هیاهو، کشمکش و آه و فغان در درون دیکتاتوری آخوندی بهخاطر افشای سند صوتی اظهارات آقای منتظری، بالا گرفته. آه و نالة مشترک سردمداران نظام از هر دوباند، اما با مواضع متفاوت و گاه متضاد. اما تفاوت این موضعگیریها بر سر این سند صوتی چیست؟
واقعیت این است مواضع سردمداران نظام در درون رژیم را میتوان به دو دسته تقسیم کرد.
یک عده آنهایی هستند که از فتوای جنایتکارانهٴ خمینی، برای آن قتلعام هولناک دفاع میکنند؛ مثل انبارلویی از باند فاشیستی مؤتلفه که در ارگان این باند موسوم به رسالت نوشته: ”حاکمیت برای چی از این قتلعام عذرخواهی کند؟ برای اعدام محاربین؟ ”. یا آخوند محمد جعفر منتظری دادستان رژیم، با اشاره به قتلعام شصتوهفت میگوید: ”چرا دنبال تطهیر مجاهدین هستید؟ ”اما در مقابل این دسته که از فتوای خمینی برای آن جنایت دفاع میکنند، جریان دیگری درون رژیم هست که تلاش میکند از پایه، این جنایت و فتوای خمینی را پردهپوشی کند و بگوید اصلاً چنین جریانی نبوده! و نوار هم دروغ یا تحریف شده است. برای نمونه، حسن خمینی این نوار را دروغ میداند و خانوادهٴ آقای منتظری را به همین خاطر مورد حمله قرار داده. یا پاسدار تیرخلاصزن و نمایندهٴ فعلی مجلس ارتجاع، الیاس حضرتی میگوید موافقم کسانی که در جریان آن اعدامها هستند، بیایند و توضیح بدهند، حتی اگر در این قضیه آسیب ببینند.
آن دسته که از خمینی و فتوای جنایتکارانش دفاع میکنند، معنی حرفشان این است که قتلعام سی هزار زندانی، کار درستی بوده. اینها مستحق اعدام بودند و خمینی کار درستی کرده و این منتظری است که باید پاسخ بدهد که چرا با این اقدام خمینی مخالفت کرد. یک سایت حکومتی به نام مازند مجلس، امروز نوشت که زندان آن زمان مثل اسب تروای سازمان مجاهدین، در ایران بودند. یعنی گروهی دلاور که در پوشش زندان خودشان را مخفی کرده بودند و مثل داستان اسب تروا در آن داستان اگر قتلعام نمیشدند، کشور را از دست نظام در میآوردند. یعنی انگشت میگذارد روی ایستادگی مجاهدین اسیر بر سر مواضعشان، و میخواهد نتیجه بگیرد که خمینی حق داشت که این قتلعام را انجام بدهد.
اما دستهٴ دیگر در وحشت از آتش خشمی که در حال بیرون آمدن از زیرخاکستر است، میگویند این سند صوتی دروغ است و میخواهند بهنحوی قتلعام را بپوشانند و خمینی را از آن مبرا کنند. روشن است که اینها وحشت کرده و اینطور قصد سفید سازی دارند. اما در عمل ضربه سنگینتری به خمینی میزنند. چرا؟ چون وقتی میگویند اصلاً دروغ است و خمینی چنین کاری نکرده عملاً تأیید میکنند که چنین قتلعامی یک جنایت بزرگ و هولناک است. اما این حرف فقط تأیید مجرم بودن خمینی است، چرا؟ چون فتوای خمینی با دستخط خودش موجود است و همهٴ دنیا آن را دیدند. حتی نایبرئیس مجلس ارتجاع هم رسماً میگوید که در صحت سند صوتی هیچ تردیدی نیست.
در برابر کسانی که میگویند سند درست نیست، دستخط خمینی هم جعلی بوده باید گفت: چرا در این سالها که این دستخط منتشر شده و همهٴ دنیا دیدند، حتی یک نفر و یک بار اقدام به تکذیبش نکردند؟ آخر آنقدر جنایت واضح است که جای اندک تردیدی ندارد. پس این عده عملاً تأیید میکنند که آن کاری که خمینی کرده یک قتلعام بزرگ و وحشیانه بوده.
اما این موضعگیریهای متفاوت و متضاد وجه مشترکی هم دارد. وجه مشترک این است که هر دو دسته میگویند انتشار این سند به نفع مجاهدین شده و به زبان آخوندی میگویند باعث تطهیر مجاهدین است. ترجمهاش این است که حقانیت و مظلومیت مجاهدین در پیش چشم همه قرار میگیرد و تمام تلاشی که برای شیطانسازی مجاهدین صورت گرفته به باد فنا میرود. این همان وحشت مشترک تمامی باندها و دارو دستههای درونی رژیم است.
بعبارت دیگر هر دو دسته، از مجاهدین و اینکه حقانیتشان بیش از پیش میدرخشد، وحشت مشترک دارند، و به شکل عامتر وحشت از آتش خشم خلق که شعله میکشد و شعلههایش البته مرتباً بالا و بالاتر میگیرد. این دو وحشت در واقع یکی هست. چرا که این مجاهدین هستند که در طول 35سال گذشته آن قدر در راستای سرنگونی رژیم جنگیدند و پایداری کردند و افشاگری کردند که حالا امر سرنگونی مورد تأیید گسترده در منطقه و جهان قرار گرفته و بهصورت مسألهٴ جدی در دنیا تبدیل شده است.
به اعتراف پاسدار سعید قاسمی، سرکرده چماقداران خامنهای که بیست و چهار مرداد، پس از ابراز وحشت از محبوبیت مجاهدین در دانشگاهها گفت: «امروز دشمن هم پختهتر و با تجربهتر شده است» .
واقعیت این است مواضع سردمداران نظام در درون رژیم را میتوان به دو دسته تقسیم کرد.
یک عده آنهایی هستند که از فتوای جنایتکارانهٴ خمینی، برای آن قتلعام هولناک دفاع میکنند؛ مثل انبارلویی از باند فاشیستی مؤتلفه که در ارگان این باند موسوم به رسالت نوشته: ”حاکمیت برای چی از این قتلعام عذرخواهی کند؟ برای اعدام محاربین؟ ”. یا آخوند محمد جعفر منتظری دادستان رژیم، با اشاره به قتلعام شصتوهفت میگوید: ”چرا دنبال تطهیر مجاهدین هستید؟ ”اما در مقابل این دسته که از فتوای خمینی برای آن جنایت دفاع میکنند، جریان دیگری درون رژیم هست که تلاش میکند از پایه، این جنایت و فتوای خمینی را پردهپوشی کند و بگوید اصلاً چنین جریانی نبوده! و نوار هم دروغ یا تحریف شده است. برای نمونه، حسن خمینی این نوار را دروغ میداند و خانوادهٴ آقای منتظری را به همین خاطر مورد حمله قرار داده. یا پاسدار تیرخلاصزن و نمایندهٴ فعلی مجلس ارتجاع، الیاس حضرتی میگوید موافقم کسانی که در جریان آن اعدامها هستند، بیایند و توضیح بدهند، حتی اگر در این قضیه آسیب ببینند.
آن دسته که از خمینی و فتوای جنایتکارانش دفاع میکنند، معنی حرفشان این است که قتلعام سی هزار زندانی، کار درستی بوده. اینها مستحق اعدام بودند و خمینی کار درستی کرده و این منتظری است که باید پاسخ بدهد که چرا با این اقدام خمینی مخالفت کرد. یک سایت حکومتی به نام مازند مجلس، امروز نوشت که زندان آن زمان مثل اسب تروای سازمان مجاهدین، در ایران بودند. یعنی گروهی دلاور که در پوشش زندان خودشان را مخفی کرده بودند و مثل داستان اسب تروا در آن داستان اگر قتلعام نمیشدند، کشور را از دست نظام در میآوردند. یعنی انگشت میگذارد روی ایستادگی مجاهدین اسیر بر سر مواضعشان، و میخواهد نتیجه بگیرد که خمینی حق داشت که این قتلعام را انجام بدهد.
اما دستهٴ دیگر در وحشت از آتش خشمی که در حال بیرون آمدن از زیرخاکستر است، میگویند این سند صوتی دروغ است و میخواهند بهنحوی قتلعام را بپوشانند و خمینی را از آن مبرا کنند. روشن است که اینها وحشت کرده و اینطور قصد سفید سازی دارند. اما در عمل ضربه سنگینتری به خمینی میزنند. چرا؟ چون وقتی میگویند اصلاً دروغ است و خمینی چنین کاری نکرده عملاً تأیید میکنند که چنین قتلعامی یک جنایت بزرگ و هولناک است. اما این حرف فقط تأیید مجرم بودن خمینی است، چرا؟ چون فتوای خمینی با دستخط خودش موجود است و همهٴ دنیا آن را دیدند. حتی نایبرئیس مجلس ارتجاع هم رسماً میگوید که در صحت سند صوتی هیچ تردیدی نیست.
در برابر کسانی که میگویند سند درست نیست، دستخط خمینی هم جعلی بوده باید گفت: چرا در این سالها که این دستخط منتشر شده و همهٴ دنیا دیدند، حتی یک نفر و یک بار اقدام به تکذیبش نکردند؟ آخر آنقدر جنایت واضح است که جای اندک تردیدی ندارد. پس این عده عملاً تأیید میکنند که آن کاری که خمینی کرده یک قتلعام بزرگ و وحشیانه بوده.
اما این موضعگیریهای متفاوت و متضاد وجه مشترکی هم دارد. وجه مشترک این است که هر دو دسته میگویند انتشار این سند به نفع مجاهدین شده و به زبان آخوندی میگویند باعث تطهیر مجاهدین است. ترجمهاش این است که حقانیت و مظلومیت مجاهدین در پیش چشم همه قرار میگیرد و تمام تلاشی که برای شیطانسازی مجاهدین صورت گرفته به باد فنا میرود. این همان وحشت مشترک تمامی باندها و دارو دستههای درونی رژیم است.
بعبارت دیگر هر دو دسته، از مجاهدین و اینکه حقانیتشان بیش از پیش میدرخشد، وحشت مشترک دارند، و به شکل عامتر وحشت از آتش خشم خلق که شعله میکشد و شعلههایش البته مرتباً بالا و بالاتر میگیرد. این دو وحشت در واقع یکی هست. چرا که این مجاهدین هستند که در طول 35سال گذشته آن قدر در راستای سرنگونی رژیم جنگیدند و پایداری کردند و افشاگری کردند که حالا امر سرنگونی مورد تأیید گسترده در منطقه و جهان قرار گرفته و بهصورت مسألهٴ جدی در دنیا تبدیل شده است.
به اعتراف پاسدار سعید قاسمی، سرکرده چماقداران خامنهای که بیست و چهار مرداد، پس از ابراز وحشت از محبوبیت مجاهدین در دانشگاهها گفت: «امروز دشمن هم پختهتر و با تجربهتر شده است» .