدن دانشگاه آزاد از چنگ هاشمی رفسنجانی در این مورد گویاست: «من سال گذشته قبل از انتخابات ملاقاتی با آقای لاریجانی داشتم و نسبت به مفسدههای مدیریتی آقای جاسبی در کل نظام یک گفتگویی با ایشان داشتیم، ایشان نه تنها نگرانیهای مرا تأیید کرد، بلکه به صراحت تأکید کرد که من در مجلس شاهد هستم که ایشان راست و چپ را آلوده به دنیا گرایی نموده، یعنی هم جریان چپ را و هم جریان راست را. امروز باید بگویم که هم جریان مؤتلفه متأسفانه در این قضیه وامدار شده و هم جریان مشارکت که اینها گر چه به حسب ظاهر دو قطب و دو نقطه مخالف هم هستند ولی در دنیا گرایی متأسفانه وجوه مشترک در بینشان زیاد است. از لحاظ سیاسی وابسته به دو گروه مختلفند اما هر دو دوست دارند مدرک تحصیلی بدون زحمت تحصیل دریافت کنند. همه دوست دارند عضو هیأت علمی باشند بهعنوان یک شخصیت علمی در جامعه شناخته بشوند و هر دو دوست دارند پولهایی را بهعنوان هیأت علمی تمام وقت از دانشگاه آزاد دریافت کنند و مزایای دیگری که در این مسیر آقای جاسبی برای وامدار کردن نمایندگان به آنها اعطا میکند بگیرند» (وبلاگ mahshahr-university 30خرداد 1389).
البته در این میان سر پاسداران نظام از این نوع مدارک بیکلاه نمانده، دانشگاه موسوم به «امام صادق» و دانشگاه سپاه پاسداران موسوم به «امام حسین» تمامی سرکردگان ریز و درشت سپاه سرکوبگر را بعد از جنگ ضدمیهنی، از خمرهٴ علمی خود عبور داده و مشتی «سردار، دکتر» ها به نظام تحویل داده است.
سری هم به زمان حال بزنیم:
آنروی سکة «آلودگی و دنیاگرایی» که پاسدار لاریجانی در اندرون، به سلیمی نمین اعتراف کرده، در تبلیغات بیرونی رژیم تبدیل میشود به ادعای «رشد و گسترش بسیج استادان و متخصصان» و خیل مزدوران و پاسداران «دکتر» شده در کارگاههای «مدرک سازی» نظام را خرج ادعای «رشد» و «توسعه» علمی نظام میکنند.
اما وقتی دامنهٴ جعل «توسعهٴ علمی» نظام بخواهد پا از گلیم بنگاههای مدرک سازی رژیم بیرون بگذارد، گندش از جاهای دیگری در میآید. برای نمونه سایت حکومتی موسوم به «دیده بان علم ایران» اعتراف کرده است: «مجله نیچر از حذف ۵۸ مقاله محققان ایرانی از چند مجله علمی معتبر خبر داد. انتشارات علمی Springer Nature که نسبت به حذف این مقالات که نام ۲۸۲ محقق ایرانی در آنها ذکر شده اقدام کرده مدعی شده که نشانههایی از تقلب در روند ارزیابی علمی و انتشار این مقالات شناسایی شده است.
حذف ۲۸ مورد از مقالات توسط مؤسسه BioMed Central (BMC) صورت گرفته که اعلام کرده ۴۰ مقاله دیگر را نیز مورد بررسی قرار داده است. انتشارات اشپرینگر پارسال هم ۶۴ مقاله دیگر را بهدلیل آنچه نگرانیهایی در مورد ارزیابی علمی تقلبی خوانده حذف کرده بود».
این سایت حکومتی برای «جمع کردن» این فضاحت «نخبگان علمی نظام» ابتدا وقیحانه مدعی شده است: «تخلف در زمینه انتشارات علمی پدیدهای است که تمام کشورها با آن مواجه اند». این «دیده بان علم» رژیم سپس سرقتهای علمی لو رفته را اینطور توجیه میکند: «با توجه به رشد پرشتاب تولیدات علمی ایران در سالهای اخیر که در برخی سالها بیشترین شیب رشد را در جهان داشته است طبعاً بروز چنین مواردی در ایران نیز اجتنابناپذیر است که البته بخشی از مواردی که مثلاً بهعنوان سرقت ادبی و علمی در مقالات ایرانی گزارش شده سهوی و ناشی از ناآشنایی برخی دانشجویان و محققان با نحوه استاندارد ارجاع دهی و استناد به مقالات دیگر عنوان شده است».
برای اینکه معنی «شیب رشد علمی» نظام دستمان بیاید، به میان یکی از دعواهای باندی نظام در این خصوص برویم که برخی برگهای قابل تأمل رو میشود. از جمله ارگان بسیج ضدمردمی جوان در 26 آبان 95 نوشت: «با جست و جوی نام آقای هاشمی (وزیر بهداشت دولت حسن روحانی) در یکی از سایتهای معتبر نشریات پژوهشی پزشکی چندصد رکورد (نتیجه) برای ایشان یافت میشود. بدین معنا که وزیر محترم بهداشت تنها در این نشریه، 230 مقاله پژوهشی ثبت کردهاند! از این آمار بهتآور با این توجیه خندهدار که احتمالاً ایشان از عنفوان جوانی در این نشریه آمریکایی مقالات علمی به چاپ میرساندند، بگذریم، چگونه از این مورد بگذریم که بخش عمده مقالات پژوهشی چاپ شده ایشان در دوران تصدی وزارت بهداشت بوده است؟ طبق آماری که این نشریه در اختیار قرار میدهد، آقای هاشمی تنها در دو سال اخیر بیش از 70 مقاله پژوهشی به چاپ رساندهاند! یعنی بهطور میانگین، هر 10 روز یک مقاله پژوهشی!». این روزنامه در مورد وزیر علوم دولت حسن روحانی نیز نوشته است: «وزیر محترم علوم که تاکنون سکوت محض راجع به جعل گسترده علمی وزارتخانههای علمی اتخاذ کردهاند و از جانب رئیسجمهور بهعنوان نخبه اجتماعی مورد تقدیر قرار گرفتند و نشان «مسئولیت اجتماعی» به ایشان تعلق گرفت (!) بیش از 300 مقاله پژوهشی به چاپ رساندهاند که بخشی از آنها به زبان عربی است و بخشی به زبان انگلیسی. تخصص آقای فرهادی گوش و حلق و بینی است، اما مقاله عربی هم در رزومه ایشان مشاهده میشود! هر درس نخواندهای هم میداند که پزشک جماعت، دورترین قشر از فراگیری زبان عربی است، آن هم زبان تخصصی طبابت عربی! نکته تأسفآور راجع به مقالات آقای فرهادی هم این است که ایشان بخش عمده رزومه خود را در دوران تصدی وزارت تکمیل کردهاند، بهنحوی که تنها از ابتدای سال میلادی تاکنون 25 مقاله پژوهشی تألیف کردهاند». ارگان بسیج سپس دست باند رفسنجانی در نحوه بررسی «سرقت مقالات علمی» را اینطور رو کرده است: «معاون تحقیقات آقای قاضیزاده هاشمی که از طرف وزیر بهداشت مأمور رسیدگی به جعل گسترده علمی شدهاند، خودشان بیشترین آمار چاپ مقاله در زمان تصدی معاونت وزارت بهداشت را دارند. ایشان قریب به 700 مقاله پژوهشی به چاپ رساندهاند و در دو سال اخیر بیش از 100 مورد مقاله تألیف کردهاند!» و سپس میافزاید: «فرضیه «آگاهی نداشتن مسئولان علمی از این جعل گسترده علمی»، فرضیهای مخدوش و غیرقابل پذیرش است».
«جعل» و «اختلاس» چه در مورد پول و مال و ملک چه در مورد «هویت علمی» و حتی «تباری» افراد در نظام ولایتفقیه نهادینه شده است، چون ولیفقیه این نظام یک شبه در خم خبرگان «آیتالله» می شود، آخوند شاهرودی که از «عراق» وارد کردهاند «ایرانی» می شود، و حتی رئیسی عضو کمیسیون مرگ هم یک دفعه «آیتالله» شده و کلاس درس خارج میگذارد.