نمایش روز قدس، بهرغم نیاز شدید رژیم به ارائهٴ تصویری از انسجام درونی که در بحبوحهٴ مذاکرات نفسگیر هستهیی با غرب، بسیار به آن نیاز داشت، اما در عمل به صحنهٴ جنگ و جدال باندها تبدیل شد؛ چرا؟
پاسخ را بایستی در این واقعیت جستجو کرد که جنگ میان دو باند حاکم، حتی مهمتر از جنگ سیاسی با غرب، بر سر حفظ صنعت هستهیی و بمب اتمی است. چرا که این جنگ بر سر هژمونی و قدرت برای هر یک از باندها جنگ مرگ و زندگی است. اگر خامنهای میتوانست مطمئن باشد که با کندن دندان بمب اتمی، قالی قدرت از زیر پایش کشیده نمیشود، پرونده اتمی خیلی زودتر از اینها تعیینتکلیف میشد.
در نتیجه، توقع اینکه بهخاطر مذاکرات هستهیی، این جنگ فروکش کند یا تحتالشعاع قرار بگیرد، ناشی از نشناختن عمق و شدت جنگ قدرت در درون رژیم است.
آخوند احمد خاتمی در خطبهٴ نمایش جمعهٴ تهران، در نقش نصیحتگر ظاهر شده و به دو باند «نصیحت» میکرد که «با دو قطبی نشاندادن جامعه توی میدان دشمن بازی نکنید! یکی مینویسد کاسبان تحریم، یکی مینویسد کاسبان صلح، الی این تذهبون؟ (به کجا دارید میروید؟) » اما روشن است که این نصایح پوشالی که خودش هم هیچ اعتقادی به آن ندارد، دارای کمترین اثری و فایدهیی در کاهش دادن این جنگ قدرت فزاینده نیست. کمااین که همزمان با این نصایح و در راهپیمایی روز قدس، جماعت باند خامنهای علیه تعدادی از اعضای دولت روحانی که در جمع ظاهر شده بودند، شعار دادند و آنچنان که معصومه ابتکار در صفحهاینستاگرام خود نوشته، گروهی که در اطراف او بودند، علیه وی شعار «مرگ بر فتنهگر!» و «مرگ بر منافق» سر دادند. روز شنبه نیز، روزنامههای دو باند / آتشباری سنگینی علیه یکدیگر داشتند و از جمله کیهان خامنهای، با حملات شدیدی به رفسنجانی، او را بهخاطر اینکه از شکستن تابوی مذاکرات و امکان باز شدن سفارت آمریکا حرف زده بود، شلاقکش کرد.
اما مهمتر از همهٴ اینها، سخنرانی علی لاریجانی رئیس مجلس ارتجاع بود؛ وی که بهعنوان سخنران پیش از خطبهها و در واقع سخنران اصلی مراسم تهران سخن میگفت، ادعای خامنهای مبنی بر اینکه مذاکره با آمریکا توسط خود او کلید خورده را رد کرد. اگر به یاد داشته باشید، خامنهای طی سخنرانی در جمع سردمداران و کارگزاران بالای رژیم در روز دوم تیر، با بیان داستان آمدن یک واسطه منطقهیی که پیام آمریکا را آورده بود، بر این نکته که مذاکرات با اجازه و زیر نظر خودش شروع شد تأکید کرد و گفت: «مذاکرات… مربوط به زمان دولت دهم است. قبل از آمدن این دولت این مذاکرات شروع شد». اما لاریجانی در اظهارات خود با اشاره و تخطئه دولت احمدینژاد تحت عنوان کسانی که فکر میکردند اگر قطعنامه علیه ما صادر بکنند، چیزی نیست و ضمن تأیید اینکه «صالحی… بهعنوان وزیر خارجه، با همهٴ کارشکنیهایی که مواجه بود… مراحلی از کار را پیش برد، اما در دولت جدید بود که با جدیت و پشتکار قوی دنبال شد… تا این کار به سامان برسد». به این ترتیب، لاریجانی خیلی آشکار و البته با خرج کردن لفظ «امام» برای علی خامنهای (برای بستن دهان او و دلواپسان) شروع مذاکرات را که خامنهای میخواست در جیب خودش بگذارد، سعی کرد با ظرافت از جیب او خارج کرده و به جیب متحدان خود، رفسنجانی و روحانی برگرداند.
اگر تا قبل از این تک و پاتکها، چندان قابل درک نبود که چرا دو باند حاکم بر سر اینکه مذاکرات را، کدام یک شروع کرده، این همه حساسیت نشان میدهند، اما اکنون روشن میشود که این موضوع در جنگ هژمونی و جنگ قدرتی که در رأس رژیم جریان دارد، نقش تعیینکنندهیی دارد. نشانهٴ دیگر این اهمیت آن است که پس از حرفهای خامنهای، یک قطعهٴ تصویری از سخنرانی رفسنجانی در فضای مجازی منتشر شد که طی آن رفسنجانی از مغرضانی سخن گفت که تا مذاکرات شروع میشود میترسند و میلرزند… وی گفت آنها از این میترسند که «اینها موفق شوند و اعتبار سیاسیشان بالا برود، میدان کار از آنها گرفته شود». این بیان صریحی از جنگ قدرت موجود است. جنگ قدرتی که در نهایت بین خامنهای و رفسنجانی جریان دارد و مذاکرات هستهیی هر نتیجهیی هم که داشته باشه، اثر مستقیم بر این جنگ دارد. جنگی که باید به نفع یکی و حذف دیگری تعیینتکلیف شود. اگرچه در خود رژیم ظاهراً موعد آن را با الفاظی مانند «پسا مذاکرات» و «پسا تحریم» به پس از مذاکرات موکول میکنند و اگرچه اوج جنگ نیز پس از تعیینتکلیف مذاکرات خواهد بود. اما این جنگ از هماکنون آغاز شده و هر طرف با تمام قوا سعی میکند طرف دیگر را از صحنه خارج کند. البته نگاهی به بحرانهایی که از هر طرف رژیم را احاطه کرده، این نتیجه را به ذهن متبادر میکند که این بار، این تمامیت رژیم است که از صحنه ایران خارج خواهد شد.
پاسخ را بایستی در این واقعیت جستجو کرد که جنگ میان دو باند حاکم، حتی مهمتر از جنگ سیاسی با غرب، بر سر حفظ صنعت هستهیی و بمب اتمی است. چرا که این جنگ بر سر هژمونی و قدرت برای هر یک از باندها جنگ مرگ و زندگی است. اگر خامنهای میتوانست مطمئن باشد که با کندن دندان بمب اتمی، قالی قدرت از زیر پایش کشیده نمیشود، پرونده اتمی خیلی زودتر از اینها تعیینتکلیف میشد.
در نتیجه، توقع اینکه بهخاطر مذاکرات هستهیی، این جنگ فروکش کند یا تحتالشعاع قرار بگیرد، ناشی از نشناختن عمق و شدت جنگ قدرت در درون رژیم است.
آخوند احمد خاتمی در خطبهٴ نمایش جمعهٴ تهران، در نقش نصیحتگر ظاهر شده و به دو باند «نصیحت» میکرد که «با دو قطبی نشاندادن جامعه توی میدان دشمن بازی نکنید! یکی مینویسد کاسبان تحریم، یکی مینویسد کاسبان صلح، الی این تذهبون؟ (به کجا دارید میروید؟) » اما روشن است که این نصایح پوشالی که خودش هم هیچ اعتقادی به آن ندارد، دارای کمترین اثری و فایدهیی در کاهش دادن این جنگ قدرت فزاینده نیست. کمااین که همزمان با این نصایح و در راهپیمایی روز قدس، جماعت باند خامنهای علیه تعدادی از اعضای دولت روحانی که در جمع ظاهر شده بودند، شعار دادند و آنچنان که معصومه ابتکار در صفحهاینستاگرام خود نوشته، گروهی که در اطراف او بودند، علیه وی شعار «مرگ بر فتنهگر!» و «مرگ بر منافق» سر دادند. روز شنبه نیز، روزنامههای دو باند / آتشباری سنگینی علیه یکدیگر داشتند و از جمله کیهان خامنهای، با حملات شدیدی به رفسنجانی، او را بهخاطر اینکه از شکستن تابوی مذاکرات و امکان باز شدن سفارت آمریکا حرف زده بود، شلاقکش کرد.
اما مهمتر از همهٴ اینها، سخنرانی علی لاریجانی رئیس مجلس ارتجاع بود؛ وی که بهعنوان سخنران پیش از خطبهها و در واقع سخنران اصلی مراسم تهران سخن میگفت، ادعای خامنهای مبنی بر اینکه مذاکره با آمریکا توسط خود او کلید خورده را رد کرد. اگر به یاد داشته باشید، خامنهای طی سخنرانی در جمع سردمداران و کارگزاران بالای رژیم در روز دوم تیر، با بیان داستان آمدن یک واسطه منطقهیی که پیام آمریکا را آورده بود، بر این نکته که مذاکرات با اجازه و زیر نظر خودش شروع شد تأکید کرد و گفت: «مذاکرات… مربوط به زمان دولت دهم است. قبل از آمدن این دولت این مذاکرات شروع شد». اما لاریجانی در اظهارات خود با اشاره و تخطئه دولت احمدینژاد تحت عنوان کسانی که فکر میکردند اگر قطعنامه علیه ما صادر بکنند، چیزی نیست و ضمن تأیید اینکه «صالحی… بهعنوان وزیر خارجه، با همهٴ کارشکنیهایی که مواجه بود… مراحلی از کار را پیش برد، اما در دولت جدید بود که با جدیت و پشتکار قوی دنبال شد… تا این کار به سامان برسد». به این ترتیب، لاریجانی خیلی آشکار و البته با خرج کردن لفظ «امام» برای علی خامنهای (برای بستن دهان او و دلواپسان) شروع مذاکرات را که خامنهای میخواست در جیب خودش بگذارد، سعی کرد با ظرافت از جیب او خارج کرده و به جیب متحدان خود، رفسنجانی و روحانی برگرداند.
اگر تا قبل از این تک و پاتکها، چندان قابل درک نبود که چرا دو باند حاکم بر سر اینکه مذاکرات را، کدام یک شروع کرده، این همه حساسیت نشان میدهند، اما اکنون روشن میشود که این موضوع در جنگ هژمونی و جنگ قدرتی که در رأس رژیم جریان دارد، نقش تعیینکنندهیی دارد. نشانهٴ دیگر این اهمیت آن است که پس از حرفهای خامنهای، یک قطعهٴ تصویری از سخنرانی رفسنجانی در فضای مجازی منتشر شد که طی آن رفسنجانی از مغرضانی سخن گفت که تا مذاکرات شروع میشود میترسند و میلرزند… وی گفت آنها از این میترسند که «اینها موفق شوند و اعتبار سیاسیشان بالا برود، میدان کار از آنها گرفته شود». این بیان صریحی از جنگ قدرت موجود است. جنگ قدرتی که در نهایت بین خامنهای و رفسنجانی جریان دارد و مذاکرات هستهیی هر نتیجهیی هم که داشته باشه، اثر مستقیم بر این جنگ دارد. جنگی که باید به نفع یکی و حذف دیگری تعیینتکلیف شود. اگرچه در خود رژیم ظاهراً موعد آن را با الفاظی مانند «پسا مذاکرات» و «پسا تحریم» به پس از مذاکرات موکول میکنند و اگرچه اوج جنگ نیز پس از تعیینتکلیف مذاکرات خواهد بود. اما این جنگ از هماکنون آغاز شده و هر طرف با تمام قوا سعی میکند طرف دیگر را از صحنه خارج کند. البته نگاهی به بحرانهایی که از هر طرف رژیم را احاطه کرده، این نتیجه را به ذهن متبادر میکند که این بار، این تمامیت رژیم است که از صحنه ایران خارج خواهد شد.