برادرش نقل کرد که: در آن زمان پدر و مادرم هر روز به گوهردشت میرفتند تا از امیر خبری بهدست آورند. اما تا مدتها سر خیابانی که به طرف زندان گوهردشت منتهی میشد مأمور گذاشته بودند و نمیگذاشتند خانوادهها به زندان نزدیک شوند.
حدود دو ماه بعد به ما اطلاع دادند که مراجعه کنیم تا موضوعی را درباره امیر به ما بگویند. وقتی که پدر و مادرم مراجعه کردند پاسداران زندان به آنها گفتند پسرتان اعدام شده است و اگر جسدش را میخواهید باید پول تیر او را بدهید. مادرم با شنیدن این خبر از حال رفت. آنها بیشرمانه پول تیر را گرفتند اما جسد را تحویل ندادند و گفتند جسد را خودمان دفن میکنیم و بعد اطلاع میدهیم. همچنین گرفتن مراسم را ممنوع کردند. ولی خانواده برای امیر مجلس ختم گرفت. پاسداران وحشیانه به مجلس ختم حمله کرده و تعدادی را دستگیر کردند. افراد دستگیر شده را مورد ضرب و شتم قرار داده و چندین ماه در زندان نگهداشتند.
حدود دو ماه بعد به ما اطلاع دادند که مراجعه کنیم تا موضوعی را درباره امیر به ما بگویند. وقتی که پدر و مادرم مراجعه کردند پاسداران زندان به آنها گفتند پسرتان اعدام شده است و اگر جسدش را میخواهید باید پول تیر او را بدهید. مادرم با شنیدن این خبر از حال رفت. آنها بیشرمانه پول تیر را گرفتند اما جسد را تحویل ندادند و گفتند جسد را خودمان دفن میکنیم و بعد اطلاع میدهیم. همچنین گرفتن مراسم را ممنوع کردند. ولی خانواده برای امیر مجلس ختم گرفت. پاسداران وحشیانه به مجلس ختم حمله کرده و تعدادی را دستگیر کردند. افراد دستگیر شده را مورد ضرب و شتم قرار داده و چندین ماه در زندان نگهداشتند.