«شعر هیچوقت از بین نمیرود. ممکن است شاعر را در یک اردوگاه کار اجباری و یا سلول انفرادی محبوس کنید، اما بالاخره او یک تکه کاغذ برای نوشتن پیدا خواهد کرد و چیزی را که باید، مینویسد».
«درک والکات» Derek Walcott

زادگاه وی بریتانیا و آمریکا نیست، بلکه جزیرهی دور افتادهیی از مجمعالجزایر کاراییب، بهنام «سن لوسیا» است. جزیرهیی که در نقشهی جهان، بهاندازهی یک نقطهی کوچک است.
درک آلتون والکات (Derek Alton Walcott) شاعر و نمایشنامه نویس اهل منطقهی کارائیب در 23ژانویه 1930 در سنت لوسیا به دنیا آمد. او استاد شعر در دانشگاه ایسکس (Essex) بود،
خودش در مورد دوران کودکیاش میگوید:
زمانی که من خیلی کوچک بودم، پدرم فوت کرد. فکر میکنم یکبار او را در رؤیاهایم دیده باشم. و این چیزی جز رؤیای یک بچهی یتیم بهشمار نمیآید. مادرم یک معلم بود که و سخنران بسیار خوبی بود. چه در سخنرانی در مراسم رسمی و چه دکلمهی شعر. دوستانش بازیگر تئاتر و یا هنرمند بودند.. همواره آثار هنری پدرم را هم که میگفتند یک نقاش چیرهدست بوده میدیدم. معلمهای من هم مرا وادار به خواندن شعرهایم میکردند. یکی از آنها یک جوان 17 یا 18ساله بود.
یک روز نزد مادرم رفتم و گفتم «میخواهم یک کتاب منتشر کنم و به 200 دلار احتیاج دارم». او کمی یکه خورد و بعد گفت «باشه»، . بعد از انتشار، من خودم کتابها را به قیمت جلدی یک دلار، در خیابان میفروختم. البته هیچوقت نتوانستم 200 دلار را به او برگردانم. او مشوق اصلی من بود.
درک والکات از یک سرزمین کوچک و دورافتاده، برخاست، و آثاری در زبان انگلیسی، در سطح بهترین نویسندگان اروپا آفرید، تا جایی که مدال جایزهی نوبل ادبیات را در سال 1992 بر سینه آویخت.
درک آلتون والکات (Derek Alton Walcott) شاعر و نمایشنامه نویس اهل منطقهی کارائیب در 23ژانویه 1930 در سنت لوسیا به دنیا آمد. او استاد شعر در دانشگاه ایسکس (Essex) بود،
خودش در مورد دوران کودکیاش میگوید:
زمانی که من خیلی کوچک بودم، پدرم فوت کرد. فکر میکنم یکبار او را در رؤیاهایم دیده باشم. و این چیزی جز رؤیای یک بچهی یتیم بهشمار نمیآید. مادرم یک معلم بود که و سخنران بسیار خوبی بود. چه در سخنرانی در مراسم رسمی و چه دکلمهی شعر. دوستانش بازیگر تئاتر و یا هنرمند بودند.. همواره آثار هنری پدرم را هم که میگفتند یک نقاش چیرهدست بوده میدیدم. معلمهای من هم مرا وادار به خواندن شعرهایم میکردند. یکی از آنها یک جوان 17 یا 18ساله بود.
یک روز نزد مادرم رفتم و گفتم «میخواهم یک کتاب منتشر کنم و به 200 دلار احتیاج دارم». او کمی یکه خورد و بعد گفت «باشه»، . بعد از انتشار، من خودم کتابها را به قیمت جلدی یک دلار، در خیابان میفروختم. البته هیچوقت نتوانستم 200 دلار را به او برگردانم. او مشوق اصلی من بود.
درک والکات از یک سرزمین کوچک و دورافتاده، برخاست، و آثاری در زبان انگلیسی، در سطح بهترین نویسندگان اروپا آفرید، تا جایی که مدال جایزهی نوبل ادبیات را در سال 1992 بر سینه آویخت.

«سپیده گاه،
ماه دسامبر است
و پوستهی زمین از نسیم خنک میشود
خارشی بر آب
ارزشی که اشباح آبی سایهها را،
ببینم.
سایههای افتاده بر تپهی مورنه
ساعت خورشیدی ماه دسامبر
که بخت تغییر زمین است
حالا میتوانم
مبهوت پیشانی این ماه بمانم.»...
نویسندگان مطرح اروپایی در مورد او چنین گفتهاند:
رابرت گریو معتقد بود که روانتر از هر نویسندهی انگلیسی مینویسد.
ژوزف باتسکی هم او را بهترین شاعر دوران معاصر انگلستان نامید.
والکات مدال طلای ملکه را در رشتهی شعر و ادبیات انگلیسی دریافت کرد. اما «درک والکات»، کسی است که در میان انگلیسیزبانها کاملاً ناشناخته است.
والکات کتابهای بسیاری در شعر و نمایشنامه دارد.
یکی از مهمترین کارهای او هومروس نام دارد که به عقیدهی منتقدان بزرگترین موفقیت و دستاورد والکات میباشد.
اثر حماسی والکات بهنام هومروس، یک بازگویی ادیسه اثر هومر داستانسرای یونان قدیم است، امادر یک ساختار کارائیبی. دربارهی کارهای ادبی والکات گفتهاند:
مایههای شرح حال نویسی در شعر والکات، مکرراً با آثار مرجع ادبیات در آمیخته است. گویی دانته، تی اس الیوت، ویلفرد اوئن، و دیگران، و همه در یک شعر او که در جوانیاش نوشته با هم جمع شدهاند و در ورای همهی آنها، سایهی شکسپیر هم در آثار والکات دیده میشود:
و من شروع به نوشتن کردم.
درگیرنبردی شدم
با آمادگیی نه چندان
برای رویارویی با دریایی بیرحم
اما
مشتاق غرقه شدن در زیر ستارههای بیعاطفه
ژوزف باتسکی هم او را بهترین شاعر دوران معاصر انگلستان نامید.
والکات مدال طلای ملکه را در رشتهی شعر و ادبیات انگلیسی دریافت کرد. اما «درک والکات»، کسی است که در میان انگلیسیزبانها کاملاً ناشناخته است.
والکات کتابهای بسیاری در شعر و نمایشنامه دارد.
یکی از مهمترین کارهای او هومروس نام دارد که به عقیدهی منتقدان بزرگترین موفقیت و دستاورد والکات میباشد.
اثر حماسی والکات بهنام هومروس، یک بازگویی ادیسه اثر هومر داستانسرای یونان قدیم است، امادر یک ساختار کارائیبی. دربارهی کارهای ادبی والکات گفتهاند:
مایههای شرح حال نویسی در شعر والکات، مکرراً با آثار مرجع ادبیات در آمیخته است. گویی دانته، تی اس الیوت، ویلفرد اوئن، و دیگران، و همه در یک شعر او که در جوانیاش نوشته با هم جمع شدهاند و در ورای همهی آنها، سایهی شکسپیر هم در آثار والکات دیده میشود:
و من شروع به نوشتن کردم.
درگیرنبردی شدم
با آمادگیی نه چندان
برای رویارویی با دریایی بیرحم
اما
مشتاق غرقه شدن در زیر ستارههای بیعاطفه

والکات علاوه بر جایزهی نوبل جوایز بسیاری را در ادبیات به خودش اختصاص داد، از جمله جایزهی "تی.اس.الیوت"، که تا کنون شاعران نادری به دریافت آن نایل شدهاند.
والکات برای جدیدترین مجموعه شعرش با نام "حواصیل سفید" جایزه "تی.اس.الیوت" را دریافت کرد. او در رقابت با شاعران معروفی چون سیمون آرمیتاژ و شیموس هینی بود. اما در نهایت داوران "حواصیل سفید" را اثری شجاعانه و از لحاظ تکنیکی بیعیب از سوی شاعری بزرگ دیدند.
سنت لوسیا (Saint Lucia) جایی که والکات در آن به دنیا آمد جزیرهیی، تنها به وسعت 47 در 22 کیلومتر است که تا قبل از بهدست آوردن استقلال خود، 14 بار میان استعمار فرانسه و انگلستان، دست بهدست شد. والکات نیز، از یک خانواده از نژاد اروپایی - آفریقایی بود. خانوادهای که میراث یک تاریخ پیچیدهی استعمار جزیره را حمل میکرد. از اینرو والکات همواره در شعرهایش بهدنبال اکتشاف هویت خود و ملت خود بود.
والکات برای جدیدترین مجموعه شعرش با نام "حواصیل سفید" جایزه "تی.اس.الیوت" را دریافت کرد. او در رقابت با شاعران معروفی چون سیمون آرمیتاژ و شیموس هینی بود. اما در نهایت داوران "حواصیل سفید" را اثری شجاعانه و از لحاظ تکنیکی بیعیب از سوی شاعری بزرگ دیدند.
سنت لوسیا (Saint Lucia) جایی که والکات در آن به دنیا آمد جزیرهیی، تنها به وسعت 47 در 22 کیلومتر است که تا قبل از بهدست آوردن استقلال خود، 14 بار میان استعمار فرانسه و انگلستان، دست بهدست شد. والکات نیز، از یک خانواده از نژاد اروپایی - آفریقایی بود. خانوادهای که میراث یک تاریخ پیچیدهی استعمار جزیره را حمل میکرد. از اینرو والکات همواره در شعرهایش بهدنبال اکتشاف هویت خود و ملت خود بود.

والکات در جوانی با راهنماییهای هارولد سیمونز نقاشی را آموخت، . او همچنین از پل سزان نقاش امپرسیونیست فرانسوی، الهام گرفت.
او همان شیوهی نقاشی کردن را در نوشتن هم بهکار میگیرد در این زمینه والکات میگوید:
چیزی که نویسنده میتواند از یک نقاش بیاموزد، این است که بگذارد دست، خودش خلق کند؛ کاری که همینگوی میکند، همان چیزی است که «سزان» انجام میدهد. یعنی ابتدا کلمه را در دست میگیرد و بهتدریج و با قدرت تخیل کلمات بعدی را میچیند. مثلاً در نقاشی «سزان» ابتدا او آسمان را با یک حرکت قلم مو خلق نمیکند. اگر در شعر و نویسندگی نیز همین شیوه را در پیش بگیرید، باید کلمه به کلمه را بسازید و پیش بروید.
او همان شیوهی نقاشی کردن را در نوشتن هم بهکار میگیرد در این زمینه والکات میگوید:
چیزی که نویسنده میتواند از یک نقاش بیاموزد، این است که بگذارد دست، خودش خلق کند؛ کاری که همینگوی میکند، همان چیزی است که «سزان» انجام میدهد. یعنی ابتدا کلمه را در دست میگیرد و بهتدریج و با قدرت تخیل کلمات بعدی را میچیند. مثلاً در نقاشی «سزان» ابتدا او آسمان را با یک حرکت قلم مو خلق نمیکند. اگر در شعر و نویسندگی نیز همین شیوه را در پیش بگیرید، باید کلمه به کلمه را بسازید و پیش بروید.
..........................................................................
درک والکات عمر خود را وقف فرهنگ کارائیب کرد، اما همزمان، وسوسهی عزیمت، به اروپا را داشت. در شعر معروفش، " فریادی دور از آفریقا " میگوید: " من آنم که گرفتار هر دو خونم / اما به کدام سو باید بچرخم؟ ". قلبش همواره برای کارائیب میتپد، و این حس همواره در نوشتههایش هویدا است. سرودهای از او گویای این شوق است: (از کتاب «جهانی دیگر» )
«- بندرهای بزرگ جهان را نام ببرید
- سیدنی، قربان
- سانفرانسیسکو
- ناپل، قربان،
- خوب، کاستریس چطور؟
- قربان، کاستریس یک پایگاه استعماری و بیست و هفتمین بندر زیبای جهان است. جایی که تمامیت ارتش بریتانیا را میتواند درخود مخفی کند.
- خوب، پسر، بگو ببینم، مادر «سن لوسیا» کی بود؟
- مالیفیدا کارینیس، قربان.
- این کلمه یعنی چی؟
- قربان، یعنی محل امنی برای کشتیها»
«- بندرهای بزرگ جهان را نام ببرید
- سیدنی، قربان
- سانفرانسیسکو
- ناپل، قربان،
- خوب، کاستریس چطور؟
- قربان، کاستریس یک پایگاه استعماری و بیست و هفتمین بندر زیبای جهان است. جایی که تمامیت ارتش بریتانیا را میتواند درخود مخفی کند.
- خوب، پسر، بگو ببینم، مادر «سن لوسیا» کی بود؟
- مالیفیدا کارینیس، قربان.
- این کلمه یعنی چی؟
- قربان، یعنی محل امنی برای کشتیها»
واژه برای والکات ابزاری است برای اینکه با مخاطب رابطه برقرار کند. او احساسات صادقانهی خود را این طور توصیف میکند.
«لحظاتی هستندکه انساندوست دارد مستقیماً با خواننده و با خودش رابطه بر قرار کند. این لحظهها، همان نقاطی است که یک رابطهی صادقانه با خواننده بر قرار میشود. وقتی من زادگاهم را توصیف میکنم، منقلب میشوم، چون آن را همانطور که هست تصویر میکنم، فارغ از هر گونه استعاره و تصویر فانتزی. خیلی چیزهای واقعی آدم را تحت تأثیر قرار میدهند. مثلاً زنی در خیابان در حال فروش شیرینی، که نه کسی به او توجه میکند و نه چیزی از او میخرد. یا آخر هفته کنار یک مغازه، یک زن بیخانمان به چشمت میخورد... . من در مجموعهشعری بهنام «نور جهان»، تلاش کردم این چیزها را بیاورم و آن را یادبودی برای آنها بکنم».
از دید والکات، شاعر متعهد نقش مهمی در زندگی میتواند داشته باشد. در این باره میگوید:
بعضی میگویند «با شعر، هیچ اتفاقی نمیافتد»، که البته حقیقت ندارد. اگر شما یک شعر مذهبی یا یک سرود یا ترانهی ملی بسرایید، در زندگی و عمل انسانها تأثیر میگذارد.. ممکن است شاعر را در یک اردوگاه کار اجباری و یا سلول انفرادی محبوس کنید، اما او یک تکه کاغذ پیدا خواهد کرد و چیزی را که باید بنویسد، مینویسد. پس شعر از بین رفتنی نیست. حتی در تبعید و زندان.
به گفتهی والکات شعر بازتاب درون شاعر است و به همان شکل باید آن را فریاد زد. او میگوید ترجمهی شعر نمیتواند تمامی همان حس درونی شاعر را بیان کند.
والکات: من خودم نمیتوانم اشعاری را که به زبان اسپانیایی گفتهام به انگلیسی بخوانم. یک چیزی در درونم هست که مرا وا میدارد آنطور که حرف میزنم، یعنی با همان «تن» بنویسم. این آن قدرتی است که حرف را در درون من ایجاد میکند، نه شوق اینکه در تلویزیونها و یا مطبوعات بالاتر بروم.
«لحظاتی هستندکه انساندوست دارد مستقیماً با خواننده و با خودش رابطه بر قرار کند. این لحظهها، همان نقاطی است که یک رابطهی صادقانه با خواننده بر قرار میشود. وقتی من زادگاهم را توصیف میکنم، منقلب میشوم، چون آن را همانطور که هست تصویر میکنم، فارغ از هر گونه استعاره و تصویر فانتزی. خیلی چیزهای واقعی آدم را تحت تأثیر قرار میدهند. مثلاً زنی در خیابان در حال فروش شیرینی، که نه کسی به او توجه میکند و نه چیزی از او میخرد. یا آخر هفته کنار یک مغازه، یک زن بیخانمان به چشمت میخورد... . من در مجموعهشعری بهنام «نور جهان»، تلاش کردم این چیزها را بیاورم و آن را یادبودی برای آنها بکنم».
از دید والکات، شاعر متعهد نقش مهمی در زندگی میتواند داشته باشد. در این باره میگوید:
بعضی میگویند «با شعر، هیچ اتفاقی نمیافتد»، که البته حقیقت ندارد. اگر شما یک شعر مذهبی یا یک سرود یا ترانهی ملی بسرایید، در زندگی و عمل انسانها تأثیر میگذارد.. ممکن است شاعر را در یک اردوگاه کار اجباری و یا سلول انفرادی محبوس کنید، اما او یک تکه کاغذ پیدا خواهد کرد و چیزی را که باید بنویسد، مینویسد. پس شعر از بین رفتنی نیست. حتی در تبعید و زندان.
به گفتهی والکات شعر بازتاب درون شاعر است و به همان شکل باید آن را فریاد زد. او میگوید ترجمهی شعر نمیتواند تمامی همان حس درونی شاعر را بیان کند.
والکات: من خودم نمیتوانم اشعاری را که به زبان اسپانیایی گفتهام به انگلیسی بخوانم. یک چیزی در درونم هست که مرا وا میدارد آنطور که حرف میزنم، یعنی با همان «تن» بنویسم. این آن قدرتی است که حرف را در درون من ایجاد میکند، نه شوق اینکه در تلویزیونها و یا مطبوعات بالاتر بروم.