سران سه قوه رژیم به بهانهٴ همایش هفته قوه قضاییه، دور هم جمع شدند.
این همایشها برای اولین بار نیست که در رژیم برگزار میشود. همیشه هم هدف اینگونه همایشها تبلیغ برای نظام بوده که بهمناسبتهای مختلف برگزار میکنند. البته وقتی بحرانها اوج میگیرد، دیگر تبلیغ موضوعیت ندارد و هدف این همایشها میشود رفع و رجوع بحرانها و دلداری دادن به ریزیشهای نظام. اما آنچه که در عمل صورت میگیرد، تحتتاثیر وضعیتیست که رژیم در آن قرار داره. این وضعیت بستری میشود برای جنگ باندی و این جنگ قدرت یا جنگ هژمونی هست که نهایتاً اینگونه تجمعها را تحتتاثیر قرار میدهد. بهویژه تجمعهایی که از دو باند نظام در آن حضور دارند و نمیتوانند کشمکشها را پنهان کنند.
در این تجمع در حالیکه هر دو رأس دو قوه از از قضاییه تعریف و تمجید کرده بودند اما آخوند آملی لاریجانی به زبان گلایه علی لاریجانی و روحانی را مورد حمله قرار داد که از موضع وحدت وارد نشدند.
واقعیت در دجالیتی است که در رژیم مرسوم است و بهعنوان ابزار جنگ باندی استفاده میشود. سردمداران نظام از همین ابزار بر ضدهم استفاده میکنند. در اینجا هم آخوند روحانی در لابلای جملاتی که به ظاهر تعریف از قضاییه بود خنجرهای زهرآلودی به پهلوی قوه قضاییه و آخوند آملی لاریجانی فرو کرد. برای نمونه میگوید: «قوه قضاییه باید مورد اعتماد جامعه باشد» که منظورش این است که مورد اعتماد نیست. علی لاریجانی هم همین رفتار را با لحن ملایمتر تکرار کرد. به همین دلیل آخوند آملی لاریجانی گفت: «امروز دو تا رئیس قوه... در اینجا... فرمودند که ما موظفیم وجدانا و عقلا به اینکه به قوه قضاییه کمک کنیم. و لاکن عملاً این حمایتها واقع نشده و یا کمرنگ بوده» . منظورش از کمرنگ بوده این است که قضاییه را مورد حمله قرار داده بودند. بنابراین، میبینیم که چگونه تجمعی که قرار بوده نمایش وحدت باشد و کمکی به ریزشیهای نظام، تبدیل به نمایش کشمکش و جنگ و جدال شده است.
البته ممکن است گفته شود که طبیعی است که اظهارات روحانی باعث شده که آخوند آملی لاریجانی جوابش را بدهد بنابراین در این صورت آیا میتوان گفت که این حرفها ناشی از شکاف است در رژیم است؟
واقعیت این است که موضوع بسیار ریشهایتر است. از آنجا که نظام به نقاط بسیار بحرانی رسیده و بحث بود و نبودش مطرح است، هر کدام از دو باند علاوه بر جنگ بر سر تصاحب سهم بیشتری از قدرت، خط خودشان را برای حفظ نظام دارند. خطی که رودرروی باند رقیب است. بنابراین صحنهٴ رویارویی در این همایش هم، بازتاب این جنگ عمیق است. اگر فقط ناشی از عصبانی شدن دو سرکرده نظام از دست هم بود، که هر بار تکرار نمیشد و این همه دامنه پیدا نمیکرد. در همین تجمع میبینیم که یکی از موضوعات، مسألهٴ بزرگی مثل حقوقهای نجومی است که موضوع کشمکش و جنگ و دعوا و به گردن هم انداختن مسئولیت آن است.
در ظاهر شدن این شکاف جبههبندی به این شکل بود که روحانی در واقع رفسنجانی را نمایندگی میکرد و آخوند آملی لاریجانی خامنهای را و جنگ در واقع بین خامنهای و رفسنجانی است. علی لاریجانی هم در عمل متمایل به روحانی بود. اما اینکه خامنهای چطور میتواند این شکاف را هم بیاورد، اصلاً چنین چیزی امکانپذیر نیست، زیرا خودش یک طرف این دعوا و جنگ باندی است. برای همین شکاف در این نظام هرگز کم نخواهد شد بلکه روز به روز بیشتر و عمیقتر خواهد شد.
این همایشها برای اولین بار نیست که در رژیم برگزار میشود. همیشه هم هدف اینگونه همایشها تبلیغ برای نظام بوده که بهمناسبتهای مختلف برگزار میکنند. البته وقتی بحرانها اوج میگیرد، دیگر تبلیغ موضوعیت ندارد و هدف این همایشها میشود رفع و رجوع بحرانها و دلداری دادن به ریزیشهای نظام. اما آنچه که در عمل صورت میگیرد، تحتتاثیر وضعیتیست که رژیم در آن قرار داره. این وضعیت بستری میشود برای جنگ باندی و این جنگ قدرت یا جنگ هژمونی هست که نهایتاً اینگونه تجمعها را تحتتاثیر قرار میدهد. بهویژه تجمعهایی که از دو باند نظام در آن حضور دارند و نمیتوانند کشمکشها را پنهان کنند.
در این تجمع در حالیکه هر دو رأس دو قوه از از قضاییه تعریف و تمجید کرده بودند اما آخوند آملی لاریجانی به زبان گلایه علی لاریجانی و روحانی را مورد حمله قرار داد که از موضع وحدت وارد نشدند.
واقعیت در دجالیتی است که در رژیم مرسوم است و بهعنوان ابزار جنگ باندی استفاده میشود. سردمداران نظام از همین ابزار بر ضدهم استفاده میکنند. در اینجا هم آخوند روحانی در لابلای جملاتی که به ظاهر تعریف از قضاییه بود خنجرهای زهرآلودی به پهلوی قوه قضاییه و آخوند آملی لاریجانی فرو کرد. برای نمونه میگوید: «قوه قضاییه باید مورد اعتماد جامعه باشد» که منظورش این است که مورد اعتماد نیست. علی لاریجانی هم همین رفتار را با لحن ملایمتر تکرار کرد. به همین دلیل آخوند آملی لاریجانی گفت: «امروز دو تا رئیس قوه... در اینجا... فرمودند که ما موظفیم وجدانا و عقلا به اینکه به قوه قضاییه کمک کنیم. و لاکن عملاً این حمایتها واقع نشده و یا کمرنگ بوده» . منظورش از کمرنگ بوده این است که قضاییه را مورد حمله قرار داده بودند. بنابراین، میبینیم که چگونه تجمعی که قرار بوده نمایش وحدت باشد و کمکی به ریزشیهای نظام، تبدیل به نمایش کشمکش و جنگ و جدال شده است.
البته ممکن است گفته شود که طبیعی است که اظهارات روحانی باعث شده که آخوند آملی لاریجانی جوابش را بدهد بنابراین در این صورت آیا میتوان گفت که این حرفها ناشی از شکاف است در رژیم است؟
واقعیت این است که موضوع بسیار ریشهایتر است. از آنجا که نظام به نقاط بسیار بحرانی رسیده و بحث بود و نبودش مطرح است، هر کدام از دو باند علاوه بر جنگ بر سر تصاحب سهم بیشتری از قدرت، خط خودشان را برای حفظ نظام دارند. خطی که رودرروی باند رقیب است. بنابراین صحنهٴ رویارویی در این همایش هم، بازتاب این جنگ عمیق است. اگر فقط ناشی از عصبانی شدن دو سرکرده نظام از دست هم بود، که هر بار تکرار نمیشد و این همه دامنه پیدا نمیکرد. در همین تجمع میبینیم که یکی از موضوعات، مسألهٴ بزرگی مثل حقوقهای نجومی است که موضوع کشمکش و جنگ و دعوا و به گردن هم انداختن مسئولیت آن است.
در ظاهر شدن این شکاف جبههبندی به این شکل بود که روحانی در واقع رفسنجانی را نمایندگی میکرد و آخوند آملی لاریجانی خامنهای را و جنگ در واقع بین خامنهای و رفسنجانی است. علی لاریجانی هم در عمل متمایل به روحانی بود. اما اینکه خامنهای چطور میتواند این شکاف را هم بیاورد، اصلاً چنین چیزی امکانپذیر نیست، زیرا خودش یک طرف این دعوا و جنگ باندی است. برای همین شکاف در این نظام هرگز کم نخواهد شد بلکه روز به روز بیشتر و عمیقتر خواهد شد.