گرامیداشت پنجاهمین سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران در کشورهای مختلف جهان
کنفرانس نمایندگان انجمنهای جوانان ایرانی در آلمان بهمناسبت پنجاهمین سالگرد تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران با حضور دکتر آلخو ویدال کوادراس رئیس کمیته بینالمللی در جستجوی عدالت
کنفرانس نمایندگان انجمنهای جوانان ایرانی در آلمان بهمناسبت پنجاهمین سالگرد تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران با حضور دکتر آلخو ویدال کوادراس رئیس کمیته بینالمللی در جستجوی عدالت
دکتر آلخو ویدال کوادراس نایبرئیس پیشین پارلمان اروپا:
دوستان عزیز،
از شما بهخاطر دعوت من به برلین و چنین استقبال گرمی بسیار سپاسگزارم. خوشحالم که شما و بهخصوص نمایندگان نسل جوان از مقاومت را از نزدیک میبینم.
حضور فعال جوانان در این کارزار حامل یک پیام بسیار مهم است: این نشان میدهد که این اپوزیسیون، بهرغم سرکوب وحشیانه توسط آخوندها، دارای ظرفیتهای شگفت انگیزی است که خود را پس از هر حمله و ضربه بازسازی میکند و لذا دارای آیندهای روشن است.
هنگامی که ما در مورد سرکوب صحبت میکنیم، میباید اعدامهای دسته جمعی بیش از 30000زندانی سیاسی از سازمان مجاهدین خلق ایران در تابستان سال 1988 را به یاد داشته باشیم. دلیل اعدام آنها این بود که آنها از محکوم کردن سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن خودداری کردند. این یک جنایت علیه بشریت بود که طبق قانون بینالمللی، مقامات ارشد این رژیم از جمله برخی از اعضای کابینه فعلی روحانی میباید بهخاطر آن محاکمه و مجازات شوند.
چند روز دیگر سازمان مجاهدین 50ساله خواهد شد. من بسیار خوشحال و مفتخر هستم که همراه با شما در جشن و شادمانی پنجاهمین سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین شریک باشم که به جشن ۵۰ سالگی «گولدن جوبیلی» (سالگرد طلایی) میگویند.
همانطور که میدانید، در ۵ سپتامبر ۱۹۶۵، سه دانشجو در تهران، محمد حنیفنژاد با دو نفر از دوستانش، سازمان مجاهدین خلق ایران را تأسیس کردند. این سازمان رشد چشمگیری داشت و به بزرگترین و فعالترین جنبش سیاسی تاریخ ایران، با فاصله زیاد با بقیه احزاب تبدیل شد.
در این سالها که همکاری نزدیک با شما داشتهام، بهطور دقیق پانزده سال، من دریافتهام که شما نه تنها ستون فقرات مقاومت در سراسر کشور علیه دیکتاتوری مذهبی حاکم هستید بلکه یک گنجینه از ارزشهای اخلاقی، فرهنگی و سیاسی در جهان امروز نیز هستید. امروزه سازمان مجاهدین خلق ایران با دفاع از یک اسلام بردبار و دموکراتیک، تبدیل به آنتیتز افراط گرایی اسلامی شده است، پدیدهای که خاورمیانه را نابود کرده و امروزه این منطقه استراتژیک جهان را به فاجعه کشانده است.
سازمان مجاهدین در مرکز یک ائتلاف سیاسی، شورای ملی مقاومت ایران، که برای ایرانی دموکراتیک و کثرتگرا مبارزه میکند، خواهان این است که دین و دولت از همدیگر جدا و مستقل باشند. چندین هزار نماینده پارلمان در سراسر دنیا حمایت خود را از پلاتفورم سیاسی شورای ملی مقاومت ابراز کردهاند. حضور یک زن مسلمان در رأس این جنبش، که به یک ایران غیرمذهبی و دموکراتیک فرا میخواند، بسیار مهم است و واقعاً یک انقلاب در تفکر و نگرش در جهان اسلام است.
این یک واقعیت است که سازمان مجاهدین - اگر خیلی نرم بگوییم - یک دوران بسیار سختی را در این پنج دهه گذرانده است. بله، 50سال پر از سختی و فراز و نشیب، از امید و ناامیدی، شکست و پیروزی. قابلتوجه است که چگونه آنها چندین بار تقریباً نابود شدهاند اما دوباره بهطور معجزه آسایی موفق به برخاستن از خاکستر خود گشتهاند.
بهعنوان مثال، 5سال پس از بنیانگذاری، آنها بهطور وحشیانهای توسط پلیس مخفی شاه، ساواک سرکوب شدند. تقریباً تمام رهبری آن و اکثریت قریب به اتفاق اعضا و هواداران آن، زندانی شدند از جمله مسعود رجوی.
مسعود فارغالتحصیل حقوق سیاسی از دانشگاه تهران بود و در سن ۲۰سالگی به سازمان مجاهدین خلق پیوسته بود. او تنها بهدلیل تلاشهای برادر بزرگترش، پروفسور کاظم رجوی، که یک مدافع شناخته شده حقوقبشر در سوئیس بود از اعدام در امان ماند.
یکی دیگر از ضربات بزرگ در سال 1975 بود که یک گروه که خود را مارکسیست معرفی میکرد، برای از بین بردن سازمان مجاهدین از درون آن تلاش کرد و حتی چند تن از اعضای برجسته سازمان که حاضر به تغییر ایدئولوژی و جهتگیری در راستای خطوط این گروه نبودند را کشتند. در واقع سازمان مجاهدین خلق بهعنوان یک سازمان برای مدتی در سال ۱۹۷۵ نابود شده بود اما مسعود رجوی، که هنوز در زندان بود، موفق به جذب اعضای جدید شد و نقش حیاتی را در بازگرداندن جنبش به مواضع بنیادین و حقیقی بنیانگذاران و ایدئولوژی آن ایفا کرد.
پس از روی کار آمدن خمینی در سال 1979، او بهزودی شروع به سرکوب سازمان مجاهدین خلق ایران کرد و اعدامهای جمعی را از سال ۱۹۸۱ آغاز کرد. این آزار و سرکوب مداوم در سال 1988 به اوج خود رسید، زمانی که در یک قتلعام در ابعاد هولناک، 30000تن از اعضای سازمان اعدام شدند. تا کنون دیکتاتوری مذهبی ایران بیش از 120000زندانی سیاسی، که اکثریت آنها از سازمان مجاهدین خلق بودهاند را اعدام کرده است. و این جنایات بدون وقفه تا روزگار حاضر ما ادامه داشته است.
سازمان مجاهدین نه تنها به طرز وحشیانهای توسط آخوندها سرکوب شده بلکه قربانی سیاست مماشات غرب با ایران نیز بوده است. تنها گروهی که رژیم ایران بهطور دائم روی آن متمرکز بوده، سازمان مجاهدین خلق ایران میباشد. به همین دلیل است که در هر مذاکره با غرب، آخوندها دولتهای غربی را برای محدود کردن فعالیتهای آنها ترغیب کردهاند. در سال 1997 سازمان مجاهدین خلق در لیست تروریستی ایالات متحده آمریکا بهعنوان یک ژست حسننیت به خاتمی - که بگونهای مشابه روحانی امروز خود را مدره معرفی میکرد - قرار گرفت. این لیستگذاری سازمان مجاهدین بهزودی توسط انگلستان و اتحادیه اروپا نیز انجام گرفت.
آخوندها حتی تلاش برای قرار دادن نام شورای ملی مقاومت، ائتلاف سیاسی مقاومت، در لیست تروریستی اتحادیه اروپا کردند، اما شکست خوردند.
شما میتوانید تصور کنید زمانی که اپوزیسیون اصلی دموکراتیک یک دیکتاتوری وحشی مانند آن که مردم ایران را سرکوب میکند و حامی اصلی تروریسم بینالمللی است، بهطور متناقضی در لیست تروریستی قرار میگیرد، زندگی چقدر برای آنها دشوار میشود. و وقتی که من میگویم "اپوزیسیون" منظور من تنها سازمان مجاهدین نیست بلکه همه مخالفان، چرا که این لیست سیاه نه تنها بر سازمان مجاهدین تأثیر گذاشت بلکه یک مانع بزرگ برای هر گونه تلاش برای دموکراسی در ایران شده بود.
من دقیقاً در این دوران حساس با مقاومت ایران آشنا شدم. در آن زمان من دوره اول خود در پارلمان اروپا را آغاز کرده بودم و بهعنوان نایبرئیس اول آن انتخاب شده بودم. من میدانستم که سازمان مجاهدین خلق در زمانی در لیست سیاه اتحادیه اروپا قرار داده شده بود که کشور من اسپانیا ریاست دورهای اتحادیه اروپا را برعهده داشت. بنابراین، هنگامی که دو نفر از اعضای مقاومت ایران برای دیدن من آمدند و داستان خود را برایم توضیح دادند، من تکان خوردم اما من باز تحقیقات بسیاری را انجام دادم و حتی یک موضع شک و تردید اتخاذ کردم چرا که این به واقع یک مسأله حساس بود. من موضوع را پیگیری کردم و حتی نقش وکیل شیطان را بازی کردم. اما بهزودی متوجه شدم چه بیعدالتی بزرگی نسبت به اپوزیسیون ایران انجام شده و تصمیم گرفتم به مبارزه برای کنار گذاشتن آنها از لیست سیاه بپردازم.
از نظر سیاسی هم دریافتم که سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت بهترین امکان مقابله با رژیم آخوندها بوده و هستند، رژیمی که پروژه سیاسی و ایدئولوژیک آن ۱۸۰ درجه با تمام ارزشهای دموکراتیکی که من به آن باور دارم مخالف است.
من این کارزار را با دو همکار خوب و برجستهام در پارلمان اروپا آغاز کردم: یک نماینده سوسیالیست پارلمان اروپا از پرتغال، پائولو کازاکا، و یک نماینده محافظهکار انگلیسی، استرون استیونسون. ما سه نفر تصمیم گرفتیم دولتهای خود و اتحادیه اروپا را به چالش بکشیم. ما واقعاً تمامی اعتبار سیاسی خود را به خطر انداختیم. برخی از همکاران من فداکاری بسیاری زیادی در زندگی شخصی و حرفهای خود کردند. اما در حال حاضر پس از تقریباً یک و نیم دهه میتوانم بگویم که آن تصمیم، یک تصمیم درست بود و من هرگز پشیمان نخواهم شد. تاریخ نشان داده است که حق با ما بود و با وجود اینکه در ابتدا به ظاهر کاملاً غیرممکن میرسید که سازمان مجاهدین روزی از لیستهای سیاه خارج شود، یک کمپین پر انرژی و کارآمد سیاسی و حقوقی بینالمللی، تحت رهبری شایسته خانم رجوی، با موفقیت به نتیجه رسید و عدالت اجرا شد.
دلیل اینکه من کمی در جزئیات وارد شدم این است که من فکر میکنم که نسل جوان ایران باید بدانند که ما از چه پروسهیی عبور کردهایم و اینکه آخوندها همچنان مشغول توطئههای بسیار و پخش اطلاعات غلط و تلاش میکنند علیه سازمان مجاهدین و رهبری آن دست به شیطانسازی بزنند.
هر کسی که دارای شک و تردیدی در مورد میزان حمایت از مجاهدین خلق است، میتواند فقط ببینید که چقدر آخوندها حاضر به کار و پرداخت هزینه برای از بین بردن این جنبش هستند و به این نتیجه خواهد رسید که سازمان مجاهدین خلق داری آرمانی است که ارزش جنگیدن برای آن را دارد. بنابراین دشمن به ما میگوید که ما در مسیر درست هستیم. من از شما در اینجا میخواهم که اینگونه اطلاعات غلط علیه مقاومت ایران را به چالش بکشید و خنثی کنید.
بهرغم اینکه سازمان مجاهدین دیگر در این لیستها نیست، اما درد و رنج آنها به پایان نرسیده است. چند هزار نفر از اعضای آنها در عراق در لیبرتی در معرض سرکوب بیرحمانه هستند و بهدلیل خیانت دولت آمریکا که وعدهٴ حفاظت از آنها را داده بود و بهخاطر فرستاده سابق سازمان ملل در عراق مارتین کوبلر، اسمی که باید در تاریخ افراد بیآبرو و رسوا ثبت شود که بهطور فعال با رژیم ایران و نخستوزیر وقت عراق مالکی همکاری میکرد، این افراد در عراق حفاظت نمیشوند.
همین الآن در آستانهٴ سالگرد قتلعام 1سپتامبر در اشرف هستیم. حتماً میدانید که من در رأس هیأتی که در پایان سال 2008 به عراق رفتند بودم و از اشرف بازدید کردم. من صدها نفر از اعضای سازمان مجاهدین را آنجا ملاقات کردم و خاطرات بسیار خوبی با آنها دارم.
من یک تازه وارد به سیاست نیستم و در تجربه من با مقاومت ایران در این سالیان، من متوجه شدهام که آنها هیچ چیز را برای خود نمیخواهند و آنها لحظه مره از جدیدترین اعضاء شان تا رهبری، فداکاری و از خودگذشتی بسیاری میکنند. این از خودگذشتگیها برای آزادی در ایران است و نه هیچ چیز دیگر. چه در لیبرتی، چه در تیرانا، چه در پاریس، بروکسل و یا اینجا در برلین، همه یکسان است. آنها میتوانستند بهترین زندگیها را داشته باشند ولی تصمیم گرفتند که بسیاری از چیزها را برای مبارزه برای کشور و مردمشان فدا کنند.
دوستان عزیز، هر زمان که من به تجمعات بزرگ شورای ملی مقاومت در پاریس میروم، شور و شوق هزاران نفر از ایرانیان و صدها نفر مهمانان خارجی برای حمایت از دموکراسی در ایران را میبینم و بهخصوص من شاهد حمایت جوانان از این جنبش رهایی هستم. این برای من و برای همه کهنهکاران سیاست یک منبع انرژی و مشوق بزرگی است. اما ما باید کار بسیار بیشتری انجام دهیم و من از این فرصت استفاده کرده، بهدعوت نسل جوان در داخل و خارج از ایران فرا میخوانم که هیچ درنگی و مکثی در حمایت از این مقاومت نکنید و اینکه باید سوء برداشت ها را برطرف بکنند و بهطور خستگیناپذیر، تا زمانی که ما این رژیم جنایتکار که مردم خود را سرکوب میکند و کل جهان را تهدید میکند خاتمه میدهیم، فعال باشند. من مطمئن هستم که شما هرگز از این مبارزه دست بر نخواهید داشت و مطمئن باشید که بسیاری دوستانی در اروپا و جاهای دیگر دارید که هرگز شما را تنها نخواهند گذاشت.
خیلی متشکرم.
دوستان عزیز،
از شما بهخاطر دعوت من به برلین و چنین استقبال گرمی بسیار سپاسگزارم. خوشحالم که شما و بهخصوص نمایندگان نسل جوان از مقاومت را از نزدیک میبینم.
حضور فعال جوانان در این کارزار حامل یک پیام بسیار مهم است: این نشان میدهد که این اپوزیسیون، بهرغم سرکوب وحشیانه توسط آخوندها، دارای ظرفیتهای شگفت انگیزی است که خود را پس از هر حمله و ضربه بازسازی میکند و لذا دارای آیندهای روشن است.
هنگامی که ما در مورد سرکوب صحبت میکنیم، میباید اعدامهای دسته جمعی بیش از 30000زندانی سیاسی از سازمان مجاهدین خلق ایران در تابستان سال 1988 را به یاد داشته باشیم. دلیل اعدام آنها این بود که آنها از محکوم کردن سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن خودداری کردند. این یک جنایت علیه بشریت بود که طبق قانون بینالمللی، مقامات ارشد این رژیم از جمله برخی از اعضای کابینه فعلی روحانی میباید بهخاطر آن محاکمه و مجازات شوند.
چند روز دیگر سازمان مجاهدین 50ساله خواهد شد. من بسیار خوشحال و مفتخر هستم که همراه با شما در جشن و شادمانی پنجاهمین سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین شریک باشم که به جشن ۵۰ سالگی «گولدن جوبیلی» (سالگرد طلایی) میگویند.
همانطور که میدانید، در ۵ سپتامبر ۱۹۶۵، سه دانشجو در تهران، محمد حنیفنژاد با دو نفر از دوستانش، سازمان مجاهدین خلق ایران را تأسیس کردند. این سازمان رشد چشمگیری داشت و به بزرگترین و فعالترین جنبش سیاسی تاریخ ایران، با فاصله زیاد با بقیه احزاب تبدیل شد.
در این سالها که همکاری نزدیک با شما داشتهام، بهطور دقیق پانزده سال، من دریافتهام که شما نه تنها ستون فقرات مقاومت در سراسر کشور علیه دیکتاتوری مذهبی حاکم هستید بلکه یک گنجینه از ارزشهای اخلاقی، فرهنگی و سیاسی در جهان امروز نیز هستید. امروزه سازمان مجاهدین خلق ایران با دفاع از یک اسلام بردبار و دموکراتیک، تبدیل به آنتیتز افراط گرایی اسلامی شده است، پدیدهای که خاورمیانه را نابود کرده و امروزه این منطقه استراتژیک جهان را به فاجعه کشانده است.
سازمان مجاهدین در مرکز یک ائتلاف سیاسی، شورای ملی مقاومت ایران، که برای ایرانی دموکراتیک و کثرتگرا مبارزه میکند، خواهان این است که دین و دولت از همدیگر جدا و مستقل باشند. چندین هزار نماینده پارلمان در سراسر دنیا حمایت خود را از پلاتفورم سیاسی شورای ملی مقاومت ابراز کردهاند. حضور یک زن مسلمان در رأس این جنبش، که به یک ایران غیرمذهبی و دموکراتیک فرا میخواند، بسیار مهم است و واقعاً یک انقلاب در تفکر و نگرش در جهان اسلام است.
این یک واقعیت است که سازمان مجاهدین - اگر خیلی نرم بگوییم - یک دوران بسیار سختی را در این پنج دهه گذرانده است. بله، 50سال پر از سختی و فراز و نشیب، از امید و ناامیدی، شکست و پیروزی. قابلتوجه است که چگونه آنها چندین بار تقریباً نابود شدهاند اما دوباره بهطور معجزه آسایی موفق به برخاستن از خاکستر خود گشتهاند.
بهعنوان مثال، 5سال پس از بنیانگذاری، آنها بهطور وحشیانهای توسط پلیس مخفی شاه، ساواک سرکوب شدند. تقریباً تمام رهبری آن و اکثریت قریب به اتفاق اعضا و هواداران آن، زندانی شدند از جمله مسعود رجوی.
مسعود فارغالتحصیل حقوق سیاسی از دانشگاه تهران بود و در سن ۲۰سالگی به سازمان مجاهدین خلق پیوسته بود. او تنها بهدلیل تلاشهای برادر بزرگترش، پروفسور کاظم رجوی، که یک مدافع شناخته شده حقوقبشر در سوئیس بود از اعدام در امان ماند.
یکی دیگر از ضربات بزرگ در سال 1975 بود که یک گروه که خود را مارکسیست معرفی میکرد، برای از بین بردن سازمان مجاهدین از درون آن تلاش کرد و حتی چند تن از اعضای برجسته سازمان که حاضر به تغییر ایدئولوژی و جهتگیری در راستای خطوط این گروه نبودند را کشتند. در واقع سازمان مجاهدین خلق بهعنوان یک سازمان برای مدتی در سال ۱۹۷۵ نابود شده بود اما مسعود رجوی، که هنوز در زندان بود، موفق به جذب اعضای جدید شد و نقش حیاتی را در بازگرداندن جنبش به مواضع بنیادین و حقیقی بنیانگذاران و ایدئولوژی آن ایفا کرد.
پس از روی کار آمدن خمینی در سال 1979، او بهزودی شروع به سرکوب سازمان مجاهدین خلق ایران کرد و اعدامهای جمعی را از سال ۱۹۸۱ آغاز کرد. این آزار و سرکوب مداوم در سال 1988 به اوج خود رسید، زمانی که در یک قتلعام در ابعاد هولناک، 30000تن از اعضای سازمان اعدام شدند. تا کنون دیکتاتوری مذهبی ایران بیش از 120000زندانی سیاسی، که اکثریت آنها از سازمان مجاهدین خلق بودهاند را اعدام کرده است. و این جنایات بدون وقفه تا روزگار حاضر ما ادامه داشته است.
سازمان مجاهدین نه تنها به طرز وحشیانهای توسط آخوندها سرکوب شده بلکه قربانی سیاست مماشات غرب با ایران نیز بوده است. تنها گروهی که رژیم ایران بهطور دائم روی آن متمرکز بوده، سازمان مجاهدین خلق ایران میباشد. به همین دلیل است که در هر مذاکره با غرب، آخوندها دولتهای غربی را برای محدود کردن فعالیتهای آنها ترغیب کردهاند. در سال 1997 سازمان مجاهدین خلق در لیست تروریستی ایالات متحده آمریکا بهعنوان یک ژست حسننیت به خاتمی - که بگونهای مشابه روحانی امروز خود را مدره معرفی میکرد - قرار گرفت. این لیستگذاری سازمان مجاهدین بهزودی توسط انگلستان و اتحادیه اروپا نیز انجام گرفت.
آخوندها حتی تلاش برای قرار دادن نام شورای ملی مقاومت، ائتلاف سیاسی مقاومت، در لیست تروریستی اتحادیه اروپا کردند، اما شکست خوردند.
شما میتوانید تصور کنید زمانی که اپوزیسیون اصلی دموکراتیک یک دیکتاتوری وحشی مانند آن که مردم ایران را سرکوب میکند و حامی اصلی تروریسم بینالمللی است، بهطور متناقضی در لیست تروریستی قرار میگیرد، زندگی چقدر برای آنها دشوار میشود. و وقتی که من میگویم "اپوزیسیون" منظور من تنها سازمان مجاهدین نیست بلکه همه مخالفان، چرا که این لیست سیاه نه تنها بر سازمان مجاهدین تأثیر گذاشت بلکه یک مانع بزرگ برای هر گونه تلاش برای دموکراسی در ایران شده بود.
من دقیقاً در این دوران حساس با مقاومت ایران آشنا شدم. در آن زمان من دوره اول خود در پارلمان اروپا را آغاز کرده بودم و بهعنوان نایبرئیس اول آن انتخاب شده بودم. من میدانستم که سازمان مجاهدین خلق در زمانی در لیست سیاه اتحادیه اروپا قرار داده شده بود که کشور من اسپانیا ریاست دورهای اتحادیه اروپا را برعهده داشت. بنابراین، هنگامی که دو نفر از اعضای مقاومت ایران برای دیدن من آمدند و داستان خود را برایم توضیح دادند، من تکان خوردم اما من باز تحقیقات بسیاری را انجام دادم و حتی یک موضع شک و تردید اتخاذ کردم چرا که این به واقع یک مسأله حساس بود. من موضوع را پیگیری کردم و حتی نقش وکیل شیطان را بازی کردم. اما بهزودی متوجه شدم چه بیعدالتی بزرگی نسبت به اپوزیسیون ایران انجام شده و تصمیم گرفتم به مبارزه برای کنار گذاشتن آنها از لیست سیاه بپردازم.
از نظر سیاسی هم دریافتم که سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت بهترین امکان مقابله با رژیم آخوندها بوده و هستند، رژیمی که پروژه سیاسی و ایدئولوژیک آن ۱۸۰ درجه با تمام ارزشهای دموکراتیکی که من به آن باور دارم مخالف است.
من این کارزار را با دو همکار خوب و برجستهام در پارلمان اروپا آغاز کردم: یک نماینده سوسیالیست پارلمان اروپا از پرتغال، پائولو کازاکا، و یک نماینده محافظهکار انگلیسی، استرون استیونسون. ما سه نفر تصمیم گرفتیم دولتهای خود و اتحادیه اروپا را به چالش بکشیم. ما واقعاً تمامی اعتبار سیاسی خود را به خطر انداختیم. برخی از همکاران من فداکاری بسیاری زیادی در زندگی شخصی و حرفهای خود کردند. اما در حال حاضر پس از تقریباً یک و نیم دهه میتوانم بگویم که آن تصمیم، یک تصمیم درست بود و من هرگز پشیمان نخواهم شد. تاریخ نشان داده است که حق با ما بود و با وجود اینکه در ابتدا به ظاهر کاملاً غیرممکن میرسید که سازمان مجاهدین روزی از لیستهای سیاه خارج شود، یک کمپین پر انرژی و کارآمد سیاسی و حقوقی بینالمللی، تحت رهبری شایسته خانم رجوی، با موفقیت به نتیجه رسید و عدالت اجرا شد.
دلیل اینکه من کمی در جزئیات وارد شدم این است که من فکر میکنم که نسل جوان ایران باید بدانند که ما از چه پروسهیی عبور کردهایم و اینکه آخوندها همچنان مشغول توطئههای بسیار و پخش اطلاعات غلط و تلاش میکنند علیه سازمان مجاهدین و رهبری آن دست به شیطانسازی بزنند.
هر کسی که دارای شک و تردیدی در مورد میزان حمایت از مجاهدین خلق است، میتواند فقط ببینید که چقدر آخوندها حاضر به کار و پرداخت هزینه برای از بین بردن این جنبش هستند و به این نتیجه خواهد رسید که سازمان مجاهدین خلق داری آرمانی است که ارزش جنگیدن برای آن را دارد. بنابراین دشمن به ما میگوید که ما در مسیر درست هستیم. من از شما در اینجا میخواهم که اینگونه اطلاعات غلط علیه مقاومت ایران را به چالش بکشید و خنثی کنید.
بهرغم اینکه سازمان مجاهدین دیگر در این لیستها نیست، اما درد و رنج آنها به پایان نرسیده است. چند هزار نفر از اعضای آنها در عراق در لیبرتی در معرض سرکوب بیرحمانه هستند و بهدلیل خیانت دولت آمریکا که وعدهٴ حفاظت از آنها را داده بود و بهخاطر فرستاده سابق سازمان ملل در عراق مارتین کوبلر، اسمی که باید در تاریخ افراد بیآبرو و رسوا ثبت شود که بهطور فعال با رژیم ایران و نخستوزیر وقت عراق مالکی همکاری میکرد، این افراد در عراق حفاظت نمیشوند.
همین الآن در آستانهٴ سالگرد قتلعام 1سپتامبر در اشرف هستیم. حتماً میدانید که من در رأس هیأتی که در پایان سال 2008 به عراق رفتند بودم و از اشرف بازدید کردم. من صدها نفر از اعضای سازمان مجاهدین را آنجا ملاقات کردم و خاطرات بسیار خوبی با آنها دارم.
من یک تازه وارد به سیاست نیستم و در تجربه من با مقاومت ایران در این سالیان، من متوجه شدهام که آنها هیچ چیز را برای خود نمیخواهند و آنها لحظه مره از جدیدترین اعضاء شان تا رهبری، فداکاری و از خودگذشتی بسیاری میکنند. این از خودگذشتگیها برای آزادی در ایران است و نه هیچ چیز دیگر. چه در لیبرتی، چه در تیرانا، چه در پاریس، بروکسل و یا اینجا در برلین، همه یکسان است. آنها میتوانستند بهترین زندگیها را داشته باشند ولی تصمیم گرفتند که بسیاری از چیزها را برای مبارزه برای کشور و مردمشان فدا کنند.
دوستان عزیز، هر زمان که من به تجمعات بزرگ شورای ملی مقاومت در پاریس میروم، شور و شوق هزاران نفر از ایرانیان و صدها نفر مهمانان خارجی برای حمایت از دموکراسی در ایران را میبینم و بهخصوص من شاهد حمایت جوانان از این جنبش رهایی هستم. این برای من و برای همه کهنهکاران سیاست یک منبع انرژی و مشوق بزرگی است. اما ما باید کار بسیار بیشتری انجام دهیم و من از این فرصت استفاده کرده، بهدعوت نسل جوان در داخل و خارج از ایران فرا میخوانم که هیچ درنگی و مکثی در حمایت از این مقاومت نکنید و اینکه باید سوء برداشت ها را برطرف بکنند و بهطور خستگیناپذیر، تا زمانی که ما این رژیم جنایتکار که مردم خود را سرکوب میکند و کل جهان را تهدید میکند خاتمه میدهیم، فعال باشند. من مطمئن هستم که شما هرگز از این مبارزه دست بر نخواهید داشت و مطمئن باشید که بسیاری دوستانی در اروپا و جاهای دیگر دارید که هرگز شما را تنها نخواهند گذاشت.
خیلی متشکرم.