«چرنوبیل به ما نشان داد چقدر «فرقه قدرت» در تمدن نوین خطرناک است. چقدر نقصهای وابستگی به قدرت در تهدید و اجبار خودنمایی میکند. چقدر جهانبینی مدرن ما برایمان خطرناک است. چطور انسانهای بشردوست از انسانهای دانشپژوه عقب افتادهاند».
«سوتلانا الکسیویچ»
نوبل ادبیات سال 2015 به سوتلانا آلکسیویچ نویسنده و روزنامهنگار از بلاروس از کشورهای شرق اروپا اهدا شد، بهخاطر نویسندگی چندصداییاش که تجسم رنج و شهامت در عصر ماست.
سوتلانا الکسیویچ چهاردهمین نویسنده زن است که به دریافت جایزه نوبل ادبیات نائل میآید. تا کنون 108 جایزه نوبل در شاخهی ادبیات به 112 چهره ادبی تعلق گرفته است که «رودیارد کیپلینگ» با 42سال جوانترین و «دوریس لسینگ» با 88سال کهنسالترین برندگان این جایزه معتبر بودهاند.
سوتلانا آلکسیویچ هنگام دریافت جایزهی نوبل گفت: «این جایزه تنها برای من نبود بلکه برای همهٴ ما، برای فرهنگ مان، برای مردم کشور کوچکمان بلاروس بود، کشوری که در طول تاریخ همواره از هر سو در زیر فشار بوده».
از معروفترین آثار این برندهی جایزه نوبل، میتوان به کتاب چرنوبیل، «روزشمار جهان پس از آخرالزمان» اشاره کرد.
دبیر آکادمی نوبل، آثار سوتلانا الکسیویچ را «کاملا درخشان» خواند و گفت: «آلکسیویچ روح مردم شوروی و دوران پس از شوروی را در آثار خود منعکس کرده است، اگر چه آثار او منحصر به تاریخ نیست، و موضوعاتی ازلی و ابدی را نیز دربرمیگیرد».
سوتلانا آلکسیویچ متولد ۳۱ مه ۱۹۴۸ در شهر کوچکی از اوکراین به نام اویانو فرانکووسک است. پدر او بلاروسی و مادرش اوکراینی بود و بعدها همراه خانوادهاش در بلاروس ساکن شد.
او سال 1972 از دانشگاه فارغالتحصیل شد و بهعنوان روزنامهنگار مشغول به کار شد. او در سال 1983 کتاب «جنگ چهرهای زنانه ندارد» را به چاپ رساند؛ اثری که در آن به تجربیات زنان در زمان جنگ جهانی دوم پرداخت.
این کتاب بر اساس مصاحبههایی تنظیم شده که نویسنده با سربازان بازمانده از جنگ جهانی دوم داشته است. این کتاب در سال ۱۹۸۷ به زبان آلمانی انتشار یافت.
آلکسیویچ: «فهمیدم زندگی نسخهها و مفاهیمی از یک رویداد به انسان میدهد که داستان و مستند به تنهایی نمیتوانند از عهده تنوع آنها بربیاید بنابراین مجبور شدم شیوه روایت متفاوتی پیدا کنم. تصمیم گرفتم از آنچه در اطرافم هست استفاده کنم و صداهایی را که در خیابان میشنوم بنویسم. هر کدام از صدای این افراد یک متن مجزای متعلق به خود در اختیارم گذاشتند».
کتاب دیگر آلکسیویچ با نام «آخرین شاهدان – کودکان جنگ جهانی دوم» به سرنوشت خانواده نویسنده در دوره استالین میپردازد.
«پسران زینکی» کتابی است که او درباره جنگ افغانستان به نگارش درآورده. این اثر با این جمله آغاز میشود: «به خودم گفتم هرگز نمیخواهم یک کلمه دیگر درباره جنگ بنویسم». این عکس در سال 1988 در کابل از او گرفته شده است.
آلکسیویچ اگر چه نویسنده داستانهای کوتاه است، اما به واسطه گزارشها، مقالات و کتابهایی که در حوزه تاریخ شفاهی طبقهبندی میشوند شهرت یافته است، از جمله کتاب «صداهایی از چرنوبیل».
کتاب: «چرنوبیل» به زبان اصلی: بی زبانی در بیان یک فاجعه
الکسیویچ: «کتاب صدایی از چرنوبیل بیشتر از ١٠ سال وقت من را گرفت. ...، هیچکس بیشتر از این سعی نکرده بود عمیقاً به ماجرا نگاه کند. متوجه شدم میتوانم از ملاقاتم با روزنامهنگاران کتابی بنویسم. صدها روزنامهنگار در چرنوبیل آنجا بود. بنابراین رویکرد دیگری را انتخاب کردم. شروع به مصاحبه با شاهدان کردم که بیش از ٥٠٠ نفر بودند که این مصاحبهها بیشتر از ١٠ سال طول کشید».
... «علوم انسانی بهاندازه کافی با چرنوبیل بهعنوان نمادی از یک فاجعه هسته ای که هر لحظه، در هر جای جهان ممکن است اتفاق بیفتد درگیر نشده اند... . روشنفکران جهان، اندیشیدن را به سیاستمداران و به صاحبان مذهب واگذاشته اند».
... «علوم انسانی بهاندازه کافی با چرنوبیل بهعنوان نمادی از یک فاجعه هسته ای که هر لحظه، در هر جای جهان ممکن است اتفاق بیفتد درگیر نشده اند... . روشنفکران جهان، اندیشیدن را به سیاستمداران و به صاحبان مذهب واگذاشته اند».
جدیدترین کتاب او با عنوان «زمانهی دست دوم» نیز در شمار کتابهای تاریخ شفاهی محسوب میشود. او در این کتاب به تاثیر دیکتاتوری بر زندگی انسانها اشاره میکند.
الکسیویچ: «زندگی دست دوم» اصولاً یکی از مختصات زمانه ماست. او می گوید: «ما در دوره ای دست دوم زندگی می کنیم که حاصل آن اندیشه های بلند و تازه نیست. بسیاری از جوانان اعتقاد دارند که زندگی پیشینیان آن ها جالب تر، و از نظر انسانی غنی تر بوده و افق های فکری بلندتری فرارویشان قرار داشته. برای همین هم بسیاری از حکومت ها، بهویژه در کشورهای استبدادی از جوانان وحشت دارند. تصور می کنم بهتدریج به دیکتاتوری انسان های متوسط سوق داده می شویم. این خطر بزرگی ست که ما را تهدید می کند». ... «اندیشهی یک زندگی مطلوب و آرمانی لطمه دیده است و با این همه نسلی که من به آن تعلق دارم، همچنان آرمانگرا ماند».
به گزارش گاردین، برنده نوبل ادبیات 2015 همچنین اظهار کرد: «در زمان ما صادق بودن خیلی سخت است. نیازی نیست تسلیم سازشهایی شویم که رژیمهای خودکامه همیشه روی آنها حساب میکنند».
الکسیویچ: من به نوشتن درباره تقابل مردان کوچک با مدینه فاضله بزرگ ادامه خواهم داد. ناپدید شدن این مدینه فاضله و چگونگی تاثیر آن بر مردم عادی را توصیف میکنم.
رسم و رسوم داستانسرایی به این شیوه، یعنی ثبت داستانهای شفاهی و صداهای زنده، قبل از من در ادبیات روسیه وجود داشته است. منظورم آثار «دانیل گرانین» و «الس اداموویچ» که درباره محاصره لنینگراد نوشتند. برای مثال، کتاب «من از یک دهکده آتشین میآیم». کتابهای این دو نویسنده الهامبخش آن شد که من هم کتابهای خودم را بنویسم.
سپس فهمیدم میتوانم این صداها را به کتابی تبدیل کنم. زندگی به سرعت در حال گذر است و با در کنار هم قرار گرفتن میشود یک تصویر واضح و چندوجهی را به دست آورد.
من تمامی پنج کتابم را به این شیوه نوشتم. قهرمانها، احساسات و عواطف و رویدادهای درون کتابهایم واقعی هستند. از داستانهای ١٠٠ صفحهیی هر انسانی بیشتر از پنج صفحه و گاهی هم نیم صفحه باقی نمانده است.