چپاول و غارت مردم توسط نظام ولایتفقیه و توزیع ناعادلانه ثروت زخم عمیق فقر و شکاف طبقاتی را آنچنان بر پیکر جامعه وارد کرده است، که بعضاً رسانهها و مهرههای رژیم نیز نسبت به عواقب آن برای نظام آخوندی هشدار میدهند، و به گفته خودشان زنگ خطرها را به صدا درمیآورند.
نگرانی رسانهها و ایادی رژیم از این بابت است که عواقب فقر اکثریت مردم و همچنین عواقب آسیبهای اجتماعی دیگر، بهصورت قیام ارتش بیکاران، دامنگیر رژیم شود.
واژههایی نظیر ”فقر در زیر پوست شهر“، جای سیلی فقر“، ”فقر به اندازه همه تلخیهای عالم تلخ است“ و... که در نوشته بعضی از رسانهها و در گفته بعضی از مهرههای رژیم بهکار برده میشود، نه بهخاطر دلسوزی برای توده گرسنگان و مردم آسیب دیده، بلکه از بابت هشدار به حاکمیت و مصلحت اندیشی برای آن است.
واضح است که ابعاد فقر دامنگیر اکثریت مردم و آسیبهای ناشی از آن، فراتر از اعترافها رسانهها و مهرههای رژیم است، اما با این حال همین اعترافها هم قابلتوجه هستند.
روزنامه ابتکار وابسته به باند رفسنجانی – روحانی18شهریور95 در مطلبی با عنوان ”جای سیلی فقر“ مینویسد: ”مدیر کل دفتر مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی روز چهارشنبه، 17 شهریورماه 1395، در حالی آماری از وضعیت فقر در ایران بر اساس سامانه رفاه ایرانیان اعلام کرد که این آمار تنها پوستهای ظاهری و کلان از مفهوم فقر در اختیار مردم و مسئولان میگذارد. با این حال، همین آمار چنان تکاندهنده و دردناکند که نمیتوان از آن گذشت“.
مقالهنویس روزنامه حکومتی ابتکار ضمن اشاره به ”هزاران آسیب اجتماعی دیگر“ که میتواند جامعه را دچار بحرانهای بزرگی کند، و اعتراف به شکست نظام آخوندی در مورد تحقق شعارهای پوشالیاش در زمینه مبارزه با فقر و درحد شعار باقی ماندن تمامی راهحلها و... ، نگرانی اصلی را بیان میکند: ”فقر این روزها همچون یک بمب ساعتی است. با توجه به همه فرصتهایی که در مبارزه با فقر، در قالب شعار سوختهاند، تحمل جامعه در مقابل آن رو به انفجار است. فقر و معلولهایش میتوانند جدیترین بحران آینده ایران باشند و آن وقت است که خشک و تر با هم خواهند سوخت. برای مقابله با فقر امروز هم دیر است“.
همین روزنامه در مقاله دیگری با عنوان ”فقر اقتصادی، قربانیان اجتماعی“ ضمن اعتراف به گوشهیی از فقر مردم و عواقب آن که بهصورت آسیبهای اجتماعی گریبان جامعه را میفشارد، به دولت آخوند حسن روحانی هشدار میدهد که به فکر چارهجویی باشد وگرنه فرصت را از دست میدهد و نظام با عواقب زیانبار مواجه میشود.
محمدرضا عارف نماینده مجلس ارتجاع واز سران باند رفسنجانی- روحانی نیز با صراحت اذعان میکند: ”اگر برای آسیبهای اجتماعی چاره اندیشی نشود نظام با چالش جدی در این حوزه مواجه خواهد شد“ (خبرگزاری ایلنا 18شهریور95)
پیش از این نیز معاون وزارت بهداشت رژیم اعتراف کرد 30 درصد مردم گرسنه و محتاج نان بهعنوان قوت لایموت هستند.
بیان واقعیات فوق از طرف رسانهها و مهرههای نظام بیانگر اوضاع بهشدت بحرانی جامعه، و همچنین عمیقتر شدن تضاد و شکاف مردم با این حاکمیت است.
بدیهی است که ”بمب ساعتی فقر“ که آن روزنامه حکومتی در مورد عواقب آن به نظام هشدار میدهد، و آسیبهای اجتماعی که عارف از چالشهای آنها برای نظام نگران است و... حاصل 38سال حاکمیت ننگین و چپاولگرانه این نظام است، بنابراین برای رسانهها وایادی رژیم جای نگرانی دارد که این بمب ساعتی روزی بهصورت قیام حاکمیت پلید آخوندی را منفجر کند.
نویسنده مقاله ابتکار ضمن نگرانی از عواقب “بمب ساعتی“ برای نظام، رندانه تلاش کرده که با مطرح کردن سوختن ”خشک و تر“، چنین وانمود کند که گویا در درون رژیم باندی وجود دارد که مقصر این اوضاع نیست، اما اگر خشم مردم گرسنه شعلهور شود آن باند نیز در آتش آن میسوزد.
واقعیت این است که دعوای بین باندها و این دولت و آن دولت، دعوای منافع و قدرت است والا تا آنجا که به غارت و سرکوب مردم بر میگردد، حاکمیت 38ساله آخوندها نشان میدهد که کاملاً با هم همدست هستند. بهعبارت دیگر همه باندها سروته یک کرباس و برآمده از نظام فاسد ولایت و مسبب اوضاع فلاکتبار موجود در جامعه هستند. حکم مردم و مقاومت ایران نیز درباره آنها یکسان است که میبایست تمامیت این نظام ضدانسانی و ویرانگر سرنگون شود.
نگرانی رسانهها و ایادی رژیم از این بابت است که عواقب فقر اکثریت مردم و همچنین عواقب آسیبهای اجتماعی دیگر، بهصورت قیام ارتش بیکاران، دامنگیر رژیم شود.
واژههایی نظیر ”فقر در زیر پوست شهر“، جای سیلی فقر“، ”فقر به اندازه همه تلخیهای عالم تلخ است“ و... که در نوشته بعضی از رسانهها و در گفته بعضی از مهرههای رژیم بهکار برده میشود، نه بهخاطر دلسوزی برای توده گرسنگان و مردم آسیب دیده، بلکه از بابت هشدار به حاکمیت و مصلحت اندیشی برای آن است.
واضح است که ابعاد فقر دامنگیر اکثریت مردم و آسیبهای ناشی از آن، فراتر از اعترافها رسانهها و مهرههای رژیم است، اما با این حال همین اعترافها هم قابلتوجه هستند.
روزنامه ابتکار وابسته به باند رفسنجانی – روحانی18شهریور95 در مطلبی با عنوان ”جای سیلی فقر“ مینویسد: ”مدیر کل دفتر مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی روز چهارشنبه، 17 شهریورماه 1395، در حالی آماری از وضعیت فقر در ایران بر اساس سامانه رفاه ایرانیان اعلام کرد که این آمار تنها پوستهای ظاهری و کلان از مفهوم فقر در اختیار مردم و مسئولان میگذارد. با این حال، همین آمار چنان تکاندهنده و دردناکند که نمیتوان از آن گذشت“.
مقالهنویس روزنامه حکومتی ابتکار ضمن اشاره به ”هزاران آسیب اجتماعی دیگر“ که میتواند جامعه را دچار بحرانهای بزرگی کند، و اعتراف به شکست نظام آخوندی در مورد تحقق شعارهای پوشالیاش در زمینه مبارزه با فقر و درحد شعار باقی ماندن تمامی راهحلها و... ، نگرانی اصلی را بیان میکند: ”فقر این روزها همچون یک بمب ساعتی است. با توجه به همه فرصتهایی که در مبارزه با فقر، در قالب شعار سوختهاند، تحمل جامعه در مقابل آن رو به انفجار است. فقر و معلولهایش میتوانند جدیترین بحران آینده ایران باشند و آن وقت است که خشک و تر با هم خواهند سوخت. برای مقابله با فقر امروز هم دیر است“.
همین روزنامه در مقاله دیگری با عنوان ”فقر اقتصادی، قربانیان اجتماعی“ ضمن اعتراف به گوشهیی از فقر مردم و عواقب آن که بهصورت آسیبهای اجتماعی گریبان جامعه را میفشارد، به دولت آخوند حسن روحانی هشدار میدهد که به فکر چارهجویی باشد وگرنه فرصت را از دست میدهد و نظام با عواقب زیانبار مواجه میشود.
محمدرضا عارف نماینده مجلس ارتجاع واز سران باند رفسنجانی- روحانی نیز با صراحت اذعان میکند: ”اگر برای آسیبهای اجتماعی چاره اندیشی نشود نظام با چالش جدی در این حوزه مواجه خواهد شد“ (خبرگزاری ایلنا 18شهریور95)
پیش از این نیز معاون وزارت بهداشت رژیم اعتراف کرد 30 درصد مردم گرسنه و محتاج نان بهعنوان قوت لایموت هستند.
بیان واقعیات فوق از طرف رسانهها و مهرههای نظام بیانگر اوضاع بهشدت بحرانی جامعه، و همچنین عمیقتر شدن تضاد و شکاف مردم با این حاکمیت است.
بدیهی است که ”بمب ساعتی فقر“ که آن روزنامه حکومتی در مورد عواقب آن به نظام هشدار میدهد، و آسیبهای اجتماعی که عارف از چالشهای آنها برای نظام نگران است و... حاصل 38سال حاکمیت ننگین و چپاولگرانه این نظام است، بنابراین برای رسانهها وایادی رژیم جای نگرانی دارد که این بمب ساعتی روزی بهصورت قیام حاکمیت پلید آخوندی را منفجر کند.
نویسنده مقاله ابتکار ضمن نگرانی از عواقب “بمب ساعتی“ برای نظام، رندانه تلاش کرده که با مطرح کردن سوختن ”خشک و تر“، چنین وانمود کند که گویا در درون رژیم باندی وجود دارد که مقصر این اوضاع نیست، اما اگر خشم مردم گرسنه شعلهور شود آن باند نیز در آتش آن میسوزد.
واقعیت این است که دعوای بین باندها و این دولت و آن دولت، دعوای منافع و قدرت است والا تا آنجا که به غارت و سرکوب مردم بر میگردد، حاکمیت 38ساله آخوندها نشان میدهد که کاملاً با هم همدست هستند. بهعبارت دیگر همه باندها سروته یک کرباس و برآمده از نظام فاسد ولایت و مسبب اوضاع فلاکتبار موجود در جامعه هستند. حکم مردم و مقاومت ایران نیز درباره آنها یکسان است که میبایست تمامیت این نظام ضدانسانی و ویرانگر سرنگون شود.