«با بازگشایی سفارت انگلیس در سال انتخابات چشم فتنه روشن شد!» (وطن امروز 2/5 /94)
«وقتی این بخش از اظهارات دکتر ظریف، وزیر خارجه کشورمان در کنفرانس خبری با «هاموند» وزیر خارجه انگلیس را دیدیم که ایشان گفته بود: «حاضریم از طریق گفتگو در مورد مسائل اختلافی مانند حقوقبشر، مشکلات را حل کنیم»، هم تعجب کردیم و هم دانستیم ظاهراً باید در بر همان پاشنهای بچرخد که انگلیسیها از بازگشایی سفارتخانه خود دنبال میکنند» (روزنامه جوان ـ ۳/۶/۹۴).
«مثلث بازگشایی سفارت انگلیس در تهران؛ تحرکات بی.بی.سی برای دسترسی به داخل وخط نفوذ درپوشش حقوقبشری به موازات موضوع توافق هستهیی دنبال میشود و همه اینها اضلاع یک پروژه بزرگتر هستند» (سرمقاله روزنامه حمایت ۳/۶/۹۴).
«گشایش سفارت انگلستان در تهران (را) میتوان را سفارتخانه نیابتی آمریکا هم نامید» (سرمقاله روزنامه وطن امروز ـ 940602)
و…
این روزها یک دعوای تازه به جنگ و دعوای پایانناپذیر میان دو باند حاکم اضافه شده و آن دعوا بر سر بازگشایی سفارت انـگلستان در تهران است؛ راستی چرا موضوعی که قاعدتاً بایستی امتیاز و مائدهیی برای رژیم آخوندی باشد؛ این چنین رژیم را دچار آشوب و تلاطم کرده است؟
این حکم صادق بود، اگر وضع این رژیم یک ذره کمتر از اینکه الآن هست، بهتر بود، یک ذره منسجمتر بود و این اندازه که اکنون هست، متزلزل نبود و سایهٴ سرنگونی را روی سر خودش احساس نمیکرد. اما با همین چند نمونهٴ معدود از بسیار نمونهها و از مجموع واکنش باند ولیفقیه بهروشنی پیداست که این جماعت، نه تنها از بازگشایی سفارت استقبال نمیکند، بلکه عزا گرفته است! چرا که در بازگشایی سفارت، باز شدن مسیری را میبیند که مقصدش تغییر یا سرنگونی رژیم است.
برخی از آنها ایستگاه بعدی را حقوقبشر میدانند، همان که بسا بیشتر از اتمی شیشهٴ عمر رژیم، یعنی اعدام و شکنجه و سرکوب، وابسته به آن است.
روزنامههای باند ولیفقیه تحولات روزهای اخیر، از تهاجم روحانی به شورای نگهبان، تا حملات رفسنجانی به خامنهای تا فعال شدن باند اصلاحطلبان خاتمی چی را که چند سال بود از صحنه غایب بودند، در کنار بازگشایی سفارت انگلیس میگذارند و نتیجههای کابوس گونه میگیرند و در نتیجه واکنشهای چنین وحشتآلود از خود بروز میدهند. در واقع برای آنها بازگشایی سفارت انگلیس شروع یک جام زهر دیگر است.
اما نکته اینجاست که نمیتوان تصور کرد که بازگشایی سفارت انگلیس، بدون اجازه و چراغ سبز خامنهای صورت گرفته باشد، در این صورت چرا باند او این همه داد و قال و با آن مخالفت میورزند؟
پاسخ این است که اینجا هم درست مانند جریان زهر هستهیی، خامنهای دچار تناقض دردناکی است، هم چارهیی جز موافقت با بازگشایی سفارت انگلیس ندارد، اما در عینحال آن را زهر تلقی میکند و توان دهنه زدن و مهار دلواپسان باند خودش را ندارد. بر اثر این تناقض، شکاف درون رژیم هر روز عمیقتر میشود. در چنین شرایطی، بهرغم خوشحالی زایدالوصف باند رفسنجانی روحانی در قبال باز شدن سفارت، اما با مشاهدهٴ آثار و پیامدهای ناشی از آن، میتوان دید که این رویداد نه تنها دستیابی به اهدافی را که رفسنجانی و روحانی و حامیان مماشاتگرشان به آن چشم دوختهاند، سهلتر نمیکند، بلکه آن را با دشواری و تنش بیشتری مواجه میسازد.
نتیجه اینکه خواب و خیالهای این جماعت که گویا از این طریق راهی برای رژیم باز میشود، تماماً سراب است و تا وقتی ولایتفقیه حاکم است، هیچ تغییر و گشایشی متصور نیست.
«وقتی این بخش از اظهارات دکتر ظریف، وزیر خارجه کشورمان در کنفرانس خبری با «هاموند» وزیر خارجه انگلیس را دیدیم که ایشان گفته بود: «حاضریم از طریق گفتگو در مورد مسائل اختلافی مانند حقوقبشر، مشکلات را حل کنیم»، هم تعجب کردیم و هم دانستیم ظاهراً باید در بر همان پاشنهای بچرخد که انگلیسیها از بازگشایی سفارتخانه خود دنبال میکنند» (روزنامه جوان ـ ۳/۶/۹۴).
«مثلث بازگشایی سفارت انگلیس در تهران؛ تحرکات بی.بی.سی برای دسترسی به داخل وخط نفوذ درپوشش حقوقبشری به موازات موضوع توافق هستهیی دنبال میشود و همه اینها اضلاع یک پروژه بزرگتر هستند» (سرمقاله روزنامه حمایت ۳/۶/۹۴).
«گشایش سفارت انگلستان در تهران (را) میتوان را سفارتخانه نیابتی آمریکا هم نامید» (سرمقاله روزنامه وطن امروز ـ 940602)
و…
این روزها یک دعوای تازه به جنگ و دعوای پایانناپذیر میان دو باند حاکم اضافه شده و آن دعوا بر سر بازگشایی سفارت انـگلستان در تهران است؛ راستی چرا موضوعی که قاعدتاً بایستی امتیاز و مائدهیی برای رژیم آخوندی باشد؛ این چنین رژیم را دچار آشوب و تلاطم کرده است؟
این حکم صادق بود، اگر وضع این رژیم یک ذره کمتر از اینکه الآن هست، بهتر بود، یک ذره منسجمتر بود و این اندازه که اکنون هست، متزلزل نبود و سایهٴ سرنگونی را روی سر خودش احساس نمیکرد. اما با همین چند نمونهٴ معدود از بسیار نمونهها و از مجموع واکنش باند ولیفقیه بهروشنی پیداست که این جماعت، نه تنها از بازگشایی سفارت استقبال نمیکند، بلکه عزا گرفته است! چرا که در بازگشایی سفارت، باز شدن مسیری را میبیند که مقصدش تغییر یا سرنگونی رژیم است.
برخی از آنها ایستگاه بعدی را حقوقبشر میدانند، همان که بسا بیشتر از اتمی شیشهٴ عمر رژیم، یعنی اعدام و شکنجه و سرکوب، وابسته به آن است.
روزنامههای باند ولیفقیه تحولات روزهای اخیر، از تهاجم روحانی به شورای نگهبان، تا حملات رفسنجانی به خامنهای تا فعال شدن باند اصلاحطلبان خاتمی چی را که چند سال بود از صحنه غایب بودند، در کنار بازگشایی سفارت انگلیس میگذارند و نتیجههای کابوس گونه میگیرند و در نتیجه واکنشهای چنین وحشتآلود از خود بروز میدهند. در واقع برای آنها بازگشایی سفارت انگلیس شروع یک جام زهر دیگر است.
اما نکته اینجاست که نمیتوان تصور کرد که بازگشایی سفارت انگلیس، بدون اجازه و چراغ سبز خامنهای صورت گرفته باشد، در این صورت چرا باند او این همه داد و قال و با آن مخالفت میورزند؟
پاسخ این است که اینجا هم درست مانند جریان زهر هستهیی، خامنهای دچار تناقض دردناکی است، هم چارهیی جز موافقت با بازگشایی سفارت انگلیس ندارد، اما در عینحال آن را زهر تلقی میکند و توان دهنه زدن و مهار دلواپسان باند خودش را ندارد. بر اثر این تناقض، شکاف درون رژیم هر روز عمیقتر میشود. در چنین شرایطی، بهرغم خوشحالی زایدالوصف باند رفسنجانی روحانی در قبال باز شدن سفارت، اما با مشاهدهٴ آثار و پیامدهای ناشی از آن، میتوان دید که این رویداد نه تنها دستیابی به اهدافی را که رفسنجانی و روحانی و حامیان مماشاتگرشان به آن چشم دوختهاند، سهلتر نمیکند، بلکه آن را با دشواری و تنش بیشتری مواجه میسازد.
نتیجه اینکه خواب و خیالهای این جماعت که گویا از این طریق راهی برای رژیم باز میشود، تماماً سراب است و تا وقتی ولایتفقیه حاکم است، هیچ تغییر و گشایشی متصور نیست.