روز پنجشنبه 9اردیبهشت95 زندانی سیاسی مسعود عرب چوبدار دچار مشکل از ناحیه دست راست گردید. بر اساس گفته زندانیان دست راست مسعود عرب چوبدار بر اثر شکنجه مزدوران در موقعی که وی در بند 209 اوین محبوس بوده به سختی آسیب دیده و روز پنجشنبه دچار مشکل و درد جدی از ناحیه کتف گردیده است. همبندیانش وی را به بهداری زندان گوهردشت منتقل میکنند، یکی از دژخیمان که بهنام دکتر در این بهداری شیفت بوده است، به وی گفته است بایستی تا شنبه صبر کنی و وی را از بهداری اخراج و به بند برگشت دادهاند.
زندانیان میگویند طی روزهای پنجشنبه و جمعه این زندانی دچار مشکل و درد جدی از ناحیه کتف گردیده است، اما هیچ اقدامی برای وی انجام نگرفته است.
زندانیان میگویند طی روزهای پنجشنبه و جمعه این زندانی دچار مشکل و درد جدی از ناحیه کتف گردیده است، اما هیچ اقدامی برای وی انجام نگرفته است.
بیشتر بخوانید:
نامه زندانی سیاسی مسعود عرب چوبدار به احمد شهید در مورد جنایات رژیم ایران در زندان گوهردشت کرج
زندانی سیاسی مسعود عرب چوبدار طی نامهیی به احمد شهید گزارشگر ویژه مللمتحد در امور حقوقبشر ایران، به افشای گوشهیی از جنایات رژیم آخوندی در زندان گوهردشت کرج پرداخت.
در قسمتی از این نامه که روز سهشنبه 7اردیبهشت نوشته شده آمده است: اینجانب مسعود عرب چوبدار را حتماً بهخاطر دارید زندانی که قریب به چهارسال میباشد در زندانهای این حکومت ضدبشری در بدترین شرایط بهسر میبرم. حتماً از مشکلاتم در زندان که در نامههای قبلیام در مورد آنها توضیح دادهام با خبر هستید. از مشکلات جسمی و وضعیت بیماریام تا رفتارهای غیرانسانی که در زندان با بنده شده است.
در قسمتی از این نامه که روز سهشنبه 7اردیبهشت نوشته شده آمده است: اینجانب مسعود عرب چوبدار را حتماً بهخاطر دارید زندانی که قریب به چهارسال میباشد در زندانهای این حکومت ضدبشری در بدترین شرایط بهسر میبرم. حتماً از مشکلاتم در زندان که در نامههای قبلیام در مورد آنها توضیح دادهام با خبر هستید. از مشکلات جسمی و وضعیت بیماریام تا رفتارهای غیرانسانی که در زندان با بنده شده است.
شکنجه و تنبیه بدنی زندانیان
این بار باز هم خواستم در مورد زندان گوهردشت و مشکلات جدی که توسط مسئولان این زندان برایم به وجود آمده توضیح بدهم که هر روز به آنها اضافه میشود و تا حدی جدی شده که خروجم را از سالنی که در آن محبوس شدهام ممنوع کردهاند و حتی حق مراجعه به بهداری زندان جهت ویزیت پزشک و پیگیری دلیل عدم اعزام به مراکز درمانی را ندارم. در همین رابطه به دفتر ریاست بند آقای شجاعی مراجعه کردم که ریاست زندان محمد مردانی هم در آنجا حضور داشت. شروع به صحبت نکرده بودم که خبری به ریاست زندان رسید و سریع از درب فرعی بند خارج شد و چند دقیقه بعد صدای ضجههای دردناکی به گوشم رسید و وقتی از درب فرعی وارد سالن اصلی زندان شدم صحنهای دردناک را پیش روی خود دیدم. واقعاً نمیدانم چطور باید توصیف کرد من دو سال در حفاظت اطلاعات ناجا گزارشها و تخلفات بسیاری در مورد خشونت پلیس دیده بودم ولی دیگر این صحنه که به عین شاهد آن بودم نه نوعی از خشونت بود و نه نوعی از تنبیه بدنی در زندان... این فقط یک رفتار حیوانی بود که من را به یاد حملههای دستهای از شغالها یا کفتارها در جنگل میانداخت! !
هجوم زندانبانها به دو زندانی و ضرب و شتم آنها بهطور وحشیانه و زیر پا انداختن آنها و با ضربات پا بهسر این دو زندانی کوبیدن به گونهای که انگار این رفتار آنها را ارضاء میکرد. آنها برای رسیدن به دو زندانی انگار با هم مسابقه داشتند و همدیگر را به عقب هول میدادند گویی برای این دسته شغالها ضیافتی به راه افتاده بود و از تمام قسمتهای زندان شغالها به سمت این دو زندانی هجوم میآوردند. صدای نعرههای بلند آنها تمام سالن اصلی زندان را گرفته بود کسی بی نصیب نماند. جدا از رئیس زندان، معاون زندان (امیریان)، رئیس بند دو (حسن مهدی فر)، رئیس بند قرنطینه (گودرزی)، رئیس گارد زندان (زلف علی)، معاون پیگیری زندان (میرزایی) و رئیس یگان حفاظت در آنجا حاضر بودند. بعد از حدود 20دقیقهای که آنها میزدند و آن دو زندانی فریاد میکشیدند اما فایدهای نداشت دریغ از رحم و مروتی در وجود آنها... ! !
هجوم زندانبانها به دو زندانی و ضرب و شتم آنها بهطور وحشیانه و زیر پا انداختن آنها و با ضربات پا بهسر این دو زندانی کوبیدن به گونهای که انگار این رفتار آنها را ارضاء میکرد. آنها برای رسیدن به دو زندانی انگار با هم مسابقه داشتند و همدیگر را به عقب هول میدادند گویی برای این دسته شغالها ضیافتی به راه افتاده بود و از تمام قسمتهای زندان شغالها به سمت این دو زندانی هجوم میآوردند. صدای نعرههای بلند آنها تمام سالن اصلی زندان را گرفته بود کسی بی نصیب نماند. جدا از رئیس زندان، معاون زندان (امیریان)، رئیس بند دو (حسن مهدی فر)، رئیس بند قرنطینه (گودرزی)، رئیس گارد زندان (زلف علی)، معاون پیگیری زندان (میرزایی) و رئیس یگان حفاظت در آنجا حاضر بودند. بعد از حدود 20دقیقهای که آنها میزدند و آن دو زندانی فریاد میکشیدند اما فایدهای نداشت دریغ از رحم و مروتی در وجود آنها... ! !
قطع شدن فریاد زندانیان در زیر شکنجه
صدای فریاد قطع شد و برای آنها چه اتفاقی افتاد که دیگر حتی صدای آنها هم در نمیآمد نمیدانم... ! ! به هر حال آنها از حال رفته بودند...
بعد از بازگشت رئیس زندان به اتاق طبق معمول تهدیدها شروع شد که اگر خبری از این اتفاق به بیرون درز کند مسعود حتماً با تو برخورد خواهم کرد چون فقط تو در آنجا بودی و از ماجرا با خبری و در ادامه همچنان اعلام کرد که خروج من از بند ممنوع میباشد حال با وجود تهدید رئیس زندان نتوانستم سکوت کنم. در میان گرفتاریهای خود که حتی از کمترین حقوق یک زندانی که تماس با خانوادهاش میباشد و یا مطالعه کتاب که ورود به آنجا هم ممنوع میباشد یا درمان زندانی بیمار در مراکز درمانی خارج از زندان و ملاقات با خانواده که بهدلیل جلوگیری از خروج من از بند این حق هم از بنده سلب شده نمیتوانم در مقابل این رفتار گماشته شده از سوی حکومت با زندانیان سکوت کنم، بار دیگر کرامت انسانی و حقوقبشر اسلامی که سید علی خامنهای از آن سخن میگوید به مشت و لگدهایی تبدیل شد و بر بدن یک انسان فرود آمد و حقوق شهروندی که برادران لاریجانی در قوه قضاییه از آن سخن میگویند به باتون تبدیل شد و هاشور زد بر پشت انسانی بیدفاع... هنوز این خبر کامل به گوش شما نرسیده باید بگویم که متأسفانه یک زندانی دیگر هم هماکنون در معاونت حفاظت اطلاعات زندان زیر ضربات باتون و شوکر توسط ریاست حفاظت اطلاعات (مردی) و پرسنل او از جمله جلاد بزرگ مضارع فریاد بر آسمان بلند کرده و این اتفاقات ناگوار و غیربشری هر روز و هر لحظه در زندان گوهردشت در حال وقوع میباشد. در حالی که جمهوری اسلامی در مجامع بینالمللی حرف از حقوقبشر میزند و تمام گزارشهای شما را کذب میداند... سیاسیون به جای سخن گفتن از نقض حقوقبشر در کشورهای دیگر باید نگاهی هم در داخل کشور بیندازند و شاید هم به صلاح آنها نیست... ! ! و هیچ صحبتی نمیتوان کرد جز اینکه ظلم و ستم تا مغز و استخوان این حکومت دیکتاتوری رخنه کرده است.
مسعود عرب چوبدار زندانی سیاسی زندان گوهردشت (رجایی شهر کرج) -هفتم اردیبهشت 1395.
بعد از بازگشت رئیس زندان به اتاق طبق معمول تهدیدها شروع شد که اگر خبری از این اتفاق به بیرون درز کند مسعود حتماً با تو برخورد خواهم کرد چون فقط تو در آنجا بودی و از ماجرا با خبری و در ادامه همچنان اعلام کرد که خروج من از بند ممنوع میباشد حال با وجود تهدید رئیس زندان نتوانستم سکوت کنم. در میان گرفتاریهای خود که حتی از کمترین حقوق یک زندانی که تماس با خانوادهاش میباشد و یا مطالعه کتاب که ورود به آنجا هم ممنوع میباشد یا درمان زندانی بیمار در مراکز درمانی خارج از زندان و ملاقات با خانواده که بهدلیل جلوگیری از خروج من از بند این حق هم از بنده سلب شده نمیتوانم در مقابل این رفتار گماشته شده از سوی حکومت با زندانیان سکوت کنم، بار دیگر کرامت انسانی و حقوقبشر اسلامی که سید علی خامنهای از آن سخن میگوید به مشت و لگدهایی تبدیل شد و بر بدن یک انسان فرود آمد و حقوق شهروندی که برادران لاریجانی در قوه قضاییه از آن سخن میگویند به باتون تبدیل شد و هاشور زد بر پشت انسانی بیدفاع... هنوز این خبر کامل به گوش شما نرسیده باید بگویم که متأسفانه یک زندانی دیگر هم هماکنون در معاونت حفاظت اطلاعات زندان زیر ضربات باتون و شوکر توسط ریاست حفاظت اطلاعات (مردی) و پرسنل او از جمله جلاد بزرگ مضارع فریاد بر آسمان بلند کرده و این اتفاقات ناگوار و غیربشری هر روز و هر لحظه در زندان گوهردشت در حال وقوع میباشد. در حالی که جمهوری اسلامی در مجامع بینالمللی حرف از حقوقبشر میزند و تمام گزارشهای شما را کذب میداند... سیاسیون به جای سخن گفتن از نقض حقوقبشر در کشورهای دیگر باید نگاهی هم در داخل کشور بیندازند و شاید هم به صلاح آنها نیست... ! ! و هیچ صحبتی نمیتوان کرد جز اینکه ظلم و ستم تا مغز و استخوان این حکومت دیکتاتوری رخنه کرده است.
مسعود عرب چوبدار زندانی سیاسی زندان گوهردشت (رجایی شهر کرج) -هفتم اردیبهشت 1395.