بهروز کمالوندی سخنگوی سازمان انرژی اتمی رژیم: «کاری که تعهد داریم قبل از روز اجرا انجام بدهیم این است که کلندریای رآکتور بیرون بیاید و در حفرههای کلندریا سیمان تزریق شود… خیلی سریع، خیلی شدید داریم کار میکنیم، خیلی از بازرسان آژانس ظرف روزهای گذشته وارد شدند و امیدواریم که بتوانیم کار را به انتها برسانیم» (تلویزیون رژیم ـ 22دی 94).
«سرعت فزایندهٴ دولت برای اجرای تعهدات هستهیی حتی طرف غربی را به اعجاب واداشته، آمریکاییها علاوه بر تحمیل فشارهای مختلف… قصد دارند تا با اجرای ناقص و نیمبند برجام، علاوه بر حفظ ساختار تحریمها، راه نفوذ خود را در ایران هموار کنند… بعد از هستهیی، موشکها حربه تحریم میشوند… فراسوی خط و نشانهای تحریمی… شاهد خروش موج توطئهیی جدید در زمینهٴ قیمت نفت هستیم… طرف غربی فردای روز اجرای برجام، با تعلیق و یا لغو بخش کوچکی از تحریمها، شیرینی آدامسگونهیی را به ایران عرضه میکند؛ به این معنا که با رهاسازی بخش اندکی از تحریمها، هم پایگاه جریانی را که مورد حمایت خویش است در افکار عمومی محکمتر کرده و راه آنها را برای ورود به مجلس هموار میکند» (کیهان ـ 23دی 94).
دو خبر بالا، نمودی از یک پدیده متناقض است؛ از یک سو دولت روحانی با شتاب دستاندرکار اجرای تعهدات خود در برجام است، اما از سوی دیگر، نه تنها هیچ نشانهیی از گشایش در تحریمها و کاهش محدودیتها دیده نمیشود، بلکه به نظر میرسد فشارها بر رژیم شدیدتر و تنگناهای گریبانگیر آن پیوسته دارد سختتر میشود. در حالی که انتظار این بود که در پسا برجام، لغو یا کاهش تحریمهای اقتصادی و همزمان با آن، گشایش سیاسی و پایان دوران انزوای رژیم صورت گیرد، اما خبرها حاکی از روندی معکوس است.
انزوای سیاسی رژیم با قطع رابطه یا کاهش سطح روابط 7کشور عربی و تشکیل ائتلاف نظامی ضدتروریستی با شرکت 35کشور اسلامی تشدید شده و مواضع و تصمیمهای شورای همکاری کشورهای خلیج فارس در ریاض و اجلاس فوقالعادهٴ اتحادیه عرب در قاهره و سپس موضعگیریهای سران پاکستان و ترکیه، دو همسایهٴ مهم در شرق و غرب ایران، علیه رژیم و در حمایت از مواضع عربستان، در راستای منزویتر کردن رژیم… روشنتر از آن است که کسی بتواند آنها را انکار کند.
از نظر اقتصادی هم، آنچه را که مردم در زندگی روزمرهٴ خود لمس میکنند، چیزی نیست که روحانی با شیادی و وقاحت مشمئزکننده خود بتواند وارونه جلوه دهد. از طرف دیگر سقوط مداوم قیمت نفت و رسیدن آن به زیر 30دلار و چشمانداز سقوط باز هم بیشتر آن هم هر گونه امید به بهبود اوضاع اقتصادی را مبدل به یأس کرده است.
به این ترتیب آشکار میشود که این انتظار که با رفع تحریمها، سرمایههای غربی سرازیر میشود و از «مشکل محیط زیست و اشتغال و صنعت… تا آب خوردن مردم» حل میشود، توهمی بود که روحانی و باند او میپراکندند و حامیان خارجیش نیز به آن دامن میزدند، اما اکنون آشکار میشود که همه اینها جز سراب و مردم فریبی نبوده است.
در این میان یک واقعیت مهم استراتژیک وجود دارد که پوچ درآمدن امید بستن به «کدخدا» را توضیح میدهد؛ این واقعیت را ولایتی مشاور خامنهای در امور خارجی اینگونه بیان کرد: «منطقهٴ ما امروز مرکز ثقل سیاسی جهان شده، در گذشته این منطقه و مناطق دیگر در دنیا تابع تحولات بینالمللی بود. امروزه تحولات بینالمللی تابع تحولات منطقهیی ماست» (سایت حکومتی ریشه 21دی 94).
این که تحول مزبور، آیا ناشی از سیاست منفعلانهٴ آمریکا در منطقه است؟ یا ناشی از تضاد در هیأت حاکمه آمریکا (بین دولت و کنگره) ؟ یا ناشی از سیاست قاطع و مستقل کشورهای منطقه؟ یا هر عامل دیگر… فعلاً مورد بحث این مقاله نیست، اما محصول آن، واقعیتی است که آثار تعیین کننده آن در شکل دادن به معادلات منطقهیی کاملاً مشهود است و میبینیم که این توازن جدید قدرت، خواه ناخواه خود را بر سیاست غرب و آمریکا هم تحمیل میکند؛ به این معنا که اگر قرار باشد غرب بین رژیم و سایر کشورهای منطقه و کشورهای اسلامی که از شمال آفریقا تا شرق آسیا در حال حاضر در برابر رژیم صف بستهاند، یکی را انتخاب کند، چه بهلحاظ سیاسی و چه بهلحاظ اقتصادی، بیتردید رژیم را انتخاب نخواهد کرد.
اما مقدم بر همهٴ اینها، باید در نظر داشت که زهرخوردگی رژیم یک واقعیت مادی با نتایج اجتنابناپذیر مشخص در عالم سیاست و در تعادل قوای سیاسی است. یک نمونهٴ بارز آن را در ماجرای اخیر توقیف ملوانان آمریکایی شاهد بودیم که به فاصلهٴ چند ساعت، رژیم آنها را خیلی آرام و مؤدبانه آزاد کرد، مقایسه این واقعه با دستگیری تعدادی از ملوانان انگلیسی در دوران احمدینژاد که 13روز بهطول انجامید، میتواند تا حدودی تفاوت قبل از زهرخوران و پس از زهرخوران این دیکتاتوری تروریستی را نشان دهد.
«سرعت فزایندهٴ دولت برای اجرای تعهدات هستهیی حتی طرف غربی را به اعجاب واداشته، آمریکاییها علاوه بر تحمیل فشارهای مختلف… قصد دارند تا با اجرای ناقص و نیمبند برجام، علاوه بر حفظ ساختار تحریمها، راه نفوذ خود را در ایران هموار کنند… بعد از هستهیی، موشکها حربه تحریم میشوند… فراسوی خط و نشانهای تحریمی… شاهد خروش موج توطئهیی جدید در زمینهٴ قیمت نفت هستیم… طرف غربی فردای روز اجرای برجام، با تعلیق و یا لغو بخش کوچکی از تحریمها، شیرینی آدامسگونهیی را به ایران عرضه میکند؛ به این معنا که با رهاسازی بخش اندکی از تحریمها، هم پایگاه جریانی را که مورد حمایت خویش است در افکار عمومی محکمتر کرده و راه آنها را برای ورود به مجلس هموار میکند» (کیهان ـ 23دی 94).
دو خبر بالا، نمودی از یک پدیده متناقض است؛ از یک سو دولت روحانی با شتاب دستاندرکار اجرای تعهدات خود در برجام است، اما از سوی دیگر، نه تنها هیچ نشانهیی از گشایش در تحریمها و کاهش محدودیتها دیده نمیشود، بلکه به نظر میرسد فشارها بر رژیم شدیدتر و تنگناهای گریبانگیر آن پیوسته دارد سختتر میشود. در حالی که انتظار این بود که در پسا برجام، لغو یا کاهش تحریمهای اقتصادی و همزمان با آن، گشایش سیاسی و پایان دوران انزوای رژیم صورت گیرد، اما خبرها حاکی از روندی معکوس است.
انزوای سیاسی رژیم با قطع رابطه یا کاهش سطح روابط 7کشور عربی و تشکیل ائتلاف نظامی ضدتروریستی با شرکت 35کشور اسلامی تشدید شده و مواضع و تصمیمهای شورای همکاری کشورهای خلیج فارس در ریاض و اجلاس فوقالعادهٴ اتحادیه عرب در قاهره و سپس موضعگیریهای سران پاکستان و ترکیه، دو همسایهٴ مهم در شرق و غرب ایران، علیه رژیم و در حمایت از مواضع عربستان، در راستای منزویتر کردن رژیم… روشنتر از آن است که کسی بتواند آنها را انکار کند.
از نظر اقتصادی هم، آنچه را که مردم در زندگی روزمرهٴ خود لمس میکنند، چیزی نیست که روحانی با شیادی و وقاحت مشمئزکننده خود بتواند وارونه جلوه دهد. از طرف دیگر سقوط مداوم قیمت نفت و رسیدن آن به زیر 30دلار و چشمانداز سقوط باز هم بیشتر آن هم هر گونه امید به بهبود اوضاع اقتصادی را مبدل به یأس کرده است.
به این ترتیب آشکار میشود که این انتظار که با رفع تحریمها، سرمایههای غربی سرازیر میشود و از «مشکل محیط زیست و اشتغال و صنعت… تا آب خوردن مردم» حل میشود، توهمی بود که روحانی و باند او میپراکندند و حامیان خارجیش نیز به آن دامن میزدند، اما اکنون آشکار میشود که همه اینها جز سراب و مردم فریبی نبوده است.
در این میان یک واقعیت مهم استراتژیک وجود دارد که پوچ درآمدن امید بستن به «کدخدا» را توضیح میدهد؛ این واقعیت را ولایتی مشاور خامنهای در امور خارجی اینگونه بیان کرد: «منطقهٴ ما امروز مرکز ثقل سیاسی جهان شده، در گذشته این منطقه و مناطق دیگر در دنیا تابع تحولات بینالمللی بود. امروزه تحولات بینالمللی تابع تحولات منطقهیی ماست» (سایت حکومتی ریشه 21دی 94).
این که تحول مزبور، آیا ناشی از سیاست منفعلانهٴ آمریکا در منطقه است؟ یا ناشی از تضاد در هیأت حاکمه آمریکا (بین دولت و کنگره) ؟ یا ناشی از سیاست قاطع و مستقل کشورهای منطقه؟ یا هر عامل دیگر… فعلاً مورد بحث این مقاله نیست، اما محصول آن، واقعیتی است که آثار تعیین کننده آن در شکل دادن به معادلات منطقهیی کاملاً مشهود است و میبینیم که این توازن جدید قدرت، خواه ناخواه خود را بر سیاست غرب و آمریکا هم تحمیل میکند؛ به این معنا که اگر قرار باشد غرب بین رژیم و سایر کشورهای منطقه و کشورهای اسلامی که از شمال آفریقا تا شرق آسیا در حال حاضر در برابر رژیم صف بستهاند، یکی را انتخاب کند، چه بهلحاظ سیاسی و چه بهلحاظ اقتصادی، بیتردید رژیم را انتخاب نخواهد کرد.
اما مقدم بر همهٴ اینها، باید در نظر داشت که زهرخوردگی رژیم یک واقعیت مادی با نتایج اجتنابناپذیر مشخص در عالم سیاست و در تعادل قوای سیاسی است. یک نمونهٴ بارز آن را در ماجرای اخیر توقیف ملوانان آمریکایی شاهد بودیم که به فاصلهٴ چند ساعت، رژیم آنها را خیلی آرام و مؤدبانه آزاد کرد، مقایسه این واقعه با دستگیری تعدادی از ملوانان انگلیسی در دوران احمدینژاد که 13روز بهطول انجامید، میتواند تا حدودی تفاوت قبل از زهرخوران و پس از زهرخوران این دیکتاتوری تروریستی را نشان دهد.