مجری: اولین سؤال در مورد این بحث این هست که چرا حسن خمینی،آن هم با حمایتهای بسیاری از مراجع حکومتی و آخوندهای حوزه که از او حمایت کردند توسط شورای نگهبان حذف شد؟
محمدعلی توحیدی: حق مطلب و درست این هست که بگوییم که حسن خمینی را شخص خامنهای حذف کرد. همچنانکه پروسه این موضوع، خیلی واضح نشان میدهد، این کار به دستور مشخص خامنهای انجام شد؛ اصلاً هیچ حرف منطقی و هیچ استدلالی بهمعنای حوزوی یا بهمعنای ملاک و معیارهای شورای نگهبان در میان نیست. آنها هیچ حرفی در این رابطه نزدند. یک رشته صحبتهای پراکنده در دلایل شورای نگهبان یا پروسه شورای نگهبان مطرح میشود که یکی از دیگری سستتر و بیمحتواتر است. مثلاً میگویند که او جوان است. در حالی که همین شورای نگهبان در همین نمایش انتخابات، صلاحیت یک آخوند 24-25ساله به نام میثم دوست محمدی از قم را که 20سال از حسن خمینی جوانتر است و از بابت ملاک و معیارهایی که خودشان میگویند به گرد او نمیرسد را تأیید کرد. بهلحاظ معیارهای حوزوی و آخوندی رژیم در رابطه با موضوع مجتهد بودن و… هم، بسیاری از آخوندهای حکومتی همین دم و دستگاه یا مراجعی که در حوزه هستند او را تأیید کردند. کلاسها و بحث او در درس خارج و…، هم چیزی نیست که در استدلالها و حرفهایی که باند خامنهای یا شورای نگهبان میزنند، رد شده باشد. در مورد مقوله احراز صلاحیت و شکل آن هم که بحث امتحان و… را مطرح کردند، نفراتی حتی از خود شورای نگهبان یا از آخوندهایی که در خبرگان هستند و بعضی از آنها الآن امام جمعه هستند، میگویند که چنین معیارهایی نبوده است و طبق معیارهای معمول اصلاً منطقی نیست. هیچ فقیهی از داخل همین شورای نگهبان هم نگفته که او به فلان دلیل رد صلاحیت شده است. گفته میشود که دو فقیه از شش فقیه بررسی کردهاند و گزارش مفصل آوردهاند و به بقیه دادهاند که البته در رابطه با این هم هیچ جزئیاتی وجود ندارد. بنابراین دستهای اینها برای ارائه استدلال یا پروسه مشخصی در شورای نگهبان کاملاً خالی است و بسیار واضح است که یک تصمیم و دستور سیاسی توسط شخص خامنهای بوده که او باید حذف بشود.
مجری: ولی برخی میگویند که ممکن است خامنهای با حکم حکومتی خودش، حسن خمینی را برگرداند؛ اگر این طور بشود شما چه تفسیری دارید؟
محمدعلی توحیدی: اگر چنین کاری صورت بگیرد، یعنی مثلاً خامنهای با حکم حکومتی چنین کاری انجام بدهد، اتفاقاً بیشتر روی این موضوع باز خواهد شد که کارها چگونه در دست خامنهای میچرخد، یعنی نافی این بحث نیست که خودش قبلاً او را حذف کرده بود؛ ضمناً اگر چنین کاری بکند، دلیل بر ضعف مفرطی است که او دچار آن شده است و نتایج خیلی بدی برایش خواهد داشت. به همین دلیل من فکر نمیکنم دست به این کار بزند، ولی اگر این کار را کرد، باز بیشتر نشان میدهد که شخص خامنهای چرخاننده این بساط است.
مجری: شما بیشتر روی خامنهای دست میگذارید، ولی در بسیاری از تفسیرها و محافل برخی تلویزیونهای فارسی زبان، روی شورای نگهبان دست میگذارند و شورای نگهبان را نقد میکنند، چه توضیحی در این رابطه دارید؟
محمدعلی توحیدی: ممکن است حتی کسانی که طرف دعوا هستند، در وسط صحنه همین کار را بکنند. اینجا، یک چارچوب سیاسی بر این تفسیر و تحلیلها حاکم است. یک فرقی هست بین سیاست شفاف انقلابی که قانونمندیهای این رژیم را آنچنان که هست تفسیر و بیان میکند با سیاستی که میخواهد روی وقایع خاک بپاشد و اصل موضوع، یعنی امالفساد ولایتفقیه و ولیفقیه این دستگاه را به نوعی از این قضیه در ببرد تا اصل مطلب را روی دایره نریزد. والا مسأله، روشن و واضح است. این فرق یک سیاست شفاف و انقلابی است که میخواهد با توده مردم روراست صحبت بکند با کسانی که میخواهند بهنحوی با این رژیم پل نگه دارند یا راهی برای رفتن یا تبلیغ کردن برای بخشی از این رژیم باز کنند و میخواهند این رژیم و ولایتفقیه و کل دم و دستگاهشان را نگه دارند؛ والا اگر منطقی نگاه بشود و قانونمندی ولایتفقیه و این رژیم، درست دیده شود همانطور که ما در بیش از سه دهه جنگ با این رژیم تجربه کردیم- داستان، داستان شخص خامنهای است و اینجا، ترتیبات قانونی یا شورای نگهبان یا نهادهایی که این دستگاه برای خودش درست کرده است، هر معنایی هم داشته باشد، در متن خودکامگی و حکومت مطلقالعنان ولیفقیه کار میکند و نه خارج از آن.
مجری: ولی کسانی مثل خود رفسنجانی یا روحانی هم که در این مسأله منافع دارند، حرفشان را نه رو به خامنهای، بلکه رو به شورای نگهبان میزنند؟
محمدعلی توحیدی: آنها، خود رژیم هستند و به طریق اولی نمیخواهند به عمود خیمه نظام حمله بکنند و کل دستگاه را بیندازند. آنها در چارچوب اینکه این رژیم باشد، حرفهایشان را میزنند و طبعاً نه میخواهند و نه میتوانند موضوع را متوجه شخص خامنهای بکنند؛ منتها، حتی اینجا هم یک فرق بسیار واضحی بین روحانی و رفسنجانی هست. روحانی به همان میزانی که رئیسجمهور این دستگاه است و تحتامر خامنهای کار میکند، در این روزها مرتب مجیز خامنهای را میگوید یا سعی میکند به شکلی مانند سخنرانیای که در 22بهمن کرد، همه چیز را بهم بدوزد و اصلاحطلب و اصولگرا و… را به هم جوش بدهد تا این وسط بتواند چیزی از خامنهای گدایی بکند.
روحانی، دقیقاً بهخاطر اینکه ملاحظه تحتامر بودن خامنهای را دارد، به این شکل کار میکند و چنین رویکردی دارد؛ ولی مواضع و کارکردهای رفسنجانی بهدلیل اینکه در این موضوع، نقطه تضاد با خود خامنهای دارد، بسیار متفاوت است. مثلاً رفسنجانی داستان حسن خمینی را طراحی کرد و پیشبرد و بعد هم که در اولین بررسی او را حذف کردند با آن لحن تند علیه کل دستگاه خامنهای صحبت کرد. رفسنجانی به ناگزیر و در پراتیک درگیریای که با خامنهای دارد این را میگوید. بنابراین سیاست تعیین میکند که چه میزان روی آن اصل کسی انگشت بگذارد یا نگذارد.
رفسنجانی در صحنههایی که همراه با سخنرانیاش پخش شد، یا در نزدیکترین فاصله در کنار خمینی نشسته بود یا از نوه خمینی تعریف و تمجید میکرد. درعینحال، رفسنجانی کسی است که وقتی که خود او، خامنهای را رهبر کرد و در خبرگان از او دفاع کرد، بعد از اینکه خامنهای انتخاب شد گفت که حالا ما یک رهبر داریم ولی مشکلمان این است که مرجعی یا کسی مثل خمینی را نداریم؛ یعنی کاملاً این موضوع را باز میکرد که خامنهای به تنهایی توانایی انجام کار را ندارد. رفسنجانی همچنین اخیراً، بحث شورایی کردن رهبری را مطرح کرد. از اینطرف هم میبینیم که در مورد موضوع حسن خمینی چگونه صحبت میکند و چگونه خودش را به خمینی نزدیک نشان میدهد. این نحوه صحبت کردنها، تضاد کار کردن مشخص با خامنهای است. درست به همین دلیل است که خامنهای هم بلافاصله بعد از این صحبتها، تمام دستگاهش را علیه رفسنجانی بسیج کرد و پردهها را از هم درید و حتی پلاکارد به دست آخوندهای خودش داد که خواستار محاکمه رفسنجانی بهعنوان مفسد فیالارض شدند؛ یعنی اینکه دادگاه ویژه روحانیت به این اتهام او را محاکمه کند و اعدام کند. این واکنش نشان میدهد که حرفهای رفسنجانی چقدر سنگین است.
مجری: ولی به هر حال حسن خمینی از این نمایش انتخابات حذف شده است؛ آیا نمیتوانیم بگوییم که رفسنجانی در این جنگ و جدالی که شما مطرح میکنید به خامنهای باخته است؟
محمدعلی توحیدی: خیر، بههیچوجه نمیتوان گفت که رفسنجانی بازی را باخته است. رفسنجانی اگر با کاری که کرد، حسن خمینی را تحمیل میکرد، یک برد خاصی داشت، ولی الآن هم که خامنهای، حسن خمینی را با این ترتیبات حذف کرده است و با فضیحتی که الآن در صحنه دیده میشود، رفسنجانی توانسته است:
اولاً، درست مثل همان مقطع قیامها در سال 88، بخش مهمی از آخوندهای حوزه و حکومتی مانند جوادی آملی و وحید خراسانی و… که از حسن خمینی حمایت کردند را از خامنهای کنده و در کنار خودش قرار دهد.
ثانیاً، بیت خمینی -یعنی خود حسن خمینی با همه نزدیکانش و اعوان و انصارش و پول و پلهای که در این دستگاه به هم زده شده- را کاملاً از خامنهای کنده و در کنار خودش قرار دهد.
علاوه بر همه اینها در خود نهاد شورای نگهبان هم اختلاف انداخته است؛ بهصورتیکه سخنگوی حقوقدانهای این شورا موضع گرفته بود که ما هیچ خبری نداریم که این داستان در فقهای شورای نگهبان چطوری است و اظهارنظرهای دیگری نظیر اینکه 4نفر از6 فقیه شورای نگهبان روی این موضوع بحث کردهاند و…
میبینید که رفسنجانی در کل ساختار ولایتفقیه، بسیاری را به نفع خودش تجزیه کرده و در اردوی خودش آورده است. این دعوا، بعد از این هم همچنان ادامه دارد. بنابراین نمیتوان گفت که بهخاطر اینکه خامنهای، حسن خمینی را حذف کرد، رفسنجانی باخت. رفسنجانی از قبل هم، درعین اینکه محاسبه میکرد که شاید بتواند خطش را در تعادلقوا تحمیل کند، پیشبینی حذف حسن خمینی را کرده بود.
مجری: آیا بیشتر به نفع خامنهای بود که از اول صلاحیت حسن خمینی را رد نمیکرد یا اینکه بیاید حکم حکومتی بدهد و او را برگرداند؟
محمدعلی توحیدی: همچنان که گفتم، اگر الآن و بعد از حذفها و بحثهایی که انجام شده، حکم حکومتی بدهد و او را برگرداند، نشانه یک شکست کامل و واگذاری کامل قضیه به رفسنجانی است. چنین کاری حاکی از ضعف بسیار شدید و ناچار بودن خامنهای است و من بسیار بعید میدانم که او دست به چنین کاری بزند.
اگر هم این کار را از قبل میکرد، در صورتی میتوانست به نفع او باشد که توان هضم این موضوع را داشته باشد، یعنی در موقعیتی بهلحاظ تعادل قوای درون رژیم باشد که بتواند حسن خمینی را به خبرگان ببرد و بعد هم در این بازی، بتواند در مانورهای بعدی تعادل را بچرخاند و هضم کند. منتها باید توجه داشت که خامنهای در داستان زهر اتمی و بحرانهایی که در منطقه با آنها مواجه است، شکستهایی خورده است و مشکلاتی دارد. حتی بهخاطر همان شکستی که او در دوره احمدینژاد خورد، نتوانست آن یکپارچگی که مد نظرش بود را به دستگاه تحمیل بکند و به این وضعیت منجر شد. در نتیجه، انجام این کار توسط خامنهای، برای او سودی نداشت و در هر حال خامنهای در این بازی بازنده بود.
مجری: بالاخره در این بازی انتخابات چه چیزی میتواند -حتی بهطور کمی- به نفع او و باندش باشد؟
محمدعلی توحیدی: شرایط خاصی در این انتخابات که رفسنجانی از آن بهعنوان سرنوشتسازترین انتخابات تاریخچه نظام صحبت میکند وجود دارد. صورت مسأله واقعی این انتخابات، بهرغم شکل آن، برد و باخت در این مجلس و آن مجلس نیست صورت مسأله واقعی، به دلایل مشخص سیاسی عبارت از موقعیت خامنهای و ولایتفقیه است. از نظر سیاسی، چنین داستانی در این انتخابات دارد میچرخد. در نتیجه، وقتی کار به اینجا کشیده است، برای خامنهای سودی و بردی متصور نیست. چرا که خود او، موضوع سؤال قرار گرفته است. این موضوع که دومین واقعیت مشخص است، مسبوق به سابقه قضیه است و به سابقهای که از قیامهای سال 88 هست برمیگردد. در آن موقع دو عامل مشخص سیاسی در صحنه کار کرد که باعث شکستن طلسم خامنهای شد. یکی در بالای نظام که در حالیکه بعد از خمینی، رفسنجانی و خامنهای میراث او را با هم داشتند جلو میبردند، بین رفسنجانی و خامنهای شقه ایجاد شد و دیگری در پائین، که در اثر شقه و شکافی که ایجاد شد قیام رخ داد و تودههای مردم و دانشجوها در کف خیابان و جلوی دانشگاه، تصاویر خامنهای و خمینی را لگدمال کردند و تلویزیون رژیم هم آن را نشان داد. این عمل، بهمعنای لگدمال کردن اتوریته ولایتفقیه بود.
واقعیت سوم این است که خامنهای زهر اتمی را خورده است. تحمیل زهر اتمی به خامنهای -اگر چه در داخل رژیم، مخاصمات و کشاکشهایی وجود داشته- اما محصول سیاست مقاومت بوده است؛ خود عناصر رژیم اعتراف میکنند که ما داشتیم کار خودمان را میکردیم، مجاهدین بساط ما را بهم زدند و افشا کردند و دنیا را علیه ما شوراندند. بنابراین خامنهای، این شکست را از مقاومت خورده است، کما اینکه این مقاومت در مقابل دخالتهای رژیم در عراق یا در سوریه که شاهرگهای حیاتی ولایتفقیه است که به اتکا آنها کسب قدرت میکرده است هم سد بسته است. نمایندگان خامنهای مستمر میگفتند که مرزهای ما نه در شلمچه، بلکه در مدیترانه است و ما آنجا سنگر و خط بستیم. از طرف دیگر خامنهای میگفت که ما باید قدرت و برتری خودمان را اثبات بکنیم که منظورش بمب اتم بود. حالا خامنهای، زهر را خورده است؛ از لحاظ سیاست منطقهیی هم، بهعلت مقاومت و ایستادگی جنبش مقاومت در مقابل این سیاستهایش دچار تنش و تنگنا است، بنابراین هم در تعادل قوای داخل رژیم و هم در مقابل کل جبهه خلق تضعیف شده است. شرایط مشخص سیاسیای ایجاد شده است که در آن برای خامنهای، بردی متصور نیست. در نتیجه اگر اجازه میداد که اینها به خبرگان وارد شوند -گذشته از اینکه ممکن است به او تحمیل شود- بهشدت ضرر میکرد و در این شرایط و تعادل، یک واگذاری محسوب میشد. وقتی هم حذف میکند، با این تنشها روبهرو است. الآن خامنهای خط انقباض و حذف را در پیش گرفته است؛ طبعاً باید پای پیامدهایش بایستد. خودش حساب کرده است که به قول معروف از ترس مرگ دست به خودکشی نزند. این، همان استدلالی است که اینها از ابتدا داشتند. به هرحال مرگ را انتخاب کرده و خودکشی را رد کرده است. اگر خودکشی هم میکرد باز سرنوشت بدی در انتظارش بود.
محمدعلی توحیدی: حق مطلب و درست این هست که بگوییم که حسن خمینی را شخص خامنهای حذف کرد. همچنانکه پروسه این موضوع، خیلی واضح نشان میدهد، این کار به دستور مشخص خامنهای انجام شد؛ اصلاً هیچ حرف منطقی و هیچ استدلالی بهمعنای حوزوی یا بهمعنای ملاک و معیارهای شورای نگهبان در میان نیست. آنها هیچ حرفی در این رابطه نزدند. یک رشته صحبتهای پراکنده در دلایل شورای نگهبان یا پروسه شورای نگهبان مطرح میشود که یکی از دیگری سستتر و بیمحتواتر است. مثلاً میگویند که او جوان است. در حالی که همین شورای نگهبان در همین نمایش انتخابات، صلاحیت یک آخوند 24-25ساله به نام میثم دوست محمدی از قم را که 20سال از حسن خمینی جوانتر است و از بابت ملاک و معیارهایی که خودشان میگویند به گرد او نمیرسد را تأیید کرد. بهلحاظ معیارهای حوزوی و آخوندی رژیم در رابطه با موضوع مجتهد بودن و… هم، بسیاری از آخوندهای حکومتی همین دم و دستگاه یا مراجعی که در حوزه هستند او را تأیید کردند. کلاسها و بحث او در درس خارج و…، هم چیزی نیست که در استدلالها و حرفهایی که باند خامنهای یا شورای نگهبان میزنند، رد شده باشد. در مورد مقوله احراز صلاحیت و شکل آن هم که بحث امتحان و… را مطرح کردند، نفراتی حتی از خود شورای نگهبان یا از آخوندهایی که در خبرگان هستند و بعضی از آنها الآن امام جمعه هستند، میگویند که چنین معیارهایی نبوده است و طبق معیارهای معمول اصلاً منطقی نیست. هیچ فقیهی از داخل همین شورای نگهبان هم نگفته که او به فلان دلیل رد صلاحیت شده است. گفته میشود که دو فقیه از شش فقیه بررسی کردهاند و گزارش مفصل آوردهاند و به بقیه دادهاند که البته در رابطه با این هم هیچ جزئیاتی وجود ندارد. بنابراین دستهای اینها برای ارائه استدلال یا پروسه مشخصی در شورای نگهبان کاملاً خالی است و بسیار واضح است که یک تصمیم و دستور سیاسی توسط شخص خامنهای بوده که او باید حذف بشود.
مجری: ولی برخی میگویند که ممکن است خامنهای با حکم حکومتی خودش، حسن خمینی را برگرداند؛ اگر این طور بشود شما چه تفسیری دارید؟
محمدعلی توحیدی: اگر چنین کاری صورت بگیرد، یعنی مثلاً خامنهای با حکم حکومتی چنین کاری انجام بدهد، اتفاقاً بیشتر روی این موضوع باز خواهد شد که کارها چگونه در دست خامنهای میچرخد، یعنی نافی این بحث نیست که خودش قبلاً او را حذف کرده بود؛ ضمناً اگر چنین کاری بکند، دلیل بر ضعف مفرطی است که او دچار آن شده است و نتایج خیلی بدی برایش خواهد داشت. به همین دلیل من فکر نمیکنم دست به این کار بزند، ولی اگر این کار را کرد، باز بیشتر نشان میدهد که شخص خامنهای چرخاننده این بساط است.
مجری: شما بیشتر روی خامنهای دست میگذارید، ولی در بسیاری از تفسیرها و محافل برخی تلویزیونهای فارسی زبان، روی شورای نگهبان دست میگذارند و شورای نگهبان را نقد میکنند، چه توضیحی در این رابطه دارید؟
محمدعلی توحیدی: ممکن است حتی کسانی که طرف دعوا هستند، در وسط صحنه همین کار را بکنند. اینجا، یک چارچوب سیاسی بر این تفسیر و تحلیلها حاکم است. یک فرقی هست بین سیاست شفاف انقلابی که قانونمندیهای این رژیم را آنچنان که هست تفسیر و بیان میکند با سیاستی که میخواهد روی وقایع خاک بپاشد و اصل موضوع، یعنی امالفساد ولایتفقیه و ولیفقیه این دستگاه را به نوعی از این قضیه در ببرد تا اصل مطلب را روی دایره نریزد. والا مسأله، روشن و واضح است. این فرق یک سیاست شفاف و انقلابی است که میخواهد با توده مردم روراست صحبت بکند با کسانی که میخواهند بهنحوی با این رژیم پل نگه دارند یا راهی برای رفتن یا تبلیغ کردن برای بخشی از این رژیم باز کنند و میخواهند این رژیم و ولایتفقیه و کل دم و دستگاهشان را نگه دارند؛ والا اگر منطقی نگاه بشود و قانونمندی ولایتفقیه و این رژیم، درست دیده شود همانطور که ما در بیش از سه دهه جنگ با این رژیم تجربه کردیم- داستان، داستان شخص خامنهای است و اینجا، ترتیبات قانونی یا شورای نگهبان یا نهادهایی که این دستگاه برای خودش درست کرده است، هر معنایی هم داشته باشد، در متن خودکامگی و حکومت مطلقالعنان ولیفقیه کار میکند و نه خارج از آن.
مجری: ولی کسانی مثل خود رفسنجانی یا روحانی هم که در این مسأله منافع دارند، حرفشان را نه رو به خامنهای، بلکه رو به شورای نگهبان میزنند؟
محمدعلی توحیدی: آنها، خود رژیم هستند و به طریق اولی نمیخواهند به عمود خیمه نظام حمله بکنند و کل دستگاه را بیندازند. آنها در چارچوب اینکه این رژیم باشد، حرفهایشان را میزنند و طبعاً نه میخواهند و نه میتوانند موضوع را متوجه شخص خامنهای بکنند؛ منتها، حتی اینجا هم یک فرق بسیار واضحی بین روحانی و رفسنجانی هست. روحانی به همان میزانی که رئیسجمهور این دستگاه است و تحتامر خامنهای کار میکند، در این روزها مرتب مجیز خامنهای را میگوید یا سعی میکند به شکلی مانند سخنرانیای که در 22بهمن کرد، همه چیز را بهم بدوزد و اصلاحطلب و اصولگرا و… را به هم جوش بدهد تا این وسط بتواند چیزی از خامنهای گدایی بکند.
روحانی، دقیقاً بهخاطر اینکه ملاحظه تحتامر بودن خامنهای را دارد، به این شکل کار میکند و چنین رویکردی دارد؛ ولی مواضع و کارکردهای رفسنجانی بهدلیل اینکه در این موضوع، نقطه تضاد با خود خامنهای دارد، بسیار متفاوت است. مثلاً رفسنجانی داستان حسن خمینی را طراحی کرد و پیشبرد و بعد هم که در اولین بررسی او را حذف کردند با آن لحن تند علیه کل دستگاه خامنهای صحبت کرد. رفسنجانی به ناگزیر و در پراتیک درگیریای که با خامنهای دارد این را میگوید. بنابراین سیاست تعیین میکند که چه میزان روی آن اصل کسی انگشت بگذارد یا نگذارد.
رفسنجانی در صحنههایی که همراه با سخنرانیاش پخش شد، یا در نزدیکترین فاصله در کنار خمینی نشسته بود یا از نوه خمینی تعریف و تمجید میکرد. درعینحال، رفسنجانی کسی است که وقتی که خود او، خامنهای را رهبر کرد و در خبرگان از او دفاع کرد، بعد از اینکه خامنهای انتخاب شد گفت که حالا ما یک رهبر داریم ولی مشکلمان این است که مرجعی یا کسی مثل خمینی را نداریم؛ یعنی کاملاً این موضوع را باز میکرد که خامنهای به تنهایی توانایی انجام کار را ندارد. رفسنجانی همچنین اخیراً، بحث شورایی کردن رهبری را مطرح کرد. از اینطرف هم میبینیم که در مورد موضوع حسن خمینی چگونه صحبت میکند و چگونه خودش را به خمینی نزدیک نشان میدهد. این نحوه صحبت کردنها، تضاد کار کردن مشخص با خامنهای است. درست به همین دلیل است که خامنهای هم بلافاصله بعد از این صحبتها، تمام دستگاهش را علیه رفسنجانی بسیج کرد و پردهها را از هم درید و حتی پلاکارد به دست آخوندهای خودش داد که خواستار محاکمه رفسنجانی بهعنوان مفسد فیالارض شدند؛ یعنی اینکه دادگاه ویژه روحانیت به این اتهام او را محاکمه کند و اعدام کند. این واکنش نشان میدهد که حرفهای رفسنجانی چقدر سنگین است.
مجری: ولی به هر حال حسن خمینی از این نمایش انتخابات حذف شده است؛ آیا نمیتوانیم بگوییم که رفسنجانی در این جنگ و جدالی که شما مطرح میکنید به خامنهای باخته است؟
محمدعلی توحیدی: خیر، بههیچوجه نمیتوان گفت که رفسنجانی بازی را باخته است. رفسنجانی اگر با کاری که کرد، حسن خمینی را تحمیل میکرد، یک برد خاصی داشت، ولی الآن هم که خامنهای، حسن خمینی را با این ترتیبات حذف کرده است و با فضیحتی که الآن در صحنه دیده میشود، رفسنجانی توانسته است:
اولاً، درست مثل همان مقطع قیامها در سال 88، بخش مهمی از آخوندهای حوزه و حکومتی مانند جوادی آملی و وحید خراسانی و… که از حسن خمینی حمایت کردند را از خامنهای کنده و در کنار خودش قرار دهد.
ثانیاً، بیت خمینی -یعنی خود حسن خمینی با همه نزدیکانش و اعوان و انصارش و پول و پلهای که در این دستگاه به هم زده شده- را کاملاً از خامنهای کنده و در کنار خودش قرار دهد.
علاوه بر همه اینها در خود نهاد شورای نگهبان هم اختلاف انداخته است؛ بهصورتیکه سخنگوی حقوقدانهای این شورا موضع گرفته بود که ما هیچ خبری نداریم که این داستان در فقهای شورای نگهبان چطوری است و اظهارنظرهای دیگری نظیر اینکه 4نفر از6 فقیه شورای نگهبان روی این موضوع بحث کردهاند و…
میبینید که رفسنجانی در کل ساختار ولایتفقیه، بسیاری را به نفع خودش تجزیه کرده و در اردوی خودش آورده است. این دعوا، بعد از این هم همچنان ادامه دارد. بنابراین نمیتوان گفت که بهخاطر اینکه خامنهای، حسن خمینی را حذف کرد، رفسنجانی باخت. رفسنجانی از قبل هم، درعین اینکه محاسبه میکرد که شاید بتواند خطش را در تعادلقوا تحمیل کند، پیشبینی حذف حسن خمینی را کرده بود.
مجری: آیا بیشتر به نفع خامنهای بود که از اول صلاحیت حسن خمینی را رد نمیکرد یا اینکه بیاید حکم حکومتی بدهد و او را برگرداند؟
محمدعلی توحیدی: همچنان که گفتم، اگر الآن و بعد از حذفها و بحثهایی که انجام شده، حکم حکومتی بدهد و او را برگرداند، نشانه یک شکست کامل و واگذاری کامل قضیه به رفسنجانی است. چنین کاری حاکی از ضعف بسیار شدید و ناچار بودن خامنهای است و من بسیار بعید میدانم که او دست به چنین کاری بزند.
اگر هم این کار را از قبل میکرد، در صورتی میتوانست به نفع او باشد که توان هضم این موضوع را داشته باشد، یعنی در موقعیتی بهلحاظ تعادل قوای درون رژیم باشد که بتواند حسن خمینی را به خبرگان ببرد و بعد هم در این بازی، بتواند در مانورهای بعدی تعادل را بچرخاند و هضم کند. منتها باید توجه داشت که خامنهای در داستان زهر اتمی و بحرانهایی که در منطقه با آنها مواجه است، شکستهایی خورده است و مشکلاتی دارد. حتی بهخاطر همان شکستی که او در دوره احمدینژاد خورد، نتوانست آن یکپارچگی که مد نظرش بود را به دستگاه تحمیل بکند و به این وضعیت منجر شد. در نتیجه، انجام این کار توسط خامنهای، برای او سودی نداشت و در هر حال خامنهای در این بازی بازنده بود.
مجری: بالاخره در این بازی انتخابات چه چیزی میتواند -حتی بهطور کمی- به نفع او و باندش باشد؟
محمدعلی توحیدی: شرایط خاصی در این انتخابات که رفسنجانی از آن بهعنوان سرنوشتسازترین انتخابات تاریخچه نظام صحبت میکند وجود دارد. صورت مسأله واقعی این انتخابات، بهرغم شکل آن، برد و باخت در این مجلس و آن مجلس نیست صورت مسأله واقعی، به دلایل مشخص سیاسی عبارت از موقعیت خامنهای و ولایتفقیه است. از نظر سیاسی، چنین داستانی در این انتخابات دارد میچرخد. در نتیجه، وقتی کار به اینجا کشیده است، برای خامنهای سودی و بردی متصور نیست. چرا که خود او، موضوع سؤال قرار گرفته است. این موضوع که دومین واقعیت مشخص است، مسبوق به سابقه قضیه است و به سابقهای که از قیامهای سال 88 هست برمیگردد. در آن موقع دو عامل مشخص سیاسی در صحنه کار کرد که باعث شکستن طلسم خامنهای شد. یکی در بالای نظام که در حالیکه بعد از خمینی، رفسنجانی و خامنهای میراث او را با هم داشتند جلو میبردند، بین رفسنجانی و خامنهای شقه ایجاد شد و دیگری در پائین، که در اثر شقه و شکافی که ایجاد شد قیام رخ داد و تودههای مردم و دانشجوها در کف خیابان و جلوی دانشگاه، تصاویر خامنهای و خمینی را لگدمال کردند و تلویزیون رژیم هم آن را نشان داد. این عمل، بهمعنای لگدمال کردن اتوریته ولایتفقیه بود.
واقعیت سوم این است که خامنهای زهر اتمی را خورده است. تحمیل زهر اتمی به خامنهای -اگر چه در داخل رژیم، مخاصمات و کشاکشهایی وجود داشته- اما محصول سیاست مقاومت بوده است؛ خود عناصر رژیم اعتراف میکنند که ما داشتیم کار خودمان را میکردیم، مجاهدین بساط ما را بهم زدند و افشا کردند و دنیا را علیه ما شوراندند. بنابراین خامنهای، این شکست را از مقاومت خورده است، کما اینکه این مقاومت در مقابل دخالتهای رژیم در عراق یا در سوریه که شاهرگهای حیاتی ولایتفقیه است که به اتکا آنها کسب قدرت میکرده است هم سد بسته است. نمایندگان خامنهای مستمر میگفتند که مرزهای ما نه در شلمچه، بلکه در مدیترانه است و ما آنجا سنگر و خط بستیم. از طرف دیگر خامنهای میگفت که ما باید قدرت و برتری خودمان را اثبات بکنیم که منظورش بمب اتم بود. حالا خامنهای، زهر را خورده است؛ از لحاظ سیاست منطقهیی هم، بهعلت مقاومت و ایستادگی جنبش مقاومت در مقابل این سیاستهایش دچار تنش و تنگنا است، بنابراین هم در تعادل قوای داخل رژیم و هم در مقابل کل جبهه خلق تضعیف شده است. شرایط مشخص سیاسیای ایجاد شده است که در آن برای خامنهای، بردی متصور نیست. در نتیجه اگر اجازه میداد که اینها به خبرگان وارد شوند -گذشته از اینکه ممکن است به او تحمیل شود- بهشدت ضرر میکرد و در این شرایط و تعادل، یک واگذاری محسوب میشد. وقتی هم حذف میکند، با این تنشها روبهرو است. الآن خامنهای خط انقباض و حذف را در پیش گرفته است؛ طبعاً باید پای پیامدهایش بایستد. خودش حساب کرده است که به قول معروف از ترس مرگ دست به خودکشی نزند. این، همان استدلالی است که اینها از ابتدا داشتند. به هرحال مرگ را انتخاب کرده و خودکشی را رد کرده است. اگر خودکشی هم میکرد باز سرنوشت بدی در انتظارش بود.