دکتر کریم قصیم
بالاخره، بعد از 28 سال قطع رابطه (علنی) میان ج.ا.ا و یو.اس.آ
(برقوزک پای آدم دروغگو...) خانم رایس به خواستش رسید و از مقدمهچینی و لاس و پاسی-
با شرموشیخ کنار دریای مصر- سرانجام دنیا، انگشت بهدهان و بعضیها حتی ذوقزده،
حضرات را پشت یک میز- آنهم از جنس میز مذاکره در روز28 ماه مه اخیر- به عیان تماشا
کرد. تصویری رسانهيي و اينترنتی: یک طرف این میز بلند هیأت سفیر آمریکایی (به قول
طرف مقابل، شیطان بزرگ) و روبهرویش هم جماعت سفیر آخوندی- پاسداری (به قول طرف
ًمحورشر)، درصدر میز هم نوچه یکی که حالا بازیچه دیگری هم شده و درنقش میزبان این
ملاقات بیسابقه جلوه میفروخت. با دیدن کاظمی و مالکی در این نقشها، آدم یادقصهيی
از مثنوی میافتاد:
آن شغالی رفت اندر خم رنگ
اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ
پس برآمد پوستش رنگین شده
کاین منم طاووس علیین شده
باری، تنهای مظلوم این میز، غایب بیکس و وجهالمصالحهيی به خون کشیده همانا مردم
تیرهبخت و کشور فلکزده عراق بود. کنفرانس مونیخ1938 و سرنوشت چکسلواکی و یا
ماجرای «الحاق اتریش به رایش آلمان هیتلری» بدجوری به ذهين میزد! امان از فاجعههای
اپيسمنت!
آقای کراکر، سفیرآمریکا بعداً در کنفرانس مطبوعاتی خودش میفرماید:
«ايرانيها و خود ما اصولِ سياستهاي خودمان را راجع به عراق مورد تأکيد قرار داديم.
گفتگوهاي خوبي بودند در حمايت از يک عراق امن، باثبات، دموکراتيک و فدرال و در
کنترل امنيت خودش و در صلح با همسايگانش توافق کرديم.
ما هر دو، حمايتِ خودمان را از نخستوزير مالکي ابراز کرديم...ما همگي، عراقيها،
آمريکاييها و ايرانيها توافق کرديم».
آقاجان، در همین مدت کوتاه که از آمدن شما به پست سفارت میگذرد، از شما چه تعریفها
و تحسینها که در مطبوعات و رسانهها خواندیم، که مثلاً شما کارشناس و خبره مسائل
دشوار هستید و چه کلافهای سر در گم به سرانگشت همت و تجربه شما باز شده و الخ.
حالا هنوز یک نشست و برخاست بیشتر با آخوندبچهها نداشته و چنین مواضعی؟ حداقل ميتوان
گفت که شما جناب سفیر، این دهن را خوب نخواندید. شما که میدانی این بابا که باهاش
نشستهيی مأمور به چه کار است. وانگهی، شما که هی میگویی «توافق کردیم»، حتماً خط
و ربط خامنهاي در مورد عراق را مطالعه کردهای. می دانید که اینا دستکم نصف
عراق، ولی حتیالمقدور کل آن را متصرفه اسلام عزیز میدانند و از بابت هژمونی خود
«امن» و امان کامل ميخواهند. بهعلاوه شما لابد از پراتیک شبهنظامیان و گروههای
مرگ و سپاه بدر و مهدی و انصار و حزبالله و ... هم شنیده اید. لابد هر روز میخوانید
که چه بلایی سر دموکراسی و حقوحقوق مردم بیچاره عراق آوردهاند. حساب کشت و
کشتارهای روزمره و بمبهای جهنده ارسالی و قربانیان آن- اعم از سربازهای خودتان و
اهالی عراق - را هم که دارید و به شهادت و گواهی مکرر اندر مکرر فرماندهان خودتان
هم اعتماد دارید که سرنخ اصلی این جنایتها دست آخوندهاست. تازه مگر شما بیخبری که
اینها الان در ایران گرفتار چه امواج گسترشیابنده مبارزات اجتماعی هستند، پس چرا
بیخود به اینها ترفیع درجه میدهی؟ علیالاصول باید مطلع باشید که گارگران، زنان،
معلمان و دانشجویان ما چه دلاورانه برخاستهاند و اینها چه وحشیانه سرکوب ميکنند.
حتماً به گوش سرکار هم رسیده که ایستادگی شهر اشرف و فعاليت کل مقاومت ایران چگونه
پروندههای دخالت و جنایت اینها را در ایران و عراق برملا کرده و جهانی از آنها
نفرت دارند. شما که باید بدانید اینها چه در ایران و چه در عراق از باب دموکراسی و
حقوحقوق دموکراتیک مردم مثل جن از بسمالله گریزانند. پس این «توافق کردیمها»
را چرا برایشان مایه میگذاری و به چه حسابی مقولههای دموکراسی و امنیت را به جیب
جلادان مردم ایران و عراق میریزی؟ از این گافها در مصاحبه یک کارشناس کارکشته
انتظار نبود. پیام صلابت و بهخصوص سلامت از مواضعتان ساطع نمیشد که هیچی، جناب
حفظ تعادل هم نتوانستی. حالا این که گفتهاید میخواهید حرف اینها را با عملشان
بسنجید، این یک چیزی! منتها، آش نخورده و دهن سوخته، پیشاپیش این قدر برایشان خرج
کردید، اصلاً هیچ مورد نداشت. ِصرف این که صورت سخنها، این جا و آن جا مشابه بوده،
فرضاً شما هم از امنیٌت گفتهاید و کاظمی هم همین کلمه را بهکار گرفته که کار
خودش را پیش ببره که کفایت نمیکند شما بیایی جلوی دوربین پنبه تو پالان طرف پر کنی.
شما که خوب در جریان هستی سیاست مماشات اروپاییها تا حالا چه گندی زده، وانگهی حتم
در تاریخها هم خواندهاید که امتیاز دادن و مدارا با فاشیستها - اعم از نوع ژاپنی،
ایتالیایی و بهخصوص هیتلریاش- در دهه سی قرن گذشته چه فضاحت و شکستی به بار
آورد. شما باید بدانی که اپيسمنت بازی چه رسوایی به بارآورد و و مایه عبرت تاریخ
شد. یادتان رفته که آن زمان نیز فاشیستها وقتی میخواستند یک کشور همسایه ضعیفتر
از خود یا تنها مانده را ببلعند، چگونه به زور و تزویر متوسل میشدند؟ اصلاً این پیشنهاد
«کمیسیون سه جانبه برای ایجاد امنیت» خودش یک مورد کلاسیک از همان زمانهاست. سناریوی
بلعیدن از همان زمانها تاکنون شبیه هم چیده ميشود: اول ميآيند با هزارویک طرح
و کارهای تروریستی و تخریبی ارکان جامعه را بههم میریزند، همه جا ترس ووحشت
حاکم میشود و وضع را چنان ناامن ميکنند که فریاد وفغان همه طرف بلند شود و
مستأصل جویای راه حل، بعد همان گرگهای درنده به لباس بره ظاهرالصلاح پای میز
مذاکره پیدایشان میشود و از ناامنی و... داد سخن میدهند و تازه طلبکار هم از آب
در ميآيند، جلالخالق به بینید طرف چه سلیطهيی است:
«استمرار فضاي ناامني، کشتار بيگناهان، تخريب کليه زيربناهاي اقتصادي، برق،
صنايع و نفت، بدليل فقدان يک ساختار دفاعي و امنيتي قوي در برابر تجاوزات و
اقدامات تخريبي و تروريستي و عدم اختيارات کافي دولت در بهکارگيري قواي مسلح و
عدم شناخت نيروهاي عملکننده بيگانهاز فرهنگ و حساسيتهاي ديني و برخي شيوههاي
عملکرد ناصحيح موجب گرديده است تاضمن ايجاد بدبينيهاي قومي مذهبي، تاثير طرحهاي
امنيتي را در برقراري امنيت تضعيف نمايد.
ما متعجب هستيم که چرا ميبايست تجهيزات ارتش و پليس عراق ضعيفتر از گروههاي
تروريستي باشد و ارتش و پليس سلاحهاي لازم براي دفاع از خود و ملت را نداشته
باشند»
-نقل از کنفرانس مطبوعاتی کاظمی سفیر رژیم و طرف مذاکره آمریکاییها -
جناب سفیر، ملاحظه ميکنند با کی طرف مذاکره بودهاید. میگوید پول و سلاح و
امکانات رد کنید و خودتان هم پایتان را بکشید بیرون! در خطوط اساسی این همان سناریوی
تصرف هژمونیک و بلعیدن عراق است، تازه سلاح و سرمایهاش را هم به سرزنش علناً از
دولت شما مطالبه میکند. این نقشه«وا امنیتا» گرگ درنده خوشچریده است. درست مشابه
زمان آدلف، وقتی که چکسلواکی را میخواست پاره پاره کند، یا اتریش را تصرف کند
و...
چرچیل در این باره مثالهای فراوانی در خاطرات خود میآورد.
راجع به وضعیت ناامنی که فاشیستها و عواملشان در اتریش سالهای38- 34 دامن میزدند
مینویسد:
«با فعالیتهای تروریستی و انفجار بمب و
سوءقصد، زندگی ضعیف شده جمهوری اتریش را به لرزه درآورده بودند». بعد که تنور
اغتشاشات و کشتار و ارعاب داغ ميشود آن وقت همانها که مسبب اصلی ناامنی و کشتار
بودند نان را به تنور میزنند. با دریدگی به میدان ميآيند و خود را نامزد ایجاد
امنیت، معرفی و به زور وشانتاژ پست وزارتامنیت و دولت را مطالبه ميکنند:
«آنها (رهبران فاشیسم آلمان / شخص پیشوا) خواهان آن بودند که نازی معروف اتریشی زایساینکوآرت
برای مقام وزارت امنیت کشور تعیین شود، کلیه نازیهایی که در زندان بودند آزاد شوند
و حزب نازی اتریش رسماً عضو جبهه ائتلاف حکومتی اعلام شود.» - ص 139/138 خاطرات به
زبان آلمانی.