امروز یکی از دوستانم که برای ملاقات داییش به زندان... میرفت، صحبتهای جالبی میکرد. وی میگفت که صبح ساعت ۷صبح از خانهام در تهران به سمت زندان واقع در... حرکت کردم. ساعت ۸.۳۰ به آنجا رسیدم. دو ساعت زمان ملاقات بود که هر زندانی حتی حبس ابدی تنها ۱۰دقیقه حق داشت خانواده خود را ببیند و تازه فقط پدر، مادر، خواهر و برادر...
او میگفت که داییش بهخاطر ۲گرم مواد مخدر شیشه و یک فقره سرقت کوچک که آن هم بهخاطر بیپولی و نبود شغل مناسب انجام داده، به ۶سال زندان و ۱۰۰ضربه شلاق محکوم شده و تازه باید ۱۵میلیون هم به دولت بپردازد.
اینجا دوستم از من سؤال کرد که به نظر تو اگر او ۱۵میلیون داشت دزدی میکرد؟ تازه به زندانی گفتهاند که اگر توانایی مالی در پرداخت نداری میتوانی به جای آن زندانی بیشتری بکشی! یعنی بهجای پول چند سال هم باید بکشد، که در این صورت عمر او را دیگر تلف شده باید حساب کرد، زیرا او که از زندان بیرون بیاید، نه شغلی نه پولی پس دوباره مجبور میشود به دزدی و مواد مخدر، تازه در زندان روشهای دیگری هم هست که او یاد میگیرد و خلاف کار حرفهیی میشود.
وقتی این حرفها را شنیدم به فکر فرو رفتم و حالا من از شما که این را میخوانید سؤال میکنم که فیالواقع قضاوت کنید آیا این مجازات سنگین، شایسته کسی است که از بیکاری به این وضعیت دچار شده؟ بیکاری که همینها با اختلاس و خراب کردن اقتصاد، باعث آن شدهاند!
آیا کسانی که حقوقهای میلیاردی میگیرند، از درد مردم خبر دارند؟
آیا قاضی که ماهی ۲۰۰میلیون حقوق میگیرد و هفتهیی 4روز با روزی ۵ساعت سر کار میآید، از زندگی و زن و بچه زندانی که حکم سنگین به او میدهد خبر دارد؟
آیا او از اینکه همسر آن زندانی از فقر و نداری به فحشا کشیده شود ابایی دارد؟
آیا جامعه پذیرای کسی که سالها بهخاطر یک دزدی زندان بوده است و صدها آیاهای دیگر...
آری واقعیت این است که برای اینها، برای حاکمانی که خودشان سراپا اختلاسگر و مال مردم خور هستند، این سؤالات مهم نیست، چرا چون اگر با آنها باشی و دزدی کنی مهم نیست، که اگر کاری بخواهند بکنند، مچشان در دست تو گیر است که مبادا لو بروند، اما در غیراین صورت چون باآنها نیستی باید به زندان بروی!
آری اینجا ایران ولایتفقیه است، جایی که دستهای پینه بسته عار است و پیشانی پینه بسته افتخار!
ع. س
او میگفت که داییش بهخاطر ۲گرم مواد مخدر شیشه و یک فقره سرقت کوچک که آن هم بهخاطر بیپولی و نبود شغل مناسب انجام داده، به ۶سال زندان و ۱۰۰ضربه شلاق محکوم شده و تازه باید ۱۵میلیون هم به دولت بپردازد.
اینجا دوستم از من سؤال کرد که به نظر تو اگر او ۱۵میلیون داشت دزدی میکرد؟ تازه به زندانی گفتهاند که اگر توانایی مالی در پرداخت نداری میتوانی به جای آن زندانی بیشتری بکشی! یعنی بهجای پول چند سال هم باید بکشد، که در این صورت عمر او را دیگر تلف شده باید حساب کرد، زیرا او که از زندان بیرون بیاید، نه شغلی نه پولی پس دوباره مجبور میشود به دزدی و مواد مخدر، تازه در زندان روشهای دیگری هم هست که او یاد میگیرد و خلاف کار حرفهیی میشود.
وقتی این حرفها را شنیدم به فکر فرو رفتم و حالا من از شما که این را میخوانید سؤال میکنم که فیالواقع قضاوت کنید آیا این مجازات سنگین، شایسته کسی است که از بیکاری به این وضعیت دچار شده؟ بیکاری که همینها با اختلاس و خراب کردن اقتصاد، باعث آن شدهاند!
آیا کسانی که حقوقهای میلیاردی میگیرند، از درد مردم خبر دارند؟
آیا قاضی که ماهی ۲۰۰میلیون حقوق میگیرد و هفتهیی 4روز با روزی ۵ساعت سر کار میآید، از زندگی و زن و بچه زندانی که حکم سنگین به او میدهد خبر دارد؟
آیا او از اینکه همسر آن زندانی از فقر و نداری به فحشا کشیده شود ابایی دارد؟
آیا جامعه پذیرای کسی که سالها بهخاطر یک دزدی زندان بوده است و صدها آیاهای دیگر...
آری واقعیت این است که برای اینها، برای حاکمانی که خودشان سراپا اختلاسگر و مال مردم خور هستند، این سؤالات مهم نیست، چرا چون اگر با آنها باشی و دزدی کنی مهم نیست، که اگر کاری بخواهند بکنند، مچشان در دست تو گیر است که مبادا لو بروند، اما در غیراین صورت چون باآنها نیستی باید به زندان بروی!
آری اینجا ایران ولایتفقیه است، جایی که دستهای پینه بسته عار است و پیشانی پینه بسته افتخار!
ع. س