مقدمه:
ماه رمضان ماه تقوی و رهایی، ماه مرزبندی و فرقان است. این ماه با شاخص مرزبندی بین تقوا و فجور، بین حق و باطل، بین انقلاب و ارتجاع، بین آزادی و استبداد، یعنی مولا علی گره خورده است. به این مناسبت نگاهی کوتاه به زمامداری امام علی در دوران کوتاه حاکمیتش میاندازیم
شرایط سیاسی – اجتماعی در زمان انتخاب مولا علی:
در هنگام مرگ خلیفه سوم در سال 35 هجری، یعنی 24سال پس از رحلت رسول خدا، میتوان گفت تمامی ارزشهای اسلامی زیر و رو شده بود. سرداران و پیشتازان باقی مانده از صدر اسلام، به غیر از انگشت شماری، غرفه در پول و زندگی و مال دنیا شده بودند. ارزشهای اسلامی فرو ریخته بود و به جای آن ارزشهای اشرافیت و جاهلیت بازگشته بود..
پیوندهای عشیرتی و قبیلهای که در جنگ بدر و... ضربه اساسی خورده بود، اکنون مجدداً ترمیم گشته و اشرافیت و جاهلیت از زیر خاکستر بیرون آمده بود. معاویه در شام به یمن لشکرگشاییهای متعدد و به دست آوردن غنایم بسیار هرآنکس را که میتوانست میخرید و به جرگه اعوان و انصار حاکمیت اشرافی و.. خودش وارد میکرد. فساد گسترده و فشاری که روی مردم بود، خیزش عدالت خواهانهٴ آنها را به همراه داشت در حالیکه اشراف و حاکمان تنها در پی حفظ حاکمیت خود بودند. این وضعیت باعث شورش در مردم شد و این شورش به قتل خلیفه سوم به دست مردم منجر گردید. اکنون پایین جامعه دنبال عدالت و دگرگونی است. از نظر مردم در این شرایط تنها راهحل برای رسیدن به عدالت و ارزشهایی که پیامبر برپا کرده بود، انتخاب علی است.
انتخاب مولا علی توسط مردم:
پس از کشته شدن عثمان، مردم مدینه برای انتخاب خلیفه از هر سو به جانب امام هجوم آوردند و برای بیعت با او آنچنان ازدحام کردند که خود حضرت علی (ع)، میگوید: ازدحام آنچنان بود که نزدیک بود حسن و حسین زیر دست و پا له شوند. دو طرف لباسم پاره شد. دور مرا گرفته بودند.
امام علی در خطبه 220 نهجالبلاغه (فیض الاسلام)، لحظات انتخابش را چنین تصویر کرده است:
برای بیعت دستم را باز کردید در حالی که من میبستم. دستم را کشیدید، در حالی که من دستم را جمع میکردم. سپس آنچنان دور مرا گرفتید که گویا شتران تشنه وارد آبشخور میشوند بهنحوی که کفشم پاره شد و عبایم افتاد و افراد ضعیف زیر پا ماندند، شادی و سرور مردم از بیعت با من به جایی رسید که حتی بچهها هم خوشحال شدند. پیران ضعیف و بیمار و دختران جوان، بدون حجاب، برای دیدن این منظره شتافتند.
مولا علی پس از بیعت مردم در مسجد حاضر شد و همه جمع شدند در آنجا بعضی از شخصیتهای آنروز در صلاحیت مولا مطالبی بیان کردند از جمله:
قیس ابن شماس از انصار گفت «ای امیرالمؤمنین، آنها (یعنی سه خلیفه قبلی است) در حکومت بر تو پیشی گرفتند و نه در عقیده و ایدئولوژی. آنها بودند تو هم بودی. موقعیت و شأن تو بر کسی مخفی نبود و نسبت به شأن تو کسی جهل نداشت. به تو نیازمند بودند در آنچه که نمیدانستند. بهرغم دانش بیمانندی که داشتی به کسی اعتراضی نکردی».
خزیمه بن ثابت انصاری گفت «ای امیر المؤمنین اگر در مورد تو با خودمان صادق باشیم، باید بگوییم تو با سابقهترین شخص در ایمان و داناترین شخص نسبت به وحدانیت خدا و نزدیکترین مؤمن به رسول خدا هستی».
صعصعهٴ بن صوحان گفت «ای امیر المؤمنین تو زینت بخش خلافت هستی و نه اینکه خلافت تو را زینت میبخشد. تو جایگاه خلافت را بالا بردی و نه اینکه خلافت جایگاه تو را. خلافت به تو محتاجتر است تا تو به آن».
مالک اشتر گفت «ای مردم او وصی اوصیاء و وارث علم انبیاء است، آزمایش بزرگ (برای همه) و نیکوترین سرپرستی کننده است. کسی که به ایمان او در کتاب خدا شهادت داده شده و رسول خدا بهشت رضوان را به وی وعده داده است. کسی که فضیلتها، با او تکمیل میشود. در پیشتازی او و عملش و فضیلتش نسبت به گذشتگان و آیندگان تردیدی نیست»
طلحه و زبیر گفتند یا امیر المؤمنین ما با تو بیعت میکنیم و بیعت مهاجرین برعهده ماست.
از میان کسانی که در مدینه حضور داشتند، سه نفری که از قریش بودند و در زمان خلیفه سوم به ثروتهای زیادی رسیده بودند، به حضرت علی گفتند تو به ما سه نفر، مصیبت وارد کردهای. ولید بن عقبه از طرف آنها گفت «پدرم را در جنگ بدر کشتهای. پدر سعید بن العاص را هم روز بدر کشتهای. به پدر مروان بن حکم هم ناسزا گفتهای. برای اینکه با تو بیعت کنیم، آنها را جبران کن و چیزهایی که دست ما هست، از ما نگیر و قاتلان دوستمان، عثمان را هم باید بکشی».
حضرت علی به آنان گفت «مصیبتی که از من به شما وارد شده، حق همان بود. اما از آنچه که در دست شما هست، میخواهید من گذشت کنم؟ من چنین حقی ندارم که از حق خدا بگذرم. البته عدالت به شما وسعت میدهد. اما در مورد قاتلان عثمان، کسانی که امروز مرا به این قتل متهم میکنند، فردا با من خواهند جنگید. (این سه نفر بعداً در اردوی معاویه، در جبههی مقابل حضرت علی حضور داشتند و با امام جنگیدند) اما من شما را به کتاب خدا و سنت رسول خدا احاله میدهم. برای کسی که حق برایش سختی میآورد، حتماً باطل سختر خواهدبود. هر انتخابی کردید، با خودتان است. مروان گفت بیعت میکنیم تا ببینیم چه میشود.
- معلوم است که در تعادل قوای موجود بهاجبار تن دادند. (نقل قولها از جلد دوم کتاب تاریخ یقعوبی).
یا در مورد دیگری میگوید ”توجه داشته باشید هرشخصی از مهاجران و انصار از رفقای رسول خدا که از لحاظ رفاقتش خود را برتر از دیگران میداند برتری را فردا در پیشگاه خدا طلب کند و پاداش و مزد را از خدا بخواهد“ ، ”اگر راست میگویید از خدا این امتیازات را بخواهید نه از من. شما بندگان خدا هستید و مال متعلق به خداست به یکسان در میان شما تقسیم میشود و در این باره هیچکس بر دیگری برتری ندارد، تقوی پیشهگان را در این جهان مزدی تعیین نکرده است“.
مفهوم حاکمیت در نظرگاه مولا:
مردم مولا را انتخاب کردند اما سؤال این است که موضع خود علی (ع) نسبت به این انتخاب چه بود؟ یعنی حاکمیت را چه گونه میدید؟ حضرت خود در این مورد چنین میگوید:
سوگند به کسی که دانه را شکافت و انسان را خلق نمود. اگر مردم حضور نداشتند و کمک نمیکردند که حجت را تمام کنند (شرایط عینی) و اگر خداوند از آگاهان تعهد نگرفته بود که به چپاولگری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم نباید راضی شوند (مسئولیت انسان)، افسار این حکومت را (مانند افسار حیوانی) به گردنش میانداختم... . و شما میدانید که این دنیای شما پیش من از آب دماغ بز هم بیارزشتر است.
اعلان برنامهی سیاسی - اجتماعی:
بهرغم اتفاق آرای بسیار شگفتانگیز و اعتماد عظیمی که مردم در انتخاب خلیفه، نسبت به حضرت علی (ع) نشان دادند، اما او خود را ملزم میدانست که برنامهاش را اعلان نماید تا همه، با چشم باز بدانند که چه کسی را انتخاب کردهاند و برنامه کاری وی چیست؟ هیچ چیز نباید نا روشن باشد. بایدها و نبایدها باید بیان شود. شیوه مولا علی حرکت کردن در روشنایی بود. او خصم دجالیت و ضددغلکاری و فریبکاری بود. هرگز در باغ سبز نشان نمیداد و هر آنچه میخواست انجام دهد به صراحت با مردم در میان میگذاشت
امام پس از انتخاب شدن، مردم را در مسجد جمع کرد تا برنامهی خودش را اعلان کند. امام علی در اولین خطبه خود در مسجد در حضور مردم، تحلیل خود از اوضاع و شرایط آینده و برنامه کاریاش را بیان میکند:
گردنم در گروی حرفهایم هست و من شخصاً تضمین کنندهی اجرای آن هستم. زیرا (من کسی هستم که) جوهر تمامی تجارب (نزدیک به 50سال تاریخ اسلام)، همراه با مثالهای زیادی که آنان را پشت سرگذاشته و برایش حوادث را روشن میسازند از یک طرف و از طرف دیگر تقوا (گذشت از همه چیز و فدای آن برای مردم) او را از افتادن به دام شبهات (مواردی که آدم را به اشتباه میاندازند) باز میدارد.
علی پس از تضمین دادن و معرفی خود بهعنوان راهبری ذیصلاح، شرایط را چنین تحلیل میکند:
آی مردم آگاه باشید که آزمایش و بلاها به شما بازگشته است درست در همان هیأت و شکلی که روز پیامبر اسلام مبعوث شد
یعنی مناسبات جامعه، به ارتجاع و اشرافیت بازگشته است. پس راهحل انقلاب است:
سوگند به کسی که رسول خدا را برانگیخت، بهطور قطع در هم آمیخته خواهید شد و غربال خواهید شد و درهم زده خواهید شد مانند در هم زدن کفگیر آنچه را که در دیگ است، تا آن که پایینیها به بالا کشیده شوند و بالاییهای ناحق به پایین کشیده شوند و بیتردید سبقت میگیرند آنان که پیشتاز بودهاند و کنار زده میشوند و عقب خواهند ماند آنانکه بیدلیل پیشی گرفتهاند.
مولا علی صحبت از انقلاب عمیق اجتماعی میکند و پیشاپیش مردم را از قصد خود آگاه میسازد تا هرکس بداند که با چه رهبری بیعت کرده است و از عملکردهای امام غافلگیر نشود. چنانچه بلافاصله به صراحت و شفافیت کامل به مردم میگوید:
بخدا سوگند چیزی را از شما پنهان نکردم و به شما هیچ دروغی نگفتم به این روز و به این جایگاه از طرف رسول خدا به من خبر داده شده بود.
در قدم بعد مولا که قصد خود را برای حل وضعیت بحرانی جامعه بیان میکند، راهحل برخورد با مشکلات را برای آنها روشن میسازد. امام میگوید:
آی مردم بدانید تکرار اشتباهات (و درس نگرفتن از آن) مانند مرکب بسیار چموشی است که کسی بر آن سوار است و لگام آن هم رها شده و در نتیجه با کله به آتش میبرد. اما تقوا داشتن، مانند کسی است که بر یک مرکب رام سوار شده و لگام هم در دست راکب هست و در نتیجه بهسمت بهشت رانده و در آن وارد میکند
و حالا که راهحل مشخص شد برعکس حاکمان غاصب که روز اول وعده و وعید میدهند، امام همه را در مقابل مسئولیت خودشان قرار میدهد و میگوید اهدافی که گفتم به شرطی محقق میشود که شما بخواهید و برای رسیدن به آن مایه بگذارید و فدا نمایید.
حقی هست و باطلی، هر کدام از اینها پیروانی دارند. پس اگر باطل حاکم شد، چیز جدیدی نیست در گذشته همچنین بوده و اگر چه پیروان حق کم هستند، شاید و امید است که پیش برود (بستگی به پیروان حق دارد) اما خیلی به ندرت اتفاق افتاده که وقتی چیزی (یعنی حق) پشت کرده، بسادگی بازگردد.
سپس حضرت علی بعد از اینکه آینده را تصویر میکند و مسیر درست و نادرست آینده را نشان میدهد و و صراحتاً میگوید که نحوهی برخورد با این مشکلات غول آسای اجتماعی را دستهبندی میکند و میگوید:
هرکسی در مقابل حق بایستد، نابود میشود
مولا در ادامه بعد از تأکید بر اینکه هر اصل استواری که بنای آن بر تقوا گذاشته شود، نابود نمیشود روی منشأ اصلی انحراف که همانا کشورگشایی بدون پرداختن به درون است دست میگذارد – راه گسترش حمله و سلاح نیست بلکه ساختن جامعهای است بر اساس ارزشهای توحیدی که طبعاً خودش راه باز میکند. امام میگوید:
پس برگردید به کشور خودتان و روشها و مناسبات درونی خود را تصحیح کنید. (اگر این کار را بکنید) توبه هم پشت سر شما میآید. در آن صورت هیچکس نباید جز خدا، فرد دیگری را ستایش کند و کسی جز خودش را سرزنش نکند
پس از این بیانیه، حضرت علی بهطور مشخص و روشن دست به مسأله اصلی اقتصادی و حقوق مردم گذاشته و میگوید بیتالمالی که به ناحق دست طبقه حاکم و خویشاوندان و دوستان و افراد نزدیک حاکمیت قرار گرفته است، پس خواهد گرفت.. خطبه شماره 15 نهج البلاغه:
بخدا سوگند اگر این اموال را حتی در کابین (مهریه) زنان که با آنها ازدواج کردهاید و کنیزانی که با آن پول به دست آوردهاید، پیدا کنم بیتردید آن مال را به صاحبانش برخواهم گرداند. زیرا در اجرای عدالت گشایش و شکوفایی برای جامعه هست. برای آن کس که جاری کردن عدالت به او فشار میآورد، پس باید بداند که ظلم بسا پرفشارتر است.
نتیجهگیری: آنچه از مطالب فوق برمیاید بهطور محوری عبارتند از:
تنها و تنها خواست و رأی مردم مشروعیت میآورد و جالب اینکه در خصوصیات مولا که بیان میکنند میگویند تو بهرغم دانش بیمانندی که داشتی به کسی اعتراضی نکردی».
احترام به رأی مردم حتی اگر اشتباه باشد
مردم بهراحتی حرفشان را با حاکم میزنند.
مولا علی انتخاب را برعهده هرکس گذاشته و هیچ اجباری در بیعت با خود نمیگذارد
کوتاه نیامدن از حق مردم و اصول.. در جواب میگوید کشتن آنها حق بوده است و اموال مردم را حق خدایی میداند که وی حاضر به کوتاه آمدن از آن نیست ولی از حق خود که بیعت کردن است میگذرد!
نکته ظریف دیگر اینکه امام میگوید این عدالت است که گشایش و وسعت میآورد و این سنت و شیوه رسول خداست.
برتری و پاداش مجاهد و تقوی پیشهگان تنها نزد خداست و نباید بهدلیل مجاهدتشان دنبال مزد و پاداشی باشند
درست است مردم با آن همه اصرار مولا را انتخاب کردهاند ولی برنامه و راه و اقدامات حاکمیت باید برای مردم روشن باشد. این ضددجالیت و فریبکاری است. علی در باغ سبز نشان نمیدهد آنچه هست و آنچه باید بشود را صراحتاً بیان میکند.
وقتی جامعه پر از فساد و ارزشهای جاهلی و طبقاتی است تنها راه انقلاب است و این را علی به صراحت بیان میکند. راهحلهای بینابینی محکوم به شکست است
- علی برای پیمودن راه از مردم کمک میخواهد و آنها را در قبال مسئولیتهایشان قرار میدهد
- علی در برابر حقوق مردم (مسایل اقتصادی و جرثومه استثمار) غیرقابل انعطاف است.
ماه رمضان ماه تقوی و رهایی، ماه مرزبندی و فرقان است. این ماه با شاخص مرزبندی بین تقوا و فجور، بین حق و باطل، بین انقلاب و ارتجاع، بین آزادی و استبداد، یعنی مولا علی گره خورده است. به این مناسبت نگاهی کوتاه به زمامداری امام علی در دوران کوتاه حاکمیتش میاندازیم
شرایط سیاسی – اجتماعی در زمان انتخاب مولا علی:
در هنگام مرگ خلیفه سوم در سال 35 هجری، یعنی 24سال پس از رحلت رسول خدا، میتوان گفت تمامی ارزشهای اسلامی زیر و رو شده بود. سرداران و پیشتازان باقی مانده از صدر اسلام، به غیر از انگشت شماری، غرفه در پول و زندگی و مال دنیا شده بودند. ارزشهای اسلامی فرو ریخته بود و به جای آن ارزشهای اشرافیت و جاهلیت بازگشته بود..
پیوندهای عشیرتی و قبیلهای که در جنگ بدر و... ضربه اساسی خورده بود، اکنون مجدداً ترمیم گشته و اشرافیت و جاهلیت از زیر خاکستر بیرون آمده بود. معاویه در شام به یمن لشکرگشاییهای متعدد و به دست آوردن غنایم بسیار هرآنکس را که میتوانست میخرید و به جرگه اعوان و انصار حاکمیت اشرافی و.. خودش وارد میکرد. فساد گسترده و فشاری که روی مردم بود، خیزش عدالت خواهانهٴ آنها را به همراه داشت در حالیکه اشراف و حاکمان تنها در پی حفظ حاکمیت خود بودند. این وضعیت باعث شورش در مردم شد و این شورش به قتل خلیفه سوم به دست مردم منجر گردید. اکنون پایین جامعه دنبال عدالت و دگرگونی است. از نظر مردم در این شرایط تنها راهحل برای رسیدن به عدالت و ارزشهایی که پیامبر برپا کرده بود، انتخاب علی است.
انتخاب مولا علی توسط مردم:
پس از کشته شدن عثمان، مردم مدینه برای انتخاب خلیفه از هر سو به جانب امام هجوم آوردند و برای بیعت با او آنچنان ازدحام کردند که خود حضرت علی (ع)، میگوید: ازدحام آنچنان بود که نزدیک بود حسن و حسین زیر دست و پا له شوند. دو طرف لباسم پاره شد. دور مرا گرفته بودند.
امام علی در خطبه 220 نهجالبلاغه (فیض الاسلام)، لحظات انتخابش را چنین تصویر کرده است:
برای بیعت دستم را باز کردید در حالی که من میبستم. دستم را کشیدید، در حالی که من دستم را جمع میکردم. سپس آنچنان دور مرا گرفتید که گویا شتران تشنه وارد آبشخور میشوند بهنحوی که کفشم پاره شد و عبایم افتاد و افراد ضعیف زیر پا ماندند، شادی و سرور مردم از بیعت با من به جایی رسید که حتی بچهها هم خوشحال شدند. پیران ضعیف و بیمار و دختران جوان، بدون حجاب، برای دیدن این منظره شتافتند.
مولا علی پس از بیعت مردم در مسجد حاضر شد و همه جمع شدند در آنجا بعضی از شخصیتهای آنروز در صلاحیت مولا مطالبی بیان کردند از جمله:
قیس ابن شماس از انصار گفت «ای امیرالمؤمنین، آنها (یعنی سه خلیفه قبلی است) در حکومت بر تو پیشی گرفتند و نه در عقیده و ایدئولوژی. آنها بودند تو هم بودی. موقعیت و شأن تو بر کسی مخفی نبود و نسبت به شأن تو کسی جهل نداشت. به تو نیازمند بودند در آنچه که نمیدانستند. بهرغم دانش بیمانندی که داشتی به کسی اعتراضی نکردی».
خزیمه بن ثابت انصاری گفت «ای امیر المؤمنین اگر در مورد تو با خودمان صادق باشیم، باید بگوییم تو با سابقهترین شخص در ایمان و داناترین شخص نسبت به وحدانیت خدا و نزدیکترین مؤمن به رسول خدا هستی».
صعصعهٴ بن صوحان گفت «ای امیر المؤمنین تو زینت بخش خلافت هستی و نه اینکه خلافت تو را زینت میبخشد. تو جایگاه خلافت را بالا بردی و نه اینکه خلافت جایگاه تو را. خلافت به تو محتاجتر است تا تو به آن».
مالک اشتر گفت «ای مردم او وصی اوصیاء و وارث علم انبیاء است، آزمایش بزرگ (برای همه) و نیکوترین سرپرستی کننده است. کسی که به ایمان او در کتاب خدا شهادت داده شده و رسول خدا بهشت رضوان را به وی وعده داده است. کسی که فضیلتها، با او تکمیل میشود. در پیشتازی او و عملش و فضیلتش نسبت به گذشتگان و آیندگان تردیدی نیست»
طلحه و زبیر گفتند یا امیر المؤمنین ما با تو بیعت میکنیم و بیعت مهاجرین برعهده ماست.
از میان کسانی که در مدینه حضور داشتند، سه نفری که از قریش بودند و در زمان خلیفه سوم به ثروتهای زیادی رسیده بودند، به حضرت علی گفتند تو به ما سه نفر، مصیبت وارد کردهای. ولید بن عقبه از طرف آنها گفت «پدرم را در جنگ بدر کشتهای. پدر سعید بن العاص را هم روز بدر کشتهای. به پدر مروان بن حکم هم ناسزا گفتهای. برای اینکه با تو بیعت کنیم، آنها را جبران کن و چیزهایی که دست ما هست، از ما نگیر و قاتلان دوستمان، عثمان را هم باید بکشی».
حضرت علی به آنان گفت «مصیبتی که از من به شما وارد شده، حق همان بود. اما از آنچه که در دست شما هست، میخواهید من گذشت کنم؟ من چنین حقی ندارم که از حق خدا بگذرم. البته عدالت به شما وسعت میدهد. اما در مورد قاتلان عثمان، کسانی که امروز مرا به این قتل متهم میکنند، فردا با من خواهند جنگید. (این سه نفر بعداً در اردوی معاویه، در جبههی مقابل حضرت علی حضور داشتند و با امام جنگیدند) اما من شما را به کتاب خدا و سنت رسول خدا احاله میدهم. برای کسی که حق برایش سختی میآورد، حتماً باطل سختر خواهدبود. هر انتخابی کردید، با خودتان است. مروان گفت بیعت میکنیم تا ببینیم چه میشود.
- معلوم است که در تعادل قوای موجود بهاجبار تن دادند. (نقل قولها از جلد دوم کتاب تاریخ یقعوبی).
یا در مورد دیگری میگوید ”توجه داشته باشید هرشخصی از مهاجران و انصار از رفقای رسول خدا که از لحاظ رفاقتش خود را برتر از دیگران میداند برتری را فردا در پیشگاه خدا طلب کند و پاداش و مزد را از خدا بخواهد“ ، ”اگر راست میگویید از خدا این امتیازات را بخواهید نه از من. شما بندگان خدا هستید و مال متعلق به خداست به یکسان در میان شما تقسیم میشود و در این باره هیچکس بر دیگری برتری ندارد، تقوی پیشهگان را در این جهان مزدی تعیین نکرده است“.
مفهوم حاکمیت در نظرگاه مولا:
مردم مولا را انتخاب کردند اما سؤال این است که موضع خود علی (ع) نسبت به این انتخاب چه بود؟ یعنی حاکمیت را چه گونه میدید؟ حضرت خود در این مورد چنین میگوید:
سوگند به کسی که دانه را شکافت و انسان را خلق نمود. اگر مردم حضور نداشتند و کمک نمیکردند که حجت را تمام کنند (شرایط عینی) و اگر خداوند از آگاهان تعهد نگرفته بود که به چپاولگری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم نباید راضی شوند (مسئولیت انسان)، افسار این حکومت را (مانند افسار حیوانی) به گردنش میانداختم... . و شما میدانید که این دنیای شما پیش من از آب دماغ بز هم بیارزشتر است.
اعلان برنامهی سیاسی - اجتماعی:
بهرغم اتفاق آرای بسیار شگفتانگیز و اعتماد عظیمی که مردم در انتخاب خلیفه، نسبت به حضرت علی (ع) نشان دادند، اما او خود را ملزم میدانست که برنامهاش را اعلان نماید تا همه، با چشم باز بدانند که چه کسی را انتخاب کردهاند و برنامه کاری وی چیست؟ هیچ چیز نباید نا روشن باشد. بایدها و نبایدها باید بیان شود. شیوه مولا علی حرکت کردن در روشنایی بود. او خصم دجالیت و ضددغلکاری و فریبکاری بود. هرگز در باغ سبز نشان نمیداد و هر آنچه میخواست انجام دهد به صراحت با مردم در میان میگذاشت
امام پس از انتخاب شدن، مردم را در مسجد جمع کرد تا برنامهی خودش را اعلان کند. امام علی در اولین خطبه خود در مسجد در حضور مردم، تحلیل خود از اوضاع و شرایط آینده و برنامه کاریاش را بیان میکند:
گردنم در گروی حرفهایم هست و من شخصاً تضمین کنندهی اجرای آن هستم. زیرا (من کسی هستم که) جوهر تمامی تجارب (نزدیک به 50سال تاریخ اسلام)، همراه با مثالهای زیادی که آنان را پشت سرگذاشته و برایش حوادث را روشن میسازند از یک طرف و از طرف دیگر تقوا (گذشت از همه چیز و فدای آن برای مردم) او را از افتادن به دام شبهات (مواردی که آدم را به اشتباه میاندازند) باز میدارد.
علی پس از تضمین دادن و معرفی خود بهعنوان راهبری ذیصلاح، شرایط را چنین تحلیل میکند:
آی مردم آگاه باشید که آزمایش و بلاها به شما بازگشته است درست در همان هیأت و شکلی که روز پیامبر اسلام مبعوث شد
یعنی مناسبات جامعه، به ارتجاع و اشرافیت بازگشته است. پس راهحل انقلاب است:
سوگند به کسی که رسول خدا را برانگیخت، بهطور قطع در هم آمیخته خواهید شد و غربال خواهید شد و درهم زده خواهید شد مانند در هم زدن کفگیر آنچه را که در دیگ است، تا آن که پایینیها به بالا کشیده شوند و بالاییهای ناحق به پایین کشیده شوند و بیتردید سبقت میگیرند آنان که پیشتاز بودهاند و کنار زده میشوند و عقب خواهند ماند آنانکه بیدلیل پیشی گرفتهاند.
مولا علی صحبت از انقلاب عمیق اجتماعی میکند و پیشاپیش مردم را از قصد خود آگاه میسازد تا هرکس بداند که با چه رهبری بیعت کرده است و از عملکردهای امام غافلگیر نشود. چنانچه بلافاصله به صراحت و شفافیت کامل به مردم میگوید:
بخدا سوگند چیزی را از شما پنهان نکردم و به شما هیچ دروغی نگفتم به این روز و به این جایگاه از طرف رسول خدا به من خبر داده شده بود.
در قدم بعد مولا که قصد خود را برای حل وضعیت بحرانی جامعه بیان میکند، راهحل برخورد با مشکلات را برای آنها روشن میسازد. امام میگوید:
آی مردم بدانید تکرار اشتباهات (و درس نگرفتن از آن) مانند مرکب بسیار چموشی است که کسی بر آن سوار است و لگام آن هم رها شده و در نتیجه با کله به آتش میبرد. اما تقوا داشتن، مانند کسی است که بر یک مرکب رام سوار شده و لگام هم در دست راکب هست و در نتیجه بهسمت بهشت رانده و در آن وارد میکند
و حالا که راهحل مشخص شد برعکس حاکمان غاصب که روز اول وعده و وعید میدهند، امام همه را در مقابل مسئولیت خودشان قرار میدهد و میگوید اهدافی که گفتم به شرطی محقق میشود که شما بخواهید و برای رسیدن به آن مایه بگذارید و فدا نمایید.
حقی هست و باطلی، هر کدام از اینها پیروانی دارند. پس اگر باطل حاکم شد، چیز جدیدی نیست در گذشته همچنین بوده و اگر چه پیروان حق کم هستند، شاید و امید است که پیش برود (بستگی به پیروان حق دارد) اما خیلی به ندرت اتفاق افتاده که وقتی چیزی (یعنی حق) پشت کرده، بسادگی بازگردد.
سپس حضرت علی بعد از اینکه آینده را تصویر میکند و مسیر درست و نادرست آینده را نشان میدهد و و صراحتاً میگوید که نحوهی برخورد با این مشکلات غول آسای اجتماعی را دستهبندی میکند و میگوید:
هرکسی در مقابل حق بایستد، نابود میشود
مولا در ادامه بعد از تأکید بر اینکه هر اصل استواری که بنای آن بر تقوا گذاشته شود، نابود نمیشود روی منشأ اصلی انحراف که همانا کشورگشایی بدون پرداختن به درون است دست میگذارد – راه گسترش حمله و سلاح نیست بلکه ساختن جامعهای است بر اساس ارزشهای توحیدی که طبعاً خودش راه باز میکند. امام میگوید:
پس برگردید به کشور خودتان و روشها و مناسبات درونی خود را تصحیح کنید. (اگر این کار را بکنید) توبه هم پشت سر شما میآید. در آن صورت هیچکس نباید جز خدا، فرد دیگری را ستایش کند و کسی جز خودش را سرزنش نکند
پس از این بیانیه، حضرت علی بهطور مشخص و روشن دست به مسأله اصلی اقتصادی و حقوق مردم گذاشته و میگوید بیتالمالی که به ناحق دست طبقه حاکم و خویشاوندان و دوستان و افراد نزدیک حاکمیت قرار گرفته است، پس خواهد گرفت.. خطبه شماره 15 نهج البلاغه:
بخدا سوگند اگر این اموال را حتی در کابین (مهریه) زنان که با آنها ازدواج کردهاید و کنیزانی که با آن پول به دست آوردهاید، پیدا کنم بیتردید آن مال را به صاحبانش برخواهم گرداند. زیرا در اجرای عدالت گشایش و شکوفایی برای جامعه هست. برای آن کس که جاری کردن عدالت به او فشار میآورد، پس باید بداند که ظلم بسا پرفشارتر است.
نتیجهگیری: آنچه از مطالب فوق برمیاید بهطور محوری عبارتند از:
تنها و تنها خواست و رأی مردم مشروعیت میآورد و جالب اینکه در خصوصیات مولا که بیان میکنند میگویند تو بهرغم دانش بیمانندی که داشتی به کسی اعتراضی نکردی».
احترام به رأی مردم حتی اگر اشتباه باشد
مردم بهراحتی حرفشان را با حاکم میزنند.
مولا علی انتخاب را برعهده هرکس گذاشته و هیچ اجباری در بیعت با خود نمیگذارد
کوتاه نیامدن از حق مردم و اصول.. در جواب میگوید کشتن آنها حق بوده است و اموال مردم را حق خدایی میداند که وی حاضر به کوتاه آمدن از آن نیست ولی از حق خود که بیعت کردن است میگذرد!
نکته ظریف دیگر اینکه امام میگوید این عدالت است که گشایش و وسعت میآورد و این سنت و شیوه رسول خداست.
برتری و پاداش مجاهد و تقوی پیشهگان تنها نزد خداست و نباید بهدلیل مجاهدتشان دنبال مزد و پاداشی باشند
درست است مردم با آن همه اصرار مولا را انتخاب کردهاند ولی برنامه و راه و اقدامات حاکمیت باید برای مردم روشن باشد. این ضددجالیت و فریبکاری است. علی در باغ سبز نشان نمیدهد آنچه هست و آنچه باید بشود را صراحتاً بیان میکند.
وقتی جامعه پر از فساد و ارزشهای جاهلی و طبقاتی است تنها راه انقلاب است و این را علی به صراحت بیان میکند. راهحلهای بینابینی محکوم به شکست است
- علی برای پیمودن راه از مردم کمک میخواهد و آنها را در قبال مسئولیتهایشان قرار میدهد
- علی در برابر حقوق مردم (مسایل اقتصادی و جرثومه استثمار) غیرقابل انعطاف است.
ادامه دارد ...