روز سهشنبه 1تیرماه آخوند روحانی عدهیی را تحت عنوان اساتید دانشگاه و پزشک دور خودش جمع کرد و حرفهایی زد که مشخصاً وقتی حرفهای وی را کنار حرفهای خامنهای که روز شنبه 29خرداد زده بود میگذاریم کاملاً معلوم میشود که تمام حرفهای وی جواب خامنهای و در دستگاه جنگ و دعوای باندی بوده است. ذیلا به بخشی از این رویارویی توجه کنید:
خامنهای در آن سخنرانی سمت و سوی انقباض گرفت و خواهان «مراقبت» در دانشگاهها شد تا مبادا دانشگاه به مکانی برای مخالفت با کل نظام تبدیل شود: ”خامنهای تأکید کردند: دانشگاه و دانشجو باید همواره انقلابی باشند. ایشان با اشاره به برخی گزارشها مبنی بر گرایش به سوی جانبداری از جریانهای مخالف نظام, در برخی دانشگاهها خاطرنشان کردند: مسئولان آموزش عالی باید بسیار مراقب باشند تا دانشگاه تبدیل به جایگاهی برای واگرایی از مفاهیم و ارزشهای انقلاب نشود ” (خبرگزاری حکومتی ایرنا-2تیر 95)
آخوند روحانی هم در سخنرانیش با یادآوری اینکه همهٴ مقامات رژیم بهطور مستقیم یا غیرمستقیم توسط مردم انتخاب میشوند، زیرآب ولیفقیهش را زد و دجالانه، صحبت از آزادی و آگاهی کرد و اینطور جواب خامنهای را داد: "اگر میخواهیم شعار بدهیم, لطفاً از جیب مردم شعار ندهیم و از جیب خودمان شعار دهیم. اساس قانون اساسی این است که اداره کشور با مردم و رأی آنان است و همه مقامها نیز با رأی مستقیم و غیرمستقیم مردم انتخاب میشود. ... “. (همان منبع)
روحانی گفت: ”اینکه دانشجویی آگاهانه و آزادانه به سمت انقلاب, مصالح کشور و اسلام و اخلاق میرود و راه را باور میکند, مهم است. باور را مگر میشود با اجبار بهوجود آورد؟ باور باید با آگاهی و آزادی شکل گیرد. مگر میشود با عینک امنیتی به دانشگاه و دانشجو نگاه کرد؟
چرا ما به دانشگاه اعتماد نمیکنیم بعد میخواهیم دانشگاه به ما اعتماد کند“.
به راستی چگونه باید این درگیریها را تفسیر کرد؟ ! آیا آخوند روحانی واقعاً به فکر آزادی و آگاهی دانشجوهاست؟ ! آیا میخواهد در دانشگاه فضای باز سیاسی حاکم شود و دیدگاه امنیتی برداشته بشود؟ ! پاسخ یک کلمه است، نه!
دل آخوند روحانی برای آزادیها و آگاهیها نسوخته! همچنین به فکر پیشرفت علمی و اقتصادی هم نیست. این درگیریهای آخوند روحانی با ولیفقیه ارتجاع در راستای جنگ قدرت است که این روزها در نظام بالا گرفته. این درگیریها ناشی از دو خط مشی برای حفظ نظام است. خط خامنهای همینطور که از صحبتهایش پیداست، انقباض و بستن جامعه است و به این شیوه میخواهد نظامش را حفظ کند و بهطور مشخص سراغ دانشگاه و دانشجو رفته چرا که دانشگاه سنگر آزادی است و دانشجویان هم نقش چشمگیری در اعتراضات اجتماعی دارند. اما خط باند رفسنجانی روحانی، جام زهرهای پیدرپی است که خودشان تحت نام برجام 2 و 3 و 4 از آن نام میبرند. آگاهی و آزادی هم کلمات و واژههایی هستند که این آخوند دجال برای پیشبرد خطش و دست بالا پیدا کردن در این جنگ قدرت از آن سوءاستفاده میکند.
حالا جای سؤال دارد که کدام خط در نظام پیش میرود؟ خط خامنهای یعنی انقباض بیشتر یا خط جام زهرهای پیدرپی. اما برای تحلیل درست این شرایط باید نگاهی وسیعتر داشت. سؤال درستتر اینه که آیا هیچکدام از این خط مشیها نظام ولایت را از بحران فزایندهیی که در آن دست و پا میزند بیرون میکشد و از سراشیب سقوط و سرنگونی نجات میدهد؟ واقعیت این است که عنصر تأثیرگذار اصلی در صحنهٴ جامعه ایران هیچیک از این دو خط نیست. چرا که این دو خط مشی در محتوا تفاوت چندانی باهم ندارند. عنصر تعیینکننده در این صحنه، دانشجویان آزادیخواه، لشکر میلیونی بیکاران، جوانان و فارغالتحصیلان جویای کار و اقشار مختلف مردم هستند که خواهان سرنگونی تمامیت نظام ولایتفقیه هستند که هیچکدام از این خطوط نمیتواند پتانسیل انفجاری آنها را مهار کند. بنابراین میشود گفت که نظام ولایت در دو راهییی به دام افتاده که هر دو راهش بنبست است.
خامنهای در آن سخنرانی سمت و سوی انقباض گرفت و خواهان «مراقبت» در دانشگاهها شد تا مبادا دانشگاه به مکانی برای مخالفت با کل نظام تبدیل شود: ”خامنهای تأکید کردند: دانشگاه و دانشجو باید همواره انقلابی باشند. ایشان با اشاره به برخی گزارشها مبنی بر گرایش به سوی جانبداری از جریانهای مخالف نظام, در برخی دانشگاهها خاطرنشان کردند: مسئولان آموزش عالی باید بسیار مراقب باشند تا دانشگاه تبدیل به جایگاهی برای واگرایی از مفاهیم و ارزشهای انقلاب نشود ” (خبرگزاری حکومتی ایرنا-2تیر 95)
آخوند روحانی هم در سخنرانیش با یادآوری اینکه همهٴ مقامات رژیم بهطور مستقیم یا غیرمستقیم توسط مردم انتخاب میشوند، زیرآب ولیفقیهش را زد و دجالانه، صحبت از آزادی و آگاهی کرد و اینطور جواب خامنهای را داد: "اگر میخواهیم شعار بدهیم, لطفاً از جیب مردم شعار ندهیم و از جیب خودمان شعار دهیم. اساس قانون اساسی این است که اداره کشور با مردم و رأی آنان است و همه مقامها نیز با رأی مستقیم و غیرمستقیم مردم انتخاب میشود. ... “. (همان منبع)
روحانی گفت: ”اینکه دانشجویی آگاهانه و آزادانه به سمت انقلاب, مصالح کشور و اسلام و اخلاق میرود و راه را باور میکند, مهم است. باور را مگر میشود با اجبار بهوجود آورد؟ باور باید با آگاهی و آزادی شکل گیرد. مگر میشود با عینک امنیتی به دانشگاه و دانشجو نگاه کرد؟
چرا ما به دانشگاه اعتماد نمیکنیم بعد میخواهیم دانشگاه به ما اعتماد کند“.
به راستی چگونه باید این درگیریها را تفسیر کرد؟ ! آیا آخوند روحانی واقعاً به فکر آزادی و آگاهی دانشجوهاست؟ ! آیا میخواهد در دانشگاه فضای باز سیاسی حاکم شود و دیدگاه امنیتی برداشته بشود؟ ! پاسخ یک کلمه است، نه!
دل آخوند روحانی برای آزادیها و آگاهیها نسوخته! همچنین به فکر پیشرفت علمی و اقتصادی هم نیست. این درگیریهای آخوند روحانی با ولیفقیه ارتجاع در راستای جنگ قدرت است که این روزها در نظام بالا گرفته. این درگیریها ناشی از دو خط مشی برای حفظ نظام است. خط خامنهای همینطور که از صحبتهایش پیداست، انقباض و بستن جامعه است و به این شیوه میخواهد نظامش را حفظ کند و بهطور مشخص سراغ دانشگاه و دانشجو رفته چرا که دانشگاه سنگر آزادی است و دانشجویان هم نقش چشمگیری در اعتراضات اجتماعی دارند. اما خط باند رفسنجانی روحانی، جام زهرهای پیدرپی است که خودشان تحت نام برجام 2 و 3 و 4 از آن نام میبرند. آگاهی و آزادی هم کلمات و واژههایی هستند که این آخوند دجال برای پیشبرد خطش و دست بالا پیدا کردن در این جنگ قدرت از آن سوءاستفاده میکند.
حالا جای سؤال دارد که کدام خط در نظام پیش میرود؟ خط خامنهای یعنی انقباض بیشتر یا خط جام زهرهای پیدرپی. اما برای تحلیل درست این شرایط باید نگاهی وسیعتر داشت. سؤال درستتر اینه که آیا هیچکدام از این خط مشیها نظام ولایت را از بحران فزایندهیی که در آن دست و پا میزند بیرون میکشد و از سراشیب سقوط و سرنگونی نجات میدهد؟ واقعیت این است که عنصر تأثیرگذار اصلی در صحنهٴ جامعه ایران هیچیک از این دو خط نیست. چرا که این دو خط مشی در محتوا تفاوت چندانی باهم ندارند. عنصر تعیینکننده در این صحنه، دانشجویان آزادیخواه، لشکر میلیونی بیکاران، جوانان و فارغالتحصیلان جویای کار و اقشار مختلف مردم هستند که خواهان سرنگونی تمامیت نظام ولایتفقیه هستند که هیچکدام از این خطوط نمیتواند پتانسیل انفجاری آنها را مهار کند. بنابراین میشود گفت که نظام ولایت در دو راهییی به دام افتاده که هر دو راهش بنبست است.