بعد از بالا گرفتن بحران حقوقهای نجومی کارگزاران نظام، هفته گذشته نوبخت، سخنگوی دولت آخوند روحانی به صحنه آمد و در رابطه با حقوق دولتیهای چنین حرفی زد. «رؤسای سه قوه، معاون رئیسجمهور، نواب رئیس مجلس، اعضای شورای نگهبان، وزرا، نمایندگان مجلس، معاونین رئیسجمهور و مقامات هم تراز، همه اینها را مشخص کردیم در یک گروه، گفتیم که حتماً همهٴ پرداختها از هر مسیری میشه، حتماً باید زیر ده میلیون تومان باشد» .
چطور شده که کارگزاران دولت آخوند روحانی بعد از گذشت سه سال از عمر دولتشان به این فکر افتادند؟ آیا پیش از این از وجود فیشهای حقوق نجومی کارگزارانشان مطلع نبودند؟ ! البته کافی بود که هر کدام از آنها نگاهی به فیش حقوقی و دریافتی خودشان میانداختند.
در همین رابطه علی طیب نیا، وزیر اقتصاد و دارایی آخوند روحانی در مصاحبهیی با روزنامه حکومتی اعتماد، با تیتر «پشت پرهٴ جنجال فیشهای حقوقی» اعتراف میکند که اقلا از یک سال قبل از این موضوع باخبر بودند: «اوایل سال 94 بود که ما متوجه شدیم پرداختهای بالایی در قالب تسهیلات در برخی شرکتهای تابعه صورت گرفته که نرخ سود ن 4 درصد و یا حتی کمتر بود، آن هم با ارقامی بعضاً چند صد میلیونی» .
بنابراین اعتراف اینطور نیست که آخوندها و کارگزارانشان از این موضوع بیخبر بوده باشند، اما علت چیست که حالا هر کدام از کارگزاران نظام به فکر رفع و رجوع این بحران افتادند؟ پاسخ را باید در انعکاس اجتماعی این موضوع جستجو کرد. انعکاس این موضوع را میشود به خوبی در فضای مجازی و حقیقی دید. مثلاً یک نمونه انعکاس اعتراضات کارگران معدن منگنز ونارچ، بزرگترین معدن منگنز خاورمیانه است. خبرگزاری. تسنیم وابسته به نیروی تروریستی قدس در دستگاه جنگ باندی، اعتراضات این کارگران را در مقالهیی انعکاس داده. تیتر مقاله این است: «فریاد بیصدای کارگران بزرگترین معدن منگنز خاورمیانه در قم/حقوق نجومی نخواستیم دستمزد خودمان را بدهید» در ادامه هم اینطور نوشته: «عنوان بزرگترین معدن منگنز خاورمیانه تنها گوشهیی از عظمت این نعمت خدادادی است که برای هر که آب داشت برای کارگرانش نان نداشت, کارگرانی که ماههاست دست خالی شرمنده خانوادههای خود هستند».
آری این تنها یک نمونه از اعتراضاتی است که در این رسانهٴ رژیم منعکس شده، فریادهای دادخواهی کارگران میهنمان آنقدر بلند است که تمامی ارکان نظام را به لرزه انداخته، طوری که حتی مسعود پزشکیان، نایبرئیس مجلس ارتجاع هم با اشاره به اینکه «یکی 800هزار تومان و دیگری صد میلیون تومان» میگیرد، از وجود «ناعدالتی در مکانیسم پرداخت حقوق» صحبت میکند. (خبرگزاری حکومتی ایلنا 8مرداد 95)، یا حتی آخوند مصلحی، وزیر سابق اطلاعات در جنگ و دعوای باندی، اذعان میکند که «نظام اشرافی گری» در رژیم ولایتفقیه «برای دوام خودش تمایل به حفظ فقر در جامعه داره» . (خبرگزاری حکومتی فارس 8مرداد95)
واقعیت این است که از همین چند مورد هم میشود ترس وحشت آخوندها را دید، واقعیت این است که آخوندها نزدیک بودن انفجار نهایی خشم جوانان و کارگران و همهٴ اقشار به جان آمده از ظلم و ستم آخوندی را به خوبی حس میکنند و حالا در دوران پایانی عمرشان تقلا میکنند، بلکه چند ساعتی به عمر نظام پلیدشان اضافه کنند. اما آیا این اعترافها و این هشدارها به عمر نظامشان اضافه میکند یا اینکه جوانان ایرانی را خشمگینتر خواهد کرد و بر سرعت تیکتاک «بمب ساعتی» خشم جوانان خواهد افزود؟.
چطور شده که کارگزاران دولت آخوند روحانی بعد از گذشت سه سال از عمر دولتشان به این فکر افتادند؟ آیا پیش از این از وجود فیشهای حقوق نجومی کارگزارانشان مطلع نبودند؟ ! البته کافی بود که هر کدام از آنها نگاهی به فیش حقوقی و دریافتی خودشان میانداختند.
در همین رابطه علی طیب نیا، وزیر اقتصاد و دارایی آخوند روحانی در مصاحبهیی با روزنامه حکومتی اعتماد، با تیتر «پشت پرهٴ جنجال فیشهای حقوقی» اعتراف میکند که اقلا از یک سال قبل از این موضوع باخبر بودند: «اوایل سال 94 بود که ما متوجه شدیم پرداختهای بالایی در قالب تسهیلات در برخی شرکتهای تابعه صورت گرفته که نرخ سود ن 4 درصد و یا حتی کمتر بود، آن هم با ارقامی بعضاً چند صد میلیونی» .
بنابراین اعتراف اینطور نیست که آخوندها و کارگزارانشان از این موضوع بیخبر بوده باشند، اما علت چیست که حالا هر کدام از کارگزاران نظام به فکر رفع و رجوع این بحران افتادند؟ پاسخ را باید در انعکاس اجتماعی این موضوع جستجو کرد. انعکاس این موضوع را میشود به خوبی در فضای مجازی و حقیقی دید. مثلاً یک نمونه انعکاس اعتراضات کارگران معدن منگنز ونارچ، بزرگترین معدن منگنز خاورمیانه است. خبرگزاری. تسنیم وابسته به نیروی تروریستی قدس در دستگاه جنگ باندی، اعتراضات این کارگران را در مقالهیی انعکاس داده. تیتر مقاله این است: «فریاد بیصدای کارگران بزرگترین معدن منگنز خاورمیانه در قم/حقوق نجومی نخواستیم دستمزد خودمان را بدهید» در ادامه هم اینطور نوشته: «عنوان بزرگترین معدن منگنز خاورمیانه تنها گوشهیی از عظمت این نعمت خدادادی است که برای هر که آب داشت برای کارگرانش نان نداشت, کارگرانی که ماههاست دست خالی شرمنده خانوادههای خود هستند».
آری این تنها یک نمونه از اعتراضاتی است که در این رسانهٴ رژیم منعکس شده، فریادهای دادخواهی کارگران میهنمان آنقدر بلند است که تمامی ارکان نظام را به لرزه انداخته، طوری که حتی مسعود پزشکیان، نایبرئیس مجلس ارتجاع هم با اشاره به اینکه «یکی 800هزار تومان و دیگری صد میلیون تومان» میگیرد، از وجود «ناعدالتی در مکانیسم پرداخت حقوق» صحبت میکند. (خبرگزاری حکومتی ایلنا 8مرداد 95)، یا حتی آخوند مصلحی، وزیر سابق اطلاعات در جنگ و دعوای باندی، اذعان میکند که «نظام اشرافی گری» در رژیم ولایتفقیه «برای دوام خودش تمایل به حفظ فقر در جامعه داره» . (خبرگزاری حکومتی فارس 8مرداد95)
واقعیت این است که از همین چند مورد هم میشود ترس وحشت آخوندها را دید، واقعیت این است که آخوندها نزدیک بودن انفجار نهایی خشم جوانان و کارگران و همهٴ اقشار به جان آمده از ظلم و ستم آخوندی را به خوبی حس میکنند و حالا در دوران پایانی عمرشان تقلا میکنند، بلکه چند ساعتی به عمر نظام پلیدشان اضافه کنند. اما آیا این اعترافها و این هشدارها به عمر نظامشان اضافه میکند یا اینکه جوانان ایرانی را خشمگینتر خواهد کرد و بر سرعت تیکتاک «بمب ساعتی» خشم جوانان خواهد افزود؟.