سه روز پس از برگزاری گردهمایی بزرگ ایرانیان در پاریس، در حالیکه برگزارکنندگان مراسم، سکوهای سالن مراسم را هم جمع کرده و در حال آمادهسازی برنامههای بعدی مقاومت شدهاند، کماکان آثار زلزلهیی که آن مراسم، درون رژیم ایجاد کرده را میتوان در آشفتگی هیأت حاکمه آخوندها با همهٴ باندهایش دید و به کارآیی همبستگی هموطنان در برابر رژیم، بیشتر و بهتر پی برد.
مقاومتی که البته گام به گام حرکتش با پرداخت بها و ”هزینه“ همراه بوده و هست. هزینهیی که رزمندگان مقاومت همراه با دیگر هموطنان آزاده و آزادیخواه میپردازند. حتماً شما هم خبر انتقال یا درستتر گفته باشیم، تبعید زندانی سیاسی مسعود عرب چوبدار به بند زندانیان خطرناک زندان گوهردشت را در رسانهها و شبکههای اجتماعی شنیده یا خواندهاید.
بنا بر همین گزارشها، دژخیمان خامنهای روز سهشنبه 22تیر 95 زندانی سیاسی مسعود عرب چوبدار را به بند یک زندان گوهردشت کرج منتقل کردند. به استناد همین گزارشها، نماینده دادستان جنایتکار رژیم به زندان گوهردشت رفته و زندانی سیاسی مسعود عرب چوبدار را احضار کرده و به وی گفته است: «سزای کسی که نامه حمایت از مجاهدین میدهد انتقال به بند زندانیان قصاصی است تا حالت را جا بیاورند» . بهدنبال این دستور، دژخیمان زندان گوهردشت کرج، زندانی سیاسی مسعود عرب چوبدار را مستقیماً به بند یک منتقل کردند. خاطرنشان میشود بند یک زندان گوهردشت کرج، از خطرناکترین بندهای این زندان است.
همین طور که میبینید، علت تبعید وی، نه اقدام مسلحانه و نه توطئه بر ضد نظام و نه تشکیل جمعیت با مرام انحرافی؟ ! و نه هیچ ”فعل. عمل یا کار“ بلکه تنها و تنها نوشتن یک نامه حمایت از یک گردهمایی در آنسوی دنیاست!
به این میگویند، رو نمایی مجدد از ”ظرفیتهای“ یک نظام مقتدر و مقدس؟ ! برای اصلاح و اعتدال!
آنهم نظامی که خودش میگوید با ثباتترین نظام جهان با بیشترین پشتوانهٴ مردمی؟ ! است و هیچ گروه و گروهکی که سهل است، هیچ ابرقدرتی هم یارای تکان دادنش را ندارد! اما در مقابل چهار خط نامه یک زندانی اسیر که بر دست و پایش هم زنجیر است، و تنها جرمش؟ ! حمایت از یک گردهمایی مخالفان در هزاران کیلومتر دورتر از خاک میهن است، آنچنان عنان از کف میدهد که زندانی دست بسته را برای مجازات مضاعف، به بند زندانیان خطرناک تبعید میکند تا چه بسا با تهدید یک زندانی به قتل و... پایههای نظامش را از آسیب دشمن مصون نگهدارد!
پیشاپیش و قبل از هر چیز، روشن باشد که از همان لحظهٴ تبعید تا بازگشت زندانی سیاسی مورد اشاره به بند ویژه زندانیان سیاسی، مسئولیت حفظ جان و سلامت وی، بهطور مضاعف بر عهدهٴ همین نظام و دژخیمان قضاییه و زندانبانانی است که وی را برای تصفیه حساب یا زهر چشم گرفتن یا... به بند معروف به قصاصیها (؟ !) فرستاده.
اما در این میان، این نکته هم قابل تأمل است که:
-براستی این چه نظامی است که حتی تحمل نامه یک زندانی نظامش که در سلولی تنگ و تاریک در زندان بهسر میبرد را هم ندارد؟ اما ادعای قدر قدرتی و قوی شوکتیاش! گوش فلک را کر کرده!
این چه نظامی است که درون زندان هم تبعیدگاه دارد؟ ! و مجبوراست به سرعت عکسالعمل نشان بدهد.
این چه نظامی است که زندان در زندان دارد و به هر زندان دو چندان نقب و در هر نقب... (یاد شاملو بهخیر).
و یک نکته دیگر:
-چطور شد که نتوانست جمع زندانیان سیاسی را تبعید کند و یا.. و تنها کینهاش را سر یک نفر خالی کرد؟
-چطور شد که نتوانست حتی به انفرادی ببرد؟ آیا از تبعات بعدی آن، از بهراه افتادن کمپین و اعتصابغذا و میترسد؟
بیتردید از آنچه هم تا همینجا کرده، در صورت هر گونه اتفاقی جز پشیمانی و غلط کردم نصیبی نخواهد برد ولی همینقدر روشن باشد که آنچه میکند تنها بیانگر ضعف و درماندگی نظام در سرکوب است.
و براستی این چه نظامی است که جلسه یک ”گروهک؟ ! “ در آنسوی جهان، آنچنان دنیا را جلوی چشمانش تیره و تار میکند که تا چند روز پس از ختم جلسه مذکور، از یکسو هنوز رسانههایش در حال ”جلز و ولز“ هستند و از سوی دیگر سراغ زندانی بیدفاع میرود، واز آنطرف یقه فلان سفیر و آن کشور و این دولت را میگیرد!
آیا براستی درون این نظام هیچکس نیست که بفهمد تمامی این واکنشها و عکسالعملها، نشانهٴ درهم شکستگی سیاسی و بیبتگی تمامعیار اجتماعی نظامشان است؟
و حرف آخر: راستی آخوندها پس از مسعود عرب چوبدار، با آن نیم میلیارد توئیت و نهصد میلیون بینندهٴ مراسم گردهمایی که همان روز 19تیر روی اینترنت و کانالهای ماهوارهیی مستقیماً مراسم را دنبال کرده و پیام حمایت دادند، چهکار میکنند؟.
مقاومتی که البته گام به گام حرکتش با پرداخت بها و ”هزینه“ همراه بوده و هست. هزینهیی که رزمندگان مقاومت همراه با دیگر هموطنان آزاده و آزادیخواه میپردازند. حتماً شما هم خبر انتقال یا درستتر گفته باشیم، تبعید زندانی سیاسی مسعود عرب چوبدار به بند زندانیان خطرناک زندان گوهردشت را در رسانهها و شبکههای اجتماعی شنیده یا خواندهاید.
بنا بر همین گزارشها، دژخیمان خامنهای روز سهشنبه 22تیر 95 زندانی سیاسی مسعود عرب چوبدار را به بند یک زندان گوهردشت کرج منتقل کردند. به استناد همین گزارشها، نماینده دادستان جنایتکار رژیم به زندان گوهردشت رفته و زندانی سیاسی مسعود عرب چوبدار را احضار کرده و به وی گفته است: «سزای کسی که نامه حمایت از مجاهدین میدهد انتقال به بند زندانیان قصاصی است تا حالت را جا بیاورند» . بهدنبال این دستور، دژخیمان زندان گوهردشت کرج، زندانی سیاسی مسعود عرب چوبدار را مستقیماً به بند یک منتقل کردند. خاطرنشان میشود بند یک زندان گوهردشت کرج، از خطرناکترین بندهای این زندان است.
همین طور که میبینید، علت تبعید وی، نه اقدام مسلحانه و نه توطئه بر ضد نظام و نه تشکیل جمعیت با مرام انحرافی؟ ! و نه هیچ ”فعل. عمل یا کار“ بلکه تنها و تنها نوشتن یک نامه حمایت از یک گردهمایی در آنسوی دنیاست!
به این میگویند، رو نمایی مجدد از ”ظرفیتهای“ یک نظام مقتدر و مقدس؟ ! برای اصلاح و اعتدال!
آنهم نظامی که خودش میگوید با ثباتترین نظام جهان با بیشترین پشتوانهٴ مردمی؟ ! است و هیچ گروه و گروهکی که سهل است، هیچ ابرقدرتی هم یارای تکان دادنش را ندارد! اما در مقابل چهار خط نامه یک زندانی اسیر که بر دست و پایش هم زنجیر است، و تنها جرمش؟ ! حمایت از یک گردهمایی مخالفان در هزاران کیلومتر دورتر از خاک میهن است، آنچنان عنان از کف میدهد که زندانی دست بسته را برای مجازات مضاعف، به بند زندانیان خطرناک تبعید میکند تا چه بسا با تهدید یک زندانی به قتل و... پایههای نظامش را از آسیب دشمن مصون نگهدارد!
پیشاپیش و قبل از هر چیز، روشن باشد که از همان لحظهٴ تبعید تا بازگشت زندانی سیاسی مورد اشاره به بند ویژه زندانیان سیاسی، مسئولیت حفظ جان و سلامت وی، بهطور مضاعف بر عهدهٴ همین نظام و دژخیمان قضاییه و زندانبانانی است که وی را برای تصفیه حساب یا زهر چشم گرفتن یا... به بند معروف به قصاصیها (؟ !) فرستاده.
اما در این میان، این نکته هم قابل تأمل است که:
-براستی این چه نظامی است که حتی تحمل نامه یک زندانی نظامش که در سلولی تنگ و تاریک در زندان بهسر میبرد را هم ندارد؟ اما ادعای قدر قدرتی و قوی شوکتیاش! گوش فلک را کر کرده!
این چه نظامی است که درون زندان هم تبعیدگاه دارد؟ ! و مجبوراست به سرعت عکسالعمل نشان بدهد.
این چه نظامی است که زندان در زندان دارد و به هر زندان دو چندان نقب و در هر نقب... (یاد شاملو بهخیر).
و یک نکته دیگر:
-چطور شد که نتوانست جمع زندانیان سیاسی را تبعید کند و یا.. و تنها کینهاش را سر یک نفر خالی کرد؟
-چطور شد که نتوانست حتی به انفرادی ببرد؟ آیا از تبعات بعدی آن، از بهراه افتادن کمپین و اعتصابغذا و میترسد؟
بیتردید از آنچه هم تا همینجا کرده، در صورت هر گونه اتفاقی جز پشیمانی و غلط کردم نصیبی نخواهد برد ولی همینقدر روشن باشد که آنچه میکند تنها بیانگر ضعف و درماندگی نظام در سرکوب است.
و براستی این چه نظامی است که جلسه یک ”گروهک؟ ! “ در آنسوی جهان، آنچنان دنیا را جلوی چشمانش تیره و تار میکند که تا چند روز پس از ختم جلسه مذکور، از یکسو هنوز رسانههایش در حال ”جلز و ولز“ هستند و از سوی دیگر سراغ زندانی بیدفاع میرود، واز آنطرف یقه فلان سفیر و آن کشور و این دولت را میگیرد!
آیا براستی درون این نظام هیچکس نیست که بفهمد تمامی این واکنشها و عکسالعملها، نشانهٴ درهم شکستگی سیاسی و بیبتگی تمامعیار اجتماعی نظامشان است؟
و حرف آخر: راستی آخوندها پس از مسعود عرب چوبدار، با آن نیم میلیارد توئیت و نهصد میلیون بینندهٴ مراسم گردهمایی که همان روز 19تیر روی اینترنت و کانالهای ماهوارهیی مستقیماً مراسم را دنبال کرده و پیام حمایت دادند، چهکار میکنند؟.